iran-emrooz.net | Tue, 16.02.2010, 23:34
توضیح سه نکته برای گسترش جنبش
ناصر کاخساز
مراسم بیست و دوم بهمن امسال از نظر کیفیت شعارها و نشان دادن ارادهی ملی، کاملا موفق بود. و بر دستآوردهای آن، همانگونه که پیشتر نیز نوشتهام، باید پافشرد. اما هرگز نباید از بکار گرفتن نگرش انتقادی پروا داشت. در این رابطه به توضیح سه نکته در زیر خواهم پرداخت. باید نقطه ضعف ها را شناخت تا بتوان در آینده از آن سود جست.
نکتهی اول
غرق شدن پارهای از معترضان در سیاهی لشکر دشمن، ضعف تاکتیتکی این روز بود که سزاوار انتقاد است.
اشتباه دیگر، انتشار لیست شعارهائی بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در آن میان چونان شعاری کلیدی عمل میکرد و بقیهی شعارها گرد آن میچرخیدند. با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که شعار حکومتیان در سی و یک سال گذشته بوده است، آلترناتیو حاکمیت محو و گم میشود. با این شعار نمیتوان انتظار فداکاری از مردم را داشت.
مردم در مراسم بیست و دوم بهمن امسال با طرح شعار رفراندوم، و ردّ قاطع ولایت فقیه و استفاده نکردن از شعار «جمهوری اسلامی» نشان دادند که زیر این شعار کارنخواهند کرد. دموکراسی هم یعنی احترام گذاشتن به خواست مردم. خواستی که آن را با پذیرش خطر بیان میکنند.
برخی از تحلیلگران در تحلیل وقایع این روز، به سبب سی ویک سال خفقان، برخوردی شیفتهوار میکنند. نبود نگرش انتقادی همواره دست بالا را عملا به محافظهکاران میسپارد. هر جنبشی محافظهکاران خود را دارد و به رسمیت شناختن چنین وضعی جزء روند دموکراسی است. اما اگر محافظهکاران در جنبش دست بالا را بگیرند و سرشت رویدادها را تعیین کنند، می توان تصور کرد که آنتاگونیسمهای اجتماعی تشدید شود و این تازه آغاز چالش و پیکار خواهد بود و جامعه روی خوش نخواهد دید. چرا که محافظهکاران نمیتوانند به خواستهای مردم در این مرحله از رشد، پاسخ دهند.
نکتهی دوم
انتقاد دیگری که باید کرد این است که رهبری بالفعل جنبش سبز از دادن ایدههای اثباتی که هم به مردم گرمی و روحیه میدهد، و هم به ارتباطهای مردمی انگیزه میدهد، تاکنون ناتوان بوده است. ایدهی اثباتی، شور ملی ایجاد میکند. بدون این شور ملی، سازماندهی ممکن نیست. از جملهی ایدههای اثباتی، مخالفت با مجازات اعدام است.
گسترش نگرش انتقادی، پیروزی جنبش غیر کاریسماتیک ما را تضمین میکند. طرفداری از ولایت فقیه با سطح رشد جنبش ناهمخوان است و از جانب هرکس، در هر مقام و موقعیتی که مطرح شود، باید به شکلی آرام، سالم و دوستانه، مورد برخورد انتقادی قرار گیرد. طرفداری از ولایت فقیه، روشنی را از چشم انداز جنبش میگیرد. بدون یک چشم انداز روشن، جنبش نه تنها در بلندمدت، که در میان-مدت نیز خسته و فرسوده خواهد شد.
با تصویر یک چشمانداز روشن، هرچند دور، میتوان همزیستی و همکاری همهی نیروهای مردمی را تامین کرد و مطابق ضرورتها، جنبش را مرحلهبندی کرد؛ بدون این که جنبش در تنگنای یک مرحله اسیر شود. جنبش سبز بجز چشمانداز جنبش ملی بر اساس تجربهی نهضت ملی، چه چشمانداز روشن دیگری میتواند داشته باشد؟ در حقیقت آلترناتیو دیگری وجود ندارد. تنها در چارچوب حرکت بر بستر ملی و تاریخی جامعهی ایرانی است که میتوان به مصاف حاکمیت دینی رفت. تنها با این تجربه است که میتوان طرفدار تغییرات اساسی بود. با درک تفاوت میان طرفداری از تغییرات اساسی مطابق مدل نهضت ملی، با طرفداری از ساختار شکنی، میتوان سازماندهی سیاسی را به گونهای موفق به شکل یک سازماندهی افقی پیش برد. تجربه نهضت ملی نشان میدهد که طرفداری از دولت عرفی، ساختار شکنی را منتفی میکند و مانع از این میشود که دست دولت برای اعمال خشونت باز باشد.
نکتهی سوم
نافرمانی مدنی و اعتصاب، پای دوم جنبش است. در شرایط سرکوب نظامی و مذهبی موجود، نمیتوان در انتظار اعتصاب خود انگیخته ماند. جنبش اگر تنها یک پای خود را بکار بگیرد، پای دیگرش تنبل میشود.
جنبش صنفی باید احساس کند که مورد توجه و طرف خطاب است. و اطمینان پیدا کند که کارش ضرورت دارد.
این که گفته میشود جنبش کارگران و اصناف اکنون آمادگی ندارد، یک پیشداوری است. و از عادت به وضع موجود برمیخیزد و به گفتهی حقوقدانان، گونهای «استصحاب عدمی» است؛ یعنی ادامهی نبود چیزی بدلیل این که در گذشته نبوده است. اگر شور ملی در جامعه بوجود آمده است، پس کارگران و قشرهای دیگر را نیز زیر تاثیر خود گرفته است. یعنی زمینهی اعتصاب وجود دارد ولی عملی شدن آن البته به کار احتیاج دارد.
برخی دوستان میگویند که در ایران صندوق تامین هزینهی اعتصاب به شیوهی دموکراسیهای غربی وجود ندارد. بنابراین نمیتوان هزینهی دوران بیکاری کارگران را تامین کرد. اما باید دانست که ما در آغاز، به اعتصابها و نافرمانیهای نمادین احتیاج داریم . کافی است در روز معینی صنف معینی به مدت دو ساعت دست از کار بکشد. یا حتا به مدت یکساعت پس از انجام کار جلوی محل کار بایستد. (این موارد نمونهوار آورده شد، به ابزارهای دیگری نیز میتوان اندیشید.) البته در جامعهی استبدادی حرکت اعتراضی بدون هزینه غیرقابل تصور است، ولی در مرحلهی پیشرفتهتر، اعتصاب دیگر حتا هزینهی چندانی نخواهد داشت. ابتدا باید به ضرورت وارد شدن به مرحلهی اعتصاب باور داشت. گام بعدی بعهدهی شور ملی است که این باور را به میان کارگران و اصناف میبرد.
ناصر کاخساز
۲۶ بهمن ۱۳۸۸
نظر کاربران:
دوست عزیز، کیومرث! پاسخ شما را نوشتم اما گسترده تر از حد یک پاسخ شد. آن را جداگانه منتشر خواهم کرد. اما عجالتا بگویم: روی مرحله بندی جنبش در چارچوب جمهوری اسلامی تا رفراندوم، میتوان کار کرد. اما با دو محدودیت:
۱- شفافیت در مورد جمهوری اسلامی . یعنی باید روشن باشد که حاکمیت دینی خواست نهائی ما نیست. پی آمد برخورد ناشفاف جز زیان و خسران نخواهد بود.
۲- در مورد سکولاریسم ناب : هیچ چیز را نباید شیطان کرد و در برابرش یک جبهه بوجود آورد .(بجز خود حاکمیت را ) صفت ناب برای سکولاریزم نسبی و نظری است. از آن که بگذریم بدون سکولاریزم، در موقعیت کنونی نمیتوان یک جبهه ی موفق همگانی بوجود آورد. دموکراسی بدون سکولاریزم بی معنا است. من میتوانم امروز، هم زمان عضو دو حزب باشم: حزب سوسیال دموکراتیک در کنار شما و حزب سکولار که در شکل دادن به روند دموکراسی سهم شایستهای خواهد داشت. سکولاریزم در تجربه ی تاریخی عمدتا موافق مذهب بوده است و آن را با عرف آشتی داده است. برخورد سکولاریزم با مذهب، حلقه ی ارتباطی آن با سوسیال دموکراسی است.
دستتان را می فشارم
کاخساز
*
جناب كاخساز:
با عرضه تشكر از پاسختان. سرتان را درد نمیآورم اما با اجازه به طرح چند نكته بپردازم:
١- بدون شك ( انتطار هم نباید داشت ) گرایشات "مذهبی - دمكرات " (از جمله آقاى موسوى - كروبی
و اصلاحطلبان ) فراتر از جمهورى اسلامى نخواهند رفت.
٢- با وساطتهاشمی رفسنجانی به احتمال زیاد نوك حمله از روى ولایت فقیه برداشته خواهد شد. در این رابطه همانطور كه برخی از شخصیتهاى " مذهبی-دمكرات "بدرستى اشاره كردهاند ضرورى است كه جبهه دمكراسى خواهى ( این
مفهوم از بنده است )" جمهرى اسلامى شكل بگرید كه بدون شك بیانیه شماره هفده مخرج مشترك و اصل همكارى این گرایشات و جبهه خواهد بود.
٣- نیروهاى غیر مذهبی - دمكرات (از واژه سكولار عمدا در این مقطع پرهیز میكنم تا آنزمان كه تعریف مفاهیم روشنتر و شفاف گردد) كه عمدتا در خارج هسنتند نیز به شكل دهی جبه مشترك خود باید اقدام كنند.
٤- در كوتاه مدت هدف براى جبهه فوق دسترسى به فضای باز سیاسى است ( آقاى طاهرى پور بدرستی در چند مورد به این اشاره كردهاند ) كه خود زمان گیر است. در این شرایط به نظر من همكارى - همراهى با جبهه دمكراسى خواه " جمهورى اسلامى " بر حول یك جنبش دمكراسى محور باید صورت پذیرد. وجود پارانویا شدید به هر آنچه كه اسم و بوى اسلامى دارد، در میان ایرانیان خارچ از وطن یكی از موانع بزرك در نزدیگی و همكارى با چریانات " مذهبى - دمكرات
" است.
٥- در این روند طبق قانون پاسكال (فشار وارده بر یك نقطه بر تمامی نقاط منتقل میگردد) هدف پائین آوردن احمدینژاد و و تضعیف ولایت فقیه و حتى (در صورت امكان) تغییر قانون اساسی كنونى و كنار گذاردن نقش ولایت فقیه خواهد بود.
٦- مرحله بغدى مبارزه (خدا داند کى؟) حركت بسوى رفراندم كلی در جهت تغیییر كل نظام است. این پروسه خواه نا خواه از كانال جمهوری اسلامى عبور میكند، مشروط بر اینكه فضای باز و دمكراتیك كه چنین روندى را تضمین كند بوجود آمده باشد.
٧- نڤش سپاهیان در این روند كلیدى است كه عناصر معتدل بتوانند افراطیون را كنار زنند یا در مقابلشان مقاومت كنند.
٨- با در نظر گرفتن نكات مطروحه در ١-٧ امروز زمینه سیاست مماشات در بالا و فشار از پائین بیش از هر زمن دیگر مهیا است. اما موسورى - كروبى با عهده دار شدن رهبری جنبش باید فشار از پائین را هدایت كنند و مماشات در بالا از دست كسانى چونهاشمی و خاتمی بر میاید.
٩- کاملا با شا موافقم كه نباید توهم انداخت و طرح نظرى گفتمان جنابعالی صحیح است. در عین حال تحقق مطالبات جریانات تحول خواه و گذار از حاشیه به متن فضاى سیاسى - اجتماعى وطن در گروى موفقیت پروژه ى " جنبش سبز " و ایجاد فضاى باز سیاسى است.
١٠ - جریانات تحول خواه باید هر چه زوتر دست به تدوین برنامه عملی خود و طرح یك پلاتفم براى تحقق بخشیدن به جبهه مشترك خود كنند. تا به امروز فقط یك پیشنهاد نیم بند از سازمان فداییان اكثریت در این رابطه دیده ام كه چندان هم فرا گیر نیست و به چپ گرایان محدود میشود.
١١- از روى ناچارى و ندانستن عبارت یا مفهومی مناسب (هر چند هیچگاه تمایل یا علاقهای در هیچ مرحله اى از زندگی ام به ایشان نداشتم) بقول مرحوم مائو باید در این مرحله "تضاد عمده و اساسى" را مشخص كرد. آگر این روند یك حركت " دمكراسى محورى " ست، آنگاه جریانات " سكولار ناب - نه یك كلمه كمتر یا بیشتر" كفه مطالبات خود را باید سبك كنند. جسارت نشود ولی مواضع و نحوه برخورد و سیاست این دوستان مرا یاد جریانات معتقد به انقلاب
سوسیالیستى در ایام قدیم میاندازد.
١٢ - اگر با مباحث و استدلالهای مطرح شده در بالا موافق هستید آنگاه بحث و دیالوگ با جریانات " سكولار ناب " را باید از قلم و استدلال و تفكر پر توان شما انتظار داشت چون خارج از توان این حقیر یا امثال بنده میباشد.
ارادتمند - كیومرث
http://barayehvatan.blogspot.com
*
دوست عزیز، کیومرث! تردیدی نیست. ولی طرح متدیک آن (از لحاظ نظری) مهم است. مردم را نباید به توهم انداخت
کاخساز
*
جناب كاخساز:
احمدينژاد كماكان صعيفترين حلقه زنجيره اين حكومت است و فشار حملات بر وی نبايد كاسته سود. پائين كشانيدن احمدى نژاد در عمل يك عقبنشينی و ضربه بر ولايت فقيه است. با از ميان برداشتن احمدى نژاد پايه هاى ولی فقيه رو به سستى خواهد رفت. نظرتان چيست؟
با تشكر- كيومرث