iran-emrooz.net | Wed, 02.09.2009, 8:56
در حمایت از جنبش سبز چه میتوان کرد؟
دکتر حسين باقرزاده
سهشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۸ – ۱ سپتامبر 2009
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
شکل گیری جنبش سبز در آستانه انتخابات و تظاهرات میلیونی پس از آن صفحه جدیدی در تاریخ سیاسی جامعه ما باز کرد. این حرکت البته در دوران جمهوری اسلامی بیسابقه بود. ولی میتوان گفت که در دوران سد ساله پس از مشروطیت نیز حرکتی با این عظمت و با هدفهای دموکراتیک سابقه نداشته است. طیف وسیع کسانی که در اعتراض به انتخابات مهندسی شده به خیابانها ریخته بودند از یک حرکت ملی حکایت میکرد. در این اعتراضات، البته شعارها و خواستهای گوناگونی مطرح شد که بیان کننده طیف شرکت کنندگان در این حرکت بود. طرح این خواستها نه به معنای نادیده گرفتن شعار و خواست اصلی جنبش سبز یعنی انتخابات آزاد و عادلانه بود، و نه وجود این شعار محوری از طرح شعارها و خواستهای دموکراتیک دیگر مانع میشد. نقطه قوت عمده جنبش سبز در رنگین کمان بودن عناصر شرکت کننده در آن بوده است.
جنبش سبز البته به داخل کشور محدود نمیشد و بلکه تأثیر خود را بر نیروهای خارج کشور نیز گذاشت. همزمان با تظاهرات اعتراضی در داخل کشور، بزرگترین حرکت اعتراضی در خارج کشور در دوران جمهوری اسلامی نیز در سدها شهر در سراسر جهان شکل گرفت. در این تظاهرات نیز گروهها و نحلههای مختلف سیاسی شرکت کردند و در حمایت از مردم مبارزی که در ایران به خیابانها ریخته بودند و اعتراض به رژیم حاکم شعار دادند. این وحدت عمل در دوران 30 ساله جمهوری اسلامی بیسابقه بود. در این جا نیز تنوع شرکت کنندگان در تظاهرات در نوع شعارها و نمادهایی که با خود حمل میکردند متجلی بود. حرکت میلیونی مردم ایران نه فقط مرزهای عقیدتی و سیاسی در درون کشور را در هم شکسته بود و بلکه جامعه به شدت قبیلهای خارج کشور را نیز تحت تأثیر قرار داد و آنان را به همکاری و همصدایی با یکدیگر وا داشت.
این واکنش متحد البته بدون برنامه صورت گرفت. بسیاری از گروههای سیاسی ناگهان خود را در کنار رقیبان خویش یافتند و شعارهای واحدی سر دادند. این امر، ولی، مانع از این نشد که برخی شعارهای گروهی خود را نیز داد زنند، و یا نمادها و پرچمهای خود را به اهتزاز درآورند. مهم، اما، این بود که این نیروها در حمایت از یک حرکت ملی آزادیخواهانه به هم پیوسته بودند. این اجتماعات، البته همانند آن چه که در ایران میگذشت، عمدتا مرکب از نیروهای جوانی بود که به هیچ جریان و گرایش سیاسی شناسامهداری تعلق نداشتند. ولی این امر به معنای آن نبود که آنان آرمانهای خود را نداشته باشند و یا با این یا آن گروه یا گرایش سیاسی احساس نزدیکی نکنند. در جامعه مدرن، توده بدون هویت سیاسی بیمعنا است. بدون شک هر فرد شرکت کننده در جنبش سبز در ایران، و یا در هواداری از آن در خارج کشور، گرایش یا گرایشهای سیاسی خاصی را به آرمانهای خود نزدیکتر یافته و شعارها و نمادهای آن را بهتر پسندیده است.
در واقع، همان طور که در بالا گفته شد، اهمیت جنبش سبز در همین خصوصیت است: جنبشی ملی و فراگیر که نقطه وصل نیروها و گرایشهای سیاسی مختلف با هدف مشترک تأمین آزادی انتخاب و مبارزه با قیمومیت سیاسی بوده است. همه نیروهایی که این هدف مشترک را تعقیب میکنند صرف نظر از گرایشهای سیاسی خود میتوانستهاند در جنبش سبز شرکت کنند و کردهاند. جنبش سبز در تیول فرد یا نیروی خاصی نیست و هیچ کس نمیتواند به خود اجازه دهد که افراد یا گروههایی را به دلیل گرایشهای آنان از شرکت در این جنبش منع کند. این جنبش هنوز حتا از رهبری واحد برخوردار نیست و کسی نمیتواند سخنگویی آن را به خود اختصاص دهد. این جنبش البته رهبری خود را پیدا خواهد کرد، ولی این رهبری را کسی میتواند به عهده بگیرد که همه نیروها و گرایشهای سیاسی شرکت کننده در جنبش را نمایندگی کند و بیان کننده خواست محوری جنبش سبز و مشترک بین این نیروها باشد.
این رهبری البته در درون کشور میتواند شکل بگیرد و نیروهای خارج کشوری به سختی میتوانند با کنترل از راه دور در رهبری این جنبش نقشی ایفا کنند. بهترین (و یا تنها) نقش مؤثر و مفیدی که فعالان سیاسی و اجتماعی در خارج کشور میتوانند به عهده بگیرند حمایت از مبارزات داخل کشور است. جنبش سبز به شدت تحت فشار و سرکوب حاکمیت قرار گرفته است و نیروهای درون کشور انتظار دارند که ایرانیان خارج کشور با امکانات وسیعی که در اختیار دارند به حمایت از هموطنان خود برخیزند. و از همه مهمتر، این انتظار وجود دارد که ایرانیان خارج کشور از هموطنان درون کشوری خود بیاموزند و اجازه ندهند که اختلافات گروهی و مسلکی مانعی در برابر اتحاد عمل آنان ایجاد کند و به تفرق آنان بینجامد. در این صورت به روشنی نیروها و عناصری که در خارج کشور از جنبش سبز برای مرزبندیهای سیاسی بهره میگیرند و آن را وسیلهای برای دامن زدن به بحثهای گروهی و اختلافات سیاسی قرار میدهند خدمتی به جنبش سبز نکردهاند.
نیروهای خارج کشور بایستی همچون فعالان جنبش سبز در داخل کشور بپذیرند که قدرت آنان تنها در یک همبستگی وسیع و فراگیر میتواند بروز پیدا کند و در روند حوادث به نفع مردم ایران تأثیر بگذارد. مبنای این همبستگی البته باید حمایت از خواست اصلی و مشترک جنبش سبز باشد و ورود به آن برای هر کسی که از این خواست حمایت میکند، صرف نظر از مواضع سیاسی و ایدئولوژیک او، باز بماند. کسی نمیتواند به خود حق بدهد که به نام جنبش سبز یا در حمایت از آن به ارزیابی نیروهای سیاسی بپردازد و در مورد صلاحیت یا عدم صلاحیت این یا آن گروه برای پیوستن به جنبش سبز حکم صادر کند. جنبش سبز جنبش «وصل» است و در درون خود در داخل کشور رنگینکمانی از گرایشهای سیاسی را در بر گرفته است (این مسئله را به خوبی میتوان از طیف وسیع دستگیرشدهها، مضروبها، کشتهها و زندانیهای آن و همچنین شعارهایی که در تظاهرات اعتراضی مطرح شده دریافت). نیروها و عناصر حامی آن در خارج کشور نیز نمیتوانند به صورت دیگری عمل کنند.
ولی آن شعار و خواست اصلی جنبش سبز و نیروهای شرکت کننده در آن کدامند؟ برای این کار کافی است به زمینههای شکلگیری جنبش و شعارهای مطرح شده در آن بپردازیم. این جنبش در جریان انتخابات ۲۲ خرداد شکل گرفت و سپس در اعتراض به آن چه که به عقیده عمومی یک کودتای انتخاباتی بود به تظاهرات اعتراضی منجر شد. یعنی نقطه اصلی اعتراض مردم دستکاری در انتخابات و نادیده گرفتن رأی مردم بود. رایجترین شعارهای تظاهرات نیز به پایمال شدن رأی مردم بر میگشت. در یک کلام، مردمی که اندیشیده بودند رأی آنان به حساب خواهد آمد به این نتیجه رسیدند که چنین نبوده است. حکومت حق انتخاب آزادانه آنان را (حتا در چهارچوب یک رأیگیری ناعادلانه و ناآزاد) سلب کرده بود. اکنون مردم به خیابانها آمده بودند که رأی خود را پس بگیرند و بر حق انتخاب آزادانه خود تأکید بورزند.
شعار و سرشت اصلی جنبش سبز آزادی انتخاب یا آزادی انتخابات است، و همین خواست مشترک و عامی است که طیف وسیع نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز را به یکدیگر پیوند میدهد. نیروهای خارج کشور نیز اگر بتوانند در حمایت از این شعار و خواست اصلی جنبش سبز دور هم جمع شوند زمینه برای فعالیت مشترک آنان باز خواهد بود. در جنبش سبز شعارهای دیگری نیز سر داده شده است. بر همین قیاس، نیروهای خارج کشور نیز میتوانند خواستها و آرمانهای دیگری را مطرح کنند. ولی همچنان که شعارهای دیگر در درون جنبش سبز نتوانسته است خواست و شعار اصلی آن را تحت الشعاع قرار دهد، در خارج کشور نیز نباید اجازه داد که خواستهای یک گروه بر دیگر گروهها تحمیل شود و یا ملاک صلاحیت برای پیوستن به جمع هواداران جنبش سبز قرار گیرد.
جنبش سبز همبستگی بینظیری از مردم ایران را به نمایش گذاشت. این جنبش سپس در زیر ضربات خرد کننده سرکوب خشن جمهوری اسلامی به سختی آسیب دید و هزاران نفر از فعالان آن مصدوم و مجروح و کشته و زندانی و شکنجه شدند. جنبش به حمایت هرچه بیشتر نیازمند است و ایرانیان خارج کشور میتوانند سهم عمدهای در حمایت از این جنبش ایفا کنند. برای این کار لازم است که اینان حول شعار واحدی که عصاره جنبش سبز است به همگرایی برسند و به رغم تفاوتهای سیاسی و ایدئولوژیک با یکدیگر همکاری کنند. این اتحاد عمل میتواند نقش عمدهای در حمایت از جنبش سبز ایفا کند و به فعالان آن یاری برساند. جنبش سبز رنگین کمان است، و هر حرکت حمایتی از آن نیز باید این خصوصیت را در بر داشته باشد. جنبش سبز یک حرکت ملی است، و حامیان جنبش سبز نیز باید بتوانند در یک حرکت ملی شرکت کنند و به رغم تفاوتهای سیاسی و ایدئولوژیک خود مشترکاً بر خواست اصلی و عام جنبش سبز تأکید بورزند.