iran-emrooz.net | Sun, 07.02.2010, 9:03
اعتماد به انقلاب
اسفنديار طبرى
بهمن ١٣٨٨
يکى از شاگردان کنفوسيوس از او مى پرسد، که حاکميت و دولت مدارى به چه چيز وابسته است؟ کنفوسيوس پاسخ مى دهد، به رهبرى خوب و باهوش، رفاه و رضايت مردم و اينکه مردم به حکومت خود اعتماد داشته باشند. آن شاگرد به پرسش خود ادامه مى دهد: اما اگر تمام اين موارد قابل دسترسى نباشند، از چه چيز مى توان صرف نظر کرد؟ کنفوسيوس مى گويد: از رهبر.
شاگرد همچنان به پرسش ادامه مى دهد. آنگاه کنفوسيوس مى گويد: نوشيدن و غذا شرط حداقل و لازم براى زندگى است. اما بدون اعتماد مردم، يک حکومت نمى تواند حتى يک روز حکومت دارى کند. اين گفته کنفوسيوس بر شرايط حاکم بر ايران امروز مصداق دارد. اعتماد مردم به حکومت جمهورى اسلامى از دست رفته و اين حاکمان قادر به حکومت کردن نيستند.
تمامى تلاش دولت جمهورى اسلامى بعد از انتخابات تا به امروز در اين است، که با حيله، دروغ گويى و پرونده سازى اين اعتماد از دست رفت را بازيابد. آيا از راه فشار، سرکوب و فضاى ترس، حاکمان جمهورى اسلامى قادر خواهند بود اعتماد مردم به جمهورى اسلامى را دوباره کسب کنند؟ لازم است که چند مفهوم را متمايز کنيم: اعتماد، ايمان و وفادارى.
اعتماد از درون بر مى خيزد: آنگاه که دو نفر نسبت به يکديگر اعتماد دارند، بخشى از وجودشان آن گونه مبادله شده است، که هر طرف قادر است تا حدى آن ديگرى را هدايت کند. اعتماد چيزى است بين اخلا ق و حقوق. خصلت اخلاقى آن در بار هنجارى آن است: دريک زندگى جمعى سالم بايد اعتماد نسبت به يکديگر وجود داشته باشد. خصلت حقوقى اعتماد در اين است، که نبود آن به بى قانونى مى انجامد. يعنى اعتماد شرط اوليه در رعايت قانون است. اگر من به اجراى قانون از سوى مجريان قانون اعتماد نداشته باشم، اجراى اين قانون براى من پرسش برانگيز است. اگر من به شهروندان ديگر در رعايت قوانين اعتماد نداشته باشم، اعتمادى به کارکرد آن قانون نخواهم داشت و آن را اجرا نخواهم کرد. اما ايمان نتيجه عقلانيت است. اين عقلانيت مى تواند مذهبى يا ايدئولوژيک يا بر اساس منافع يا اهداف مشخصى بنا باشد. وفادارى نتيجه اعتماد يا ايمان است.
اعتماد مردم به جمهورى اسلامى از انقلاب بهمن بر مى خيزد. آن انقلاب اما تا به امروز به هيچ کدام از اهداف خود نرسيده است. حتى بر خلاف تصور، اين انقلاب از طريق اسلاميزه کردن جامعه موانع تازهاى در زندگى روزمره مردم، جوانان و به ويژه زنان ايجاد کرده است.
امروز مردم اعتماد خود را نسبت به رژيم اسلامى از دست داده اند. اما بخشى از اين مردم، بنا به اعتقادات اسلامى يا وابستگى هاى مادى به اين رژيم ايمان خود را به او از دست نداده اند و از آن حمايت مى کنند. اين قشر از مردم تنها پشتوانه رژيم اسلامى است، که در صورت لزوم با استفاده ابزارى از اين قشر آن را در مقابل مخالفين قرار دهد. اما رژيم جمهورى اسلامى احتياج مبرم به اعتماد مردم دارد، زيرا بدون اين اعتماد اساس حقوقى حاکميت پرسش برانگيز است و رژيم براى تداوم اقتدار خود راهى به جز برقراراى ديکتاتورى نظامى ندارد. به اين دليل تبليغات مذهبى براى کسب ايمان ديگر سياست رژيم نيست.
اما رژيم چه راهى براى کسب اعتماد مردم دارد؟ اعتماد را نمى توان با فشار و ترس کسب کرد. قطعن ابزارى که رژيم در حال حاضر از آن در فشار به مردم استفاده مى کند، ابزارى انتحارى است و نهايتن به ضرر خود او عمل خواهند کرد. رژيم جمهورى اسلامى فرزند انقلاب بهمن ۵٧ است. همه ما به آن کودک اعتماد داشتيم و وفادار بوديم. اساسن به هر کودکى مى توان اعتماد کرد. اما با اعتماد به کودک نمى توان به او يک اسلحه داد. به اين دليل اعتماد ما بيش از اندازه بود و به اين اشتباه واقفيم. آن کودکى که همه ما ياراى آن بوديم و اعتماد ما را داشت و همه چيز خود را به او داديم، امروز بزرگسال شرورى است، که ديگر اعتماد ما را ندارد. اما اين بزرگسال شرور تلاش مى کند، با احياى همان شعارهاى سابق، اعتماد "سابق" را در آستانه سالروز انقلاب دوباره زنده کند. اما اين راهى نيست که به مقصد برسد. رژيم تنها يک راه دارد: احترام به آزادى هاى اساسى مردم، آنگونه که در بيانيه رهبران سبز به آن اشاره شده است. هنوز براى آن دير نشده است!