ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 23.12.2009, 18:42
فوت آیت‌الله منتظری و فرصتی که رضا پهلوی از دست داد

سعید شروینی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

۱۰ ساعت پس از فوت آیت‌الله منتظری ، بازتاب این رویداد به گونه‌ای بود که آیت‌‌الله خامنه‌ای هم امکان سکوت نداشت. پیام او اما نشان می‌دهد که واکنش به این رویداد و به خصوص تمجید و ستایش از آیت‌الله منتظری برایش کار آسانی نبوده است، هم از این رو نهایتاً در جایی از پیام، حرف‌ دلش را می‌زند و نیش خود را متوجه آن فقید می‌کند.

رضا پهلوی ۲۴ ساعت پس از درگذشت آیت‌الله منتظری پیام می‌فرستد. برای او هم ظاهراً این کار آسان نبوده است. هم تاخیری که در صدور پیام داشت و هم محتوای پیام می‌رسانند که او ساعت‌ها با خود و یا شاید با مشاورانش درگیر بوده است. این را از همان اولین جمله پیام می‌توان فهمید که به جای این که با تاسف و تسلیت شروع شود، مشکل آقای پهلوی را به نمایش می‌گذارد:
« در گذشت یکی دیگر از نخستین پایه گذاران حکومت اسلامی، احساسات متضادی را در اذهان همۀ ایرانیان آزادی خواه برانگیخته است.»

اما واکنش‌های گسترده‌ و تاسف‌باری که به فوت آیت‌الله منتظری روی داد، شاید برای رضا پهلوی هم روشن کرده باشد که آنچه که سال ۱۳۸۸ در ذهن ایرانیان آزاده از آیت‌الله منتظری نقش بسته است، کارنامه ۲۵ سال گذشته اوست، بی آن که کارنامه ۵ ساله‌ اول او هم آلودگی شدید بسیاری از دست‌اندرکاران حکومت را به نمایش بگذارد. از همین رو ایرانیان آزاده، با شنیدن فوت آیت‌الله منتظری بیش از آن که به «احساسات متضاد» دچار شوند مجدداً‌ به سلامت وجدان مردی تحسین گفتند که به یکی از نمادها‌ی شجاعت اخلاقی در ایران معاصر بدل شد، چشم در چشم خطاهای خویش دوخت و در میدان عمل آنها را به جبران نشست.

منتظری در کمک به تبیین نظریه ولایت فقیه راه خطایی رفت، ولی همگان می دانند که شجاعت اخلاقی‌اش به گونه‌ای بود که از همان ابتدا با اعدام‌های خودسرانه‌ رهبران رژیمی که پدر رضا پهلوی در راس آن بود از در مخالفت درآمد. این شجاعت و سلامت اخلاقی چند سال بعد کار را به جایی رساند که «تیشه به ریشه آینده خود زد» و عطای ماندن در راس قدرت را به لقایش ببخشد. مکاتبه معروف میان او و عبدالله نوری نشان می‌دهد که تا چه حد آگاهانه و با صدق نفس به این کار دست زده است.

اتنقاد از خود، چراغی که به مسجد رواست

رضا پهلوی در پیامش به درستی اشاره می‌کند که « زندگی سیاسی آیت الله منتظری خود نشان دیگری از امکان تحول و انقلاب در ذهن و رفتار و اندیشه و آراء انسان هاست.» چنین حکمی این برداشت را در خواننده ایجاد می‌کند که خود گوینده باید در برابر تحول در ذهن و رفتار و اندیشه خویش نیز برخوردی باز داشته باشد و دائماً درک و دریافت‌های خود از مناسباتی که از آن بیرون آمده را به وارسی و نقد بگیرد. این انتظار اما انتظاری بر خطاست، و این هم شاید از عجایب روزگار ماست.

چرا عجیب؟ زیرا یک روحانی سنتی که همه‌ی امکانات دسترسی به قدرت را داشته به همه چیز پشت پا می‌زند تا ناقد و معترض مناسباتی شود که خود نیز تا حدودی در ایجاد آن نقش داشته است. او از این هم فراتر می‌رود و با درک و دریافتی قابل اعتنا از حقوق بشر در مقیاس جامعه‌ی روحانی و حتی روشنفکری ایران، به مروج و تلاشگر اجرای این حقوق بدل می‌شود. اما شاهزاده‌ای که ظاهراً از مناسباتی مدرن آمده و ملاحظات بلاواسطه کسب قدرت را هم ندارد، همچنان عاجز از آن است که نگاهی صریح و نقادانه به کارنامه نظامی داشته باشد که خود را میراث‌دار آن می‌داند.

برای نشان‌دادن عدم جدیت رضا پهلوی در وارسی و نقد کارنامه دوران پدرش، نیازی نیست که به رویکرد آیت‌الله منتظری استناد کنیم. می‌توان تجربه‌ی شاهزاده‌های دیگر را مثال آورد که گرچه در قدرتند و ملاحظاتشان بیشتر از میراث‌دار نظام سرنگون‌شده‌ی سلطنت در ایران است، اما در نقد کارنامه حکومت پدران خویش بسی جدی‌تر عمل کرده‌اند. آنها با این رویکرد تلاش‌ کرده‌اند که هم میان خود و آن کارنامه خط بکشند و هم جامعه را از این رهگذر آموزش دمکراتیک دهند تا مردم دیگر در برابر تعدیات و ظلم و ستم‌ها سکوت نکنند و حقوق خود و هموندان خود را جدی بگیرند.

«تقصیر او نبود»

برای نمونه محمد ششم در همین ۱۰ سالی که در مراکش بر مسند پدر خود، ملک حسن دوم تکیه زده، بی‌ آن که با جامعه‌ای آگاه مانند جامعه ایران روبرو و یا چندان زیر فشار مخالفان باشد، پرونده‌ی سیاه دوران پدر خود را تا حد زیادی گشوده، از آنانی که در آن رژیم مورد ظلم واقع‌ شده‌اند اعاده‌ی حیثیت کرده است و به ظلم‌دیدگان اجازه‌ داده که خاطرات و شرح رنج‌های خود را منتشر کنند.

رضا پهلوی اما همچنان هرگاه پرسشی یا انتقادی در باره‌ی کارنامه رژیم پدرش مطرح می‌شود، اگر هم نهایتاً به نبود آزادی‌های سیاسی در آن رژیم اذعان ‌کند، بلافاصله پای «جنگ سرد» را به میان می‌کشد یا فوراً بحث را به کارنامه رژیم فعلی می‌کشاند تا آن رژیم را از نقد و انتقاد برهاند. کسانی که پای تازه‌ ترین مصاحبه‌ی رضا پهلوی با بی‌ بی‌ سی فارسی نشسته باشند جز این چیز دیگری از زبان آقای پهلوی نشنیده‌اند.

چند سال پیش هم که رضا پهلوی مصاحبه‌ای طولانی با احمد احرار، سردبیر کیهان لندن انجام داد، پس از اذعان اولیه به برخی نارسایی‌ها در حکومت پدرش، چند سطر بعد او و اطرافیانش را از خطا مبرا می‌ کند و سقوط آن حکومت را ناشی از رواج دروغ‌هایی می‌داند که در باره‌ی پدرش در جامعه رواج یافت:

«مسئولان اداره کشور ، چه کشوري و چه لشکري ، اکثرشان نه تنها کمترين آلودگي مالي نداشتند بلکه حتي از نظر زندگي در مضيقه بودند، تعداد اشخاص فاسد در اين طبقه نسبت به اکثر کشورها کمتر بود...اگر مردم م چهرۀ واقعی پدرم را می شناختند و آن آدمهای متملق منفعت پرست که جز به منافع خودشان به چیز دیگری توجه نداشتند، آن نارضاییها را بوجود نمی آوردند؛ هیچ وقت زمینه برای پذیرفتن این قبیل دروغها در جامعه پیدا نمی شد.»

پیامدهای عملی فقدان جدیت

همین فقدان جدیت در وارسی کارنامه دوران محمدرضا پهلوی و نقد صریح آن طبعاً مانع از آن است که بتوان تردیدهای جدی در باره میزان باور رضا پهلوی و مدافعان احیای سلطنت درایران به اندیشه‌ها و مبانی دمکراتیک و حقوق بشر را ناموجه دانست. این نقص و نارسایی جدی در رویکرد رضا پهلوی در عمل به آنجا انجامیده است که برای مثال سخنی در نقد اقدام هواداران نظام سلطنتی در حمله به تجمعات مخالفان بر زبان نیاورد یا هنگامی که برای فوت آیت‌الله منتظری پیامی می‌دهد از موضعی متفرعنانه روی خطاهای او با شدت و غلظت فوکوس کند و ثمره‌ی تلاش‌ها و موضع‌گیری های او را عمدتاً در تعمیق شکاف در صف رهبران رژیم و در بیدار کردن وجدان سپاهیان انقلاب و نیروهای بسیجی بداند.

این که آیت‌الله منتظری با رویکردهای خود به جامعه یاد داد که باید در سخت‌ترین شرایط در برابر ظلم و تعدیات ایستاد، از حقوق و حرمت زندانیان سیاسی و اقلیت‌ها غافل نشد و نوآوری‌های بی سابقه در احکام و قید و بندهای اسلامی وارد کرد، برای رضا پهلوی چندان محل اعتنا نبوده‌اند. این امر شاید بار دیگر بیانگر آن باشد که تنها چیزهایی مورد اعتنا و توجه رضا پهلوی و هوادارن او قرار می‌گیرد که بلاواسطه در خدمت تحقق اراده معطوف به قدرت آنها و احیای نظام مطلوبشان باشد و دمکراسی و حقوق بشر و رفرم در اسلام و ... چون با آن مطلوب ربط بلاواسطه‌ای ندارد، طبعاً توجه‌ای هم در آنها برنمی‌انگیزد.

رضا پهلوی و رابطه نظام سابق با منتظری

پیام به مناسبت فوت آیت‌الله منتظری فرصتی بود که رضا پهلوی تردیدها نسبت به باور و وفاداریش به حقوق بشر، دمکراسی و نفی استبداد را به طور جدی رفع کند، زیرا او می‌توانست در این پیام در کنار انتقاد به نقش آیت‌الله منتظری در رواج مفهوم ولایت فقیه در قدرت سیاسی ایران، دستکم برای نشان‌دادن احترام و اعتنای خود به کارنامه ۲۰ سال اخیر وی، تلویحاً یا صراحتاً از این که آن فقید سال‌ها زندانی رژیم پدرش بود و داغ و درفش آن نظام را با گوشت و پوست خود تجربه کرد به تلخی یاد کند و بی آن که به بهانه‌هایی مانند «شرایط جنگ سرد» یا «دمکرات نبودن مخالفان نظام سابق» توسل جوید صراحتاً بر تعهد و پایبندی خود به نفی و عدم تکرار آن فجایع پافشاری کند.

پیام پهلوی اما با این گونه رویکردها و بحث‌ ها بیگانه است. آیت‌الله منتظری از این رهگذر چیزی را از دست نمی‌دهد، ولی رضا پهلوی فرصتی طلایی را بر باد داد و شک و تردیدها نسبت به جدیتش در باور به دمکراسی و حقوق بشر و نفی استبداد در نظامی که او منادیش است را تداوم بخشید.



نظر کاربران:


با سلام منتظری آدام وارسته ای بود ولی فراموش نکنیم آنچه او بود! او یک آیت الله بود که از نظر تئوریک با تمامی قتلها و آدمکشی های علی و محمد و ... نمی توانست موافق نباشد! اما در عمل با قتلهای خمینی و مخالفت کرد! بنا بر این بها دادن به منتظری خوب است ولی در حد خودش.
دیگر اینکه اگر ما به گفتار و نوشتار و حتا فیزیولوژی چهره رضا پهلوی نگاه کنیم اصولا او یک انسان بی شائبه نیست. او به قول ما جنوب شهریها آدم بی شیله و پیله نیست، او حتا در این راستا در حد پدرش و پدر بزرگش هم نیست بنا بر این بهتر است از او. انتظاری نداشته باشیم. زیرا اگر انتظاری از او داشته باشیم بسیار مایوس خواهیم شد. او اگر حتا کاردانی سیاسیش در حد یکی از دستگیر شدگان زندانهای حکومت اسلامی بود با ارثی معنوی که داشت می توانست امروز حرف اول را بزند، اما او مرد این کار نیست، او با گروهی که شغلشان همین است که هست و اصولا حال تکان خوردن را ندارند در مشاورت است! آنها در همین شغل «اپوزیسیون نمایی» خواهند ماند و در همین پیله نیز خواهند مرد، بی آنکه به کسی یا چیزی زندگی بدهند!
اردشیر از تهران

*

«پیام پهلوی اما با این گونه رویکردها و بحث‌ ها بیگانه است. آیت‌الله منتظری از این رهگذر چیزی را از دست نمی‌دهد، ولی رضا پهلوی فرصتی طلایی را بر باد داد و شک و تردیدها نسبت به جدیتش در باور به دمکراسی و حقوق بشر و نفی استبداد در نظامی که او منادیش است را تداوم بخشید.» اقای شروینی عزیز حق مطلب را ادا کردید. به امید رهایی ایران عزیزاز سلطه استبداد و مستبدین

*

برای من بسیار جالب است که چپ ایرانی به راحتی‌ با خمینی و منتظری و اصلاح طلبان رژیم جمهوری اسلامی که همگی‌ دارای پرونده سیاه در حقوق بشر و نماد و سمبل رواج جهل و خرافه بودند و هستند و خواهند بود به سادگی‌ کنار می‌‌آید ولی‌ با پسر شاه که حداقل در بسیاری جهات از آخوندها و بسیاری دیگر از حکام کشورهای دیگر جهان و بخصوص خاور میانه حکومت مدرنتر و بهتری داشت و در ضمن آن پسر هم هیچ نقشی‌ در پیداش آن حکومت نداشته آنقدر دشمنی و کینه دارند!!! این پیوند جنبش چپ ایران با روحانیت و نهادهای وابسته به آن چه زمان گسسته میشود فقط خدا میداند و بس!!!!!!!!!!

*

در ایران امروز کسی به رضا پهلوی توجهی نمی کند همچنان که سالهاست توجه نمی کند و بنظر مردم آزاداندیش و روشنفکررضاپهلوی نیز با پدرش در28سال پیش مرده است.

*

پیشتر مصاحبه های مادر ایشان، خانم فرح پهلوی را خوانده بودم و از این كه چنین زن كم سواد و بی اطلاعی را زمانی «شهبانوی فرهنگ پرور» می نامیدند، افسوس فراوان خورده بودم. پس از دیدن مصاحبه ی خود ایشان با بی بی سی فارسی متوجه شدم كه خود رضا پهلوی نیز سر سوزنی صداقت ندارد. ما ایرانیان درون مرز دغدغه ی اینان را نداریم. این را برای هم میهنان برون مرزم نوشتم كه ظاهراً در میانشان رضا پهلوی طرفدارانی دارد.

*

جنبش شکوهمند سبز ملت ایران چنان سربلند است که احتیاج به رضا پهلوی ندارد ، او هنوز باید به مردم ایران بگوید که پدرش چه اشتباهاتی دررابطه با مردم ایران کرده و ساواک چه بلاهائی به سر روشنفکران جامعه آورد. جنبش ما هزاران رضا پهلوی دارد.

*

در سایت خبری "ایران امروز" مطلقا از گفته‌ها و کرده های آقای رضا پهلوی خبری آورده نمیشود. ولی کوچکترین انتقاد از وی از طرف شخصی ناشناخته که مایل به مطرح شدن میباشد، درج میگردد. این هم نوعی ضعف خبرنگاری میباشد که صرفا متعلق به BBC نیست. کلا ایرانیان با خبرنگاری حرفه‌ای و بیطرف فرسنگها فاصلا دارند. مثلا خود گفتار و پیام آقای رضا پهلوی در اینجا درج نشد، ولی انتقاد از آن چرا!

*

دغدغه اینکه رضا پهلوی چه موضعی گرفته و چه فرصتی را از دست داده یا نداده منطقا خاص هواداران سلطنت است. این شخص جز برای ساطنت طلبان برای چه کس دیگری "منادی نظامی جدید" (بخوانید احیای استبداد پادشاهی) است؟ آقای شروینی نگران پهلوی نباشید. مردم دموکراسی‌خواه ایران معطل هیچ فرد و جنبشی نمی ماند. ملتی که اینگونه برای آزادی مبارزه می کند، مدتهاست که از کمونیست و مجاهد و سلطنت طلب و ولایتمدار عبور کرده. رضا پهلوی را با آرزوها و گذشته‌اش آسوده رها کنید و به جنبش جمهوریخواهی و دموکراسی خواهی مردم بپیوندید.

*

چکیده انتقاد آقای سعید شروینی به پیام تسلیت رضا پهلوی را در دو بخش میتوان خلاصه کرد:1) چرا لحن پیام ایشان نسبت به کارنامه آیت الله منتظری بعنوان یکی دیگر از «نخستین پایه گذاران حکومت اسلامی» نقادانه بوده و ای کاش تاکید بیشتری بر کارنامه «شجاعت اخلاقی» ایشان داشتند و 2) چطور رضا پهلوی بعنوان وارث نظام پادشاهی چنین تیزبینانه موضع میگیرد ولی خود عاجز از آن است که «نگاهی صریح و نقادانه» به کارنامه نظام پدرشان داشته باشند. آقای شروینی سپس نتیجه میگیرند که همین فقدان نقد صریح از رژیم پیشین «تردیدهای جدی» در باره میزان باور رضا پهلوی به اندیشه‌ها و مبانی «دمکراتیک و حقوق بشر» را موجه میکند.
بی منطقی در این نتیجه گیری واقعا باعث شگفتی است. مگر میشود پایبندی شخصی به دموکراسی و حقوق بشر را مورد تردید قرار داد چون آن شخص دیدی اجمالی، تیزبینانه و نقادانه به کارنامه درخشان آیت الله منتظری داشته اند. حال منتقد وارث پادشاهی باشد یا یک جمهوری خواه اصلاح طلب. احساس شما را درک میکنم ولی نتیجه گیری شما از هر منطقی بدور است!
رضا پهلوی نه فقط در مصاحبه با بی بی سی بلکه بارها خودکامگی رژیم پیشین و استبدادی بودن آن را مورد نقد جدی قرار داده اند و اشتباهات فاحش پدرشان را برشمرده است. ازجمله: نبود مطبوعات و قوۀ قضائیه مستقل، نادیده گرفتن محدودیت های در نظر گرفته شده در قانون اساسی مشروطه و سوءاستفاده از قدرت و نقض حقوق بشر، که با صراحت محکوم شان کرده است. این در صورتی است که خود رضا پهلوی هیچ نقش سیاسی در رژیم پیشین نداشته است.این کودکانه مغرضان خواهد بود اگر اشتباهات شاه را بنام او قلمداد کنیم.
واکنش رضا پهلوی به درگذشت آیت لله منتظری میتوانست لحن دیگری داشته باشد ولی شخصا از محتوای واقعگرایانه پیام ایشان استقبال میکنم.

*

to those of you who haven't been to iran recently, let me tell you, reza pahlavi is the last thing on iranian minds, so don't even bother discussing him


*

نکته جالبی که در ادبیات چپ قابل توجه میباشد این است که با وجود اینکه ایشان شخص رضا پهلوی را اصولا بدون شانس و نامحبوب میدانند، کوچکترین قدم ایشان را زیر ذره بین برده و انتقاد میکنند. شما که از این جریان سبز ماهی میگیرید، آیا اشخاصی مانند گوبلس یا کایتل را بری از گناه میدانید اگر ایشان از هیتلر چند صباحی انتقاد میکردند؟

*

ما دیدیم که اقای منتظری به عنوان یکی از تئورریسینهای ولایت فقیه و بقول آقای رضا پهلوی، "از نخستین پایه گذاران حکومت اسلامی، " شروع کرد و پس از ۳۰ سال دفاع جانانه از حقوق انسانی تمامی ایرانیان، به عنوان پدر معنوی جنبش مردم ایران، برشانه های صدها هزار نفر به نمایندگی از طرف اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران بدرقه شد. ما همچنین دیده بودیم که محمد رضا شاه جوان دمکرات برشانه های مردم امیدوار به مجلس برده شد تا به تخت نشیند. و باز دیدیم با مردم چه کرد و به پادافره آنچه کرد کارش به کجا کشید. ایکاش آقای رضا پهلوی همانگونه که ۵ سال اول آقای منتظری را زیر دره بین گذاشتند نگاهی هم به ۳۰ سال آخر حکومت پدرشان می‌انداختند.

*

در حرکت بنیادی سال ۱۳۵۷ بخشی از نماد استبداد و فشار در قامت شاه مقتدر و ظل الله سرنگون شد و بخش دیگرش که مورد توجه نبود در قامت حکومت نعلین و ولایت فقیه سریعا بازسازی و زمام اموز را در دست گرفت. حاکمیت چکمه و نعلین دو رویی سکه ارتجاع و خفقان است. ابلهانه و کودکانه است که انتظار خوی انسانیت از وارثان جنایتکاران تاریخ داشت. خامنه ای و رضاپهلوی نماینده گان سیستم امتحان داده شده هستند.

*

به نظر من رضا پهلوی و یارانش تنها از روی فرصت طلبی این بیانیه را نوشته اند. دیدن و شنیدن ابراز احترام و ستایش مردم در ایران و خارج از منتظری آنها را به این فکر انداخته که در این میانه هم سهمی برای خود بیایند که البته بازهم اشتباه کرده اند. تنها باید به ایشان گفت اگر براستی دلشان برای ایران و مردم ایران میتپد میتوانند حداقل از خود شروع کنند و از ثروت باد آورده ای که پدرشان از کیسه مردم دزدیده صرف نظر کرده و مانند یک انسان شرافتمند به کاری روی آورند و خرجشان را خود فراهم کنند. چون در این ۳۰ سال چنین نکرده اند بهتر است شرم کنند که نام ایران و مردم ایران را ببرند.

*

شاید شاهزاده رضا پهلوی اکنون در جهان مدرن زندگی کندولی برخلاف نظرشما از مناسباتی مدرن نیامده است . پدر شاهزاده رضاپهلوی هرچند دوازده سال پادشاه مشروطه بود ولی بیست وپنج سال هم صاحب قدرت در یک حکومت کودتایی بود که مانع شد ه بود محمد مصدق قانون اساسی مشروطه رااصلاح و برای کشور ایران مجلس قانونگذاری و قوه ی قضائیه ی غیر اسلامی و نیز آموزش وپرورش و نیروهای مسلح و اقتصاد غیر اسلامی برپا دارد. به دیگر سخن شاهزاده رضا پهلوی با مناسبات مدرن بیگانه است و با تجدید نظر در اسلام شیعی هم آشنا نیست و نمی داند کشوری که در سی ویک سال پیش مجبور به ترک آن شده است، روند بازتعریف شدن اسلام در ایران را طی کرده است وحالا دارد زیر عنوان جنبش سبز اسلام در ایران را فروپاشانیده می کند. به نظرمن شاهزاده رضا پهلوی در سال ۱۳۵۹ منجمد شده است و ایران امروز را نمی شناسد و نمی فهمد که آقای منتظری در مقام یک تجدیدنظرکننده در اصول حکومت اسلامی تا به چه اندازه شجاع است ونترس که برای بهائیان و نامسلمانان دیگر حقوق شهروندی قائل بودن در این ماتمکده که نامش جمهوری اسلامی است، یعنی چه.

*

تا قبل از ۲۲ خرداد ۳ گروه در خارج کشور نزد دول خارجی مدعی بیشترین حمایت و پایگاه در داخل کشور بودند: محاهدین، سلطنتی ها و کمونیست های کارگری. به برکت ۲۲ خرداد جهانیان چشمشان باز شد و دانستند که آنها که واقعا در حوادث ایران محلی از اعراب ندارند همین ۳ گروهند. آنهاحتی در خارج کشور هم هیچ گاه جز تعدادی واقعا انگشت شمار زیر علم خود گرد آورند. ۲۲ خرداد و جنبش سبز واقعا شعارها و حرف های این ۳ گروه را زیر آواری سنگین برد. از این روی شاهزاده رضا پهلوی، که نماد یکی از این ۳ جریان است به نظر می رسد که در فضایی آکنده از یاس کامل از امکان نزدیکی با توده مردم ایران چنین پیامی را نوشته و قصد او نه قانع کردن مردم که حفظ نیروهای خودی بوده است. این پیام واقعا میخی درشت شد بر تابوت سلطنت خواهی در ایران. آنکه ناموخت از گذشت روزگار - هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار