ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 08.12.2009, 14:08
تنها با انسان می‌توان سخن گفت

عبدالعلی پارسا
آری تنها با انسانی می‌توان سخن گفت که با شما زیاد اختلاف نداشته باشد. انسانی که اختلافش باشما زیاد باشد خود را ملزم نمی‌داند که به حرف شما گوش بدهد، در نتیجه سخن گفتن با او سودی ندارد. حال اگر این شخص قدیس باشد و خود را تافتهء جدابافته بداند، کار بسیار دشوار تر است.

اکنون در ایران با آقای خامنه‌ای نمی‌توان به شکل برابر سخن گفت. اگر خیلی در او اثر بگذارید، حد اکثر این است که دو سه کلمه‌ای در انکار سخنان شما بگوید و مجلس یا حتی نماز را ترک کند*. همین وضعیت را در اواخر پادشاهی خود، محمد رضا پهلوی یافته بود. اما وضع آقای خامنه‌ای بسیار پیچیده تر و محکم تر از شاه است.

آقای خامنه‌ای به شکل مادر زاد تافتهء جدا بافته‌ای است. او سید و اولاد پیامبر است. در ایران سادات تافتهء جدابافته هستند و به همین دلیل حتی اگر روحانی نباشند، کلمهء «سید» را جلو نام خود می‌گذارند تا میان خود و مردم دیواری بکشند. در آیندهء ایران باید برای این گونه عنوان‌ها فکری کرد، زیرا بسیاری از سادات ساختگی هستند و چند بار در ایران سادات تقلبی پدید آمده است. یکی در دورهء صفوی، هنگامی که صفویان که بکتاش بودند برای خود نسب نامه ساختند و سید شدند. آنان چنین ابتکاری را به مردم ایران آموختند. بار دیگر در زمان ناصرالدین شاه که می‌خواستند فکری به حال این درد بکنند، هرکسی راه افتاد و از عده‌ای گواهی گرفت و به دربار داد و ناصرالدین شاه طی احکامی که در خانواده‌هائی باقی است، حکم به سید بودن ایشان داد. گوئی د. ان. آ ی ایشان را آزمایش کرده بود.

باری اینک رقم سادات در ایران شاید ملیونی باشد، با آن که اغلب اجدادشان قتل عام شده‌اند. این‌ها هم اکثر در میان شیعه‌ها هستند. در میان اهل سنت تنها در میان کردها آن هم شماری بسیار اندک وجود دارد. ترکمن یا بلوچ که سید نمی‌شود. گرچه در روزگار ما بعید نیست.

مهم این است که ایران دارای حکومتی مذهبی است و یک نفر در آن تصمیم گیرنده است که پیروانش او را بالاتر از انسان می‌دانند.

کسی ره ندارد بدان جای پاک / درش را خدا مهر کرده ست و لاک

وضعی که نخست برای آقای خمینی و بعدا خامنه‌ای تراشیده‌اند، با وجود اشتباهات بزرگ و مکرری که هر دو کرده‌اند، آنان را غیر پاسخگو و بالاتر از انسان کرده است و چنین وضعی را پیامبر اسلام هم نداشته است، چرا که چه بسیار مردم عادی که نزد پیامبر می‌آمدند و از او می‌خواستند برایشان قصه بگوید. بارها پیامبر اسلام از بحث‌هائی که پیرامونش اتفاق می‌افتاد خسته می‌شد و به استراحت می‌پرداخت. اگر او پاسخگو نبود، از بیخ و بن پای حرف کسی نمی‌نشست و از قول خدا نمی‌گفت من بشری هستم مانند شما.

جباران تاریخ برای گریز از پاسخگوئی به وسائل مختلفی متوسل شده‌اند که بالاترینش همین تقدس و بیرون رفتن از حیطهء زندگی عادی است. تراشیدن تقدس و کاریسما یکی از بهترین روش‌ها برای گریز از پاسخگوئی است. نابرابری مانع سخن گفتن برابر است و راه حلی هم ندارد. جز تسلیم و رضا چاره‌ای نیست.

برگزیدن حکومت غیرمذهبی به معنی ترک مذهب نیست. هم اکنون برخی از جوامع غربی حتی از ایرانیان مذهبی‌ترند (در ایران ظاهر سازی است که نقش بازی می‌کند)، زیرا آنان حتی مالیاتی می‌پردازند که برای کلیسا است. البته این سرود یاد مستان دادن نیست، تنها مثالی است برای این که بدانیم در غرب هم کشور مذهبی هست اما حکومت از مذهب و هر گونه تقدس یا استثنا جداست برای این که پاسخگو باشد. حکومتی که پاسخگو نباشد، استبداد محض است، چنان که در ایران حتی یک قاضی جوان بر مال و جان و ناموس مردم مسلط است. جائی که بخواهد دستور تجاوز، زندان یا اعدام می‌دهد و پاسخگو هم نیست.

بی‌گمان مذهب به این راحتی دست از سر ما بر نخواهد داشت زیرا تجربهء سی سال گذشته که بسیار زنده و جلو چشم است به ما یاد داده است که مذهب برای چاپیدن چه نعمت بزرگی است. برای رهائی ایران باید مبارزهء بزرگی را با مذهب سیاسی آغازید. خوشبختانه در این سی سال پیشرفت عظیمی کرده‌ایم. عموی من که دو فرزندش را برای انقلاب از دست داد و خود حاضر بود به جبهه برود، پانزده سال پیش و در آخرین روزهای زندگیش از من- به خاطر تهدیدی که کرده بود- عذر خواست و برای من آرزوی پیروزی کرد. سی سال تجربه در دورهء انفجار اطلاعات اندک نیست و اکنون حتی مرغ پخته هم متوجه قضایا شده است.

جنبش سبز در راه از بین بردن این استثنا، این تقدس و این بی‌مسئولیتی در برابر ملت است. شعار‌های مرگ بر خامنه‌ای ، مرگ بر استبداد و مرگ بر دیکتاتور البته خامنه‌ای را بیدار نمی‌کند، زیرا او در لاکی فرو رفته است که برای او تراشیده‌اند و فراموش نکنیم که این لاک را همین رفسنجانی و امثال او تراشیده‌اند و خود دارند از آن می‌نالند. آنان اگر لازم باشد باز هم این کار را می‌کنند، زیرا از این راه نان و بلکه پلو می‌خورند. باید آگاه بود که کار به دست کسانی نیفتد که به ادامهء همین وضع اعتقاد دارند، یعنی بازهم حکومت مذهبی می‌خواهند.

------------
* این اتفاق همین یکی دو ماه پیش و هنگامی روی داد که دانشجوی بسیار جوانی از آقای خامنه‌ای انتقاد کرد.