iran-emrooz.net | Sat, 02.01.2010, 16:58
آغاز یک فصل!
ملیحه محمدی
فصلی تازه را تجربه کنیم! فصل تعامل و سازش اصولی را که در مسیر هر مبارزه خردمندانهای ناگزیر است. این را در باره بیانیه اخیر میرحسین موسوی میگویم. این که عمر دراز مبارزه سیاسی در ایران هنوز این فصل را تجربه نکرده است، نمیتواند یکی از کاستیهای ما نباشد.
در باره چرخه زیانبار، و بیحاصل اگر نگویم، کم حاصل ِ تسلیم یا شورش در این سال و ماهها بسیار گفته و بسیار نوشته شده است. یعنی که دیگر درد را خیلی وقت است که خیلیها میشناسند و حتا نوع درمان را هم! اما اینکه دارو چیست و چه زمان و چه میزان؟ واقعیت این است که نه تحقیق و نه تجربه کافی داریم. همه میدانیم که جز انفعال و سکون و شورش و طغیان گزینه دیگری نیز باید باشد و راهی برای مبارزه در عین زیستن. اما هر چه هست آن ر ا نیاموخته یا نیافته ایم. یعنی هر زمان که آغاز کنیم بی تجربه ایم و پر ایراد و هیچ ضمانتی هم برای موفقیتمان در همان زمان نیست در عین حالی که ناگزیریم تا آغاز کنیم.
اینک نیز نمیدانیم بیانیه میرحسین موسوی و راهکار پیشنهادی پنجگانه اش موفقیتی به بار میآورد یا نه! من هیچ شک ندارم که نیروی بزرگی در حکومت ایران مخالف هر گونه تعامل با مطالبات جنبش سبز است و نمیدانم نیروی تعقل و درایت سیاسی در میان اصولگرایان چقدر راه به ارگان تصمیم گیری دارد.
ولی مطمئنم که این شروع خجسته را باید حمایت و تقویت کنیم برای اینکه به خودمان و نسل بعد از خودمان بگوییم که در هر مرحلهای از مبارزه باید تلاش کرد تا با نیروی مقابل وارد گفتگو و تعامل شد؛ نه برای گریختن از ادامه مبارزه و یا تغییر اهداف و آماجهای آن، که برای کاستن از بار هزینهها و هموار کردن دشواریها. بویژه که مبارزه سیاسی باشد و بویژه که دریغا در خانه خود و به بهای جان و مال خودیها.
از همین لفظ خودیها که به کار میبرم بسیاری جوانترها لابد آشفته میشوند. زیرا که قاتل ندا و کیانوش و سهراب و...و تاراجگران ِ گلهای پرپر این باغ را از خود و خودی نمیبینند و حق نیز با آنان است. انسانی که قتل میکند از خودِ انسانی اش نیز بیرون است و لاجرم خودی نیست آنچنانکه در اساس بوده است. اما دریغ آنجاست که وقتی در خانهای آتش در میگیرد ساکنان خانه را با هر میزان اختلاف و تفاوتی که با هم داشته باشند میسوزاند مگر اینکه همگی دست به دست هم داده آتش را خاموش کنند و در آرامش و تأمل بعد از آن به گفتگو بنشینند. آنچه که از همین تاریخ سی ساله پیش چشم ما نوشته شده است، به ما آموخته است که توقع این تحمل و تأمل از متعصبین و افراطیون و قدرت طلبان نمیرود و بار اصلی را باید مدعیان ِ دانش و فرهنگ و دموکراسی به دوش بکشند و هم آنانند که باید پا پیش بگذارند.
این کاری است که امروز میرحسین موسوی با صدور بیانیه روز یازدهم دی ماه و اولین روز از سال ۲۰۱۰ میلادی آغاز کرد. بی شک باران ناسزا و تحقیر و انکار است که از سوی افراطیون جناح مقابل بر او باریدن خواهد گرفت. هر کس در ایران دو خط روزنامه خوانده باشد میتواند بداند که کیهان شریعتمداری و سایتهای حامی احمدی نژاد چگونه از پیشنهادات او استقبال خواهند کرد. این بماند شاید در گروهها و طیفهایی از جنبش سبز یا نزدیکان آن نیز شائبه سازش و عقب نشینی فضا را بیالاید. حتا اگر تیره افراطیون جناح مقابل نبودند و سنت آشتی ناپذیری در این سو سابقه نداشت، باز هم روبرو شدن با مقابله منفی محتمل ترین سرنوشت هر حرکت نویی است.
بیانیه میرحسین موسوی که خالی از ایراد هم نیست و اول از همه آنکه امضای شیخ شخیص اصلاحات را ندارد....و باقی بماند... اولین پیشنهاد رسمی و شجاعانهای است که در تاریخ مبارزات سیاسی مردم ایران در مقابل حکومت برای باز نگری و یافتن راهی برای مصالحه به جای جنگ صادر میشود. در این بیانیه حرمت مبارزات مردم پاسداری شده است بی آنکه از بیان خصلت آشتی جو و صلح طلب آن شرمنده باشد. امری که در مقابل اینهمه خشونت بی دلیل و کم سابقه میتواند مانع دعوت به هر مصالحه شود. اینک دیگر همه میدانند اعمال هر گونه خشونتی از جانب حکومت که در ابعاد قابل تأمل آزموده شده نمیتواند این جنبش را از میان بردارد. یعنی ترس از بقای استبداد و نابودی جنبش اعتراضی نیست. جنبش نمیتواند از میان برور اما میتواند منحرف شود حتا در صورت فرو پاشی حاکمیت! و این آن چیزی است که ما نمیخواهیم. واقعیت جغرافیای سیاسی کشور ما در این زمان و ساختار توزیع انواع مخالفان پیوسته و ناپیوسته به نیروهای خطرناک پیرامون میتواند برای سالهای سال کشور ما را دچار آشوب کند و این آن چیزی نیست که ما میخواهیم و جنبش سبز منادی آن است.
این را اگر حاکمان امروزی ایران نفهمند و تسلیم جوسازیهای گروهی روحانی نمای ترسیده از عواقب سیاهکاریهای خود شوند، کار این این ملک و این نسل دشوار خواهد شد! و چه بسا دشوارتر خواهد شد از تلاش برای ره یافتن با همین حکومتیان...
از همین روست که باید به راهی که در بیانیه موسوی آمده است ما مردم بها بدهیم و با تمام توان تقویتش کنیم. آسان نیست اما هیچ راه دشواری نیست که بدون توقفها و حتا عقب نشستنها، طی شده و به مقصد رسیده باشد. راه مبارزه سیاسی در ایران راه از پیش گشودهای نیست. نسل امروز نیز همچون نسل انقلاب و پیش از انقلاب هنوز راهجو است و راهگشا. باشد تا راه صاف و روشن و همواری برای همیشه در مسیر مبارزات سیاسی ایران گشوده شود که در آن دیگر داستان گلوله و کارد و دشنه نباشد و حکایتهای فجیع له شدن ِ انسان زیر چرخهای ماشینها، آتش زدن و ویرانی و دار و زندان.
مبارزه سیاسی باشد. آنچنانکه اینک در بخشهای بزرگی از جهان هست. احزاب و گروهها میآیند حکومت کشوری بزرگ و قدرتمند را فقط به حکم صندوقهای رأی به دست میگیرند و این قدرت خطیر را در یک نشست و شمارش آرا واگذار میکنند و با سرود و درود و احترام میروند تا از همان لحظه مبارزه برای پیروزی در دور بعد را آغاز کنند و بار دیگر و بارهای دیگر ...