iran-emrooz.net | Fri, 08.01.2010, 9:47
جدال جنبش سبز، با چهرهی عبوس عصر انقلابیگری
محمد ارسی - شیکاگو
- از بیانیهی میر حسین موسوی جدا از اینکه نتیجه مثبتی به بار آورد یا نه، باید قاطعانه پشتیبانی کرد.
- از راهکار پیشنهادی پنجگانهاش، صرفنظر از کاستیهایی که در آن میبینیم باید قاطعانه پشتیبانی کرد.
زیرا آنچه در این بیانیه مهم و حیاتی به نظر میرسد، روح بیانیه یا پیامی است که در مجموعهی آن نهفته، و نه در جزیئات و بند بندش.
"ضررورت سازشهای اصولی"
روح بیانیه موسوی از ارزش حیاتی گفتگو در جهت سازش اصولی سخن میگوید، از ضرورت کار سیاسی برای رسیدن به هدفهای مقطعی، در یک جنبش مطالباتی و ضد دیکتاتوری سخن میگوید. این بیانیه میخواهد که جنبش سبز از هرگونه انقلابیگری و چپ روی عصر انقلاب اسلامی که مخالف با کار سیاسی و سازشهای اصولی و ضروری بود، فاصله بگیرد و آزمودهها را نیازماید... این بیانیه میخواهد که با سیاست "سنتیمان"، آن "سیاست کلنگ زنی" مخرّبی که ویران میکند تا همه چیز را از زیر صفر و از ویرانههای بجا مانده، شروع کند، برای ابد وداع نماید.
"گسست از روش انقلابات قرن بیستمی"
بیانیهی موسوی که در کوران هیجانات ناشی از پیکارهای خیابانی، و در جریان تشدید درگیریهای میان جنبش سبز با حکومت کودتا داده شده، از منظر روش مبارزاتی، گسستی بنیادی با روش تحولات انقلابی قرن گذشته محسوب میشود.
مطالعهی تطبیقی آن تحولات و انقلاباتی که در اشکال گوناگون ایدئولوژیِ چپ، راست و یا مذهبی (مانند انقلاب اسلامی ایران)، صورت میگرفتند، نشان میدهد که در همهی آن انقلابات، عوامل زیر نقشِ تعیین کننده و اصلی را ایفاء کرده اند:
۱- یک رهبر کاریزماتیک، سازش ناپذیر و خداگونه
۲- حزب یا تشکیلاتی نیرومند از کادرهای ورزیده مکتبی
۳- یک ایدئولوژی انقلابی و ناب گرایِ طبقاتی، نژادی ــ ملی یا مذهبی
۴- مردمی ناراضی از حاکمان وقت، و توده یی مطیع و مسحور رهبر کاریزماتیک...
در جریان این نوع تحولات انقلابی و جنبشهای عظیم ملی، که معمولاً تحت رهبری شخصیتی کاریزماتیک و مکتبی مانند آیت الله خمینی صورت میگرفت، گفتگوی اصولی با طرف مقابل برای قطع خون و خونریزی و یا سازشهای ضروری و حیاتی برای کاستن از دامنهی تلفات انسانی و هزینههای مادی و معنوی... محلی ازاِعراب نداشت. اگر در انقلاب علیه شاه، هزار هزار کشته و اسیر و زخمی میشدند، اگر صدهزار صدهزار در جنگ با عراق به خاک و خون کشیده میشدند، اگرمیلیارد میلیارد ثروت ملی خاکستر میشد و به باد فنا میرفت... رهبر سازش ناپذیر خم به ابرو نمیآورد، زیرا او مردم ایران را برای نهضت اسلامی میخواست، ایران را برای خدمت به قرآن و اسلام میخواست و نه برعکس.
به این سبب است که میگوئیم، بیانیهی شماره 17 موسوی، گسستی نبیادی از روشهای انقلابی و ویرانگر پیشین محسوب میشود، زیرا به قول نویسندۀ، "امنیت در اغماء"، مرتضی مردیها: "آنچه انقلاب را از اصلاح جدا میکند، هدف نیست، روش است. یک جنبش اصلاحی میتواند تا تغییرات ساختاری در یک نظام پیش برود. دایرمدار اصلاح گرا بودن آن این است که در این مسیر دست به روشهای خشونت آمیز نزند و به دنبال تغییرات سریع نباشد. اصلاح عبارت است از تغییرات قدم به قدم و با شیوههای مسالمت آمیر. ص. ۸۹"
"اقتضای وقت در سیاست"
می گویند سه چیز در سیاست از اهمیت حیاتی برخوردار است:
اول زمان، دوم، زمان. سوم، زمان.
مولانا فرمود:
در سیاست اقتضای وقت بین / مــکتب پیغمبــران را بــرگزیـن
زهـر گردد پادزهر از اقتضا / خِضر و موسی را حکایت وانما
موسوی همانند هر سیاستمدار پخته و مسئولی، اقتضای زمان را درک کرده، درست در زمانی راه حلهای خود را مطرح نموده که:
جنبش سبز در اثر فشار سیاسی و ترور جسمی و فکری پرخشونتی که گروه احمدی نژاد اعمال میکند، داشت به خشونت میگرایید، به گونه یی که خطر انحراف از مبارزه مسالمت آمیز در میان جوانانِ ستمدیدهی عاصی، دم به دم رو به افزایش میگذاشت.
و در طرف مقابل، دولت کودتا با همهی اعوان و انصارش چون جوجه تیغی وحشت زده، همه تیغهای خود را بیرون داده تا جز منطق خشونت، چیز دیگری در میان و میدان نباشد...
لذا، بیانیهی به موقع موسوی، گامی ضروری و اساسی است که در چنین زمانهی پر التهابی، میتواند از خشم مردم ستمدیده بکاهد و آن را به مطالبات معقول و قابل مذاکره تبدیل کند و نیز تیغ کشهای حکومتی رامنزوی کرده، عناصر معتدلِ مصلحت بین موجود در میان حاکمان را به میان آورده فعال سازد...
وانگهی، جنبش سبز سراسری پس از ماهها حرکت نفس گیری که پیش برده، نیازی حیاتی به کسب پیروزی ملموس برای تداوم منطقی خود دارد، یک چنین پیروزی سیاسی ملموسی، هر چند کوچک و خرد هم باشد، برای بقای هر نهضت ملی مسالمت آمیزی مانند اکسیژن برای بقای موجودات زنده است.
این واقعیتی است که جنبش سبز سراسری، طی ۷ ماه پر حادثه یی که از سر گذرانده، هر چند حقانیت ملی و بین المللی کسب کرده، نام ایرانی در جهان امروزی با آزادی و آزادگی یگانه گشته، ترس از حکومت سرکوبگر از دلها بیرون ریخته، ملت ایران، آگاه تر و پخته تر شده و دیگر و دیگر... اما این پیروزیها، همه و همه در چارچوبِ وجاهت سیاسی و اجتماعی، یا ارزشهای اخلاقی و مذهبی است. هنوز پیروزی مقطعی ملموس کسب نشده، و هیچ خواستی از خواستهای جنبش سبز ملی، متحقق نگشته است. یک نهضت سیاسی و مدنی مسالمت آمیز را بدون پیروزیهای مقطعیِ کوچک و بزرگ ملموس نمیتوان به جلو راند. جنبش سبز را با توسل به روزهای جشن و عزای ملی ــ مذهبی، با تظاهرات خیابانی و اعتراضات مرسوم شهری به پیروزی نمیتوان رساند و استمرار آن را نمیتوان تضمین کرد. وضع شاه پهلوی استثنایی بود و بد عادتمان کرده، قدرت سرکوبگری حاکمان امروز را نباید دست کم گرفت. همه جناحهای حکومتی را نیز با یک چوب نباید راند و باید یقین داشت که هنوز عقلایی در آنجا هستند که در زمان مناسب دست صلح طلب را بفشارند... لذا نیازی جدی به یک حرکت سیاسی، به طرح گفتگوی اصولی برای خروج از بن بست وجود داشت که حسین موسوی، خرد ورزیده، دلیری نمود و آن را به موقع منتشر کرد...
فصلی نو در نهضت اصلاح طلبی...
بیانیه هفده ام موسوی، اصلاح طلبی را اصلاح کرد و جنبش سبز را سبزتر، و با انبوه حمایتی که از داخل و خارج تا کنون کسب کرده، نشان داد که حرکت اصلاح طلبی 15ــ10 سال اخیر ایران، اعماق جامعه ایرانی را با دمکراسی و مسالمت جویی، با فرهنگ مدارا، در شکلی بنیانی آشتی داده...
این هم حقیقتی است که جامعهی اصلاح طلب و آزادی خواه و مسالمت جوی ایران با آن چهره عبوس و تلخ و انقلابیِ سی سال پیش اش در مقابله است... سیمای نجیب موسویِ امروز، موید این ادعاست. روح شرایط امروز را دریابیم و از هر تیره و فرقه و مذهبی هستیم، سخن دل جامعه را بشنویم و جایی در دل و جان خویش بگشاییم، جایی که نفرتی نباشد بل بتوان گفتگو کرد...
بانوی دل آگاه ملیحه محمدی درست میگوید که بیانیه موسوی، آغاز یک فصل است. "فصل تعامل و سازش اصولی که در مسیر هر مبارزه خردمندانهای ناگزیر است".
هفتم ژانویه ۲۰۱۰
.(JavaScript must be enabled to view this email address)