iran-emrooz.net | Tue, 07.06.2005, 22:01
آزادیخواهان و انتخابات ریاست جمهوری
مزدک بامدادان
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
چهارشنبه ١٨ خرداد ١٣٨٤
به انتخابات پیش رو از چند نگرگاه میتوان نگریست:
١. پایبندی به ارزشهای دموکراتیک: رأی دهنده بنا بر باورهای مردمسالارانه و پایبندی به گفتمان و رفتار دموکراتیک رأی خود را در صندوق میاندازد،
٢. دگرگون کردن ساختار سیاسی: رأی دهنده با برگزیدن هدفمند یکی از نامزدان بدنبال دگرگونی ساختار اجتماعی (و سیاسی) است و در این راه تنها نگاه به توانائیهای او دارد و رأی دادنش از گونه کُنشگرایانه است،
٣. نشان دادن ناخرسندی از ساختار کنونی: رأی دهنده برای رساندن صدای ناخرسندی خود به سراغ نامزدی میرود که کمترین همسوئی و همخوانی را با رهبری و سامانه ولایت فقیه داشته باشد و پیش از اینکه به برگزیده شدن نامزد خود بیندیشد، به برگزیده نشدن نامزد "رهبری" میاندیشد.
به گمان من هواداران مردمسالاری از هر نگرگاهی که به این انتخابات مینگرند، باید برای پایبند ماندن به ارزشهای دموکراتیک و گفتمان آزادیخواهی از صندوقهای رأی دوری گزینند، در چنین چارچوبی حتا اگر دکتر مصدق نیز نامزد میبود، رأی دادن به او پشت کردن به همه آرمانهای آزادیخواهانه مردم ایران میبود:
١. بر سر اینکه هواداران مردمسالاری رزم افزاری جز انتخابات برای به انجام رساندن خواستههای خود ندارند، سخنی نیست. رزمجویان کهنهکار ولی این نکته را نیز نیک میدانند که گاه شمشیری که در نیام مانده است، بسیار بُرّاتر از یک شمشیر آخته است! رأی ندادن نیز درست به اندازه رأی دادن یک رفتار دموکراتیک و از راهکارهای مبارزه آشتیجویانه است، بویژه هنگامی که یک انتخاب تهی از همه ویژگیهای یک گزینش آزاد باشد. از این نیز اگر بگذریم، برجستهترین ویژگی یک دموکرات، پایبندی به حق همزمان "برگزیدن" و "برگزیده شدن" است. اگر دوری جستن از صندوقهای رأی در کشورهائی با ساختار سیاسی مردمسالار برای دموکراتها یک گناه نابخشودنی است، تنها از آن رو، که هر شهروندی در این کشورها به یک اندازه از حق برگزیدن و برگزیده شدن برخوردار است. در سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی ولی شهروندان به دو دسته "گلّه" (رأی دهندگانی که خود از حق برگزیده شدن بیبهرهاند) و "چوپان" (هشت نامزد ریاست جمهوری) بخش شدهاند و این گلّه حتا چوپان خود را نیز باید از میان هشت نامزدی برگزیند، که "سَرچوپانان" شورای نگهبان و ولی فقیه آنانرا برگزیدهاند. برای یک هوادار مردمسالاری شرکت در انتخاباتی با این ویژگیها، خود یک رفتار غیر دموکراتیک، پذیرش گفتمان «خودی و ناخودی» و خوارشماری ایرانیان است.
٢. اگر کسی از دیدگاه کُنشگری و پراگماتیسم به این انتخابات نگاه کند و بخواهد کسی را برگزیند که او را نیمه گامی هم که شده به هدفهایش (افسار زدن بر ولی فقیه و شورای نگهبان، رابطه با امریکا، آزادی سرمایه گذاری و کارآفرینی و ...) برساند، گزینه ای جزهاشمی رفسنجانی در پیش رو نخواهد داشت. از میان هشت نامزد پذیرفته شده از سوی شورای نگهبان شش تن را باید سیاهی لشگر به شمار آورد (١) و سخن تنها بر سر گزینش رفسنجانی یا معین است. از میان این دو، معین اگر چه روزبروز بر تندی سخنان خود میافزاید، بیشتر یادآور سخنوریهای خاتمی در آستانه دوم خرداد است و مردم نیک بیاد دارند که خاتمی پس از هشت سال سرانجام در دیدار با دانشجویان سخنی را که در آغاز باید میگفت، در پایان کار بزبان آورد: «اگر در جائی از حق ملت گذشتهام و عقب نشستهام، مصالح نظام را در نظر داشتهام». من هیچکدام از گفتههای معین را باور نمیکنم، نخست اینکه او نیز درست بمانند خاتمی شیعه باورمندی است که در تنگنای کارزار میان "حق النّاس" و "حق الله" از حق مردم به سود حق الله (بخوان حق نظام) خواهد گذشت (که اگر جز این کند، در شیعه بودنش جای هزاران پرسش است)، و دیگر اینکه کسی که برای باوراندن سخنانش خود را رهرو و رهپوی "امام خمینی" میداند و او را "آزادیخواه" و هوادار "مردمسالاری" میداند، نه آزادی را میشناسد و نه مردمسالاری را درمییابد و نمیتواند براستی پایبند خواستههای مردم و دردهای آنان باشد. معین ولی اگر براستی و از ژرفنای دل هم به همه سخنانش پایبند باشد، از همان فردای بیست و هشتم خرداد، اگر که برگزیده شود، درماندهتر از خاتمی سر در گریبان فرو خواهد برد و به سخنانی خواهد اندیشید که باید در ماهها و سالهای آینده برای توجیه پیمانشکنیهای خود به هم ببافد، که مردم ایران را نمیتوان دوباره با «نگذاشتند» و «توطئه کردند» فریب داد. مگر اینکه معین به پیشنهاد اکبر گنجی گردن نهد و نشان دهد که از هم امروز بدنبال آزادی زندانیان سیاسی و مبارزه با سرکوب و ستم است.
پس اگر کسی میخواهد با رفتن به پای صندوق رأی رئیس جمهوری را برگزیند که توان ایستادگی و هماوردی با رهبری و شورای نگهبان را داشته باشد، گزینهای بهتر از رفسنجانی در پیش روی خود نخواهد یافت: رفسنجانی یک "هیچ کس" تازه به میدان درآمده نیست، رفسنجانی پدرخوانده مافیای سیاسی- اقتصادی گستردهای است که مانند یک غده سرطانی تاروپود این رژیم را درنوردیده و میتواند بر سر هر بزنگاهی رهبر و رهبرپرستان را به دردسر بیندازد. رفسنجانی با فزونخواهیهای بیمرز و اندازهاش هیچگاه تاج بیگوهر یک تدارکچی را بر سر نخواهد گذاشت و بیهیچ گمان و دودلی میتوان گفت که او حکم حکومتی را نیز به هیچ خواهد گرفت، همانگونه که در جایگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت فرمان خامنهای برای «تحقیق و تفحص در نهادهای زیر نظارت رهبری» را نادیده گرفت. رفسنجانی آشکارا از برقراری رابطه با آمریکا میگوید و در گفتگو با «الوطن العربی» لاف میزند که دستگاه ولایت فقیه را بر خواهد چید. رفسنجانی از سردمداران سرمایهداری بیرون از بازار در ایران است همه تلاش خود را بکار خواهد بست، تا سرمایههای خارجی را به ایران بکشاند. پس میبینیم که اگر شکستن ساختار کنونی از دست نامزدی برآید، آن نامزد کسی جز رفسنجانی نخواهد بود.
رفسنجانی ولی توانائیهای دیگری نیز دارد؛ اثر انگشت او را در همه کشتارها، ترورها، شکنجهها و سرکوبها میتوان یافت. رفسنجانی برای سرپانگاه داشتن غول مافیایی که نگاهبان او و خانواده اوست از هیچ گرگخوئی و ددمنشی رویگردان نیست. او بارها نشان داده است که در سرکوب و فشار هیچ مرز و اندازهای را نمیشناسد، برای گسترش دامنه قدرت خود نزدیکترین یاران و خدمتگزارانش را قربانی میکند. او به ایران به چشم غنیمت جنگی و به ایرانیان به چشم مردمان یک کشور شکست خورده و اشغال شده مینگرد.
آری! از دیدگاه کُنشگری و پراگماتیستی باید به رفسنجانی رأی داد، ولی آیا هیچ آزادیخواهی میتواند چنین ننگی را به جان بخرد؟
٣. اندیشهای کودکانه خواهد بود، اگر کسی گمان برد که سردمداران جمهوری اسلامی از ناخرسندی مردم ناآگاهند، که اگر جز این میبود، دیگر نیازی به بکارگرفتن گسترده نیروهای سرکوبگر نداشتند. کسانی که میپندارند نوشتن نام معین بر روی برگههای رأی و یا دادن رأی سپید "نه" گفتن به این رژیم دوزخی است، از یاد میبرند که دینفروشان در نگاه نخست تنها پروای "شمار" برگهای رأی را دارند و سپس به آنچه که بر روی آنهاست میپردازند. جهانیان نیز شرکت گسترده مردم در انتخابات را تنها به پای خرسندی مردم از این رژیم خواهند نوشت و خواهند گفت که ایرانیان به این رژیم با همه سیاهکاریها و سرکوبهایش "امیدوارند"! صندوق رأی اگر چه جائی برای نشان دادن ناخرسندی نیز هست، ولی جایگاه انتخابات، دست کم برای هواداران راستین مردمسالاری، نباید به میدانی برای لجبازی با رهبران فروکاسته شود.
انتخابات از سوی دیگر آزمونی برای مردم است که نشان دهند این رژیم واپس مانده و سرکوبگر را چگونه میبینند و گنجایشهای آنرا چگونه میسنجند. ایرانیان با رفتار خود در این رأی گیری نشان خواهند داد آیا خواستار مردمسالاری راستینند، یا اینکه به "کمی" آزادی و "اندکی" مردمسالاری دل خوش میدارند. رفتن به پای صندوقهای رأی تنها بدین معنی است که جمهوری اسلامی با همین شورای نگهبان و همین ولی فقیه و همین ساختار واپس مانده خود گنجایش برآوردن خواستههای مردم ایران را دارد.
اگر برآنیم که چنین نیست، اگر مردم ایران را شایسته برخورداری از حکومتی آزاد، مردمسالار و گیتیگرا میدانیم، اگر جمهوری اسلامی را خانهی از پایبست ویرانی میدانیم که با رأی دادن به این یا آن نامزد تنها میتوان نقش ایوانش را زیباتر کرد، باید ارزش رأی خود را بدانیم و دل به سخن نیاگان فرزانه خود بسپاریم که گفتهاند:
زمین شوره سُنبل برنیارد / بر او تخم و عمل ضایع مگردان!
خداوند دروغ، دشمن و خشکسالی را از ایران زمین بدور دارد
خرداد هشتادوچهار
مزدک بامدادان
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
--------------------
١. حتا قالیباف، نامزد برگزیده و برکشیده رهبری نیز که از پشتیبانی گسترده ذوب شدگان در ولایت برخوردار است (همه کاره ستاد قالیباف پسر حدادعادل یا برادر عروس خامنه ای است)، توان رویاروئی با دو نامزد دیگر را ندارد.