iran-emrooz.net | Sat, 24.10.2009, 20:29
طنز و سیاست در جمهوری اسلامی
ماشااله رزمی
سیصد سال قبل از میلاد هنگامی که پوستومیوس سفیر روم برای مذاکرات صلح به دولت - شهر تارنت یونان رفته بود مردم آن شهر لهجه و لباس سفیر را مسخره نمودند و یک نفر هم برای تحقیر به لباس بلند او که بر زمین کشیده میشد ادرار کرد. این حرکت قطرهای بود که کاسه صبر رومیان را لبریز کرد و برقراری هرگونه صلح را غیرممکن ساخت و پوستومیوس برخاست و با تهدید خطاب به مسخره کنندگان گفت:
«بخندید، بخندید تا موقعی که فرصت دارید زیرا وقت آن خواهد رسید که گریه خواهید کرد آن زمانی که من این لباس را با خون شما خواهم شست» (۱)
در شرق نیز نمونههای فراوان وجود دارد که طنز نژادی و تحقیر قومی باعث جنگهای بزرگ شده است ازآن جمله معروف است که خواجه نصیرالدین طوسی که از نوادر روزگار خود بود از المعتصم بالله خلیفه بغداد تقاضای شغل میکند. المعتصم که غیر عرب را حقیر میشمرد وی را مسخره میکند و چون اعراب خراسانیان را به گاو تشبیه میکردند با تمسخر به خواجه نصیر میگوید: توکه خراسانی هستی پس شاخت کو؟ خواجه نصیر سرش را پائین انداخته و اجازه مرخص شدن میگیرد و از بغداد میرود و در خراسان به خدمت هلاکوخان مغول درمیآید و چندی بعد همراه هلاکو خان در فتح بغداد شرکت میکند و برای دستگیری خلیفه وارد کاخ المعتصم میشود. المعتصم با دیدن او به التماس افتاده و میپرسد که کجا بودی؟ وخواجه نصیر با کنایه میگوید که رفته بودم شاخم را بیاورم و با دستش هلاکوخان را نشان میدهد ، آنگاه بدستور هلاکو خان خلیفه را در نمد پیچانده و در دجله میاندازند.
این نمونهها نشان میدهند که تمسخرو تحقیر در طول تاریخ باعث خونریزیهای زیادی شده است و امروزه طنزی که برای تخقیر دیگران به کار میرود «طنز سیاه» نام گرفته است. شاید بهمین خاطر است که ارسطو طنز را خشونت استتارشده وپنهان مینامد.
در زبان لاتین کلمات خنده و مسخره ریشه مشترکی دارند ودرزبان فارسی نیز ریشخند وزخم زبان دارای معانی مشابهی هستند.درترکی نیز گولماخ (خندیدن) و گولونج (مسخره) هم ریشهاند.
هنگامیکه ریشخند در مورد اقوام و ملل دیگر بکار برده میشود یعنی طنزنژادی ، کینه و نفرت جمعی ایجاد میکند. که گفته اند:
یک داغ دل بس است برای قبیلهای
روشن شود هزار چراغ از فتیلهای
درطول تاریخ، از طنز و خنده تعاریف متعددی شده است که همه آنهارا میتوان در سه تئوری مشهور در باره طنز جمعبندی کرد که عبارتند از:
۱- تئوری برتری
این تئوری بنام افلاطون ثبت شده و بر اساس آن هدف طنز اثبات برتری است. هرکس لطیفهای تعریف میکند و یا با شنیدن یک لطیفه میخندد، مستقیم یا غیر مستقیم میخواهد برتری خود را بر دیگری نشان بدهد.آشکارترین مصادیق این تعریف جوکهای نژادی و قومی ستند.
۲ - تئوری نابهنگامی و نامربوطی
از این تئوری کسانی چون پاسکال، کانت، هابس و شوپن هاور دفاع کردهاند بدون اینکه تئوری افلاطون را نفی بکنند. براساس این تئوری هدف طنز آشکارکردن نکته ناجور، نامربوط و بیموقع در هر موضوعی است. این تعریف منطبق است بر طنزهای ادبی، سیاسی و اجتماعی.
۳- تئوری آرامش
این تئوری بیشتر با نام فروید شناخته میشود. فروید که میخواست رابطه طنز و خنده را از نظر روانی بررسی کند به این نتیجه رسید که طنز وسیله تخلیه فشارهای روحی درون انسان است و آرامش میبخشد. در همین رابطه فروید تعریف کردن و شنیدن طنزهائی را که در رابطه با تابوهای موجود در جامعه هستند برای جلوگیری از پیدایش عقدههای روانی مفید میداند.
این هرسه تعریف اگرچه هر کدام برای نوع خاصی از طنز مناسبتر هستند ولی اگر بخواهیم در یک تعریف کلی خلاصه کنیم همگی در تعریف افلاطون یعنی تئوری برتریجوئی میگنجند.(۲)
طنز نژادی و قومی از قدیمی ترین انواع طنزهستند. در یونان باستان ساکنان هر شهری علیه ساکنان شهرهای دیگر جوک میساختند و درآن میان شهرهای آبدر و سیدون معروفتر از بقیه شدهاند. ساکنان دولت - شهرها رقبایشان را به حماقت، کند ذهنی و خشک و اخمو و یا ترسو و بیغیرت بودن متهم میکردند. شهر سیدون که درنزدیکی بیروت فعلی قرار داشته بیشترمورد مسخره دیگران بوده. بنظرمی رسد شهر حمس که در دوره اسلامی درهمین منطقه قرارگرفته وارث جوکهای سیدون شده و در آغاز قرن بیستم کریستنسن شرقشناس برجسته دانمارکی حکایت مردمان شهر حمس را تدوین و انتشار داده است. این داستان تماما جوک، کاریکاتوری از اعتقادات اسلامی اهالی حمس ارائه میدهد که در گذشته قسمتهائی از این حکایت تحت عنوان «حکایت قاضی بلخ» در ایران معروف شده است ولی اکنون انتشار و تعریف کردن آن از طرف جمهوری اسلامی قدغن شده است.
فرانسویها برای بلژیکیها جوک میسازند و بلژیکیها را افراد سبک مغز و احمق نشان میدهند. بدینجهت در فرانسه مثلی هست که میگوید «هر ملتی بلژیکی خود را دارد.» منظور از این مثل آنست که هر ملتی برای اینکه خود را برتر نشان بدهد، ملت دیگر را تحقیر میکند و پست نشان میدهد. هر ملتی بویژه اگر در حال جنگ با ملت دیگر باشد میکوشد کاریکاتوری از آن ملت بسازد و روحیه آن را تخریب کند. در انگلستان نیز علیه ایرلندیها جوک میسازند و سایرین نیز هر کدام سوژه مخصوص خود را دارند همه این جوکهای نژادی و قومی ریشههای تاریخی دارند و بازمانده از دشمنیهای تاریخی آنها با همدیگر است. هرچه زمان پیش میرود و جوامع متمدنتر میشوند از رواج جوکهای نژادی و قومی کاسته میشود و در عوض لطیفههای ادبی و هنری افزایش مییابد.
در رده بندی انواع طنز، طنز صنفی نیز همطراز طنز نژادی قرار میگیرد که بیشتر در دوران قرون وسطی رونق گرفته. در آن دوره آبادیها کوچک و دور از همدیگر بودند و رفت و آمد نیز بدلیل نبود راه و وسیله و یا نا امنی کمتر بود بدینجهت صنعتگران شهرها چند ماه از سال را به عنوان صنعتگر دورهگرد از دهی به دهی دیگر میرفتند و ضمن رواج رفتار شهرنشینان، اخلاق خود را نیز به قضاوت روستائیان وامیگذاشتند و از این طریق لطیفههائی علیه آنان ساخته میشد تا دزدی، دروغگوئی، خسیسی، طمعکاری و حقهبازی آنها افشاء شود. در این دوره طبیب، متولی دین و رمال بیش از جلفا (بافنده)، حلاج و خیاط سوژه جوک شدهاند.
متاسفانه طنز در ایران مانند سیاست بدون آشنائی با تئوریهای مربوطه رایج شده و اغلب طنزگویان اصلا به این فکر نکردهاند که طنز نیز تعاریف علمی دارد و طنزپرداز باید با تئوریهای آن آشنا باشد تا کارش موثر واقع شود. اینست که طنز در ایران به جای اینکه در خدمت نشاط جامعه و بهداشت روحی انسانها باشد، خود به مشکل تازهای تبدیل شده است و کسانی که با جوکهای قومی مخالفت میکنند به متعصب بودن و بیذوقی متهم میشوند.
هرکس سیاسی بودن جوک در ایران را قبول ندارد کافی است از آغاز انقلاب تابحال جوکهائی را که برای تحقیر آیتالله منتظری، آیتالله ملکوتی امام جمعه سابق تبریز و آیتالله حسنی امام جمعه اورمیه گفته شده را از نظر بگذراند تا به اصل قضیه پی ببرد. جناحی از حاکمیت میخواست این افراد را که منتقد انحصارگرائی و افراط گرائی مذهبی بودند از مشروعیت بیاندازد و بعدا کنار بگذارد و اکنون بعد از سی سال آیتالله مهدی کروبی نیزکه علم مخالفت با انحصارگرایان برداشته است به سوژه جوک تبدیل میشود وهمچنانکه منتظری لقب «شیخ ساده لوح» و«گربه نره» گرفت، کروبی نیز لقب «ال جی» یعنی «لر گیج» دریافت میکند. توجه داشته باشیم که در لقب منتسب به آقای کروبی تحقیر ملیتی نیز مستتر است.
در سالهای اخیر بارها در برنامههای جوک گوئی در شهرهای مختلف ایران و حتی درمیان ایرانیان خارج از کشور بر سرمضمون جوک تشنج بوجود آمده و بین ترکها و فارسها دعواشده است و افکار عمومی در آذربایجان نسبت به جوکهای تحقیر ترکها بسیار حساس شده است. درسال ۱۳۷۴ در اعتراض به پرسشنامه «فاصله اجتماعی» که از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی توزیع و در آن به ترکها توهین شده بود و در سال ۱۳۸۵ در اعتراض به مقاله و کاریکاتور روزنامه ایران در آذربایجان شورش عمومی برپا شده است. سازمانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از کم و کیف این حساسیت باخبر هستند و در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از این موضوع به نفع جناح ولایت فقیه استفاده کردند به این ترتیب که محمد خاتمی برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری کاندید شده بود ودر محافل خصوصی میگفت که این بار با قدرت به میدان میآیم و اجازه نخواهم داد که مثل دورههای قبل محافظه کاران تصمیمات مرا خنثی کنند. اماعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران بدلایلی که اعلام نشده موافق نبود که خاتمی بار دیگر رئیس جمهورشود. بدینجهت کاندیداتوری میرحسین موسوی را قبول کرد و دستگاههای اطلاعاتی رژیم نیز کاری کردند که خاتمی شخصا کنار برود و طبق نوشته سایت حجتالاسلام ابطحی که مشاور و سخنگوی دولت خاتمی بود، دلیل کنار کشیدن خاتمی انتشار یک ویدئوی چند دقیقهای جوک گوئی در یک محفل خصوصی بوده است.
بعد از کاندید شدن خاتمی یک ویدئوی سه دقیقهای که در سال ۱۳۸۵ با تلفن موبایل از یک جلسه جوک گوئی آقای خاتمی و چند نفر هم لباس او گرفته شده بود. بصورت محدود تکثیر و به چند روحانی فرستاده میشود و با استناد آن آیتالههای رقیب خاتمی بخاطر اینکه در جوکهای گفته شده توسط خاتمی و یکی دیگر از روحانیون به ائمه اطهار و همچنین به ترکها و رشتیها توهین شده است قصد داشتهاند محمد خاتمی را تکفیر بکنند و خاتمی با دیدن این وضع و همچنین بعد از آن که بسیجیها در جنوب به جلسه سخنرانی او حمله میکنند از کاندیداتوری کنار میرود و از میرحسین موسوی حمایت میکند تا موضوع خاتمه یابد. ولی ماجرا طولانی شد و جوک خاتمی دامن میرحسین موسوی را گرفت و در جلسات سخنرانی انتخاباتی موسوی در تبریز و اورمیه اغتشاش ایجاد کرد. هویتطلبان آذربایجانی از موسوی میخواستند که از خاتمی انتقاد کند بخاطر اینکه به ترکها توهین کرده است و خود موسوی نیز ترک است. البته موسوی حاضر نبود به این خواسته جواب بدهد و بهمین جهت جلسه پرسش و پاسخ موسوی در دانشگاه تبریز لغو شد و این امر در جریان انتخابات به ضررموسوی و به نفع رقیب او یعنی محمود احمدی نژاد تمام شد. موسوی بطور خصوصی گفته است که جریان ویدئو یک پروژه طراحی شده برای تضعیف اصلاح طلبان بوده است. ویدئو مشابهی نیز از شخصی بنام کواکبیان که از مسئولین ستاد انتخاباتی موسوی بود پخش شده است و هر دو ویدئو درمقطع انتخابات آذربایجانیها را از موسوی دل آزرده کرده.
پیدایش چنین وضعیتی نشان دهنده ناهنجاریهای شدید اجتماعی درمیان ایرانیان است جامعه کثیرالملله ایران حالت انفجاری دارد و هر جرقهای به انفجار خشم منجر میشود.
بنظر فروید، خنده سوپاپ ایمنی فشارهای درونی و روانی انسانهاست. خنده یک نیاز روحی و طبیعی است.
خنده رفتاری است که انسان را از حیوانات جدا میکند. حیوانات پستاندار بعضا حرکاتی شبیه خنده دارند ولیکن این حرکات صرفا عضلانی است و ریطی به خنده انسانی ندارد که تخلیه احساسات درونی است. هرکسی از جمله اهل منبر حق دارند که به هرچیزی که برایشان خنده دار است بخندد هیپوکریت پزشک معروف یونان باستان که پدر طنز نامیده میشود به پدیدهای که زندگی نام گرفته است میخندیده وی همراه با دموکریت فیلسوفی که اتم را تعریف کرده است دنیا و زندگی را به شوخی میگرفتهاند. ارسطو نیز استاد استفاده از طنز در مباحثات فلسفی است. (۳)
خنده بهترین درمان افسردگی و خستگی روحی است ودراکثرکشورهای متمدن کلوپهای متعدد خنده وجود دارد و پزشکان افراد عصبی و استرسه را به کلوبهای خنده معرفی میکنند و تماشای فیلمها و نمایشنامههای خنده دار را به آنان توصیه مینمایند تا حالت طبیعی پیدا کنند و بهبود یابند. از نظر تاریخی هندوستان خواستگاه اصلی طنز است و دراعتقادات بعضی از فرقههائی از مذهب هندو خنداندن انسانها ثواب دارد و طنز مناسب ترین وسیله برای خندادن انسانهاست جامعه خالی ازطنز و خنده بیمار است.
در گذشته در جوامع اسلامی نیز طنز برای انبساط خاطر، بیان حکمت واصلاح رفتار انسانها رایج بوده است شخصیتهای تاریخی و اسطورهای طنز در فرهنگ اسلامی مانند جوحی، بهلول، ملانصرالدین وطلحک ( تلخک یا طلحک بذله گوی دربار سلطان محمود غزنوی یک شخصیت واقعی است و لغات دلخک و دلقک از نام او ساخته شدهاند ) حقایق تلخ را با سخنان شیرین در جامعه رواج میدادهاند. این عاقلان بظاهر دیوانه نیاز معنوی جامعه را برآورد میکردهاند.
با استقرار جمهوری اسلامی در ایران معیارهای ارزشی وارونه شدهاند روحانیون مردم را به گریه کردن تشویق میکنند و ساعتها در ثواب داشتن و فواید گریه روضه خوانی میکنند و مردم رابه ایثار و شهادت طلبی تبلیغ و تهییج میکنند لیکن خودشان در محافل آنچنانی جوکهای قبیح و توهین آمیز به غیر فارسهای ایران تعریف میکنند و ملت را به ریشخند میگیرند.
چند سال پیش یکی از همین آقایان در جمعی مشابه گفته بود که: «دوران پرزحمت کاشت و داشت انقلاب به پایان آمد و فصل پربرکت برداشت در حکومت اسلامی فرا رسید».
این قاعده کلی است که در جوامع دیکتاری علم و هنر و اخلاق و ادبیات وعقیده تماما سیاسی میشوند و مثلی است معروف که میگوید: «در نظامهای دیکتاتوری همه چیز سیاسی است غیر از خود سیاست» برهمین اساس در جمهوری اسلامی جوک و لطیفه نیز مانند هر چیز دیگر سیاسی شده و بدین جهت برجستهترین طنزگویان اوپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز به نوع خاصی از طنز روی آوردهاند که طنز سیاسی نامیده میشود. این نوع طنزکه در قرون معاصر متداول شده است در جوامعی که آزادی بیان وجود ندارد طرفدار پیدا میکند. کشور آفریقای جنوبی که از سیاسیترین جوامع دوران معاصر محسوب میشود نسلی از کمدینها را در دوران آپارتاید پرورش داده است که تا امروز برنامههای تفریحی آنان در رادیو و تلویزیون آموزشگاه سیاست برای مردم است. درکشور خودمان درادبیات دوران مشروطه در تبریز نیز انواع طنزسیاسی عامه فهم با شعر و آوازمتداول بوده که به هزل و هجو معروف است.
طنز همواره یک سلاح دو لبه بوده است که هم قدرت و هم مخالفان قدرت ازآن بهره گرفتهاند سیلا امپراطور معروف روم باستان که بزرگترین ناطق تاریخ لقب گرفته و به «عاشق خنده» معروف است از تحقیر و تمسخر دشمنان و قربانیانش لذت میبرده است. البته وقتی طنز علیه دیکتاتورها بکار میرود آن را تحمل نمیکنند. در دوره نازیسم در آلمان یکی از کمدینهای کاباره که نام اسب خودرا «آدولف» گذاشته بود تیر باران شد ولی ویژگی بعضی لطیفهها این است که بلافاصله علیه گویندهاش برمیگردد. فروید بنیانگذارعلم روانشناسی که طنز را در رابطه با رویا و ضمیر ناخودآگاه بررسی کرده است و بیش از یکصد وسی وهشت لطیفه در کتاب او وجود دارد، یکی از لطیفههای دوران باستان را که نکته ظریف موجود در آن تا دوران ما باقی مانده، مثال میزند:
اگوست امپراطور روم یکی از رعایا را بسیار شبیه خود مییابد و از او سوال میکند که آیا مادرش مدتی در دربار کار میکرده؟ و جواب میگیرد که مادرم نه اما پدرم در دربار کار میکرده.
عین همین لطیفه در دیوان عبید زاکانی هم با آب و رنگ محلی آورده شده است.
نمایشنامههای باستانی یونان و نیز آثار مکتوب باقی مانده از روم باستان نشان میدهند که طنز برای تحقیر رقیبان و خوار شمردن دشمنان بکارمیرفته است. تصویر مجسمه دو دلقک دوره گرد یونان باستان که در بالای این نوشته گذاشته شده نشان میدهد که مسخره کردن طرف مقابل موضوع اصلی خنده در دوران باستان بوده است.
در قرون وسطی طنز برای تفهیم حکمت بر مردم نیز رایج شده است از جمله بعضی محققین معتقدند که ملانصرالدین همان شخصیت واقعی «قاضی نصرالدین» است که همزمان با مولانا جلال الدین رومی در قونیه زندگی میکرده است و فلسفه مولویه را به زبان طنز بیان کرده و در رواج آن کوشیده است. اما طنز صرفا برای خنده محصول دوران مدرن است و اروپائیان بعد از رنسانس خندیدن بدون آزار دادن بدیگران را یاد گرفتهاند بدین جهت پرسوناژهای مجازی مانند اشترومپ، توتو، بلوند و … خلق کردهاند. و همچنین با آزادشدن زبان از قید و بند ترس و خجالت و بیان آزادانه آنچه که در دل هرکس وجود دارد، عرصه طنز را به موضوعاتی کشاندهاند که هنوز در جوامع دینی شرق تابو میباشند از جمله این موضوعات سکس و دین میباشد. از نظر فروید تعریف کردن و خندیدن به جوک سکسی نوعی زدودن سانسور درونی انسانهاست و عدم تخلیه آن باعث عقدههای روانی میگردد. از ۲۵۰ لطیفه مکتوب باقی مانده از یونان یاستان تنها یکی از آنها به موضوع سکس مربوط است که رابطه جنسی یک زن را با غلام خودش بیان میکند در حالیکه نود در صد لطیفههای امروزی در کشورهای غربی مربوط به سکس میباشد. نقد سیاست و دین نیز بلافاصله بعد از سکس از سوژههای اصلی طنز میباشند.
با حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران و رواج فرهنگ ریا و تزویر، صحبت از سکس در مجامع عمومی و نقد دین و دولت قانونا ممنوع شد و این درحالی است که مردم ایران امروزدرمحافل خصوصی بیش ا زمردمان سایرکشورها روی این دو موضوع جوک ولطیفه تعریف میکنند. سیاست فرهنگی متحجرانه جمهوری اسلامی با عث عقبگرد فرهنگی شده و خندیدن از طریق مسخره کردن دیگران و ملل غیر فارس که درایران ساکن هستند بشکل چندش آوری رایج گردیده و جوکگوهای حزباللهی بیمایه صاحب نام شدهاند. بعضی از آنها در مصاحبههای مطبوعاتی خود افتخار میکنند که به غیر از اهالی قم راجع به اهالی همه شهرها جوک گفتهاند. یکی از این دلقکها که متهم به شکنجه کردن زندانیان سیاسی است صراحتا میگوید که حاضر است خائنین به کشور را شکنجه کند. ایشان معلوم نمیکنند که معیار خدمت و خیانت را چه کسی تعیین میکند. چنین آدمی وقتی راجع به ترکها جوک تعریف میکند نمیتواند مقصدی غیر از تحقیر و تمسخر و شکنجه روحی داشته باشد. در جامعهای که سیاست فرهنگی جائی برای تفریح و شادابی باقی نگذاشته است انسانها ناچارا برای آرامش درونی خودشان به جوک گوئی رومیآورند و حتی با تحقیرکردن خودشان دیگران را میخندانند. یک نفر گیلک که جوک رشتی برای گرم کردن مجلس تعریف میکند ناخودآگاه خود را کوچک میکند و حقارت را میپذیرد. چنین آدمی بیگانه با هویت ملی خویش و آسیمیله در فرهنگ تحمیلی است در اوایل قرن بیستم برای اولین بار جنبش آزادی زنان در ایران از رشت شروع شده است و بدینجهت تفکرات مردسالار و ارتجاعی تمام لطیفههای جنسی را به رشتیها نسبت دادهاند و همچنان ادامه میدهند.
در کشورهای غربی و نظامهای دموکراتیک هنرمندان مقلد فراوانند که صدای سیاستمداران و شخصیتهای سرشناس را تقلید میکنند و با صدای خودشان نظریات و اظهارات آنان را نقد میکنند. نقش این هنرمندان در بالا بردن آگاهی سیاسی مردم بسیار زیاد است اما در جمهوری اسلای نقد سیاستمداران و تقلید صدای آنان بویژه اگر معمم باشند ممنوع است لذا مقلدین بیمایه به تقلید و تمسخر غیرفارسها و غیرخودیها مشغول میشوند و تفرقه ایجاد میکنند.
.........................
توضیح:
برای تهیه این مقاله از منابع زیر استفاده شده است:
1-Stephen Halliwell: Greek laughter
2- Arnaud Zucker: va te marrer chez les Greecs (Philogelos)
3- Jim Holt: history and philosophy of Jokes