iran-emrooz.net | Fri, 29.01.2010, 15:57
رهبران سبز باید محکوم کنند
فرخ نگهدار
جمعه ۹ بهمن (۲۹ ژانویه)
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
امروز اعلام کردند ۵ حکم دیگر هم در دادگاه بدوی صادر شده و منتظر تجدید نظر است. تصمیم حکومت برای همه این اعدامها، نه ذرهای پایهی حقوقی و قانونی دارد و نه توجیه دینی و اخلاقی. این اعدامها مشخصا جنایتی است سیاسی با هدف تولید شکاف میان جنبش اعتراضی و رهبران آن. هدف دوم زهر چشم گرفتن و خانه نشین کردن مردم است. اما هدف دوم به دست نخواهد آمد اگر هدف اول به دست نیاید.
برای حکومت بسیار روشن است که پایه میلیونی جنبش سبز، این اعدامها را، قطع نظر از وابستگی یا عدم وابستگی قربانیان به گروهها، قاطعانه محکوم میکند. احساس تنفر از این اعدامها در نگاه توده رای دهندگان و معترضان سبز موج میزند.
کسانی مثل آقایان رفسنجانی، خاتمی، موسوی و حتی کروبی و دیگران با این اعدامها، به خصوص با نسبت دادن قربانیان به مجاهدین و سلطنتیها، در وضعتی بسیار دشوار قرار میگیرند. هزینه موضع گیری برای آنها خیلی بیشتر از ماست. حکومت با ما کاری نمیتواند بکند. اما اعتراض، برای آنها پی آمدهای سنگین دارد. تصمیم رهبران سبز به اعتراض بهایی به سنگینی همان تصمیمی دارد که مهندس بازرگان، وقتی نخست وزیر بود، در اعتراض به اعدام هویدا اتخاذ کرد. اهمیت این تصمیم منیاتور اهمیت تصمیمی است که آیت الله منتظری، زمانی که جانشین رهبر بود، در اعتراض به اعدامهای ۶۷ یا در دفاع از حقوق بهائیان اتخاذ کرد. آنها اکنون چه باید بکنند؟ سکوت کنند یا اعتراض کنند؟
با قاطعیت تاکید میکنم. حاکمیت تصمیم خود را گرفته است. لحظه آزمون دشوار برای رهبران معترض فرامیرسد. حکومت چند انسان واقعا مظلوم را تحت عنوان مجاهد و سلطنتی، راست یا دروغ، بیرحمانه به جوخه اعدام سپرده است. نه به این خاطر که آنها طبق قوانین ارتجاعی حکومتی حکمشان اعدام است(۱)، بلکه به این هوا که مردم اعتراض کنند و رهبران سبز سکوت؛ تا با این ترفندِ کثیف، اعتماد مردم به صداقت و سلامت و شهامت اخلاقی آنان که اعتماد مردم را به دست آوردهاند بشکنند و فرو ریزد.
رهبران سبز در برابر یکی از سخت ترین آزمونها قرار گرفتهاند. جان جوانانی چون محمدرضا و آرش بازیچه قرار گرفته است تا رهبران سبز را تکلیف روشن کنند. ۲۱ سال پیش آنها این آزمون را با آیت الله منتظری کردند و او از آن سربلند برون آمد. امروز روز امتحان رهبران سبز است. آنها چه میکنند؟ اعتراض میکنند یا سکوت؟
این که آنها سعی کنند پشت پرده کاری کنند که اعدامها متوقف شود کاری ثمرساز نیست. این که آنها سکوت کنند تا موج بگذرد حاوی زیانهای بیشتر است. این که آنها مقاصد حکومتیان، از قربانی کردن چند جوان، را بپوشانند و یا آن را تحریف کنند، فاجعه بار است. و اگر آنها این اعدامها را تائید کنند مهلک ترین ضربه را به امید مردم زده اند، ضربهای بس سنگین تر از واقعی خواندن نتایج انتخابات، ضربهای سنگین تر از تائید اعدامهای ۶۷.
هشدار میدهم عدهای در حکومت و پیرامون آن تصمیم خود را گرفتهاند. آنها ترور میکنند و با این ترورها به رهبران سبز، به مصالحه جویان درون حکومت، و به سایر طیفها، پیغام میدهند که مواظب باشید! انزوای "ما" و نزدیکی راس قدرت به "شما" عواقب دارد. آنها اعدام میکنند و با این اعدامها به رهبران سبز پیغام میدهند "یا با اونا یا با ما". یا زبان به اعتراض باز کنید تا شما را هم در کنار "آنها" که اعدام شدند ببینند. یا "سکوت" و "توجیه" و "حمایت" پیشه کنید و خود را در برابر "آنها" (به خوان جنبش سبز) قرار دهید. تاکتیک بسیار خشن و بسیار سبعانه است.
به وضوح میبینم که با سکوت رهبران معترض مهاجمان باز جلوتر میآیند. چوبههای دار فردا برای کسانی بر پا خواهند شد که صادقانه برای پیشبرد اصلاحات، برای تامین حقوق شهروندی، برای اجرای اصول فراموش شدهی قانون اساسی، برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه، حتی علیه شمارش ناصادقانه آرای خود، اعتراض کرده و تنها گناهشان این بوده که از "خودی"ها نبودهاند. اکثریتی بودهاند. تودهای بودهاند. یا تعلق خاطر دیگری داشتهاند. اما نه قانون شکستهاند و نه، به هیچ تعبیر، قصد براندازی و تخریب داشتهاند.
هم اکنون مقامات قضایی و امنیتی مکرر اعلام میکنند که فعالان بسیاری از "گروههای ضد نظام" را دستگیر و بازجویی کردهاند. آنها در باره صدور ۵ حکم دیگر اعدام در دادگاه بدوی حرف میزنند. هوس تکرار نسخه اصلاح شدهی فاجعه ۶۷ در سر سرکردگان گروهی در حکومت میچرخد: بکُش (از غیرخودیها) – "تفرقه بیانداز" (بین خودیها) - حذف کن - و سپس آسان تر "حکومت کن".
همه باید محکوم کنند این احکام اعدامها را. باید قاطعانه محکوم کنند این اعدامها را. این که آنها مجاهد بودند و یا سلطنتی، بار مسوولیت هیچ انسان آزاده ای، که پای بند حقوق بشر است، را سبک نمیکند.
من از آقایان خاتمی، کروبی و موسوی و همفکران میخواهم به خواسته خونین حکومت تن ندهند. آنها اگر هنوز به این نرسیدهاند که اعدام عملی شنیع است، لااقل پرسش کنند که شواهد حکم محارب چیست؟ و آیا اعدام شدگان از تمام حقوق قانونی خود برای دفاع برخوردار بودهاند؟ سکوت از سوی هرکس باشد نابخشودنی است، قربانی کردن اخلاق است در پای سیاست و به اشتباه. اشتباهی عمیقا سیاسی، ناشی از دوری با عاطفه رای دهندگان، برخاسته از محافظه کاری و نزدیک اندیشی؛ محاسبهای ناشی از عدم کفایت شهامت اخلاقی.
------------
۱. مصاحبه تکان دهنده مریم محمدی، خبرنگار رادیو زمانه با خواهر آرش رحمانی پور و خانم نسرین ستوده، وکیل آرش را در این ارتباط گوش کنید.
http://zamaaneh.com/humanrights/2010/01/post_506.html
نظر کاربران:
امروز صبح وقتی خواندم که آقای موسوی به دیدار اقای موسوی رفته و اجماعا اعدام آرش و محمد علی را محکوم کردند. این یک واقعه نیک است. نشانه ارتباط اخلاقی و نیز احساس مسوولیت سیاسی است. این نشانه آنست که ایران قدم به قدم دارد به رسیدن به روزی که دست حکومت از جان شهروندان کوتاه شود نزدیک می شود.
دیروز، یعنی فرداجلوی سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر - اکثرا جوان - کاملا خودانگیجته آمدند و ۲ ساعت علیه اعدام ایستادند در سرمایی زیر صفر.
*
به نظر بنده آقای نگهدار با پرداختن به این اعدامهای ناجوانمردانه به شکلی عالی و تلفیق دو شیوه استدلالی هم حقوقی و هم سیاسی اینبار هم توانائی خویش را در این متد به نحوی بارز نشان میدهد و هم هشداری وجدانی به سران اصلاح طلب میدهد و جالب اینکه خود این عزیزان در صورت محکوم نمودن این اعدامهای ناجوانمردانه بیشترین سود اخلاقی و سیاسی را خواهند برد.
*
من فکر می کنم یکبار ۲۱ سال پیش اتفاق مشابهی افتاد... کمترین جرم عدهای سکوت بود که ظاهرا بخشودنی بود و بخشوده هم شد...شاید فکر میکنند باز هم این سکوت بخشودنی باشد ولی از شما امروز می پرسم که آیا بخشودنی است؟ آیا بخشودنی بود؟...
امیدوارم بیست سال بعد بر سر اینکه کاندیدای انتخابات آن روز چه نقشی یا "موضعی" در اعدامهای امروز داشته با هم بحثی نداشته باشیم و باز امیدوارتر که سکوت کنندگان سالهای پیش اکنون به احترام مردمی که سکوت آن زمانشان را ظاهرا بخشیدند... سکوتشان را بشکنند.
*
آقای فرخ عزیز، هر روز که میگذره، برام سخت تر و سخت تر میشه که بالاخره بفهمم که مکانیسم دیدگاه سیاسی تو نسبت به تحولات و چرخه سیاست در ایران چگونه است!؟ اعدام وقتی هیچ پایه حقوقی ندارد، دیگر چه صیغهای است طرح اینکه: هیچ توجیه دینی و اخلاقی هم ندارد؟ مگه میتوان کسی را بخاطر توجیهات اخلاقی و یا دینی هم اعدام کرد؟
شما اعدام این دو جوان را برای کشاندن پای این باصطلاح رهبران آن جنبشی که به صد من سریشم میخواهید و میخواهند جنبش دموکراتیک مردم ایران را در چارچوب آن و کل آنرا زیر رهبری این چند شخص برگزیده بکشانند و شما هم در این میان رفسنجانی را هم کشاندهاید به میانه میدان و ... نمیدانم، اگه رهبران اصلی سی سال جنایت و دریوزگی در جمهوری اسلامی، خود رهبران جنبش مدنی هستند، پس حتماً موافقین جمهوری اسلامی را باید میان خودمان جستجو کنیم!؟
شما اعدام را پرووکاتیو می نامید که قصد کشاندن چنین افرادی به موضع گیری پیش برده شده و از آنجا یک حکم تاریخی بیرون می کشید که: با منتظری هم همین کار را کردند و او سر بلند بیرون آمد... انگار جنایت دهه اول انقلاب صرفاً یک مباحثه جناحی و سیاسی بین منتظری و خمینی و یا رفسنجانی و خامنه ای با آنها بوده است!؟
اشاره ای هم بکنم به این جمله بندی عجیب و غریب شما که: انگار مجاهد یا سلطنتی بودن میتوان جرم باشد و با اینهمه میخواهید که این افراد را که خود به آنها منصب رهبری داده اید، بیایند و نظر بدهند... یا آن جملاتی که بیشتر پهلو به پهلوی ادبیات آخوندی میزند... محکوم کنید آنها را... بکشید و نکشید و ... آنها را... خلاصه کلام، آقای فرخ عزیز، اینها هیچ گاه شیری در کاسه شما نمی ریزند، بیخود ندوشید اینها را....