ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 12.06.2005, 21:43
“نعل وارونه” در “دمکراسی‌خواهی”

محسن قائم مقام – نیويورک
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


" نعل وارونه"؟ در " دمکراسی‌خواهی" یا نقش " ملی مذهبی " ها در تداوم رژیم جمهوری اسلامی

" شد مشتبه ز کعبه به میخانه راه ما
ای خوشتر از هزار یقین اشتباه ما "

دمکراسی و دمکراسی خواهی واژه ایست با معنی و تعریفی معین و مشخص. این دو واژه در چهارچوب " رژیم جمهوری اسلامی " و " قانون اساسی " کنونی نمی‌توانند قرار بگیرند.
چه نمی‌توان هم " ولایت فقیه " را، بهر شکل آن تحمل کرد، هم قانون قصاص را پذیرفت ، هم نظاره گر زنان در محرومیت و محدودیت ازحقوق مدنی شان بود، و انتخابات را در چنگال "شورای نگهبان" گرفتار دید، ووو و هم طرفدار " دمکراسی خواهی و حقوق بشر" و آنچه "خوبان همه دارند" باقی ماند و " امر حکومتی" را بدون چون و چرا پذیرفت و هر "نمایشی" را که " اقتدارگرایان " بقول خودشان، بنام " انتخابات" بصحنه می‌آورند را، قبول نمود. این حمع اضداد را فقط در" ملی مذهبی" ها می‌توان مشاهده نمود :
هم " مسلمان " و معتفد به دین و "اصول و اساس" آن هستند و از آن دست نمی‌توانند کشید و هم " وطن "، "آزادی" ، " جنبش ملی " و " حقوق مردم از نظر ایشان " را شناحته‌اند و از آن نمی‌توانند بسادگی بگذرند. مجموعۀ این احساسات " متضاد " " ملی مذهبی " ها را میسازد. بهمین دلیل در میان این گروه بیشترین " اصلاحگران دینی " ظهور نموده اند. چون بدنبال پر کردن شکاف "دین " و " دنیای امروز " اند. دنیای امروز با "حقوق بشر " آن و با " حکومت مردم " آن ووو. از آنجا که این شکاف پرشدنی نیست و از انجا که "دین " و " احکام دین " و حفظ دین برای ایشان از همه چیز مهمتر و از " واجبات " است، لذا گرایشات سیاسی اجتماعی ایشان لاجرم رنگ مذهبی بخود می‌گیرد.

"ملی – مذهبی"ها بدلیل "مذهبی" بودن یک نوع پیوند باطنی و عمیق با " اقتدارگرایان" دارند که هنگامی که پای " از میان رفتن این " حکومت اسلامی " به میان می‌آید، مثل امروز، تو سری اقتدارگرایان را تحمل میکنند و پای آن می‌ایستند که نکند بخاطر نبودن یک انتخابات گسترده و وسیع، " جمهوری اسلامی " از هم بپاشد؟! حال نه جمهوری اسلامی با ضوابطی که مورد قبول ایشان نیست بلکه اصل از میان رفتن حکومتی باپایه های اسلامی. که ممکن است پس از تلاشی حکومت حاصر دوباره احیا نشود. چه آنان تنها در یک حکومت اسلامی است که می‌توانند بشکل یک نیروی اصلاحگر مدهبی نقش عمده ای درحکومت داشته باشند. وگرنه قبول " امر حکومتی " " کاندید استصوابی " " حصور " ولایت فقیه، شورای نگهبان، شورای مصلحت نظام ووو " را چه به تشکیل " جبهه دمکراسی خواهی و حقوق بشر ". آیا این عمل " نعل وارونه زدن " نیست؟ : آنان در شرایطی که " اقتدارگرایان " تنها شده اند و کوس رسوائی "انتخابات نمایشی " را بز سر بازار زده اند، از ترس آنکه مبادا عدم شرکت آنان در انتخابات سبب تضعیف پایه های جمهوری اسلامی شود یا آنرا از پایه بخطر اندازد، به " امر حکومتی " سر فرود اورده اند تا " حفظ نظام " را نموده باشند. وگرنه این همه کرنش در برابر ارتجاع با " جبهه دمکراسی و حقوق بشر " را چه مناسبتی و چه ارتباطی است؟ و چرا این حبهه را تنها با حضور " گروههای مدهبی " ترتیب داده اند با شرکت سایر نیروهای " عیر مذهبی " ( لائیک ) آزادیخواه نظیر جبهه ملی ایران؟

آقایان در هیچ زمانی از " حجاب اجباری زنان "، " قانون قصاص "، " قوانین عیر عادلانه برای زنان " " تساوی حقوق زنان و مردان "، نه تساوی زنان و مردان در برابر قانون ( البته

قانونی که خود نوشته اند ) و موضوعات شبیه و مورد سؤال مندرج در این قانون اساسی سخنی نگفته اند. جه آنها از هر صحبتی که مخالف شرع باشد ابا دارند. و قبول " نو
کردن " دین برای آنها تا آنجا جلو نمی‌رود که اساس " احکام مسلم دین " نادیده گرفته شود. و مردم نمی‌توانند سالها بامید آن بنشینند که چه روزی آنها بهوش آیند. باید از
ایشان پرسید که شما چگونه می‌توانید از جبهه " حقوق بشر " سخن بگوئید ولی از " حجاب اجباری "، " فانون قصاص "، " عدم تساوی حقوق زن و مرد "، " حکومت در پرتو یک دین "، ووو سخنی بمیان نیاورید؟!

ملی – مذهبی ها در آینه تاریخ

حرکت ملی مذهبی در جمع بسوی لائیک شدن میرود ولی این فدمهای به جلو آهنگ و شتاب خرکت کاروان مصمم " دمکراسی خواهی و حقوق بشر " جهان امروز را ندارد.

جرکت ملی مذهبی ها در جمع یک حرکت سازنده و اصلاح گرانه در دین بوده است. و موفقیت های بسیاری داشته اند. این حرکت در برابر حرکت ارتجاعی " فدائیان اسلام " حرکتی مترقی بود. آنان در ملی بودن پا برجا و صمیمی بوده اند. چه عنوان " ملی " در طول تاریخ معاصر ما ، مانند هر عنوان دیگری، بارها مورد سوء استفاده قرار گرفته است. " فدائیان اسلام " هم در دورانی مقاصد اصلی خود را در پرده ملی پوشیدند. آنان با ترور رزم آرا، یا حد اقل معروف شدن بآن اقدام محبوبیت موقتی در میان مردم پیدا کردند. البته آنها در آن زمان ننگ قتل کسروی را بر پیشانی داشتند. آنها در دوران کوتاهی از حکومت دکتر مصدق نیز حمایت کردند و سپس از او بعنوان " ضد اسلام " بریدند و به ترور دکتر حسین فاطمی دست یازیدند. شبیه این سوء استقاده امروز هم دیده میشود که آقای رفسنجانی در صحبت و نوشته هایش از واژه " ملی " ده بار بیشتر از واژۀ " اسلامی " استفاده کرده است.

در کنار این بخش افراطی، حرکت جوانان مسلمان بدنبال جنبش های نو کردن دین در این سالها بسیار چشمگیر بود: فعالیت های سیاسی احتماعی " سو سیالیستهای خداپرست " برهبری دکتر محمد نخشب، حضور با خلوص نیت آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان در نهضت ملی ایران تا آنجا که در نقطه ای تاریخی بدیبال مصدق رفتند تا کاشانی ، و سرانجام وصیتنامه تاریخی و شجاعانه بازرگان که " دین تنها برای عاقبت است " ، و در " نو خواهی در دین " برهبری دکتر علی شریعتی، حرکت از پایه چپ مجاهدین خلق برهبری محمد حنیف نژاد، تا امروز عبدالکریم سروش که افکار و عقاید خود را بسیار با حرکت امروزی نیروهای آزادیخواه جهان وفق داده است ، برای نیرو بخشیدن به نهضت آزادیخواهی ایران اساسی بوده است. مبارزین لائیک بدون حصور اینگونه مبارزین مذهبی روشنفکر نمی‌توانستند دریائی از حوانان مذهبی را به آزادیخواهی با مبانی دنیای نو سوق دهند.
قصد من نوشتن تاریخ ملی مذهبی ها در این مقانه نیست. وگرنه از آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و بخصوص زنده یاد آیت الله آقا حاج سید رضا فرید زنجانی، که افراد و نیروهای نهضت ملی را، بعداز کودتای 28 مرداد، زیر چتر "نهضت مقاومت ملی " گرد هم آورد و بسیاری دنگر می‌بایست نام برم. در این مقاله کوشش من تنها آنست که روند کار ملی مذهبی ها را بخصوص در پیوند با نهصت ملی ایران رایشتر نشان دهم.

" روشنفکری "، " مترقی بودن "، " آزادیخواهی " ، " مذهبی " بودن، همه مثل هر موضوع مشابه دیگری " نسبی " است و در دوران خود و با متر و ملاک آن دوران باید سنجیده شود و در جریان تاریخ می‌تواند تعییرات متفاوت و احیانآ متغایر پیدا نماید. آیت الله سنگلجی،
استاد سرشناس دانشکده حقوق تهران، در دوران خود با نظریات بسیار روشن خود در برابر روحانیون قشری آنزمان، فرد " آزاده " ای بشمار می‌آمد. آبت الله طالقانی که از دکتر
مصدق و نهصت ملی ایران و قبول نظام مبتنی بر آراء و اراده مردم بجای حکومت خودکامه، با تمام وجود و خالصانه دفاع می‌نمود، در برابر آیت الله نائینی، در صدر مشروطه، که
فتاویش در تأئید نهضت مشروطه، که آنروز اقدام بسیار مهم، تاریخی و اثر گذاری بود، مترقی محسوب میشد. چه نظر آیت الله نائینی براین بود که " حکومت کار علما
( روحانیون ) است. و آشکارا می‌گفت که ما تا به امروز این امر را بعهده " سلاطین " قرار دادیم و امروز آنرا به " مردم " واگذار میکنیم. " که معنی " قیمومیت " مردم را داشت. ولی در دوره دیگری آقای طالقانی در برابر " فرمان " " اصلاحات ارصی " محمد رضاشاه، باعنوان کردن " روابط مالک و زارع باید براساس عدل و انصاف باشد " راه حل نا مناسب با دوران را برای برخورد با تراژدی " سیستم ارباب و رعیتی " در ایران عرضه میکرد، که آشکارا قبول حفظ آن سیستم " نیمه برده داری " بود. و با این عمل ایشان درآنزمان در مقامی عقب افتاده و واپسگرا قرار می‌گرفت. هرچند آن اصلاحات ارضی در زیر فشار نیروهای خارجی و فرار از پیدایش مبارزات دهقانی –شهری با مدل گیری از مبارزات دوران آنروز و تبدیل باحسن کردن " املاک سلطنتی " به نقد و کارخانه های شهری، و بدون برنامه ریزی صحیح صورت پذیرفته باشد، باز " اصلاحات ارضی " در نفس خود و در آنزمان با تمام کاستی هایش، اقدامی مترقی بود. نهضت آزادی ایران نیز خواستار اجرای شکل مذهبی معرفی شده از سوی آیت الله طالقانی گردید، چرا که آقای طالقانی از موسسین و رهبران نهصت آزادی بود. آقای طالقانی کتابی هم در این موضوع نوشتند که این " حکم دینی " بر چه معیار هائی قرار دارد. و یادمان هست که گروهی از روحانیت و پیشاپیش ایشان آقای خمینی بدلیل در دست داشتن " اوقاف " با " اصلاحات ارضی " مخالفت کردند. معلوم نیست اگر موصوع " برده داری " طرح بود و ا زآنجا که احکام اسلام در این امر و در صدر اسلام برخوردی مسالمت آمیز و گام به گام نسبت بآن داشته اند و " برده داری " همواره ادامه یافته است، راهیان راه دین و مذهب با موصوع " برده داری " در این زمان چه میکردند؟ جبهه ملی ایران که فارغ از دغدغه های احکام دین عمل میکرد شعار " لصلاحات ارضی آری، دیکتاتوری شاه نه!" را اعلام داشت و دانشجویان آنرا روی پارچه ایکه سراسر بالای درب ورودی بزرگ دانشگاه را می‌پوشاند نوشتند و آنرا بر سر در دانشگاه نصب نمودند.

آقای طالقانی در موارد دیگر در دوران مبارزات خود علیه حکومت شاه بسیار مترقی عمل نمود. و در دوران انقلاب و " بهار آزادی " ایشان بصورت امید بسیاری از ایرانیان آزادیخواه در آمد. ولی در سکوتی که در برابر آزادی کشی های آغاز دوران انقلاب بخرج داد و هنگامی که در بازگشت سقر اعتراضی اش به قم دامن کشیده و در سکوت به تهران آمد و در خانه نشست، کاری خارج از انتظار مردم از او بود. چه ایشان در برابر " احکام مذهبی " و صلاح مذهبی نمی‌توانستند اعتراض نمایند. این بار نیز ، باز همچون زمان " اصلاحات ارضی " و در میان بودن موضوع مهم " روابط ارباب و رعیتی " توحه ایشان باحکام دینی و حفظ آن رژیم اسلامی ( گیریم با ضوابطی انسانی تر ) بیشتر از هر موضوع دیگری اهمیت داشت. و گرنه کمی شهامت و جربزه که بارها ایشان از خود نشان داده بودند تنها دلیل

این سکوت نبود. ایشان پای بند به عقاید مدهبی خود بودند و آن عقاید در نهایت با حرکت زمان و جهان آنروز به سوی آزادی و حقوق بشر موازی نبود.

در خاتمه : جراغ مرده کحا، شمع آفتاب کجا؟

مبارزات ملی - مذهبی ها در طول تاریخ مبارزاتی میهن ما همواره مغتنم بوده و هست. ولی انتظار ما از ایشان درعرصۀ مبارراتی مردم ایران، در این زمان باید درحدجلو بردن و بطرف لائیک کشاندن مردم با افکار مذهبی و کمک به پیشبرد نهضت آزادیبخش مردم ما
باشد تا قبول زعامت ایشان در یک حرکت " دمکراسی خواهی و حقوق بشری "!

در عرصه سیاست و جامعه ایران ملی – مذهبی ها روز بروز بجلو میروند و گاه بجلو رانده می‌شوند. و بسیاری از ایشان که با افکار کاملآ مدهبی بمیدان مبارزه آمده بودند امروز " مانیفییست جمهمریخواهی " با زبان امروز را می‌نویسند و در زندانهای " حافظین حکومت و اقتدار اسلامی " باقی می‌مانند. بیاد ایشان و هزاران راهی آزادیخواهی که این مسیر را پیمودند ، این شعر زیبای زنده یاد دکتر غلامحسین مصاحب بخاطرم آمد که بسیار گویای حال بود :
شد مشتبه ز کعبه به میخانه راه ما / ای خوشتر از هزار یقین اشتباه ما !
دنیا رو بجلو دارد و رو به ترقی انسانهاست. "حقوق بشر " منشور حکومت انسانها خواهد گردید. ولی کساینکه مدعی دفاع از "حقوق بشر " می‌شوند نمی‌توانند به حکم آیات صریح دین در امر " قصاص " از اعتراض به تأئید آن بعنوان قانون کیفری مملکت دم فرو بندند و در مقابل اینهمه تعدی بحقوق زنان صحبت محکم و شایسته و دقیقی ننمایند. و بخاطر " حفظ رژیم اسلامی " ، " امر حکومتی " را گردن نهند. و در خدمت " اقتدار گرایان " مشروعیت رژیم را در غالب انجام یک " انتخابات نمایشی " تأئید و تحکیم نمانند.

آزادی وقتی پیدا می‌شود که همه به افکار، عقاید و دین و مذهب بکدیگر احترام بگذارند و دین و مذهب و عقاید همگان محترم باشد. و هر کس بتواند افکار و عقاید خود را بیان و یا تبلیغ نماید. و در چنین صورتی " دین رسمی " و دفاع از عقاید دینی مشخصی، در سطح حکومتی نمی‌تواند تحمل شود. قبول " دین و مذهب خاصی "، با عنوان ساختن " حقوق بشر " منافات دارد. مگرآنکه بخواهند مانند آنها که یکدهه از رنج و مبارزه یک ملتی را بهدر دادند و با ندای " جامعه مدنی" پیش آمدند و با شعار نادرست " جامعه مدنی دینی " از میدان مبارزه برای آزادی بیرون رفتند، عمل نمایند.

انتظار ما از جمهوریخواهان خارج از کشور آنست که به پشتیبانی نیروهای لائیک مملکت که امروزه صدها متفکر، دانشور و آزادیخواه ایرانی بدنبال آنند بشتابند. بآنها که جان حود را در کف نهاده و درمقابل حکومت واپسگرا و استبدادی اسلامی ایستادگی می‌کنند به پیوندید و از آنها حمایت نمایند. از آنهائی حمایت نمایند که به آزادی، دمکراسی و حقوق بشر واقعی معتقد اند. و خاطر آنهائی را که فهرمانشان آقای خمینی است و " حفظ رژیم جمهوری اسلامی " برایشان مهمتر از احترام به اصول مورد قبول امروز جهانیان در امر " دمکراسی و حقوق بشر اشت " از سر برون برند! در این مقایسه این شعر زیبای حافظ که در همین معانی و برای عصر خود سروده، تداعی می‌شود که :

چراغ مرده کجا، شمع آفتاب کجا؟

این افسانه که چون مردم ایران اعتقادات " مذهبی " دارند، لازم است که هر امری را با لباس مذهبی آن بپذیریم و یا حتی در مقام مصالح ملی و شکل گیری ساختار حکومتی، هیچ امر مذهبی را نادیده نگیریم و در این انتخاب " امر مذهبی " بر هر اقدام دیگری باید رجحان دارشته باشد، سالهاست که آزمون نادرستی خود را درعرصه تاریخ داده است. در مبارزات نهصت ملی ایران خلاف این فرضیات باثبات رسید و امروزنیزکه مردم حکومت مذهبی را با تمام وجود و پوست و استخوان خود تجربه کرده اند بیش از زنده یاد مهندس بازرگان باین نتیجه رسیده اند که " دین تنها برای عافبت است ".

مردم ما به مرحله جدیدی از مبارزه رسیده اند و در صحنه سیاست علنآ از حمایت حکومتیان و رژیم ایشان سر باز زده اند. در چنین شرایطی حد اقل وظیفه ما آنست که مردم را در این قهر با معنی خود تنها نگذاریم و در انتخابات فرمایشی جکومتیان شرکت نکنیم. امروز بدنبال آنهائی نرویم که مصالح مردم و مملکت را به پای برداشتهای خویش از مدهب و دین فدا میکنند. و با نشانه های آشکار قهر مردم ازاینگونه گروهها، انتخاب راه برای ما بیشتر از همیشه روشن و آشکار است!

محسن قائم مقام – نیويورک
11 ژوئن 2005