ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 25.01.2010, 16:08
جنبش آزادیخواهی در خدمت نجات مملکت از فروپاشی

دکتر محسن قائم مقام- نیویورک
"حالیا چشم جهانی نگران من و تست"
(هوشنگ ابتهاج- سایه)

هشدار و نگرانی‌ها از "خارج از کشوری‌ها"

اخیرآ دوستان مذهبی و ملی مذهبی هشدار‌های مکرری به "خارج از کشوری‌ها" می‌دهند که بسوی "خشونت" کشیده نشوند. آقای مهندس عزت الله سحابی، از مبارزین دیرپای آزادی برای ایران در نامه‌ای[۱] با لحنی بسیار صمیمانه ولی "پدرانه" یا بقول خود ایشان "برادر پیر" به هموطنان خارج از کشور هشدار می‌دهد که از آنچه به خشونت سوق می‌دهد پرهیز نمایند. در حالیکه من در هیچ جائی از خارج از کشوری‌ها تبلیغ راه "خشونت آمیز" را ندیده‌ام. از یک "ژنرال" دوران شاه که تاج ستاره‌هایش تاکنون زنگ زده وناگزیر خودش هم قدرت جوانی را برای جنگ پارتیزانی از دست داده است و گروههای اندکی که هنوز شیرینی خواب انقلاب‌های "پرولتری" جلوی بیداری شان را گرفته و گروه دیگری که در خلصه ی رؤیای حمله امریکا و ایفای نقش "چلبی" بسر می‌برند، اکثریت غالب "دمکراسی خواهان " در ایران و در خارج از کشور همواره پا برجا و محکم پشتیبان راه مسالمت آمیز بوده‌اند. این اندرز‌های مشفقانه را در مقالات و گفتار سایر مبارزین مذهبی و ملی مذهبی مشاهده می‌کنیم. این اشارات که از سوی رهبری کنونی جنبش سبز هم داده می‌شود و بجاست یک معنی دارد ولی تنها آنرا معطوف خارج از کشوری‌ها نمودن می‌تواند معانی دیگری بخود بگیرد. آقای مهندس سحابی هیچ اشاره به نمونه‌ای از "خشونت خواهی" در خارج از کشور نکرده‌اند. بنظر می‌رسد این "هشدار"‌ها اشاره‌ای به عنوان کردن حکومت "سکولار" و برچیدن ولایت فقیه و برقراری حکومت مستقل از ساختار دینی در شعار‌ها و نوشته‌های خارج از کشوری‌ها باشد که "نگرانی" این دوستان را فراهم آورده است. باید پرسید چه مانعی دارد که آنطور که مهندس سحابی بصورت نکوهش می‌نویسد ما "سطح مطالبات و شعار‌ها را بالابریم" ؟ و نخواهیم به "سه سال اول انقلاب" برگردیم؟ اگر بعد از سی سال این خواسته‌ها راطرح نکنیم، پس وقت تقاضا و اظهار این خواسته‌های مشروع و واقعی مردم در چه زمانی باید صورت گیرد؟ آیا وقتی که احیانآ حکومت بدست مذهبی‌های مترقی بیافتد، زمان آنست که مردم بگویند، راستی ما اینگونه حکومت استبدادی که بغلط "جمهوری" نام نهاده‌اند را نمی‌خواهیم؟ آقای حسن یوسفی اشکوری از مبارزین مترقی مذهبی و ملی در مقاله دیگری[۲] هشدار به مبارزین خارج از کشور آقای سحابی را مجددآ تآکید می‌کند و در دنباله صحبت می‌گوید همانطور که "رهبران" کنونی جنبش اعلام نموده‌اند "به انقلاب و نظام و قانون اساسی ملتزم و وفادارند و تا اصلاح قانون اساسی برنامه شان اجرای کامل همین قانون اساسی و ظرفیت‌های نهفته و مکتوم در آن است". و مشخص نمی‌کنند تکلیف آنهائیکه باین قانون اساسی اعتقاد ندارند و برآی العین می‌بینند که تا در بر پاشنه ولایت فقیه می‌چرخد، ظرفیت‌های نهفته راهی بجائی ندارند چیست؟ مگر تجریه هشت سال دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی برای نشان دادن بیحاصل بودن "اصلاحات از درون نظام" کافی نبود؟ لذا چرا بنام پرهیز از "تند روی" ویا "جنبش را براه خشونت سوق دادن" می‌خواهید دهان دگر اندیشان را ببندید و بگذارید در بر پاشنه "رژیم" استبداد پرور کنونی و در لباس عاریه "جمهوری" بچرخد؟ و بامید "اصلاحات" در این سیستمی که امتحان خود را داده اسیربماینم؟ و دل خوش کنید که روزی حاکمین از آنهائی باشند که قرائتی از اسلام شما داشته باشند. با قبول این موضع هر زمانی باید بدانیم که حاکمین چه قرائتی از اسلام دارند. که خود نقص فاحش حکومت دینی است جدا ازاینکه امروزه روابط اجتماعی قوانین دیگری را می‌طلبد که در دستورات و قوانین دینی آنرا نمی‌توان پیدا نمود. ما نقش مؤثر ولازم شخصیت‌های مترقی اسلامی در سد ادامه حرکت سنتی‌های متحجر را بخوبی می‌دانیم. این اثر گذاری مثبت در پیشبرد جنبش‌های آزادیخواهی و دمکراسی نقش عمده‌ای دارند و ذهن مسلمانانرا به پهنای آزادی و دمکراسی و صلح جهانی آشنا می‌کنند. ولی اگر بخواهند قرائت جدیدی از اسلام را باز در یک شکل حکومتی جاری کنند ویا مثل برخی از شخصیت‌های مترقی مذهبی دنبال احیای "حقوق بشر اسلامی" بروند و ایده‌ها و موضوعات جدید امروزی را با قوانین و دستورات قرن‌ها پیش در کنار هم بگذارند، کار اشکال اساسی پیدا می‌کند. مگر آنکه این عقاید را تنها در فضای خارج از دعوی سیاسی و حکومتی کردن اسلام در مقایسه با روشهای استبدادی حاکمین و استفاده‌های نادرست ایشان از سلاح دین بکار برند. وگر نه می‌شود حکایت کوشش‌های زنده یاد دکتریدالله سحابی، از شخصیت‌های بنام ملی و آزادیخواهی ایران در دوران خود، که کرسی استادی زمین شناسی در دانشگاه تهران را داشت و در کتاب دانشگاهی خود با ادله فراوان ازآیات قرآن، در آن بود که اثبات نماید در قران فرضیه تکاملی داروین مستند است. اشکال آنستکه حرکت بی وقفه علم را نمی‌توانند انکار نمایند و باور‌های دینی خود را هم محکم چسبیده‌اند، و این اشکال ایجاد می‌نماید.

و بالاخره ادعا باینکه طرح شعارها و خواسته‌های "سطح بالاتری از مطالبات" نظیر شعار‌های "ضد ولایت فقیه "را حاکمین تحمل نمی‌کنند و جنبش بحمام خون کشیده می‌شود، امروزه با آنچه می‌گذرد پایه‌های اصلی خود را از دست می‌دهد. حکومت با لباس شخصی‌های چماق بدست نظیر گروههای فاشیستی و نازی موسولینی وهیتلری به ماشین آیت الله مهدی کروبی، رئیس سابق مجلس و مورد اعتماد امام راحل و از رهبران جنبش سبز کنونی شلیک مسلسل می‌کند، دوره در این مرحله از خشونت است، مردمی را که در نهایت مسالمت بحکومت اعتراض می‌نمایند را در زیر چرخ خود رو‌های سنگین خود هلاک می‌کنند،...اینها برایشان از نظر داخلی و انظار خارج و مطمئنآعدم اعتماد کافی به نیروی‌های نظامی و غیر نظامی خودشان، عملی نیست که بیشتر بتازانند، وگرنه این قماش قدرت طلب و فاسد ودزد اموال عمومی را نه انساینت هست و نه شرافت که بجنایات بیشتری دست نیازند. در جای دیگرآقای حسن یوسفی اشکوری، از شخصیت‌های مبارز و روحانیون مترقی، در مقاله‌اش می‌گوید که "... شماری از حامیان جنبش سبز بانقلاب اسلامی اعتقادی ندارند تا به نظام برآمده از آن باور داشته باشند..".." و شمار بسیاری اساسآ هر نوع تغییر و اصلاحی در چهارچوب نظام کنونی را ناممکن می‌دانند و بنا براین سخنان و وعده‌های رهبران کنونی راپارادکسیکال و تو خالی و وعده سر خرمن می‌پندارند..." و در دنباله مطلب اضافه می‌کند که "حامیان جنبش سبز" در نیویورک و لندن و پاریس" "یاحسین، میرحسین" و "کروبی زنده باد" می‌گویند و باید تکلیف خود را روشن کنند و بگویند که " چه می‌خواهند، چه اندازه می‌خواهند و چگونه می‌خواهند به خواسته‌هایشان برسند؟".." اگر کسی بهر دلیل دنبال سرنگونی است، دیگر نباید یا حسین میرحسین بگوید و از نردبان اینان بالا رود". واقعیت آنستکه آنچه در دوران آقای خاتمی گذشت "یک حرکت اصلاح طلبانه بود که مردم بحمایت ازآن برخواستند. این بار با شرکت آقایان موسوی و کروبی که از بدنه حاکمیت بودند، شروع جنبش یک حرکت اصلاح طلبی بود که مردم بطور وسیعی از آن پشتیبانی می‌کردند. ولی مردم درحرکت بجلوی جنبش از "رهبری" جلو افتادند و خواسته‌های در دل خود را فاش بیان کردند. این دیگرتنها یک جنبش اصلاح طلبانه نیست، بلکه این یک جنبش اصلاح طلبانه ایست که جوانه‌های بسیار محکم یک حرکت انقلابی در آن دویده است. حرکت انقلابی حرکتی است که از میان مردم برخواسته است و ربطی به شیوه مبارزه که خشونت آمیز یا مسالمت آمیز باشد ندارد. تاریخ شاهد نمونه‌های بسیاری از حرکت‌های خونین اصلاح طلبی و حرکت‌های انقلابی مسالمت آمیزبوده است، انقلاب مسالمت آمیز هند و انقلاب خواهان دمکراسی بهمن در ایران که "اسلامی" بودن آنرا با"خدعه" امام راحل علم کردند، شیوه‌ای مسالمت آمیز داشت. اینکه "سبز"‌های دگراندیش در پشت سر "رهبری" حاضر جنبش، آقایان موسوی، کروبی و خاتمی قرار گرفته‌اند، برای آنستکه آقایان خواسته‌های آزادیخواهانه ایشان را بزبان راندند. و اینکه آقای اشکوری می‌پرسد چرا آنهائیکه می‌گویند "پائینش می‌کشیم" "از نردبان اینان بالا می‌روند"؟ باید در پاسخ بگویم که بر خلاف نظرایشان، این "نردبان" مردم است نه نردبان "رهبری" که مردم ازآن بالا می‌روند. بقول معروف "هگل"در بیان دیالکتیک، "پادشاه پروس" تا وقتی "مردمی" وجود دارد "پادشاه" است و بدون مردم یک شخص عادی است. حرکت‌های انقلابی از اعتراضات ساده مردم شروع می‌شوند و بتدریج شکل نهائی خود را پیدا می‌نمایند. اینکه در این زمان رهبری با" آقایان" است تردیدی نیست. ولی همه و خود رهبری اذعان دارند که جنبش در جلوی رهبری قرار گرفته است که هم خطرات خود را دارد و هم آنکه جنبش تنها در اختیار آنهائیکه می‌خواهند حکومت را بسه سال اول انقلاب، سالهای اعدامها و کشتار‌ها وبیعدالتی‌ها و خشونتهای بیحساب و "امامت" آقای خمینی بکشانند، نمی‌ماند.

آقای مهندس عزت الله سحابی در تأکید عدم خشونت در نامه خود می‌افزایند که "جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدآ سنتی تا بی مذهب. و همین دولتی که بکرسی نشست بهر حال در ایران صاحب چند ملیون رآی‌اند...تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است... امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعار‌ها، برخی روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصولگراهای منتقد و نیز برخی از بخش‌های جامعه سنتی را بسمت جناح غالب راند.."

.."جنبش سبز جنبش متکثری است که تند کردن شعار‌ها و خواسته‌ها عملآ باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد".. در اشاره باین گفتار باید بگویم که شعار‌های علیه ولایت فقیه در حالیکه نوعی رادیکال است ولی در سرتاسر مبارزات چند ماه اخیر شعار سراسری مردم شرکت کننده در اعتراض بحکومت بوده است و شخصیت‌های مختلفی از مبارزین، بخصوص از جامعه مذهبی، آنرا علنآ ابراز داشته‌اند. با وجود "ولایت فقیه" کار بجائی برده نمی‌شود و چرا جلوی عنوان کردن شعارهای علیه آنرا بگیریم؟ این شعارها در داخل کشور شروع شد و خارج از کشور آنرا منعکس نمود. این گروههائی که آقای سحابی نام می‌برند که نباید آنها را بسوی حکومتیان راند، بسیاری شان اساسآ به دمکراسی و آزادی اعتقادی ندارند و برخی از ایشان آنرا آشکارا عنوان می‌کنند. تمبر شیخ فضل الله نوری که این حرفها راعلنآ گفت را بدستور امام راحل که خود هم باین "حرفها" اعتقادی نداشت را چاپ کردند. من دنبال این نیستیم تا نقش با ارزش و ضروری روحانیون بزرگی را درجنبش آزدیخواهی و دمکراسی خواهی ایران نادیده بگیریم. بدون تردید هرکس در این مبازه محدودیت‌های خود را دارد و احیانآ "آخر کار" برای همه یکسان نیست، ولی با حضور اینگونه شخصیت‌ها مردم بیشتری به جنبش می‌پیوندند و در ادامه کار این مردمی که باروحانیون بجمع پیوسته‌اند لزومآ دنبال ادامه راه با روحانیون نخواهند بود، تجربه آیت الله کاشانی که وقتی از مصدق و نهضت ملی جدا شد کسی دنبالش نرفت و حتی وقتی در بیمارستان خوابید عیادت کنندگانش محدود به اطرافیان خودش بود، مثال زنده‌ای از درستی این واقعیت است. کاشانی کسی بود که دعوت سی‌ام تیر ۱۳۳۱ رانمود و مردم بدعوت او بخیابان آمدند.

این جمع که آقای مهندس سحابی هشدار می‌دهند که کاری نکنید که آنها بسمت جناح غالب سوق داده شوند، گروه عمده‌اش سنتی‌های مخالف تمدن امروز جهان را تشکیل می‌دهند، که زمانی جیره خوار سازمان امنیت زمان شاه بودند و امروز به جیره خواری "ولایت فقیه" تن در داده‌اند وموضوعات آزادی و دمکراسی مسآله ایشان نیست. انتقادی که زنده یاد آیت الله منتظری از حقوق بگیر کردن روحانیون در رژیم حاضر داشت در یادمان باقی است. آیا از دگر اندیشان خواسته می‌شود که بخاطر این جمع ترسیده ومواجب بگیرحرفهای خودشان را نزنند که شاید آنها روزی سر از سوراخهایشان بدرآورند؟ با تمام احترامی که به مهندس سحابی و مبارزه ایشان و خانواده ایشان دارم صمیمانه از ایشان سؤال می‌کنم که آیا عدم پافشاری واعتراض در حد لازم ایشان و یا سایرمذهبی‌های مترقی در ندید گرفتن حجاب اجباری زنان، که چه خفت بار و تحقیر آمیز برای زنان جامعه ماست، در طول مبارزه سخت و پرآزاری که داشته‌اند، بدلیل نرنجاندن این گروه بوده است یا خود اعتقاد چندانی به جلوگیری از حجاب اجباری نداشته اند؟ پاسخ دگراندیشان به درخواست سکوت دربیان خواسته‌های خود بدلیل عکس العمل این گروهها روشن است، که بخاطر مشتی مواجب بگیر و یا سنتی خشک مغز، که بهر حال اگر کاری هم بنمایند در خط استفاده شخصی خودشان است، از بیان خواسته‌های مشروع و آزادیخواهانه خود کوتاهی نباید بنمایند. چه سکوت ایشان پس از سی سال اسارت هیچ نیروئی از آن گروهها را به پشتیبانی مبارزات آزادی خواهانه مردم نخواهد آورد. و اطمینان داریم که علت سخت تر و سنگین تر از این دست از آستین بیرون نیاوردن حکومتیان، درعدم امکان آن برای ایشان است تا کم بودن "بهانه" برای انجام آن.

صحبت آقای مهندس سحابی که " این دولتی که با وضع آنچنانی مجددآ به کرسی نشست و بهرحال در ایران صاحب چند ملیون رآی است.." را باید توضیح داد که جزو این "چند ملیون رأی" باید رآی ملیونی از بسیجی و سپاهی وخانواده‌ها و وابستگان بایشان و بسیاری از خانواده‌های شهدا، که کم نیستند، دسته‌های وسیع سینه زنی و مردمی در آن سطح فکری و خانواده‌هایشانرا در نظر بیاورید. کامیونهای رآی کشی و تظاهرات نمایشی از این گروهها ونوع خانمهائی را که این حکومت مدعی اسلام جلو دارآن تظاهرات می‌کند یادمان باشد و بعد معنی "چند ملیون رآی" و ارزش آن و حساب روی آن چنان گروههائی از مردم معلوم می‌شود. اینکه سپاه و بسیج و لباس شخصی‌ها کم نیستند حقیقتی است ولی این اسباب قدرت درهر حکومتی از این قماش در هرجائی که باشد حضور دارند و برای حفظ سلطه حاکم می‌جنگند و امری تنها مربوط به حکومت خودکامه ایران نیست. بخصوص که بجای ۱۷ هزار و ده شاهی ماهانه سربازان دوران شاه، که تنها بخاطر ترس و جهل می‌جنگیدند، امروزه پیاده نظام رژیم ازمواجب و مزایای بسیار خوبی بهره مند است و بخاطر آن می‌جنگد. اینها که "رآی" در معنی خود محسوب نمی‌شوند. و در برابر آن ما نباید از اظهار خواسته‌ها مان چشم بپوشیم.

بیانیه خواسته‌های حداقلی جنبش سبز، دربیانیه 5 تن از روشنفکران، آقایان بازرگان، سروش، گنجی، کدیور و مهاجرانی، همگی از مذهبی‌های مترقی اخیرآ بیرون آمد. در این بیانیه هیچ صحبتی از عدم سازگاری " نظام" و ولایت فقیه با آزادی و دمکراسی نبود. با اینکه از محدودیت‌های "رهبران" جنبش در داخل کشور بعلت "تنگناهای سیاسی" سخن گفته و ده ماده را "روایت" ایشان از "خواسته‌های بهینه جنبش سبز مردم ایران در این مرحله" بیان داشته بود. هیچ صحبتی از جدانی دین از ساختار حکومتی وجود نداشت. هیچ اشکالی در "نظام اسلامی" نمی‌دیدند. اگر ملاحظه عکس العمل رژیم را در بیان نظراتشان می‌کردند، از نظرشخصی خودشان که در خارج از کشور بودند، و اینکه ده ماده‌ای که مطالبه کرده بودند همان عکس العمل را می‌توانست داشته باشد که مطالبات اصولی دیگری که می‌توانست عنوان شود. برای حکومتیان "رژیم" و "اسلام" در برابر در قدرت بودن ایشان موضوعی فرعی است. "رژیم" و "اسلام" تنها سپر بلای در قدرت ماندن ایشان است. اعاده آزادی‌ها معنی رفتن ایشان را می‌دهد. لذا "بهانه" مهم نیست اگر لازم باشد هر بهانه‌ای را علم می‌کنند. مگر وقتی آقای خمینی، که مذهبی‌های مترقی حتی در خارج ازکشورهم بر جنایات ایشان چشم بسته‌اند، برای اعدام چندین هزار جوان در سال ۶۷ بهانه‌ای را اعلام کرد؟

واقعیت آنستکه اکثریت آگاه مردم این سیستم را نمی‌خواهند. شما شاهد تظاهرات ملیونی مردم بوده اید که با چه نفرتی علیه "حکومتیان" شعار می‌دهند. و نمایشات مسخره حکومتیان در برابر آن کسی را فریب نمی‌دهد. موضوع اساسی و مهم آنستکه این حکومت با سیاستهای نابخردانه و کوته نظرانه داخلی و خارجی خود،ک کشور را در برابر قدرتهائی که چشم طمع به ثروتهای ما دوخته‌اند، هر روز ضربه پذیر تر از پیش ساخته است و هر زمان خطر توطئه علیه این آب و خاک و مردم آن فزونی می‌گیرد. سیاست‌های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه مردم آزادیخواه کشور صدمات جبران ناپذیری به ستون‌های سلامت مملکت می‌زند. حکومتی که پشتیبانی مردم خود را ندارد در برابر خطرهای توطئه گران ضعیف باقی می‌ماند. طبل تو خالی در عرصه جهانی کوبیدن ودنبال کردن سیاست‌هائی که کشور را دردنیا تنها ساخته است، تحریم‌های جهانی پیاپی که پایه‌های زیر بنائی مملکت را سست می‌کند، همزمان با آن سیاستهای غلط اقتصادی داخلی که تنها برای سود حاکمین طرح ریخته شده حاصلش ورشکستگی کشور است، همه دست در دست هم مملکت را به لب دره سقوط خواهد کشانید.

جنبش آزدیخواهی و سبز مردم ایران نه تنها در جهت کسب آزادی مردم در حرکت است بلکه بجای خود در حال حاضر نقش نجات کشوراز فروپاشی را هم بعهده دارد. نجات ایران تنها در گرو برچیده شدن بساط حکومت این قدرت طلبان آزمند و درهم چیدن این سیستم دیکتاتور پرور است. تنها ادامه مبارزه مصمم آزادیخواهان و پیروزی جنبش آزادیخواهانه و در طلب دمکراسی است که می‌تواند مملکت را از ویرانی محتوم نجات بخشد.

وظیفه ما مبارزین در این بحران آنست که در تحکیم جنبش آزادیخواهی و دمکراسی طلبی امروز مملکت سخت بکوشیم. خود را و روابط خود را با دیگر مبارزین بهتر بشناسیم تا بهتر بتوانیم در خدمت این جنبش تاریخی قرار گیریم.


24 ماه ژانویه 2010
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

---------------
[۱] "نامه به هموطنان خارج از کشور- تجربه‌های تاریخی مان را فراموش نکنیم"
http://www.melliun.org/didgah/d10/01/03sahabi.htm

[۲] - "پیام موزون دو "مهندس" حسن یوسفی اشکوری
http://www.ois-iran.com/2010/dey-1388/ois-iran-4950-eshkawari-payame_do_mohandes.htm