iran-emrooz.net | Sun, 01.11.2009, 9:28
گزارشی از ساختكار جنبش مدنی تحولخواهی
محمدرضا فراهانی-دانشگاه تهران
در عصری كه انسانها وجاهت زندگی خود را در كیفیت حیات فردی توأمان با حضور مدنی در سطح جامعه میبینند؛ به طبع بهدنبال حركت در دو قالب پیشرفت و خوشبختی فردی و مشاركت مدنی در تعیین سرنوشت زیست-جهان خود میباشند. ساختكارهایی چون جامعهی آزاد و مهیای رقابت فردگرایانه، زمینهای برای برآورد خواست فردیت انسان و جامعه مدنی و فعالیت سیاسی-اجتماعی در قالب گروهها و احزاب زمینهای برای كانالیزه كردن خواست انسانها در مشاركت مدنی، طی قرن ها مجادلات مختلف، این میل انسانی را در جوامع بالغ نهادینه كرده است. خود هویداست انسانهایی كه خواهان دستیابی به چنین فضایی هستند و حس مشترك عمومی را در جامعه شكل دادهاند، در صورت قرار گرفتن موانع بر سر راهشان به انحأ مختلف در راه شكستن موانع به تكاپو می افتند.
جامعه ایرانی اما اكنون سالهاست در پی رهایی از كالبد تنگی است كه از سویی زندگی فردیاش را از طراوت جهان مدرن دور نموده و از سویی دیگر فضای عمومیاش را سخت در چارچوب نگاههای تكمحور، دگر حذفكننده و پویاییستیز قفل نموده است. پروسهای كه جامعه ایرانی هر از چندگاه در قالبهای مختلفی چون نهضت مشروطه، نهضت ملی، قیام ۵۷، جنبش اصلاحات و اكنون حركت سبز ادامه داده و پیگیرانه و مصرانه جهانی دیگر را شایستهی خود تلقی نموده است. ساختارهای ناموزونِ سیاست بسته و غیر راستین، اقتصاد رانتی و فساد خیز، فضای اجتماعی و فرهنگی با دربهای بسته به روی نوآوری و زندگی شخصی و اجتماعی متفاوت و پویا، همه و همه هر یك به گونهای حس مشترك عمومی را به مبارزه طلبیدهاند و تا آنجا كه توانستهاند در برابر آن قد علم كردهاند. و این نیز موجبات خیزش ملی جهت پیشبرد خواست مشترك را در گونههای مختلف به بار آورده است.
امروز ملت ایران با پشتوانهای از خیزشهای عمیق و فراگیر ملی، در عصر جمهوری اسلامی زمینههای گسترده با پایههای عمیق برای خیزشی وسیع یافته كه در روزها و ماههای اخیر به تمامیت آن تا حدودی واقف آمدهایم. بحرانهای فزاینده و خودزایندهی سیستم قدرت، تجربهی مشترك نسل سوم ایرانی و زمینهی مدنی حركت اصلاحی در كنار عوامل ریز و درشت دیگر، حركتی مدنی در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ پدید آورد كه به مانند دیگر خیزشهای ملی، موانع حاكمیتی در قالب سیستم قدرت سعی در غالب كردن خود نمودند و این نیز موجبات حركت مدنی بسیج وار ملی در سطح جنبش فراگیر سبز را بوجود آورد.
سیستم قدرت در طی سالیان اخیر در پاسخ به بحرانهای فزاینده و رو به رشد مدیریت قدرت (انسجام درونی)، مشروعیت ایدئولوژیك و ناكارآمدی اجرایی، سردرگمی و رفتارهای تشدید كنندهی بحران از خود بروز داده است؛ به حدی كه پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ هر عملكرد بحرانستیز از سوی سیستم قدرت خود به گونهای بر حجم بحرانها و تشدید آنها افزوده است. عام شدن مناسبات سیاسی پیچیده و سرشار از نگاه مطلقگرا و حذف كننده، بحران مدیریت قدرت را به سرحد خود رسانده است. تشدید تناقضات تئوریك ساختار در پی فرآیند رو به گسترش خود از آغاز عصر اصلاحات اكنون كاملاً شرایط را برای خروج مردم از مشاركت در امور حاكمیتی فراهم آورده و عملكرد نابسامان مجریان در توزیع و مدیریت منابع خصوصاً از سال ۸۴ روز به روز بحران كارآمدی را فزایندهتر و خشم مردمی را گستردهتر می كند؛ خشمی كه اكنون در قالب اعتراض خود را بروز داده و حتی از شاخ و شانه كشیدنها هم هراسی به خود راه نمی دهد. بدینسان ساخت قدرت دچار بیماری خودزایی خودجوش بحرانهای فراگیر و ویرانگر گردیده است.
از سویی دیگر ساخت طبقاتی، قومی و نسلی كشور به طور فزایندهای به سمت سوگیری عملیاتی قاطبهی طبقات، اقوام و نسل غالب به سوی تلاش جهت تغییر موازنهی قوا، ساخت قدرت و چگونگی عملكردها میرود. ائتلاف طبقاتی رشد یابندهی جنبش سبز با محوریت طبقه متوسط مدرن و شهرنشین به سرعت طبقات سرمایهداری غیر دولتی و پسادولتی صنعتی،تولیدی،تجاری، طبقات متوسط سنتی شهرنشین و كارگری را به سوی خود جذب میكند.(حركت طبقات متوسط سنتی و كارگری همزمان با تشدید بحران و نوع پاسخ اقتدارطلبانه و بحرانافزای حاكمیت به آنها فرآیندی تدریجی می باشد.) البته در این میان سیستم قدرت در تلاش است تا با استفاده معطوف به تقسیم غنائم از منابع رانتی، طبقات سرمایهداری رانتیر دولتی و طبقات حاشیه نشین و محروم را در برابر جنبش سبز قرار دهد كه در تحلیل نهایی امكان تغییر جهت طبقات حاشیه نشین به سمت جنبش سبز و یا حتی حركات كور خشونت بار علیه سیستم تا حد زیادی قابل تصور است. در این میان ساخت قومی متكثر و عموماً مخالف سیستم مركزی و ساخت نسلی واجد گفتمان و عملكرد متفاوت و غالباً متعارض با ساختارها و گفتمان قدرت به تشدید شرایط ستیز و مقاومت در جامعه دامن می زند.
اما آنچه خون حیات بخش را در رگهای خیزش ملی چند ماه اخیر به حركت درآورده و با استحكام و طراوت آن را بهپیش برده، نسل سومی است كه طی سالیان جمهوری اسلامی متولد شده و رشد كرده و اكنون با اشتیاقی فراتر از نسلهای پیشین به دنبال فردیت و مدنیت مدرن و شایستهی انسانیت دوران خود می باشد. نسل سومی كه تجربهی مشترك خود را در برخورد با پدیدههایی چون محدودیتهای غیر قابل فهم اعمال شده از سوی ساخت قدرت بر زندگی فردی و اجتماعیاش و قید و بندهای فزاینده و راه ناهموار و غالباً بسته به سوی امید و پیشرفت چه در حیات فردی و چه در حیات جمعیاش گذرانده، اینك حیات خود را در طراوت جنبشی مدرن برای رسیدن به آمال، آرزوها و اهدافش مییابد. آنچه این نسل در ماههای اخیر از خود نشان داده حركت از آنچه ضیافت كارناوالی كیف وشادی نامیده میشود به سوی حیات جمعی با مشاركت واقعی مردم جهت ورود به فعالیت مدنی و تحولخواه بوده است. نسل سوم اما با وجود جوانی در-یافته كه میباید پراگماتیسم را سرلوحهی فعالیت خود قرار دهد و با حركت گام به گام و مرحلهای گفتمان خود را بر مبنای حق شهروندی، مطالبه محوری، آزادی سیاسی و رهایی اجتماعی در پهنای جامعه بگستراند. حركت این نسل همراه با جذب قاطبهی مردم به سوی جنبش سبز با پس زدن یأس و ناامیدی ناشی از منازعه سنگین پس از ۲۲ خرداد، به فهم و درك نیاز به زندگی مشترك جمعی همراه با مشاركت فعال شهروندان در طی فرآیندی گام به گام و میان مدت جهت دستیابی به خواستی سیاسی و جدی نائل آمده است.
آنچه در طی ماههای اولیهی جنبش اعتراضی خودنمایی كرد، حضور گسترده و یكپارچهی معترضین در عرصهی جامعه و بیان اعتراض به اشكال مختلف بوده است. بدینسان ساخت بسته و هستهی سخت قدرت وارد چالشی عمیق با خیزش خودجوش و پسا سازمانی معترضین گردیده است كه در صورت تداوم و پا-فشاری عاملین جنبش در ایستادگی و خلق نوآوریهای اعتراضی فزاینده، متكثر و متنوع، فرآیند بحرانزایی ساخت قدرت به حدی گسترده میشود كه اقدامات اعتراضی و ایجابی گام به گام و رو به جلو از سوی معترضین به شكافهای گستردهتر درون ساخت قدرت، انزوای بیشتر داخلی و خارجی تمامیتخواهان و نهایتاً محاصرهی مدنی آنها خواهد انجامید. در این حالت پذیرش خواست ملی و یا فروپاشی ساخت گزینههای محتمل در تحلیل مسیر آیندهی كشور خواهد بود. در این میان وضعیت و كیفیت عنصر سركوب و مهار توسط حاكمیت و میزان كارآیی آن در كنار تقارن عوامل تشدیدكنندهی بحران در موقعیتهای خاص و نادر تكلیف كار را مشخص خواهد كرد.