iran-emrooz.net | Mon, 08.03.2010, 5:26
ندای سبز فرشتگان
مزدک بامدادان
در سرزمینی که مردمانش میتُخت-گرا باشند و اندیشهها نیازمند پیشینه اسطورهای، نمادها جایگاهی ویژه مییابند و هر پدیده سادهای میتواند حود به یک نماد فراروید. سهراب اعرابی، از نخستین جانباختگان جنبش سبز، پسر پروین فهیمی، یکی از چهرههای شناخته شده جنبش زنان ایران، و از تلاشگران برجسته پویش "یک میلیون امضاء" است. این پیوند خانوادگی نمادی از پیوندهای جنبش سبز با جنبش زنان است؛ همانگونه که سهراب (از نمادهای جنبش سبز) در دامان پروین (از تلاشگران/نمادهای جنبش زنان) پرورش یافت و بالید، جنبش سبز نیز در دامان جنبش زنان بالیده و اکنون پای در خیابان نهاده است، جنبش سبز فرزند برومند جنبش زنان ایرانزمین است.
نزدیک به سه سال پیش شیرزنان ایرانی در چنین روزی دلیری بیمانند خود را در برابر نیروهای سرکوبگر رژیم به نمایش گذاشتند و اگرچه سرانجام کارشان بازداشت و زندان و شکنجه بود، ولی توانستند نخستین سنگهای دیوار ایستادگی در برابر دینفروشان را نیز استوار کنند. در نوشتهای بنام «زنان اندر ایران چو شیران شوند» (۱) نوشته بودم:
«به هر روی دستگیری و بازداشت گسترده زنان در آستانه هشتم مارس نشان از دو چیز داشت، یکی از درماندگی و زبونی فرمانروائی که پایههای تختش را چند زن به لرزه میافکنند و دوم از دلیری زنانی که شاخ و شانه کشیدنها و چنگ و دندان نشان دادنهای سرکوبگران را به هیچ گرفتند و خواهیم دید که جنبش زنان ایران از پگاهان نهم مارس دیگر آن جنبش هفتم مارس نخواهد بود، بندی گسیخته و مرزی درنوردیده شده است».
جنبش زنان ایرانی را باید پیشروترین جنبش یکسد و پنجاه سال گذشته، و کارورزان آنرا فرهیخته ترین و فرزانه ترین آزادیخواهان سرتاسر تاریخ ایرانزمین بشمار آورد. در این جنبش نیک اگر بنگریم، آنرا نمونهای خُرد از جنبش سبز خواهیم یافت:
- جنبش زنان برآمده از خواستههایی روشن و آماجهایی شناخته شده است،
- این جنبش دارای یک رهبری گروهی است و از ابزارهای مدرن جهانی بهره میگیرد،
- هر هموند این جنبش خود یک "رهبر"، یک "اندیشه پرداز" و یک "رسانه" است،
- این جنبش هم نیازها و هم سازوکارهای یک نبرد نوین را میشناسد و هم با بهره گیری از یک سازماندهی افقی توان بکار گرفتن آن سازوکارها را برای برآوردن نیازهایش دارد.
- جنبش زنان گروههای اندیشگی، دینی، فرهنگی و اجتماعی گوناگونی را بزیر چتر خود گرفته است و در آن مسلمان باورمندی که آش نذری میپزد، در کنار کارورزان بی دین برای رسیدن به حقوق برابر با مردان تلاش میکند.
- ...
همه این ویژگیها را در جنبش سبز نیز میتوان یافت. پس آنچه که از از روز هفتم مارس سال هشتاد و پنج دیگرگون شده بود، همین فراروئی جنبش زنان از یک "دختر" به یک "مادر" بود، به انسانی که نه تنها بالنده، که آفریننده نیز بود. به دیگر سخن جنبش زنان ایرانی در همان روز و پس از پشت سر گذاشتن راهی پر پیچ و خم و سنگلاخ، چنان بالید که توانست آبستن نوزادی بنام جنبش سبز شود؛
از دامان پروینها، سهرابها سربرآوردند و از دامان جنبش زنان، جنبش سبز.
امروز نیز این زنان دلیر و بیباک ایرانزمینند که پیشاپیش مردان سینههای پرمهرشان را سپر سنگ و چماق و گلوله مزدوران کودتا میکنند و هر جا نشانی از فرهیختگی و فرزانگی است، پای زنی نیز در میان است. بیهوده نیست که نماد جهانی این جنبش چهره زیبا و شاداب بانوی جوانی بنام "ندا" است. براستی اگر همه ما گرد هم میآمدیم و میخواستیم نمادی گویا و رسا برای این جنبش بیابیم، آیا نقشی شیرینتر از چهره ندا میتوانستیم یافت؟ در سرزمینی که مردمانش میتخت-گرا باشند، اسطورهها نیز به همین آسانی فراچنگ میآیند!
ندای جنبش سبز، سیمای زیبای یک زن است. ندای سبز فرشتگانی که جهان نو را با "زادن"، و نه با "میراندن" میسازند و با جان بخشیدن و نه با جان ستاندن، با آموختن و نه با از یادبردن. که زن، از ریشه "زندگی" است و فرشتهای برای آفریدن و آموختن. و اگر ریشه واژه فرشته را در پارسی باستان پی بگیریم، به "فرا-ایشتَه-کا" (۲) خواهیم رسید، که امروز به آن "فرستاده" میگوئیم: فرستادگانی از سوی خرد و بخت و هوش و سرنوشت، برای ساختن ایران نوین.
زنان ایرانی توانستند با آرامش و آفرینندگی و بردباری از پس کاری برآیند که اندیشه مردانه با ستیز و خون و نبرد در آن وامانده بود. گویا آنان پیام نیمتاج خانم دختر مسعود دیوان لک را از پس یکسد سال بگوش جان نیوشیده بودند که سروده بود:
شد پاره پرده عجم از غیرت شما / ایــنک بــــیاورید که زنـها رفو کنند
جنبش سبز اکنون مادر خود را شناخته است و جای آن دارد که نه بر دستان، که بر پاهای او بوسه زند و خواستههای بنیادین جنبش زنان را درشت و پررنگ بر سینه پرچم خود بنشاند. برجسته کردن خواستههای زنان و پایفشاری بر برابری همه سویه مرد و زن گامی ناگزیر بسوی آزادی و رهائی است. تنها با برانداختن همه نمادهای نابرابری است که میتوان به جامعهای آزاد، سرافراز و آسوده رسید. باید روز جهانی زن را بهانهای کرد برای برافراشتن پرچم نبرد با این نابرابری، و در بهانههای دیگر خواهان از میان رفتن نابرابریهای دینی، زبانی، فرهنگی، و ... شد.
برخیزیم و بر دستان پرمهر زنان ایرانزمین بوسه زنیم و در آستانه روز جهانی زن، آنان را برای زادن و پروردن این فرزند برومند و و این جنبش پرشکوه سپاس گوئیم،
باشد که ندای سبز فرشتگان آزادی در آسمان ایرانزمین طنین افکند!
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران زمین بدور دارد
مزدک بامدادان
mbamdadan.blogspot.com
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
-----------
http://mbamdadan.blogspot.com/2007/02/blog-post.html .1
Fra-ishta-ka .2