iran-emrooz.net | Wed, 06.01.2010, 22:39
«آخوند هتاک»
احمد فرزانه
اخیرا دیده شده است روحانیونی!! سخنانی خارج از اخلاق و ادب گفته، امری که سبب نوشتن این مقاله گردیده است. که وقتی روحانیی از ادب خارج شد منطقا دیگر نمیتواند روحانی باشد. بویژه با فحاشی که تازگیها مدروز شده، واکنشی در برابر شهروندانی که سوالشان "رای من کجاست بود". امری که ناشی از مطالبه حقی طبق قانون اساسی بود، کاری که دیگر نیاز به "لومپن بازی" نداشته و ندارد.
شاید پیآمدهای بیتوجهی به این خواست مردم "رای من کجاست؟" که فراتررفتن و واکنشی بود که ساختارشکنی نام گرفت، ولی اینهمه دروغ که "اموال مردم را ضایع کردند و... تا شیشه شکستنها، و..." که مغازهها را بسیجیان عمدا زدند و خراب کردند و به حساب اینها گذاردند.
با دولتی و مسئولینی که ادعای مسلمانی دارند. دولتی ضدملی و ضد مردمی که روی تمام جنایتکاران تاریخ صدساله را سفید کرد ه است.
البته همیشه روحانیون درباری در تاریخ داشتهایم ولی تا این حد سابقه ندارد. بخاطر آنکه دراین طبقه در و دروازه باز است. در جامعهای که یک مداح گاهی نقش آیتاله بازی میکند. شاید بخاطر سیاسی شدن دین باشد که هم دین خراب شد و هم امور جامعه که دست نااهلان افتاده است. نگاه کنید به مداحیهای امروز برای امام حسین، تا مداحیهایی برای صاحب قدرت "در مجلس و دولت و..." که در تاریخ ما مکرر است. در مجلسی که برای یک اعتراض کوچک میخواهد قانون اعدام بیاورد، چه مجلسی ضد ملی است که منتخب "جنتی" است. اقلیت اینجا باید نقش انسانی خودرا بازی کند در برابر جلادهایی بیریشه که افتخارشان "کشتن" است.
یکی از عوامل پیشرفت و توسعه تقسیم کار اجتماعی است. شاید یکی از عوامل شکلگیری "جامعه مدنی" همین امر بوده که در جامعه توسعه یافته و صنعتی هر کس تخصصی داشته و در جای خود سخن غیرکارشناسی، نامسئولانه کمتر زده است، امری که عدم رعایت آن بحران زاست.
حتی کارگر معمولی با کارگر متخصص، حرفه ای که امروز تکنیسین نامیده شده، در حق و حقوق متفاوت بوده تا جاییکه گاهی از یک مهندس حقوقش بیشتر است. ولی خیلی از این امام جمعهها هنوز طلبهاند. اینجا نه امتحانی نه مدرکی، هنوز چون عهد عتیق "هر چه استاد ازل!! گفت همان میگوید" واستاد ازل فعلا حکومت است که حقوق و حتی "باج" به عدهای میدهد.
امروز که ما با بحرانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روبروییم متوجه میشویم که این امر "تقسیم کار" تا چه اندازه حساس بوده. هرکس باید یک هویت شغلی داشته تا هر لاتی در این طبقه ادعای جانشیینی پیامبر نکرده، بدینگونه "خرافات سازی" ننموده و هوچیگری نکند.
در کشورهای عقب مانده، وبیشتر ایدئولوژیک فرد تابع جمع وجمع گروگان یک ایدئولوژی ویا مذهب وفرقه بوده است، در نتیجه یک نظام سلسله مراتبی، که راس هرم در کشورهایی مثل ما به " آسمان " وصل است وکسی را دسترسی بدان نیست و" عوام کالانعام " گرد او که فاشیسم حاصلش هست، بویژه که امروز از تلویزیون، و وسایل تبلیغاتی هم بهره گرفته، واگر درآمد "رانتی" هم داشته باشد دستش بازتر است.
در کشور ما چنانکه میبینیم سرکارمان با انواع روحانی و آخوند بوده که روزی رهبر فقید انقلاب گفت "آخوند هتاک از همه بدتر است" گویا خبر از درون داشت. و میدانست در چالهای افتادده که راه رهایی ندارد، و بعد هم منتظری که از دست اینان "دق" کرد.
دراین کشور هر کس آمد شاید عمارتی نوساخت، ولی اینها چه بسیار عمارتها خراب کردند. حاصلش انحطاط اخلاقی در کشوری که از ابتدا قانون نداشت. که اینها بخاطر دیدگاههاشان در فکر "امارت اسلامی" بودند. غافل از آنکه دورهاش گذشته است که مدیریت امروز بیشتر علمی است تا ایدئولوژیک و مذهبی، بهعلاوه که "قراردادی" در جامعه مدنی است. "یا ایهاالذین آمنو اوفو بالعقود" اگرچه در این طبقه همیشه گروهی منزوی، اهل اندیشه بودهاند که حقوق و منزلتشان بخاطر همین "بی در و پیکری" پایمال شده است.
در ایام انقلاب هم بجز چند استثنا "طالقانی – منتظری و.." در میان امام جمعهها هتاکیهایی دیده شد، و بیش از همه بعد از انتخابات اخیر "امام جمعهها" هر چه حکومت خواست گفته، و چون بنام خدا و دین سخن بود، کسی جرات نقد نداشت.
چه بسیار که در تاریخ گذشته کسانی پای منبر اعتراضی کردند و جان در این راه گذاردند. چه "هرایده ای فهم آن مهم است" (کانت). و بیشتر دینداران و حتی مبلغین ما عوام الناسند. "خالص" حتی در طبقهی روحانیت که بیشتر از روستا برآمدهاند کمتر داریم.
طبقهای که همیشه بعد از انقلاب بیشترشان "زائده"ی طبقه جدید بوده، و قبل از انقلاب زائده بازار که امروز موتلفهایها را داریم که روزی همه دلال بودند و حالا همه با دلارهای هفتاد ریالی برج ساز شدهاند. و هزینه زندگی مردم مسلمان ایران امروز با دلار یکهزار تومانی است. در حالیکه حقوقها هنوز غالبا با دلار هفتاد ریالی است. کشوری که نفت بشکهای صد دلار به بالا هم با حکومت اسلامی فروخته است. حالا تازه بفکر افتادهاند رایانه را هم از این مردم دریغ کنند کشوری که اکثریتش زیر خط فقر است، با دولت دروغگویی که هر وعدهاش بیشتر وعدهی سرخرمن است.
طبقهای که باید اسوهی اخلاق باشند، نگاه کنید در هفته گذشته امام جمعه مشهد چگونه در شرایط بحرانی مردم را هر چه لایق خودش بود براحتی خطاب کرد "بزغاله و گوساله" و هیچکس جوابش را نداد. بعد معلوم شد این فحاشیها را کرد تا امام جمعه تهران شود.(۱) بعد هم مدعی شد که قرآن محمد گفته است واو خودش را جای قران و پیامبر اکرم گذارد، بدون توجه به شان نزول هر آیه، که براحتی خود را جای این مقدسات قرار داد. بجز دروغهایی که بعضی از این طبقه مرتبا بهر طریقی حتی در مورد دین خدا گفته که امروز بارها شاهدیم.
البته اینها بیشترین زمینهسازان "سکولاریسم و لاییسیته" بوده که تمام اصول را ببهانه اصول زیر پا میگذارند. چه کسی مسئول است، معروف است "حرمت امامزاده را متولی نگهمیدارد" ولی امروز حرمت دین را سردارانی که بجای آنکه در مرزها با دشمن بجگند در داخل بخاطر منافع بجنگ مردم آمدهاند. سردارانی که باید جایشان در پادگانها باشد. که یکی رییس تلویزیون است یکی رییس مجلس و یکی و.... و جوجه آخوندها هم از حالا راه پول درآوردن را بلد شده، و معلوم است که بردهی قدرتند. نمایندهی احمد جنتی در مجلس، این است نهایت حکومت دینی که هر کس به بهانه دین یک گوشه را میچاپد. حتی بنام خدا، مراجع قدیمی را هم که امروز کم کم میرانند مگر کسی که مزدور است.
چه قدرت در ایران همیشه با نام خدا عجین شده بود، که شاهکار فردوسی آنست که قدرت را از آسمان به زمین آورد و به موجود زمینی بنام "شاه" داد و از بیعدالتیهایش سخن فراوان گفت "اگر داد این ست بیداد چیست" تا در دوران مدرن که بازهم قدرت با خدا شد یا با سایهاش و یا نمایندهاش، در صورتیکه اسلام آمده بود که این روند را بر هم زند ولی از بسترش همیشه معاویه برآمد.
میبینیم بعد از انقلاب طبقات جدیدی در کشور ما شکل میگیرد که به خاطر درآمد نفت همه بندهی خدای روی زمیناند، لومپنیسمی که تا هر عمل و سخنی را مجاز میداند، البته به خاطر فضای بسته در یک قرن گذشته که انواع لومپنها را داریم، که امروز "آخوند لومپن" هم را میبینیم، روزی لومپن روشنفکری داشتیم، تا لومپن پرولتاریا، همانطور که روزی روشنفکر آخوند داشتیم و امروز البته آخوند روشنفکر هم داریم که رسالت مهمی را بدوش میکشد. چون منتظری که بعد از مشاهده سی سال خلاف و انسان ستیزی اجتهاد در اصول کرد. بدین خاطر جاودانه ماند که از آسمان به زمین آمد، و بالا خره به "انسان" و حقوق او رسید.
درهم تنیدگی طبقات اجتماعی که بیشتر ناشی از عقب ماندگی فکری و فرهنگی است سرنوشت بعد از انقلاب ماشد، هنوز باید جریمهاش را بدهیم که اگر روزی ۹۸ درصد بخاطر گذشته فاجعه بار رای دادیم، خیال میکردیم آدم شدهایم، چه اشتباهی کردیم که حالا آن لومپن بنام امام جمعه، و بعد هم رییس جمهور "تقلبی" که خود چون از خس وخاشاک برآمدهاند دهان دریده و دیده بسته، هر چه دل کثیفشان خواست گفته، و حواله مردم صبور ایران کرده "چنان نماند و چنان نیز هم نخواهد ماند" که طوفان آغاز شده است.
در فرهنگمان از هزارها سال قبل بود.... که "ادب مرد به زدولت اوست" چه کسی مسئول است؟ قدرت غیر مسئول. با شاه هم مشکلمان همین بود.
یادش بخیر که بازرگان گفت "انقلاب را محمد رضا پهلوی کرد" از بس فضا را بست و.. که حاصل نهاییاش حکومت "لات مسلک" امروز است و شرایط "شتر گاو پلنگ"ی که کسی جلودارش نیشت.
که حالا مهندس سحابی این زندانی کشیدهی سالها با کوله بار تجربه از ترس تکرار میگوید "خشونت نکنید" که اینها آماده کشتن هستند. در جامعهای که گرانی، فساد و بی اخلاقی بیداد میکند و قدرت جز سرکوب و زندان کاری بلد نیست. غافل از آنکه گاهی چون انقلاب اسلامی نتیجه ی معکوس ببار میآورد و همه ضرر میکنند.
---------------------
پانوشت
۱- از تقوی مسئول ستاد نماز جمعه که یکروزبعد اعلام کرد تغییری در امام حمعه های تهران داده نشده است.