iran-emrooz.net | Wed, 11.08.2010, 5:19
آبشخور اطلاعاتی خامنهای و خطر برای آینده کشور
حسین باقرزاده
سهشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ – 10 اوت 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
انتشار متن سخنان یک مقام امنیتی/نظامی جمهوری اسلامی به نام سردار مشفق تصویری مسخره و در عین حال خطرناک و نگران کننده از ذهنیت حاکم بر مقامات ایران به دست میدهد. در این گفتار کمتر کسی از مقامات پیشین و اکنون جمهوری اسلامی از برچسب دشمن و توطئهگر و آلت دست خارجی در امان مانده است، و حتا اصولگرایانی مانند علی لاریجانی رییس مجلس رژیم و محمد باقر قالیباف نیز خواسته یا ناخواسته به مجریان منویات دشمنان داخلی یا قدرتهای خارجی تبدیل شدهاند و یا در خطر آن بودهاند. گوینده تصریح دارد که عالیترین مقام این رژیم یعنی علی خامنهای از «اطلاعاتی» از این قبیل تغذیه میکند و سیاستها و راهبردهای خویش را بر اساس آنها تنظیم میکند. انتشار این سخنان از یک سو رفتار علی خامنهای در تحولات اخیر را تا حد زیادی توضیح میدهد، و از سوی دیگر زنگ خطر بزرگی را به صدا در میآورد: اگر سیاست خارجی و اتمی رژیم نیز بر اساس «اطلاعاتی» با این کیفیت تنظیم شود کشور ما به کجا میرود؟
آن چه که در سخنان سردار مشفق آمده است البته چندان تازگی ندارد. بلندگوهای تبلیغاتی رژیم و در رأس آنها کیهان شریعتمداری مدتها است که «تحلیل و تفسیر»هایی مشابه این سردار عرضه میکنند و زبان و منطق مشابهی به کار میگیرند. از دید اینان نه فقط مخالفان و منتقدان علی خامنهای و بلکه همه کسانی که در برابر احمدینژاد قرار گرفتهاند و یا نسبت به او موضع انتقادی دارند گام در راه دشمن گذاشتهاند. تعبیرهای جاسوس و منافق و خائن و مزدور و آلت دست خارجی صریحاً و به وفور نصیب مقامات برجسته پیشین جمهوری اسلامی میشود، و بسیاری از مقامات کنونی رژیم نیز به تلویح و تصریح از گزند نیش آنان در امان نیستند. این برخوردها را در عین حال میشود نوعی تاکتیک تبلیغاتی دانست. در برخوردهای سیاسی، گروههای مخالف یک دیگر گاه به انواع اتهامات متوسل میشوند - اتهاماتی که خود نیز ممکن است در نادرستی آن شک نداشته باشند. و البته اگر رسانههای حامی رژیم جمهوری اسلامی از وقیحترین زبانها و تعبیرات برای این تبلیغات استفاده میکنند، آن را باید به حساب سطح فرهنگی سیاست در این نظام گذاشت.
ولی انتشار متن سخنان سردار مشفق از یک واقعیت دیگری پرده بر میدارد. آقای مشفق در حال ایراد یک سخنرانی تبلیغاتی نیست. او در جمع خودیها است و از دید خود «واقعیات» صحنه سیاسی ایران را تشریح میکند. او تصویر جامعی از اوضاع فعلی ایران و تحولات یکی دو سال اخیر عرضه میکند و مخاطبان خود را در جریان سیاستهای اعمال شده و دلایل امنیتی و سیاسی آنها قرار میدهد. در این جا دلیلی برای مبالغهگویی تبلیغاتی وجود ندارد. همه خودی هستند و گوش به تحلیلهای سیاسی این مقام امنیتی/نظامی سپردهاند. در جمع خودیهای امنیتی نیازی به داستانسرایی و مبالغه و دروغ نیست. به عکس، اطلاعات صحیح و دقیق مواد اولیه و لازم برای تدوین سیاستهای درست امنیتی است. اگر ذرهای دروغ و مبالغه در این اطلاعات باشد میتواند هزینه سنگینی بر سیاستگذاران کشور - و کشور - تحمیل کند. سخنان سردار مشفق نشان میدهد که آن چه که کیهان شریعتمداری و رفقا میگویند و مینویسند تنها یک کار تبلیغاتی نیست، و بلکه اینان و رهبرانشان (به شمول علی خامنهای) به این داستانها به عنوان یک واقعیت اعتقاد دارند.
گوینده تصریح میکند که او همین تحلیلها را به خامنهای عرضه کرده و خامنهای از آن استقبال کرده است. این سخن باید مبتنی بر واقعیت باشد. نگاهی به اظهارات خامنهای در یک ساله اخیر به خوبی نشان میدهد که نظرات و برخوردهای او دقیقا بر تحلیلهایی از این قبیل استوار بوده است. برای بسیاری از ناظران این سؤال پیش میآمده است که علی خامنهای به عنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی چرا تا این حد در موضعگیریهای خود یک طرفه به نفع احمدینژاد و حزب پادگانی او و در خط حسین شریعتمداری عمل میکند. بسیاری از کسانی که او را از نزدیک و از پیش از انقلاب میشناسند (به شمول نگارنده این سطور) او را هوشمندتر از این میدانستند که فریب تبلیغات رسانههای حکومت خود را بخورد و آنها را باور کند. ولی وقتی همین تحلیلها، نه در شکل محتویات تبلیغاتی و چاپلوسانه رسانههای دولتی، و بلکه به عنوان ارزیابیهای مبتنی بر واقع امنیتی و به صورت محرمانه، به او عرضه میشود مسئله دیگری است. او اگر به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی خود اعتماد میکند (که باید بکند) قاعدتا باید ارزیابیهای آنان را بپذیرد و آنها را مبنای سیاستهای عملی خود قرار دهد.
ارزیابیهای اطلاعاتی و امنیتی نقشی حیاتی و تعیین کننده در سیاستگذاری حکمرانان و دولتها ایفا میکنند. یک گزارش نادرست یا اغراقآمیز میتواند اثری مخرب در سیاست داشته باشد و یا هزینههای سنگینی بر دولت و ملت تحمیل کند. در حمله آمریکا و انگلیس به عراق، اطلاعات امنیتی نقش بسیار تعیین کنندهای ایفا کرد. اغراق نسبتا «کوچکی» که در یک دوسیه اطلاعاتی دولت انگلیس به کار رفت توانست حمله به عراق را به تصویب پارلمان انگلیس برساند. در این دوسیه گفته شده بود که حکومت عراق توانایی آن را دارد که ظرف ۴۵ دقیقه سلاحهای شیمیایی و بیولوژیک خود را (که هیچگاه وجود آنها ثابت نشد) به کار بیندازد. اکنون مسلم شده است که بدون این اغراق بیپایه امکان نداشت که پارلمان انگلیس جواز جنگ را صادر کند. ولی اطلاعات دروغ یا مبالغهآمیز این کشور را به جنگ خانمانسوزی کشاند که علاوه بر عواقب فاجعهآمیز برای عراق و مردم آن، برای انگلیس نیز صدمات جانی، سیاسی، اقتصادی و تروریستی بسیار سنگینی بر جا گذاشت.
در عراق نیز، اطلاعات نادرست و بیپایه در ایجاد فاجعه نقش اساسی ایفا کرد. صدام حسین که با خشونت و قساوت بینظیری بر عراق حکومت میکرد، فرهنگی را ایجاد کرده بود که کمتر کسی از اطرافیانش میتوانست با او صریحاً سخن گوید و واقعیات کشور و حکومت و ارتش و قوه دفاعی آن را مطرح کند. او همیشه انتظار داشت که آنچه را که دوست دارد از اطرافیان خود بشنود. در نتیجه نیز اطرافیان او و از جمله مسئولان امنیتی و نظامی مرتبا در باره قدرت نظامی و تدافعی کشور به او گزارشهای اغراقآمیز میدادند. این گزارشها صدام را قانع کرده بود که در صورت حمله غرب، عراق میتواند با وارد کردن تلفات سنگین به مهاجمان، آنان را به عقب براند. صدام روی این واقعیت حساب میکرد که تلفات انسانی به نیروهای مهاجم بهترین راه برای تأثیر گذاشتن روی افکار عمومی کشورهای مهاجم، و وادار کردن آنان به عقبنشینی است، و تصورش بر آن بود که ارتش عراق میتواند چنین تلفاتی را بر آنان وارد کند. ارتش عراق، ولی، توانایی آن را نداشت و پیش از اجرای این استراتژی شکست خورد. صدام به استراتژی «حد اکثر تلفات» پس از سقوط ادامه داد که البته اثر آن بسیار محدودتر بود و نمیتوانست به عقبنشینی نیروهای مهاجم منجر شود.
نماد فرهنگ مبالغه و دروغ در ارزیابیهای اطلاعاتی و امنیتی در عراق، محمد سعید صحّاف وزیر اطلاعات این کشور در زمان جنگ بود. صحّاف مرتبا با خبرنگاران خارجی سخن میگفت و در جریان جنگ هر روز برای آنان مصاحبههای مطبوعاتی میگذاشت. او در این مصاحبهها مرتبا از «پیشرفت» عراق در جنگ و «شکست» نیروهای مهاجم خبر میداد. مصاحبههای صحّاف موضوع طنز و مطایبه خبرنگاران بود که او را مرتبا سؤالپیچ میکردند. او حتا در آخرین روز جنگ که سربازان آمریکایی به جلو وزارتخانه او و مقر خبرنگاران خارجی رسیده بودند با همان روحیه و بدون کمترین احساس شرم یا خجالت، از این که سربازان عراقی نیروهای دشمن را تار و مار کردهاند و سدها نفر از آنان را کشته یا در محاصره خود دارند، داد سخن میداد. صحاف البته چهره بیرونی نظام اطلاعاتی عراق بود، ولی او نماد خوبی از ساختار و فرهنگ این نظام بشمار میرفت، و تحولات عراق نشان داد که چهره درونی این نظام نیز تفاوت چندانی با چهره بیرونی آن نداشته است.
اکنون نیز ما با فرهنگ مشابهی در نظام اطلاعاتی ایران روبرو هستیم. آن چه را که حسین شریعتمداری صحّافوار در چهره بیرونی نظام نمایندگی میکند، سردار مشفق در چهره درونی آن به نمایش گذاشته است. اکنون میفهمیم وقتی خامنهای ادعا میکند که من با واقعیات کشور از نزدیک آشنا هستم کدام «واقعیتها» را در نظر دارد. اگر آبشخور اطلاعاتی خامنهای اطلاعات و تحلیلهایی است که مشفق ارائه میکند دیگر نباید از موضعگیریهایی که خامنهای در سالهای اخیر و به خصوص پس از انتخابات سال گذشته گرفته شگفت زده شد. ولی باید در مورد آینده کشور زیر حکومت کسانی که بر اساس تحلیلهای تخیلی از این قبیل عمل میکنند عمیقا نگران بود. هم اکنون کشور ما زیر شدیدترین تحریمهای اقتصادی و در خطر حمله نظامی قرار دارد. مشفق نشان داده است که حاکمان ایران در چه دنیای ذهنی خطرناکی به سر میبرند. در شرایط فعلی از حاکمانی که از تحلیلها و اطلاعاتی از قبیل آن چه که مشفق گفته تغذیه میشوند چه انتظاری میتوان داشت؟ ایران و ایرانیان زیر سلطه چنین حاکمیتی یکی از خطیرترین دورانهای حیات خود در تاریخ معاصر را میگذرانند.