iran-emrooz.net | Sat, 02.04.2005, 22:05
ميراثی متناقض
سعيد شروينی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
يكشنبه ١٤ فروردين ١٣٨٤
با مرگ "کارول جوزف ويتيلا"، پاپ ژان پل دوم دوران بحث انگيزي از حيات واتيكان پايان گرفت. كارنامه پاپ در طول ٢٦ سالي كه رهبري كاتوليك هاي جهان را به عهده داشت حاوي جنبه هاي متفاوتي است. سال ١٩٧٨ زماني كه وي با پايان دادن به دوره تقريبا ٥٠٠ ساله سلطه پاپ هاي ايتاليايي به رهبري واتيكان برگزيده شد يكي از جوانترين و به لحاظ جسمي قبراق ترين پاپ هاي دوران معاصر بود. اين جواني نسبي او و ارتباط گيري راحتش با مردم و معتقدان به مذهب كاتوليك و نيز بهره گيري آگاهانه وي از رسانه هاي جمعي معروفيت و تشخص ويژه اي براي او به ارمغان آورد. با اين همه از همان اولين سخنان و اسناد او معلوم شد كه وي دستكم از لحاظ حيات دروني كليسا پا جاي پاي اسلاف خود نهاده است. نه گفتن به ارتقاء مقام زنان در كليساي كاتوليك، مخالفت سرسختانه با سقط جنين، طلاق، همجنس گرايي و استفاده از كاندوم در روابط جنسي و نيز اداره متمركز و آهنين گونه واتيكان از جمله مولفه هاي بارز اين محافظه كاري تاريخي بودند. او در كتابي كه به تازگي از وي انتشار يافته سقط جنين را تقريبا همتراز كوره هاي آدم سوزي هيتلر مي نهد.
پاپ تا زماني كه ديوار برلين فرو نريخته بود با سرسختي هر چه تمام تر در مواضع ضد كمونيستي خود ايستاد و در اين راه يكي از عناصر فعال و تاثيرگذار جنگ سرد بود. موضعگيري او به سود جنبش همبستگي لهستان را بسياري عامل موثري در فروپاشي اردوگاه شرق دانسته اند. گورباچف خود زماني گفته بود كه اگر موضع گيري پاپ نبود ديوار برلين بسا ديرتر فرو مي ريخت.
فروپاشي اردوگاه شرق بر مواضع پاپ نيز بي تاثير نماند. وي گرچه در عرصه ستيز و نفي مظاهري از سكولاريسم بر همان مواضع هميشگي خود پافشرد ولي ابايي از آن نكرد كه بر جنايت تاريخي كليسا اذعان كند و رسما از گاليله اعاده حيثيت نمايد. از ديگر سو وي اولين رهبري در واتيكان بود كه به جد براي آشتي ميان مذاهب كوشيد. سال ٢٠٠٠ او در جمع مسلمانان سخنراني تاريخي ايراد كرد و در آن از خطاها و جنايات كليساي كاتوليك در حق معتقدان به مذاهب ديگر و به ويژه يهوديان و ساكنان بومي آمريكاي لاتين و نيز زنان عذرخواهي نمود. پيش از اين ، يعني در سال ١٩٩٦ او به عنوان اولين مقام ارشد واتيكان به ديدار كنيسه يهوديان رم رفت و چند صباحي بعدتر ، يعني در سال ٢٠٠١ در دمشق پا به مسجدي معروف نهاد، باز هم براي اولين بار در تاريخ واتيكان.
يكي ديگر از شاخص هاي اساسي سياست و رفتار واتيكان در ١٥ سال گذشته همانا موضعگيري پاپ بر عليه بي عدالتي ها و انتقاد آشكار او از جنبه هاي منفي جهاني شدن و بروز فقر و فاقه بيشتر در جهان بود. او در اين سال ها در مقام شخصيتي هوادار صلح برآمد كرد و در آستانه جنگ آمريكا عليه عراق آشكارا با مواضع دولت بوش از در مخالفت درآمد. همين مواضع كسي همچون فيدل كاسترو را نيز بر آن داشت كه پيش از سفر پاپ به كوبا در سال ١٩٩٨از وي به عنوان كسي ياد كند كه بيش از هر كس ديگر در جهان براي "امپرياليسم" دردسر درست كرده است.
علاوه بر آثار سوء قصدي كه سال ١٩٨١ به جان پاپ شد، از سال ٢٠٠١ دستكم بيماري هايي مانند پاركينسون و لكنت زبان و ضعف حنجزه نيز او را بيش از پيش در موقعيتي شكننده و ناكارا قرار دادند. با اين همه وي حتي در ماه ها و هفته هاي آخر نيز كه بيماري جسم او را مي فشرد و مي فرسود از مقام خود اسعفاء نداد. هواداران وي اين رفتار را تلاشي آگاهانه براي بالا بردن سطح تحمل و تفاهم پيروانش نسبت به درماندگان و بيماران تلقي و تبليغ مي كنند، با اين همه نمي توان از اقدام آگاهانه و تبليغي پاپ و واتيكان براي جلب توجه بيشتر نسبت به خود از طريق برانگيختن احساسات رقيق مردم و پيروان هم در اين ماجرا اثري نديد. ويژگي عصر رسانه ها و به خدمت گرفتن آنها براي تحكيم و گسترش نفوذ خود را واتيكان نيز به رغم همه محافظه كاري دريافته است.
مي توان تصور كرد كه دو جناح محافظه كار و كمتر محافظه كار واتيكان از هم اكنون رقابت پنهاني را براي به دست گرفتن بالاترين مقام مذهب كاتوليك آغاز كرده اند. منطقه گرايي (پاپ از آفريقا، از آمريكاي لاتين ، از اروپا يا آسيا؟) نيز در اين رقابت ها جا و اهميت خود را خواهد داشت. جانشين پاپ فقيد با ميراثي متفاوت از همه پاپ هاي گذشته روبرو خواهد بود. او اينك بايد به پاره اي سوال ها در باره نسبت آيين و سنن مذهب كاتوليك و سكولاريسم پاسخ هايي متفاوت از سلف خود بدهد. براي او اين نكته حائز اهميت خواهد بود كه با چهره اي منفي كه پروتستان هاي افراطي در آمريكا و ديگر جاها از اين مذهب ارائه كرده اند و با توجه به چالشي كه در رويارويي با مدرنيت گريبانگير اسلام شده است ضمن پافشاري بر ميراث سلف خود در تبليغ صلح و آشتي ، با برخوردي روا و صحيح به پرسش هايي كه پاپ ژان پل دوم نخواست يا نتوانست پاسخ هايي نوين به آنها بدهد از فروافتادن اين آيين به ورطه ها و وادي بحران بيشتر جلو گيرد.