iran-emrooz.net | Wed, 26.08.2009, 11:40
از حسین تا حسین، سالی که کعبه سوخت
دارا گلستان
"در همین سال کعبه سوخته شد [و] در همین سال یزید بن معاویه هلاک شد."
"محمد بن عمر گوید: کعبه سه روز رفته از ماه ربیع الاول سال شصت و چهارم، بیست و نه روز پیش از آنکه خبر مرگ یزید برسد بسوخت...............اطراف کعبه آتش می افروختند، از وزش باد شعله ای در خانه کعبه افتاد و بسوخت، چوب های خانه نیز بسوخت....روزی که کعبه سوخته بود از حریر برهنه بود و رکن، از سه جا شکافته بود."
"بیت رهبری" این روزها، اگر چه زبانه نمیکشد اما در محاصره آتشی است که در نتیجهء حماقتهای خود خواسته افروخته شده است.
"بیت رهبری" از یکسو با رودخانهء سبزی روبروست که امکان تبدیل به جویبارهائی کوچک اما سرخ را دارد و از سوی دیگر در بیدادگاه هایش هر آنکس را که خرد میکند، تبدیل به قهرمانی برای فردا میشود. محاکمه اصلاح طلبان و مخالفان استبداد و اعترافاتی که زیر شکنجه از آنها گرفته میشود، نه تنها کمکی به بقای ولایت نمیکند بلکه تا همین امروز هم افکار مردم ایران و جهان تمام کسانی که در سی سال گذشته در سیمای ولایت "اعتراف" کردهاند و یا بنامشان کتاب "خاطرات" چاپ شده است را به مردان و زنانی قابل احترام تبدیل کرده است. آیا نمیبینید که مردم بر همه چیز شما دانایند؟ نمیدانید آنچه را شما ناروا گوئید مردمان روا دانند؟ و مردم هر چه بخواهند همان میشود و آنان بر همه چیز شما آگاهند!
تجاوز به زنان و مردانی که در اسارت ولایت به سر میبرند به اضافهء گونههای دیگر از شکنجههای قرون وسطائی جز تعمیق نفرت از "بیت رهبری" هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت. تمام کسانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند چه در زمان اسارت چه پس از آن، از پاکترین و با ارزشترین مبارزان این سرزمین هستند. کاش "بیت رهبری" به اندازهء بیت یزید بن معاویه "مردانگی" داشت، وقتی که "مردی سرخ روی از اهالی شام" از او خواست تا فاطمه دختر پاکیزهروی علی بن ابی طالب که پس از کشته شدن برادرش حسین به اسارت در آمده بود را برای سوء استفاده به او بدهد، یزید بر آشفت و "مرد سرخ روی" را لعنت کرد.
امروز "حسین" زنده است با پیکری خونین، زخمهای عمیقی همچو ندا، سهراب، پروانه و صدها دیگر بر تن دارد و هر نامردمی زورمداران خون تازه بر این زخمها میدواند. بر دلهاتان پردهایست که نمیبینید. امروز "حسین" در شمار میلیونها زنده است. همین روزها شاید باز در کمال متانت و بردباری و با دستانی تهی و قلبی پر امید شهید بدهد و برای کسانی که ایمان دارند چه روزی بهتر از "نوزدهم رمضان"؟
مراجع محترمی که قرنهاست بر منابر آرزو کردهاند کاش آنجا میبودند و کشته میشدند اما چرا سکوت؟ مگر این همانی نیست که آرزویش میکردید؟ حسین چند بار برایتان نامه بنویسد؟ اگر "خوارج" بیایند کسی نیست که به فریادتان برسد!