ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 22.06.2005, 13:12
جمهوریخواهان دمکرات رفرمیست و رأی به هاشمی رفسنجانی

علی شاکری - کالیفرنیا - امریکا
چهار شنبه- ٢٢ ژوئن ٢٠٠٥ - یکم تیر ماه ١٣٨٤
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


حالا موقع تحليل اينکه چرا بدينجا رسيده‌ايم نيست. اکنون زمان منزه طلبی و به کنج خلوت قهر رفتن نمی‌باشد. زمان، مجال تحريم و شمردن گناهان رفسنجانی و دوره رياست جمهوری اش را که بنده نيز در نقد ايشان نوشته و گفته‌ام از ما گرفته است. از انتخابات آزاد و بودن فرصت‌های متنوع در يک جامع دمکراتيک صحبت نمی‌کنيم.
صحبت از انتخاب بين دو گزينه آقايان اکبر هاشمی رفسنجانی و يا محمود احمدی نژاد در يک انتخابات غير دمکراتيک برای رياست جمهوری و تنظيم و تدوين سياست‌های کلان اجرايی کشوری به بزرگی ايران با جمعيتی حدود هفتاد میلیون نفر است. بخاطر پیشبرد دمکراسی و جمهوریت و چلوگیری از بستن شدن کامل دریچه‌های آزادی و در جهت تأمین منافع ملی و رابطه منطقی با جهان کنونی و به امید احترام و ارزش حق رأی دادن مردم، رأی خود را در جهت نفی مطلق گرائی کامل با دلخوری و با حفظ اصول خويش به رفسنجانی می‌دهم. چرا؟

برای جلوگيری از سقوط آزاد جبهه حقوق بشر و دمکراسی ما به توازن قدرت و نه تمرکز و يک پارچگی قدرت نيازمنديم. اگر در بيش از ربع قرن گذشته ما خود از سياست گزاری و سياست پردازی و مشارکت درحق تعيين سرنوشت خويش محروم بوده‌ايم ولی همواره از آنجاييکه انقلابی گری و راديکاليسم را پاسخ ندانسته‌ايم از هر گونه رفرم و تعديل استقبال کرده‌ايم. چون دمکراسی را نه يک محصول بلکه نظامی که دسترسی به آن را نياز به عبور از يک پروسه و اتخاذ روش‌های تمرينی می‌دانيم، از کپی پردازی و يا اشغال کشور ما توسط نيروهای نظامی کشورهای غربی دوری جسته‌ايم. انقلاب کار ما نيست که خود احمدی نژاد‌ها بهترين سمبل راديکاليسم انقلابی هستند و دنيا را نيز تحريم کرده و از ما خيلی بهتر فرمان آنرا نيز صادر می‌کنند.
موقعيت کنونی ايران رشد و توسعه جبهه دمکراسی‌خواهی و حقوق بشری است که زمينه لقاح و نطفه بندی آن از نظر جامعه شناختی درونی و اثر جهان برونی به وجود آمده است. هيچ نيرويی را توان ايستادگی در برابر آن نيست ولی انتخابی سیاسی در ايران چه محلی و چه کشوری می‌تواند بر سرعت يا تاخير این پروسه با بهايی سنگين اثر گذارد.
هر نيرو و انسانی بر اساس خواسته‌های خويش در يک انتخابات سياسی و اجتما عی مشارکت می‌کند و گزينه خود را انتخاب می‌نمايد. اگر گزينه ما دمکراسی و حقوق بشر است تا بتوانيم به عدالت اجتماعی دست يابيم و قانون را احترام گزاريم نمی‌توانيم به يک جو پولاريزه (قطبی) به مانند سالهای اوّل انقلاب و دوران جنگ ٨ ساله بين ايران و عراق برگرديم. نمی‌توانيم در فضای رعب و ترس از پيوستن به جمع قربانيان قتل‌های زنجيره اي از ديالوگ و سخن گفتن بيفتيم. ميسر نيست که اجازه دهيم فرهنگ‌سراهای ما به اميد باز کردن «سقا خانه‌ها» بسته شوند. با داشتن بيش از ٦٥% زنان با سواد، کشورمان نمی‌تواند از وجود زنان در کابينه و مقامات بالای کشوری و قضايی محروم باشد. گزينه ما با کانديدايی که با افتخار ازشکستن و سرکوب قلم و قلم به دستان صحبت می‌کند تناقض فاحش دارد. لذا روشن است که ما نمی‌توانيم و جايز نيست که به نماينده عوامل ايجاد اين موانع پيشرفت رأی دهيم.
اگر گزينه ما به دليل غيردمکراتيک بودن پروسه انتخابات تحريم آن باشد نخست، غير دمکراتيک بودن انتخابات هميشه دليلی قانع کننده برای تحريم آن نيست. دوم، خود شرکت در اين اتخابات می‌تواند ابزاری برای هدف رسيدن به انتخابات آزاد باشد. سوم، اگر تحريم تاکتيکی معلوم و شفاف بشمار می آید ولی نتيجه اش نامعلوم، می‌تواند عواقبی دهشتناک داشته باشد. چهارم اگر نگاهی منصفانه به تاريخ تحريم در ايران از زمان جنبش تحريم تنباکو تا بحال بياندازيم اين ابزار باخت داشته ولی برای دمکراسی برد نداشته است. پرداخت غرامت به انگليس برای تحريم تنباکو و لغو قرارداد بيش از سود حاصل از آن تحریم بود.
پدران ما شرکت در نظام وظيفه را «اجباری» می‌خواندند با ارتشی و عوامل نظام حکومتی وصلت خانوادگی نمی‌کردند و چون حاکمان مردم را ناديده می انگاشتند آنها نيز قهر کرده بودند. چيره گی اين نوع سياست تحريم و قهر بر سياست مداران و اپوزيسيون دمکرات ما نسبت به معاهدات با خارجيها و يا عدم شناخت وتوجّه به تفاوتها در بين عناصر حاکم ايران و گفتن اينکه «سگ زرد برادر شغال است»، صدماتی غير قابل جبران به منافع ملّی ما زده است.
پنجم اگر عدم شرکت در اين انتخابات به خاطر اعتراض به عدم اختيارات کافی رياست جمهوری انتخابی در مقابل اختيارات فائقه مقام رهبری غير انتخابی است، اين عدم شرکت طرفداران انتخابی بودن مقامات، دست هواداران و طرفداران انتصابات را بيشتر باز می‌گزارد و تخلفّات غير قانونی آنها را نيز از نظارت مردم مصونيت می‌بخشد.
ششم، اگر تحريم به خاطر رسوا شدن «حکومت یکست مطلقه» و ایجاد عدم مشروعیت برای آن و سرعت بخشیدن به سقوط آن است، کجا سراغ داریم که از سقوط حکومتی هرچند مستبد در خلاء وجود اپوزیسیون مجرّب در صحنه، جامعه به دمکراسی رسیده باشد؟ سقوط حکومت فردی شاه و انقلاب میلیونی مردم ایران در بهمن ١٣٥٧، در خلاء اپوزیسیون مجرّب باعث پرداخت هزینه‌های گزافی توسط مردم شد. سقوط دولت صدام با نبود اپوزیسیون خللی را ایجاد کرده است که با وجود ٣٠٠ هزار نفر نیروی انتظامی و نظامی عراق و آمریکا قادر به حفظ ثبات نیستند. اگر هدف صلب قدرت است که آن معادل ایجاد دمکراسی نیست و اپوزیسیون تحریمی که بدون درگیری در پروسه سیاسی کشوراست و مردم آن را در عمل آزمایش نکرده اند، چگونه حتی قادر است مردم را جذب نموده وصلب قدرت از حاکمان بکند؟
هفتم : اگر تحریم بمعنی دعوت از نیروهای خارجی به اشغال برای «رهائی مردم» است که خواست هیچکدام از ما نیست. حتی تصور اینکه مثلا ً آقای بوش در وضعیت کنونی بخواهد یا بتواند با ایران درگیر شود یک ساده اندیشی بیش نیست. هیچوقت هم ایشان اظهار نکرده اند که مسئه اساسی آمریکا دمکراسی و حقوق بشر است. همیشه بر مسئله اختلاف اساسی با جمهوری اسلامی ایران و دخالت ایران در اختلاف بین اسرائیل و اعراب از طرفی و مسئله غیراتمی بودن ایران پای فشرده اند و بعنوان ابزار از فقدان دمکراسی و حقوق بشر در ایران نام برده اند. غربیان ترجیح می دهند با دولتی قدرتمند که با منافع آنها سر آشتی داشته باشد، بسازند و مسائل درونی آن کشورها، اگر هم طرح شوند، مسئله آخری است. یادتان باشد که دراین هفته مجلس آمریکا بدنبال طرحی است که زمان خروج نیروهای نظامی از عراق را با ذکر تاریخ تعیین کند، چون شدت اعتراض آمریکائیها بالا گرفته است.
آخرین استدلالی را که از طرفداران تحریم این انتخابات بخاطر دارم غیردمکراتیک بودن، اختلاس مالی، و شریک جرم بودن آقای رفسنجانی در تمام این سالهای گذشته است.
نگارنده بدون توجیه اعمال ایشان و رد هیچکدام از این ادعاها معتقدم که صحت و سقم ادعاهای حقوقی و قضائی نسبت به هرکسی از جمله رفسنجانی در یک جو دمکراتیک و دادگاه عادله امکان پذیر است. ما همگی خواستار مشخص شدن عوامل اعدام دسته جمعی زندانیان سال ١٣٦٧ و محاکمه آنها همراه با عوامل قتلهای زنجیره‌ای هستیم. ما همگی می خواهیم بدانیم این اختلاس‌ها یا فساد مالی‌ها در کجا ریشه دارد و عوامل آنها دقیقا ً کی‌ها هستند و کجا هستند و امیدمان این است که با باز شدن بیشتر جامعه این پدیده‌ها روشن شود چون بدون حقیقت یابی آنها زمینه آشتی ملی و وحدت ملی بوجود نمی آید. ولی آیا تاریخ در ایران و جهان گواه این نیست که نیروهای سیاسی به مخالفین خویش در مقابل خطر بزرگتری رأی داده و در یک دوره موقت همکاری کرده اند؟
مثال انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را در چند سال قبل که سوسیال دمکرات‌های چپ در مقابل کاندیدای راست نژاد پرست، به آقای ژاک شیراک محافظه کار رأی دادند را آقای قوچانی در روزنامه شرق ٢٢ خرداد متذکر شد. مثال‌های دفاع آقای مدرّس از صدارت قوام السلطنه و وزارت وثوق الدوله برای جلوگیری از قدرت متمرکز رضا شاه در ٨٠ سال پیش و همچنین دفاغ نهضت آزادی در سال ٤٠ از علی امینی عاقد کنسرسیوم را آقای جلال توکلیان در شرق ٣١ خرداد ١٣٨٤ بیان کرد. در چند سال پیش در انتخابات ایالتی لوئیزیانا در آمریکا، طرفداران حزب جمهوریخواه آمریکا از یکی از اعضاء حزب خود و کاندیدای حزبشان اقای دیوید دوک بد لیل داشتن گرایش‌های قوی نزاد پرستا نه که قبلا نیز عضو حزب نژادپرست KKK بوده دفاع ننموده و در مقابل از رقیب او از حزب دمکرات دفاع کرده و رأی دادند. در حدود ٦٠ سال پیش، پس از جنگ جهانی دوم و دوران بحران سیاسی و عدم ثبات در کشورمان، حزب توده چپ ایران نه فقط با نخست وزیر راست آن زمان قوام السطلنه به همکاری پرداخت، بلکه ٣ وزیر نیز در کابینه او داشت. انتخاب علی اوف در آذربایجان و انتخاب کمونیست‌های دیروز در اروپای شرقی امروز بعد از سقوط بلوک شرق که شریک جرم بودنشان در سرکوب دیروز محرز بود، از نمونه‌ها ی دیگر میباشنذ.نتیجه اینکه سیاست امری نسبی است و داد و ستد است و با هویت معلوم همکاریها و رقابت‌های مشخص ضروری است
رأی به ریاست جمهوری آقای رفسنجانی یک بیعت مشروط (بیعت از ریشه لغوی بیع به معنی داد و ستد می باشد) و صیغه موقت است. انتخاب یک پیشوا یک راهبر برای اشغال مقام دائم العمر نیست. در زمان بحران کنونی و امکان بازگشت به جو اختناق مطلق و تسویه حساب کلان و کامل با هرگونه دگراندیشی می تواند با قبضه سه قدرت به دست یک نیروی بنیادگرای انتصابی و با ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد صورت گیردد، انتخاب رفسنجانی حتی به عنوان موی دماغ و رقیب مرشد و نه مرید مرشد ضروری است. یادمان باشد که آقای مصباح یزدی مرشد، قتل‌های زنجیره‌ای را یک وظیفه دینی قتل کفار انجام گرفته به دست فرزندان اسلام خواند وجمعه گذشته گفت اکنون وضو گیرید و نماز گزارید و به احمدی نژاد رای دهید.
بحران خاورمیانه و رابطه منطقی با غرب ما را قانع می کند که در این اوضاع آقای رفسنجانی را در مقابل احمدی نژاد انتخاب کنیم. ایشان پراگماتیسم جهانی را بهتر از رقیب «اصول گرای» خویش می فهمد. از انزواطلبی به مانند رقیبشان دفاع نمی کنند. برای آینده ایران به دنبال نمونه‌هائی به مانند کره شمالی و کوبا نیستند. درصورتیکه آقای احمدی نزاد در مقابل جهان فرمان انزوا طلبی و تحریم را صادر می کند. بر همگان روشن است که این رویه اگر در سال‌های اول انقلاب با اشغال سفارت آمریکا پیامد حمله عراق به ایران را با پشتیبانی آمریکا در بر داشت و زیان‌های فاحشی بر ما وارد آورد، تکرار آن در امروز فاجعه بار است. دفاع از منافع ملی ایران و جلوگیری از دخالت خارجی، در گرو دخالت مردم ایران در تعیین سرنوشت خویش است. گزینش رفسنجانی در این مورد خطرش کمتر است.
ارزش انتخابات و رأی را بعنوان ابزارکلیدی و جدی و تعیین کننده پیشبرد ثبات و دمکراسی پاس داریم. اگر تحریم نامعلوم و خشونت و دست به اسلحه بردن ناکارآمد است، امر انتخابات بطور عام در ایرانی که تمرین و تاریخچه آن کوتاه است ولی قدمت قهر و تحریم دیرینه است به نهادینه شدن نیازمند است. اگر مطلق گرایان با انواع حیل - تقلب و سرکوب و بستن زبان‌ها - عامل عمده بی اعتباری انتخابات و حق مردم ایران هستند، جایز نیست که طرفداران دمکراسی با تحریم تسلیم آنها شده و خود را خلع سلاح کنند. زمانی که تصویرکشی حرام بود، هنر مینیاتوری راه را باز کرد. در آمریکا تا اواخر قرن نوزدهم کسانی حق رأی داشتند که مرد، سفیدپوست، مالک و پدر خانواده باشند. تا سالهای ١٨٦٠ سیاهان برده بودند، زنان تا سال ١٩٢٧ از مشارکت در انتخابات محروم بودند و حتی در سالهای ١٩٦٠ صندوق‌های رأی را در منطقه سفید پوست‌ها می گذاشتند تا سیاهان که معمولا ً بی بضاعت بودند و وسیله نقلیه نداشتند نتوانند در انتخابات شرکت کنند. تا اواخر سالهای ١٩٦٠ سیاهان حتی حق استخدام در اداره پلیس فدرال (FBI) را نداشتند. ولی تلاش برای بهبود زندگی مردم از طریق رأی و اعتراضات و اعتصابات و نافرمانی مدنی ادامه داشت تا به اینجا رسیده اند. بنیان قانون اساسی آنها اجازه این تلاش‌ها و تغییر آن قانون را توسط مردم به آنها داد که اکنون ادعا کنند حکومت مردم، از مردم و برای مردم.
نتیجه اینکه حتی بنیان قانون اساسی ایران و حق تدوین و تغییرش بدست مردم و رأی آنها باید باشد. انتخابی بودن تمام ارکان هر نظامی و مشروعیت آنها در گرو رأی مردم است. این حق را گرامی داریم و بسادگی وا ندهیم. نگارنده بخاطر پیشبرد دمکراسی و چلوگیری از بستن شدن کامل دریچه‌های آزادی و در جهت تأمین منافع ملی و رابطه منطقی با جهان کنونی و به امید احترام و ارزش حق رأی دادن مردم، رأی خود را در جهت نفی مطلق گرائی کامل به رفسنجانی می دهم.