iran-emrooz.net | Sat, 24.04.2010, 7:45
یک حکومت دموکراتیک تنها از یک جامعه مدنی بر میخیزد
ملیحه محمدی
دعوت مهندس موسوی به "صبر و استقامت" در پیام سال نو رگههایی از نارضایتی در میان برخی از نیروهایی که حامیان جنبش سبز نیز محسوب میشوند، برانگیخت. بسیاری از گلهها به صورت زمزمههای خیرخواهانه پنهانی اینجا و آنجا و اغلب در جلسات بسته عنوان شد. اما صحیح است و درخور ِ مرحله فعلی از مبارزات دموکراتیک جامعه ایرانی، که این مسئله و اصولاً همه مفاهیم راهبردی جنبش را شفاف و روشن در جامعه سیاسی به چالش بگذارد و بیتعصب و تأثر جوانب اثرگذار آن را روشن کند.
صحبتهای مهندس موسوی در جمع دیروز فعالان سیاسی ملی مذهبی نیز که تأکید دوبارهای بر این درخواست بود، به این مصلحت ضرورت میبخشد.
من شخصاً در جلسات سیاسی که در طیف اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز قرار دارند با انتقاد دوستان صاحب نظری مواجه بودم که به یک نمونه از آن که نسبتاً روشنی دارد و مستدل شده است اشاره میکنم؛ پاسخهای دکتر جمشید اسدی دوست و همراه ثابت قدم ما در اتحاد جمهوریخواهان ایران در مصاحبه با سعید قاسمینژاد که در سایت گویا نیوز منتشر شده است.
این گفتگو در دوبخش به شماری از مسائل با اهمیت مطروحه در جنبش سبز پرداخته است، از جمله مسئله رهبری و جایگاه آن در جنبش سبز که در جای خود از منظر اصلاح طلبانه که جمشید اسدی بدان متصف و متعهد است جای ایراد و چند و چون دارد لااقل از دید منِ .
اما من اینجا فقط به ایراد او به مسئله تأکید بر "صبر و استقامت" میپردازم که در نشستهای شفاهی هم از او در این باره شنیده و با هم چالیدهایم و به نظر من بحثی در جانمایه این مبارزهای است که امروز در ایران جریان دارد. یعنی اگر جایگاه و تأثیر عنصر صبر و استقامت در مبارزه مدنی تعیین شود، راه گشوده شده است و راه ِ گشوده بیرهبری نمیماند و دغدغه جمشید اسدی برای اصلاح طلبی لااقل از نوع من از میان برخاسته است.
پس تنها به این بخش کوتاه از گفتههای او استناد میکنم : "شوربختانه پيام نوروزی مهندس موسوی هم بهتر از بيانيه شماره هفده او نبود: صبر و مقاومت. اين برنامه کار و عمل است؟ صبر تنها وقتی پيش درآمد ظفر است که برنامهای عملی برای رسيدن از اولی به دومی پيشنهاد کند. صبر بدين شکل يعنی: حالا تحمل کنيد ببينيم چه میشود! اين رهبری است؟"
از این عبارات بخوبی روشن است که اگر دکتر اسدی با این "صبر و استقامت" که در پیام نوروزی موسوی و اینک در تأکیرات بعدی اش به نوعی محوری شده است، مشکل نداشت، دغدغه رهبری نیز نمیداشت چون رهبری عملاً موجود ِ جنبش بر این اساس حرکت میکند.
جمشید اسدی میگوید: "صبر و مقاومت. اين برنامه کار و عمل است؟"
نه این برنامه نیست که برنامه را در شرایط دشوار و بحرانی چه بسا که گام به گام باید باید نوشت و به علت درآویختن ناگزیر با بلایای ناگهانی و غیر قابل پیش بینی بودن رفتار حکومتهای بی قانون، بسیار اوقات نانوشته و تنها به اتکای آگاهی جمعی میتوان پیش برد. هم چنیین که جنبش سبز از عهده برآمده و خود را در روند مبارزات ملت ایران به ثبت رسانده است. بیش از ده ماه است که دشمنش در حکومت است و همه ابزار و اهرمها را هم آزموده و در اختیار دارد. اما همه جا شبح اوست؛ همه جا سخن از جنبش سبز است و دوست و دشمن فقط او را در کنار و در مقابل خود میبینند و باری! ما و جهان را به تحلیل و تبیین رفتار و هنجار و هویت اش واداشته است.
جمشید اسدی تأکید میکند که: "صبر تنها وقتی پيش درآمد ظفر است که برنامهای عملی برای رسيدن از اولی به دومی پيشنهاد کند." اما چرا او فکر میکند که "برنامهای عملی برای رسیدن به پیروزی" دستور کار امروز ماست؟ او که جا به جا بر اصلاح طلبی خود و مرزبندیاش با براندازی و سرنگونی طلبی تأکید میکند در ذهن خود کدام جبهه و میدان را برای این مبارزه گشوده است و دنبال کدام برنامه پیروزی است؟ هدف مبارزه جاری در ایران چیست و قرار است این مبارزه به کدام پیروزی ختم شود؟
ما در گیر یک نبرد مسلحانه نیستیم. ما حتا فقط درگیر یک مبارزه سیاسی نیستیم که ای کاش بودیم! ما در گیر یک حرکت عظیم فرهنگی برای بنای اندیشه و مفهوم آزادی هستیم زیرا همه تاریخ مبارزه مردم ایران و همه فراز و فرودهای آن نشان دادهاند که پیروزیهای حاصل از مبارزه صرف سیاسی، حتا در اشکال مسالمت آمیز نظیر انقلاب بهمن، در نهایت منجر به سقوط حکومت شده است اما اسباب دموکراسی و ایجاد جامعه مدنی را در این کشور فراهم نکرده است.
و آنچه اینک چنین فرصت خجستهای را فراهم کرده است، آنچه نگاه جهان را متوجه مبارزه متمدنانه و مسالمت جوی ملتی در قلب منطقه بحرانی جهان کرده است، نه فقط یک مبارزه سنگین سیاسی، که یک جنبش نیرومند مدنی است که اراده آگاهانه اش بر ایجاد یک جامعه مدنی قرار گرفته است. جامعهای که بتواند بستر و خاستگاه یک حکومت ـ و بخوان حکومتهای ـ دموکراتیک در این سرزمین بشود. جامعهای که در آن علیرغم هر تغییر و تحول سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، اقتدارگرایی و استبداد نتواند پایه هیچ دولتی گردد.
نفس چنین مبارزهای ما را به صبر و استقامت میخواند زیرا که در سوی مقابل نه تنها دشمن قسم خورده ازادی، که انبوهی اذهان در بند توهم از حاکمیت، و ایضآً متوهم از ما ایستاده است. اینان دشمنان ِ مسلم آزادی و عدالت و توسعه و آنچه جنبش سبز در پی آن است نیستند؛ بسیاری از آنان میتوانستهاند با اعتقاد به احمدی نژاد رأی بدهند و با نگرانی از جنبشی که مخالف قرض الحسنه و توزیع کمکهای بخور و نمیر مادی است روی برتانبد و بهراسند! و اینها هموطنان ما هستند نه مزدور و جیره خواراند چنانکه برخی از ما غیض و غضب خود را در بیان آن چاره میکنیم، و نه ـ دریغا ـ چنانکه در بسیاری از جوامع زودتر به کاروان دموکراسی پیوسته، اعضای حزب رقیب اند، زیرا که اساساً مبارزه در ایران به آن راه نرفته یا هنوز نرفته است.
با این گروه شاید کار دشوارتر نیز از آن جریانی است که میرحسین موسوی دیروز در اشاره به آنها گفت : " «ما باید بیش از پیش، مردمی را که در «منطقه خاکستری» زیست میکنند ،شهروندانی که نه همراه جنبش سبز هستند و نه موافق و همگام صاحبان قدرت و حکومت، نسبت به «منطقه روشن» ، جنبش سبز، آگاه، دعوت و جذب کنیم."
در چنین شرایط ویژهای است که دریافت و تعمیم مفهوم «صبر و استقامت » وظیفه تاریخی ما میشود و تنها امکان ما برای محدود کردن حوزه تعرض و نفوذ استبداد. زیرا که توان و وظیفه ما روشنگری است و تنها امکان ِ آنان بستن روزنههای دانایی! و سرنوشت نهایی این مبارزه اگر چه نه بی هزینه و خسارت، اما درطول تاریخ بشر به سود روشنگران بوده است و به زیان دشمنان آزادی. در چنین مبارزهای این دو مقوله که در جنبش سبز در کنارهم معنا میشوند، اسلحه کاری ، مؤثر و مشروع آزادیخواهان هستند. «صبر» در کنار« استقامت» میآید و این هر دو از یک جنس نیستند وکنار هم نهادن شان بخودی خود بیان یک شرایط معین سیاسی است ! صبر بر حالتی و وضعیتی میآورند اما استقامت در مقابل امری ضرورت میابد. آن وضعیت که صبر بر آن ضروری است همین مبارزه درونی، بطئی و طولانی ِ جامعهی در حال تبدیل ما است. و آن که استقامت میطلبد نفس این مبارزه جانانهای است که زندانیان سیاسی و خانوادههایشان در کنار هم پیش میبرند. این صبر ِ مبتنی بر استقامت کی معنای تسلیم و تحمل دارد؟ این شیوه دیوار میان زندان و جامعه را فرو ریخته است زندانها از نیروهای جنبش سبز پر است و زندانیان در میان مردم زندگی میکنند ومردم به حضور آنان واقف و دلگرماند و زندانبانان میبینند که راههای نرفته هر روز کم و کمتر میشود.
اما حتا اگر به این ویژه گی و این خصوصیت ِ مدنی مبارزه مردم ایران قائل نباشیم و خود را درگیر یک مبارزه روشن سیاسی بیابیم و مصمم باشیم که برنامه معینی برای عمل به میدان بیاوریم! ایا دوستانی که تأکید بر صبر و استقامت را دون شأن جنبش موجود میدانند، میتوانند بگویند در میدان این مبارزه سیاسی در دستان ما چه هست و اقتدارگرایان ِ حاکم کدام سلاح را از کف داده اند؟ فرمان حمله آیا اگر رهبران جنبش سبز نداده اند، از جانب دیگران نیز صادر نشده است؟ کسانی که معتقدند مردم ایران چشم به دهان آنان دوخته اند، آیا فرمان حمله به زندان اوین را صادر نکردند؟ بینشی در ایران دارد پا میگیرد که سرانجام قانونیت و به رسمیت شناختن مخالف سیاسی را به حکومتها تحمیل کند.
در گفتگویی تلفنی که با سعید رضوی فقیه داشتم، که بیش از یکسال و نیم است زندگی و همه موقعیت دانشگاهیاش در فرانسه نیمه کاره مانده و به حکم یکی از انبوه احکام فراقانونی میهن اش ممنوع الخروج در در تهران مانده است، تعبیر روشنی از این عزم را شنیدم که گفت برای من خروج از ایران کار مشکلی نیست همه زندگیام هم الان دستخوش این حکم شده است ولی من باید قانوناً از این کشور خارج بشوم برای اینکه این حق من است که به کشورم رفت و آمد کنم. آری صبر توام با استقامت هزینههای سنگین دارد که تنها از سرمایه ایمان و آگاهی قابل پرداخت است.
ملیحه محمدی
جمعه سوم اردیبهشت ۱۳۸۹
نظر کاربران:
خانم مهمدی عزیز
با سلام و خسته نباشید
با تایید نظرات عقلایی و منطقی شما میخواهم اضافه نمایم مساله مهمی که در جریان است عمومی شدن بحث حقوق مدنی و شهروندی با تاکید بر آزادی ودموکراسی میباشدو از آنجا که فراگیر و امری همگانی است و باین حزب یا ان سازمان سیاسی- ایدهولوژیک ارتباط ندارد همگان منافع خودرا در آن مییابند و در صحنه میمانند با همه افت و خیز هایش واین مهم جز در سایه آگاهی و صبر و استقامت و روشنگری و افشای عوامفریبی حکومت از راه رساندن اطلاعات در مورد چپاول اموال عمومی با ذکر نام ارگانهای مربوطه و اسناد کلاهبرداری و دزدی هایشان و توضیح صدمه یارانه ها در ترویج تکدی گری در عوض ایجاد کار شرافتمندانه و نجات جوانان کشورمان از خطر فقر و اعتیاد و.........
با مهر و آرزوی بهترینها برای خانم محمدی
میهن