iran-emrooz.net | Tue, 17.08.2010, 10:37
ماجرای فرقهی منتظرالظهور
محمد ارسی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
غوغای دیدوبازید امام زمان و ماجرای فرقهی منتظرالظهور
- در جمهوری اسلامی ایران غوغا است. غوغای دید و بازدید و ملاقات با مهدی موعود شیعیان جهان، حضرت حجّت، صاحب عصر، امام زمان.
آقا امام زمان، گویا، پی در پی بر یاران و پیروان مخلص خویش، ظاهر میشود و پس از برآوردن حاجاتشان در یک چشم برهم زدنی از عالم ظاهر به عالم غیب تشریف میبرند.
انبوه مشتاقان دیدار حضرتشان، هم ــ اکنون در مراکز مقدسی نظیر چاه جمکران نزدیک تهران، گرد میآیند و با بیان حاجات و نیازها یا نوشتن عرض حال خویش، شفاهی یا از طریق نامهی پستی با ایشان ارتباط برقرار میکنند.
آنهایی که به شرف دیدارِ صاحب عصر، حضرت حجّت، نایل گشتهاند، در یک جزوهی چند صفحهای مینویسد:
۱- بشارت میدهیم که هر شیعی مؤمن و مخلصی اگر از سر صدق بخواهد، میتواند به چشم خویش آقا را ببیند. لذا به هیچ ولّی و فقیه یا شیخ و ملایی نیازی نیست.
۲- امام زمان درهاله یی از نور ظاهر میشود، و وقتی به شما نزدیک میشود، به سبب نورانیت شدید، سایه یی ندارد.
۳- طول مدت حضورشان از ۱۰ ثانیه نمیگذرد. بکوشید که لحظات حضور حضرت را به قدرت اخلاص و ایمان دریابید.
۴- از آقا، مبادا به جز ظهور چیز دیگری بخواهید. ایشان بر نیازهای شما نیک آگاه است و خود، آنها را برآورده میکند.
یعنی مانند گدایان برای مزد بندگی نکنید که گفته اند:
"خواجه خود روش بنده پروری داند".
ناگفته نگذاریم که از میان هواداران جنبش سبز، یا از طیف ملی مذهبیها، خاصه از لیبرالهای نهضت آزادی، یا از اعضاء مرکز گفتگوی تمّدنها و دراویش گنابادی... که همه و همه شیعه دوازده امامیِ صد در صد مؤمن محسوب میشوند، هنوز کسی به شرف دیدار امام زمان، نایل نگشته، حتی آیات عظام و روحانیون به نام کشور نیز از چنین شانسی برخوردار نبودهاند...
صد البته، کسانی که به چشم خویش ایشان را دیدهاند، (سوای باند حجتیّه که احمدینژاد دوباره آزادشان کرده) عمدتاً از توده ففیر حزباللهی همیشه در صحنه، از عزاداران حسینی و هئیتهای مذهبیِ حامیِ احمدینژاد، زائرانی که به خرجِ دولت محترمه، راهی کربلا و نجف و سامرا میشوند، یا از پاسداران و بسیجیان جان برکفی بودهاند که آقا را دیدهاند. در این میان اخباری هست که اعضاء سپاه قدس و گردان عاشورا از همه موفقتر بودهاند.
البته در اینجا استثنایی وجود دارد آنهم شخص رئیس جمهوری محترم آقای احمدینژاد است که در دیدنِ امام عصر از سپاه قدس و گردان عاشورا هم پیشی گرفته است. شاهد این ماجرا، هفت میلیارد بنیبشری هستند که به سخنرانی عدالت طلبانهی وی در سازمان ملل متحد با همهی وجود گوش میدادند و چهار چشمی مسحور ایشان شده بودند. در آن نطق عدالتگستر بود که وی هالهی نور امام مهدی را دید و داد کشید که "اللّهم عجّل لولیک الفرج" چند بار هم تکرار کرد و بعد هم به جهانیان بشارت داد که مهدی موعود منجی عالم بشریت در راه است و بزودی ظالمان و مستکبران سقوط، و مظلومان و مستضعفان صعود خواهند کرد. یعنی ظهور امان نزدیک است و ما خود از منتظرانیم.
سابقهی ملاقات امام زمان
البته سابقهی رویت امام زمان، مهدی موعود به سالهای اول جنگ برمی گردد. در واقع موضوع نظارت امام زمان بر میدانهای جنگ را شخص آیتالله خمینی برای اولین بار پیش کشید.
در چهارم اسفند ماه سال ۱۳۶۰، ایشان خطاب به سپاه پاسداران چنین فرمودند: "شما الان تحت نظر خدا و امام زمان هستید. شما را شخصاً مراقبت میکنند نامهی اعمال شما را هم مرتباً برای امام زمان میفرستند."
از آن زمان ببعد کنترل اوضاع از دست رفت. هر بچه پاسداری از جای خود بلند شد، گفت با امام زمان ملاقات کرده شخصاً حرف زده است. ماجراهایی نظیر معجرهی اسب امام زمان، زبانزد عام و خاص شد و نقل مجالس.
جوانان چشم و گوش بسته هم ده هزار ده هزار، به عشق رویت ولی عصر، امام غایب، راهی میدانهای جنگ شدند و هرکدام جان از معرکه به در بردند قصهای را در این باب ساز کردند.
مثلاً روزنامهی اطلاعات در ۱۶ مرداد ۱۳۶۱، از قول پاسداری چنین مینویسد: "... دشمن در این عملیات بی هدف شلیک میکرد... ما دراز کشیده بودیم که یکی از رزمندگان فریاد زد: به خدا قسم امام زمان را دارم میبینم. اشگ در چشمان ما حلقه زد... در پشت خاک ریز دشمن بودیم که یکی فریاد زد و خطاب به امام زمان گفت: ببین امام این پرچم دارت را که چگونه عَلم اسلام را به دوش میکشد و یکی دیگر از مجروحین به امام زمان گفت: قربانت بروم امام، به این امام خمینی طول عمر عِطا بفرما."
در این میان رهبران بسیار پاکدامن جمهوری اسلامی نیز قدم به میدان تبلیغاتِ امام زمانی گذاشتند تا تودهی چشم و گوش بسته را راهی میدانهای مین کنند.
آقایهاشمی رفسنجانی که در آن زمان رئیس مجلس، و درحقیقت همه کارهی کشور بود در ۱۴ فروردین ماه ۱۳۶۱، چنین گفت: "امدادهای غیبی زیادی در جریان این عملیات دیده شده از جمله اصابت گلولهی توپ دشمن به سنگر برخی از فرماندهان که عادتاً توسط آن، سنگر متلاشی میشود، ولی به سنگرهای آنان کوچکترین خسارتی وارد نشد. این فتح المبین و همهی پیروزیهای ما از برکات حضور حضرت بقیتهی الله روحی لمقدمه الفداء در جبهه بوده است."
و نیز حرفهای ناطق نوری وزیر کشور وقت، در خطبههای نماز جمعه، به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۶۱، حقیقتاً شنیدنی ست. وی میگوید: «فردی که به تازگی از جبهه آمده در رابطه با امداد غیبی به من گفت: صدامیان مدرنترین موشکهای خود را به سوی خاک شلیک میکنند اما گویا دستی این موشکها را در آب یا در بیابان و زمین پایین میآورد. وقتی موشک به مخزن بنزین میخورد، از سوی دیگر آن خارج میشود بیآنکه در مخزن انفجاری به وجود آید. اینجاست که انسان وجود صاحب الزمان و نصرت خدا را میبیند و لمس میکند.»
ارتقاء از مقام نایب امام زمان به منصوب ِ امام زمان
بعد از فوت آیتالله خمینی، طرد نظام چپ اسلامی و سپس، استحکام سریع موقعیتِ ملایان دست راستی، و با استناد به افسانهی حضور دست غیب در حمایت از حکومت اسلامی، در ایدهی ولایت فقیه نیز تغییراتی بنیادی صورت گرفت.
آقایان مفصلة الاسامی: مصباح یزدی، جوادی آملی، شیخ محمد یزدی، احمد جنتی و ریز و درشتهای دیگر، از خود آقای خمینی هم پیشی گرفتند و ادعا کردند که مجلس خبرگان رهبری که وظیفهی انتخاب ولی فقیه و نظارت بر کار او را دارد، در حقیقت ولی فقیه را کشف میکند و نه انتخاب.
یعنی در نظام مبتنی بر مکتب ولایت فقیه، که تحتِ نظارتِ حضرت حجت است، ولی فقیه، ابتدا از طرف امام زمان منصوب میشود و سپس به این آقایان که عضو مجلس خبرگان هستند، الهام غیبی میشود که بروید به فلان شخص، مثلاً به آقای خامنه یی رأی بدهید که منصوب امام عصر، حضرت حجت است. یعنی حضرات فقها بدین گونه منصوب امام زمان را کشف میکنند و به او رأی میدهند...
بعد از ارائه این تئوری فوق بشری که با تأیید عملی جناب خامنه یی، و سکوت رفسنجانی به ایدئولوژی مسلط و مقدس و آموزشی در نظام اسلامی تبدیل شد، خامنه یی از مقام نیابت امام زمان، به مقام منصوب وی ارتقا یافت. یعنی از قانون اساسی جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و ملت نیز فراتر رفت و فقط، با یک پله پایین تر از حضرت امام زمان، به مقام عَرش اعلی رسید و درست نزدیک خدای تبارک و تعالی جای گرفت.
تبدیل مهدویت به پروژهی سرکوب ملت
بدین گونه بود که ماجرای حضور امام زمان در جبهههای جنگ، یا نظارت وی بر امور حکومت اسلامی ایران از حالت شوخی و قصه بیرون شد و به صورت یک اصل مقدس حقوقی و سیاسی ــ ایدئولوژیکی در جمهوری اسلامی ایران درآمد.
از آنجایی که، حکومت اسلامی تمامی توان تبلیغاتی ــ آموزشی خود را بکار برده بود تا سپاه، بسیج، دستگاه قضایی و امنیتی و مجموعهی نهادهای تودهای سرکوبگر خود را با ایدهی ولی فقیه منصوبِ امام زمان است، شستشوی مغزی بدهد، در این نهادها بود که اذهان ساده و مؤمن و فریب خورده بیشتر از هر جای دیگری آلودهی قرائت فاشیستی از امر رهبری در مذهب شیعه دوازده امامی شدند و در خدمت اهداف سرکوبگرانه مستبدین ضد ملی درآمدند.
یادمان باشد که، در تبلیغ این مرام سوپر فاشیستیِ رهبر بالاتر از همه چیز و همه کس، گروهی که سنگ تمام گذاشت، فرقهی مصباح یزدی بود که به نام ایدهی مهدویت، در تبدیل بخشی از پاسداران و طلاب و بسیجیان، خاصه کادرهای امنیتی و قضایی... به عناصری مطیع و مقلد و تهی از فکر و اخلاق، حقیقتاً چراغان کرد. صد البته که اجر و مزد خود را نیز دریافت نمود...
باری، در زمان اصلاحات محمد خاتمی، وقتی که آزادیهای نسبی مطبوعاتی و سیاسی، "عمود خیمهی نظام اسلامی"، یعنی ولایت مطلقهی فقیه را بلرزه درآورده بود، برای منصوب امام زمان، جهت حفظ خود و نظام، راه و چارهی دیگری جز توسل به قصهی امام زمان باقی نماند.
لذا طیف وسیع ذوب شدگان در ولایت، مافیای ثروت و قدرت، مصباحیه و بیت رهبری، همه و همه به سنگر مهدویت و اسطورهی امام زمان، پناه بردند تا موقعیت خود را استحکام بخشند و مواضع از دست رفته را بازپس بگیرند.
از این مرحله به بعد بود که توطئه از پس توطئه، آشوب پشت آشوب، علیه جنبش اصلاح طلبی و متوقف کردن آزادی خواهی ملی آغاز گردید.
مافیای ثروت و قدرت، بی اعتنا به همه اصول اخلاقی و انسانی، عقب مانده ترین باندهای حزب اللهی خرافی را روانهی میدان کرد، تا به حرکت دمکراتیک ملت ایران نقطهی پایان بگذارد و همهی آثار اصلاحات را محو کند.
آری، احمدی نژاد نتیجهی آن سیاست مافیایی بود که با موضع گرفتن در سنگر مهدویت به جانِ ملت افتادند تا با سرکوب ملت و محو آثار اصلاحات نظام فقاهتی را از سقوط حتمی برهانند.
نظام فقاهتی خمیرمایهی جامعه منتظرالظهور
حال در جمهوری اسلامی ایران، فرقه یی که منتظر ظهور مهدی موعود شیعیان است، به سرکردگی محمود احمدی نژاد، پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸ شمسی، به قدرت برتر در نظام فقاهتی تبدیل شده، و در تلاش است که با هر وسیلهی ممکنی جامعهی منتظر الظهور مورد نظر خود را به سرعت تمام شکل دهد.
این فرقه که در ضدیت با جنبش سبز، و اساساً در ستیزه جویی با حاکمیت ملی و دمکراسی خواهی رو آمده، میکوشد تا با تبدیل ایدهی مهدویت به یک پروژهی سیاسی تمامیت خواه، و ظاهراً عدالت طلب (در عمق فاشیستی ــ عوام گرا و سرکوبگر) ادامهی حیات نظام اسلامی را حتی به قیمت حذف رقبای موجود درون نظام، بیمه کند.
اما نکتهی بحثانگیز این است که بسیاری از روحانیون و اصول گرایانی که از احمدینژاد و فرقهاش، در برابر جنبش سبز حمایت قاطع کرده بودند، امروز عاجز و درماندهاند که با جمع منتظران ظهور مهدی موعود که با یاری سپاه و بسیج و دستگاههای اطلاعاتی، بی اعتنا به نهادهای دیگر نظام اسلامی، به همهی اهرامهای قدرت اقتصادی و سیاسی و مذهبی چنگ میاندازند، چه باید کرد؟
علی مطهری نمایندهی مجلس، از طیف اصولگرایان، در مصاحبه با نشریه سروش میگوید: «مجلس تحقیر شده و احمدینژاد تک روی میکند. ایشان قانون تسهیلات ارزی مترو را اجرا نمیکند. با اینکه قانون کشور است میگوید اجرا نمیکنم... اینها نگاه خاص به اسلام دارند. اینها ظاهراً مقصودشان از ولایت فقیه، ولایت امام زمان است. اینها کمتر به ولایت فقیه توجه دارند.»
احمد توکلی، دیگر نمایندهی اصول گرای مجلس، حرف مطهری را تکرار میکند و میگوید: «احمدی نژاد مصوبههای خود را به مجلس اعلام نمیکند و از اجرای مصوبههای مجلس خودداری میکند.»
ولی آنچه که مهندس مرتضی نبوی، مدیر نشریهی رسالت، از چهرههای سرشناس نظام اسلامی، به زبان آورده از همه هشداردهنده تر است. وی میگوید: «این گروه به دنبال اسلام منهای روحانیت است. اینها به ولایت فقیهی که امام راحل تبین کرده و ما به آن معتقدیم، اعتقادی ندارند.»
درواقع این فرقهی کودتاچی، دارد سخت یکه تازی میکند: یعنی رئیس جمهوری این فرقه، مجلس شورای اسلامی خودشان را تحقیر میکند، دستگاه قضایی رژیم را جدی نمیگیرد، با مجمع تشخیص مصلحت نظام به سبب حضور رفسنجانی، اساساً کاری ندارد. با شخص ولی فقیه نیز به تعارف رفتار میکند و جایی که ضروری باشد حرف دل خود را میزند. مثلاً در یک مجادلهی لفظی با خامنهای گویا علناً گفته است که: «من رئیس جمهوری مورد حمایت امام زمان هستم و نه کس دیگر»
نهایت اینکه، جماعت منتظرالظهور، خود را در تماس مستقیم با امام زمان میداند و به واسطهای به نام ولی فقیه یا روحانی هم اعتقادی ندارند و تنها با روحانیونی که منتظرالظهوراند ارتباطِ دوستانه برقرار میکنند.
لذا، سران فرقهی حاکم بر ایران، حقانیت و مشروعیت اعمال و سیاستهای خود را نه از رأی اکثریت مردم ایران، نه از آن قانون اساسی اسلامی که به آن سوگند خوردهاند، نه از افکار آقای خمینی، بل از اعتقاد به امام زمان و ارتباط مستقیم با او کسب میکنند...
دکترین مهدویت چه میگوید؟
لذا آنچه از تبلیغات مروجین دکترین مهدویت، به ویژه از سخنان شخص احمدینژاد، و فرقهاش دریافت میتوان کرد اینست که:
اوضاع امروزی جهان، خبر از ظهور مهدی موعود میدهد یعنی حوادث داخلی و خارجی مخصوصا رخدادهای منطقهی خاورمیانه، همه و همه بنا بر روایات شیعهی امامیه، نشان از ظهور قریب الوقوع منجی عالم بشریت دارد. این نشانهها کدامند؟ میگویند:
۱- ظلم و جور و فساد در عالم به حد نهایت خود رسیده و فریاد عدالت خواهی از جای جای جهان به گوش میرسد اسرائیل و آمریکا با رهبری صهونیسم جهانی، عامل اصلی این ظلم و فسادند. مردم و ملل جهان به ویژه مسلمانان و در میان مسلمانان، مردم فلسطین تحت ستم این ستمگران بی رحم تاریخ قرار گرفتهاند.
۲- نظام ستمگرانهی حاکم بر روابط بین المللی درحال فروریزی است. مکتبهای سیاسی ــ اقتصادی مخصوصاً دمکراسی لیبرال، و ارزشهای غربی مسلط بر عالم از حل مسایل پیچیدهی امروزی عاجز مانده به پایان کار خود رسیدهاند.
به باورِ منتظران ظهور، آمریکا و اسرائیل به عنوان کانون اصلی این نظام ستمگرانه در حالِ سقوطاند و در طرف مقابل، ملتهای ستمدیده مخصوصاً مسلمانان و در میان مسلمانان، شیعیان دوازده امامی در عراق، لبنان، یمن، بحرین، عربستان، پاکستان و افغانستان... با الهام از انقلاب اسلامی ایران در حال قیام علیه اسرائیل و آمریکا میباشند.
یادمان باشد که رئیس جمهوری منتظر الظهور، آقای احمدی نژاد، بارها گفته و تاکید کرده که: "آمریکا در عراق مانده تا جلوی ظهور امام زمان را بگیرد. زیرا حضرات (منظور وی آمریکاییها) کارشناس تاریخی دارند، خواندهاند که محل ظهور آقا در عراق است."
گذار از نظام فقاهتی به نظام منتظر الظهور
فرقهی منتظر الظهور، با توجه به تحلیلی که اوضاع جهانی دارد، و نظر به اینکه امام زمان مرتب برآنها ظاهر میشود، نتیجه میگیرند که دست به کار باید شد، حال که قدرت دولتی، در اختیار پیروان امام زمان قرار گرفته، باید نظامِ مبتنی بر مکتب ولایت فقیه یا جمهوری اسلامی کنونی را به یک جامعه واقعی منتظر الظهور تبدیل کرد. یعنی مأموریت فقها و بنیادگذاران حکومت اسلامی نیز به پایان رسیده، مثلاً نه تنها خانوادهیهاشمی رفسنجانی یا آقای خمینی و بهشتی را کنار باید گذاشت، بل از خود ولی فقیه هم اگر به راه نیاید باید عبور کرد و به جامعهی منتظر الظهور دست یافت.
ویژگیهای جامعه منتظرالظهور
حجت السلام سید آقایی از گردانندگان کنفرانس تدوین دکترین مهدویت، کنفرانسی که با حمایت احمدی نژاد تشکیل شده بود، در مصاحبه با رسانهی جمهوری اسلامی ایران، اوایل مرداد ماه امسال میگوید: "هدف از تشکیل کنفرانس... این بوده که خصوصیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ونظامی جامعهی منتظر الظهور را بشناسیم و با شناخت دقیق به اهداف خود بتوانیم نائل شویم."
اما حقیقتاً ویژگیهای جامعهی منتظری که حضرات با سودجویی از خمیرمایهی نظام فقاهتی، قصد ساختن آنرا دارند چیست؟ نویسندهی این سطور، از مجموعهی کار تبلیغاتیِ عوامل فرقهی یادشده چنین برداشت میکند که خصوصیات مهم آن جامعه عبارت است از:
۱- جامعه منتظر الظهور، اساساً یک جامعهی جنگی است. یعنی آمادگی کامل نظامی و تسلیحاتی، و به وجود آوردن فضای جنگی، برای نابود کردن اسرائیل و آمریکا، از شرایط اصلی آمدن امام مهدیست تا در آخرین جنگ حق علیه باطل که یقیناً جهانی خواهد بود (احتمالاً جنگ سوم)، از آن سلاحهای مدرن استفادهی کامل بشود. تلاش برای ساختن بمب اتمی، در اینجا معنی واقعی خود را پیدا میکند.
۲- دولت منتظر الظهور هم که الان جامعهی ایرانی را برای ظهور آقا آماده میکند، در جبههی داخلی نیز، با تمامی احزاب و محافل و افرادی که به سبک اسرائیلی و غربی، دمکراسی و آزادی میخواهند، یا از صلح و همزیستی میانِ اعراب و اسرائیل سخن میگویند در جنگ است.
پس با قاطعیت تمام، باید جنگید و این محافل وابسته به صهونیسم و آمریکا را از ریشه برانداخت. در حالِ حاضر طیف گستردهی جنبش سبز، انبوه روشنفکران، نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان دگر اندیش، پیروان بهاییت، دراویش و اهل تصّوف، طرفداران آزادی زن، تودهی طرفدار سکولاریزم و جدایی دین از دولت... همه و همه عوامل مزدور و گماشتگان اسرائیل و آمریکا هستند پس سرکوب خونین آنها و خالی کردن جامعه از وجود چنین گروههایی، شکل گیری جامعهی منتظر الظهور را ممکن میسازد. زیرا جامعهی منتظر الظهور با اینگونه عناصر بی ایمان غیرخودی نمیتواند کوچکترین سازش و توافقی داشته باشد. در این جا نیز سخن احمدی نژاد جای نقل دارد که گفت: " در نظام مقدس اسلامی ما تنها یک حزب وجود دارد، آنهم حزب ولایت است و بس."
پایان سخن اینکه: افسانهی ظهور منجی عالم بشری، مهدی موعود، اینبار در شکل یک پروژهی سیاسی و دکترین کشورداری، به ایران ستم دیده بازگشته است.
در حقیقت روند سقوط و انحطاطی که پس از انقلاب اسلامی و برقراریِ استبداد دینی، در ایران آغاز شده بود، با کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، و روی کار آمدن فرقهی منتظرالظهور احمدینژاد... حال سرعت بیشتری گرفته و به پایان تراژیک خود نزدیک و نزدیکتر میشود.
همتی به عظمت تاریخ و فرهنگ ایران میطلبد تا به این روند سقوط و تباهی، نقطهی پایانی بگذارد.
شیکاگوــ ۱۴ مرداد ۱۳۸۹
نظر کاربران:
با سلام خدمت آقای دکتر ارسی و تشکر از مقاله و تفسیر بسیار عالی شما. متاسفانه دروغ و خرافات نشانه ازهم پاشی جامعه و فساد حاکم بر آن است. وقتی جامعه ای در حال سقوط باشد تمامی مبانی آن همانند دین کردار مردمان و اخلاقیات حاکم بر آن دچار فساد و تباهی میشوند. اخیرا با یکی از اعضای تحصیل کرده خانواده که به زیارت جمکران مشرف شده و عرض حال خویش را به داخل چاه انداخته بود بحث میکردم. ایشان با حرارت زیادی از عمل خویش دفاع نموده و حتی مدعی شد که حاجت خویش را دریافت نموده اند!!؟. همانطور که میدانیم مردم اخلاقیات حاکمین خویش را پیدا میکنند و فساد از ارکان بالای قدرت به پائین رسوخ میکند که مولانا میفرماید: عقل اول راند بر عقل دوم ماهی از سر گنده گردد نی زدم.
این رژیم به ورشکستگی کامل چه به لحاظ مشروعیت - اقتصاد و... رسیده و طناب پوسیده دین و ولایت دیگر جوابگوی این شکستها نیست. برای دوام نیاز به جایگزین برای این دو عنصر دارند و راه چاره را در ایجاد مکتب منتظرالظهور دیده تا تمامی مشکلات و مصائبی که به ملت میرود را با این وسیله توجیه نمایند که تمامی این مشکلات پیشنیاز ظهور امام زمان است!!؟ اینان حتی برای بقای خویش آویزان ناسیونالم ایرانی میشوند که خود و امامشان با شدت و حدت با مقابله با آن برخواسته بودند و ملی گرائی را هم وزن شرک برآورد کردند. آقای مشائی که خود از مبدعان این تفکر بوده و از مکتب ایرانی و رستم و سیاووش و... صحبت میکند در صدارت خویش بر میراث فرهنگی از هیچ دشمنی با ایران و ایرانیت کوتاهی نکرد. به آب بستن سد سیوند و مقبره کوروش و ویرانی های جدید در تخت جمشید و آسیب رساندن بر آثار باستانی در اصفهان نمونه ای از دشمنی های ایشان با ملی گرائی ایرانی بوده است. پس سزاوار است ما طرفداران جنبش سبز فریب دقلکاری جدیدشان را نخوریم.
سحر نزدیک است
رضا از تهران