iran-emrooz.net | Mon, 28.12.2009, 23:26
انگار گفته بودیم سبز...
ماندانا زندیان
خبرِ بد آمد و لا به لای هیاهوی گلوله و دود و خون منفجر شد، تکه... تکه... تکه: «عاشورا... معاویه... میکُشم... یزید... مرگ... امام... عمروعاص... میکُشم... خونبارترین... »
آدم وقتی سرزمینش را پشت سر میگذارد، درمییابد جهان آنقدرها هم گسترده نیست. آن سوی خاک کسی گاز اشک آور شلیک میکند، این سوی آب هزاران جفت چشمِ نگران، سرخ میشوند و تر.
در این روزهای سرد زمستانی، در این شبهای بیتسلی که کمتر کسی را تاب خطر کردن است، ما خواستیم شب را و زمستان را و خطر را تحقیر کنیم. ما- ما ایرانیان- همهی عمرمان از جادههای ناهموار و مه آلود عبور کرده ایم و این همیشه آواره بودن از خود - جلا کردن از خود- موهبتی است که در ما به شجاعت اخلاقی رسیده است، با زبانی صریح و تلخ- تلخ و نه ناشایست- که هر تازه را دشوار نمیپندارد.
ما در پاسخ دادن به زندگی بیمهارت و محافظهکار نیستیم، خردگراییم. دلواپسی در ما به صداقتِ ایثار رسیده است- مثل درد دلی که خصوصی نیست، جهانی است.
ما فرزندان دلهرهایم. سهم امیدمان همیشه روزانه بوده است. انسان بیاخطار و بیتلخی در مکانهایی پناه میگیرد که نه با طوفان که با بادی آرام فرو میریزد، ما از ناامیدی شگرف به امید رسیده ایم و فرو نخواهیم ریخت.
نظامی که برای به قدرت نشستن چهارصد انسان را در سرایی که هنر رخصت نا سزاوار انگاشتنش را صادرکرده است به آتش میسپارد، و خودکرده را با این باور که هدف مقدس مسیر را، هر چه باشد، روا میدارد، ساده به مخالفینی که دشمن میخواند نسبت میدهد؛ نظامی که برای در قدرت ماندن، تصویر اسطورهی همهی زمانهایش را جلوی چشمهای جهان پاره میکند تا آن همه جنجال حقیر بیافریند، و باز داستان مخالف و دشمن و آتش و گلوله سر میدهد؛ نظامی که به تمام نمادهای اسطوره ایاش- به هویت هزار ساله اش- هجوم میبرد و از نام خدای باورهایش تا نیایشی که هر جمعه برای ارج نهادن به او میگزارد تا حرمت آن کس که ولی بسیاری از مؤمنان به آیینش بود تا سرای رهبر فرهمندی که تصویر آسمانیاش را در ماه قاب گرفته بود؛ همه را زیر چکمههای خشم و واپس گرایی خرد میکند- آن هم در روزهایی که هم او ستون پایداری دین و انقلابشان میدانست - نظامی که انسان در اندیشهی تاریکش سزاوار هیچ ارجی نیست؛ دریغ است ظرفیت انسانی ما را برای رواداری چالش کند و سربلند در آید، که این پیکار فرسایشی هر اندازه تلخ و نا عادلانه، اگر از ارجی که به انسان و آگاهی مینهد دورشود، به آن آزادی انسانی که میخواهد دست نمییابد.
حکومتی که از هر چه اخلاق تهی است، به آگاهی خواهد باخت. خرد لازم نیست فریاد کشتن سردهد، چراغ بیفروزد تاریکی میبازد. انسانیتی که در مسیر جا بماند به هدف که رسید کامل نیست، ایران تمامیت ما را میخواهد، ته ظرفیت انسانیمان را، نگذاریم خشونت بیخردان از آنچه هستیم کمترمان کند.
ما نمیتوانیم، نمیخواهیم، نباید شبیه کسی شویم که با او در مبارزهایم. آنان به هر چه سی سال کوشیده بودند در باورهای ما نهادینه کنند حمله کردند، ما به باورهای خود و آنچه کوشیدیم به باورهای آنها نشان دهیم احترام میگذاریم، که تمام این تلاشها برای انسانی کردن فرهنگ سیاسی سرزمینی است که سیاست قرار است زندگی را در آن انسانی ترکند و انسان را خوشبخت تر. ما اگر شبیه آنها شویم، باخته ایم، خود را، پیکار را و سرزمینمان را. ما برای ساختن ایرانی آزاد برخاسته ایم، نه برای فروریختن نظامی فاشیست.
جمهوری اسلامی به سادگی ایران را همراه خود تا ته هر چه ویرانی خواهد برد. ما سبز شدیم تا به نوگری برسیم، به جامعهی شهروندی، به انسان گرایی، خردگرایی و عرفیگرایی، به آنچه سزاوار هزارهی سوم است، سزاوار ماست- ما که ایرانی هستیم. مسیر ویرانگر به هیچ سازندگی نمیرسد چه رسد به نوسازندگی. پاک نگاه داشتن این پیکار از هر کینهجوئی و خونخواهی و پایان دادن به اندیشهی «مرگ بر» و «می کشم، میکشم» در پاسخ به آنان که با این اندیشههای ویرانگر بهمن اسلامی را بر سرزمینمان فرودآوردند، خشونت را از سیاست ما پاک خواهدکرد.
جنبش سبز، جنبشی اجتماعی، مدرن و شهروندی است. مسیر این حرکت تمرین شهروندی ماست، تمرین حضورمان در امور عمومی. دمکراسی تنها با یک انقلاب فراهم نمیآید، پالایش اندیشه و عاطفه و نگاه و باورهای ماست که ما را سبز کرده است. آن سوی هدف، ما همان خواهیم بود که امروز تمرین میکنیم.
کاش آنان که سالهاست گاه خسته اما همیشه با دستهای روشن تر از روز، موقر و با جلال، خرد را به لحظههای ما سپرده اند، به ما- به نسل ما- بنویسند و باز بنویسند چگونه میشود بر نظامی چنین پلید و چنین بیاعتنا به انسان و حقوق بشر، پیروز شد بیآنکه خانه را به پنجههای ویرانی سپرد.
ماندانا زندیان
دی یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
نظر کاربران:
ماندانا بانو إ دست مریزاد، آمیزهای بدیع از اندیشهای ژرف و انسانی با زبانی پاکیزه که به شعر پهلو میزند،با نگاهی راهگشای برای میهن عزیز مان ودست یابی به دمکراسی، پس از یک سده چالش برای آزادی ،پرداختهاید ... نوشتۀ شمادراین دمدمای سپیده دمان سال نوی میلاد ی را برای میهنمان به فال نیک می گیرم. و دست شمارا به گرمی میفشارم
بامهر نعمت