iran-emrooz.net | Thu, 30.07.2009, 10:07
جنبش سبز جنبش دمكراسى براى ايران
مزدك ليماكشى
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
جنبش سبز مردم ايران براى دفاع از حق راى خود جنبشى براى دمكراسى در ايران است. در جمهورى اسلامى راى مردم به اشكال مختلف زير پا گذاشته مى شود. كانديداهاى مردم توسط شوراى نگهبان تصفيه مى شوند و حتى آن دسته از كانديدهاى مجلس كه چند دوره از سوى شوراى نگهبان تاييد شده بودند دوباره از سد همين شورا نتوانستند عبور كنند. وكلاى مجالس گذشته ، وزرا و ... به اشكال مختلف مورد بى مهرى و ستم قرار مى گيرند و روانه زندان مى شوند. انتخابات اخير رياست جمهورى نقطه اوج بى توجهى به راى مردم و دزدى مليون ها راى آن ها بود كه به حساب آقاى موسوى و كروبى ريخته شده اما به نام احمدى نژاد نوشته شد. ملت با راى ۸۲ در صدى خود كه حتى از ميزان آرا در دمكراسى هاى غربى بالاتر است مى خواستند تغير ايجاد كنند . اما ولى فقيه با دست يارانش در شوراى نگهبان و ريس جمهور به همراه حاميان امنيتى ـ نطامى اش با انجام يك كودتاى انتخاباتى نه تنها مردم ايران بلكه تمام جهانيان را نسبت به آن چه رهبر و ريس جمهورش بر عليه مردم انجام داده اند آگاه نمود
در شرايط بى ميلى نيروهاى محافظه كار از شركت گسترده مردم ، جنبش سبز فضايى ايجاد كردكه بيش از ۴۰ مليون ايرانى به صندوق هاى راى كشيده شدند. كه اين امر در تاريخ جمهورى اسلامى بى نظير است. مردم ايران با شم تيز خود تشخيص دادند كه مى توان با استفاده از همين نظام انتخاباتى ناقص در جمهورى اسلامى به ديكتاتورى لجام گسيخته مهار زد و كانديداهاى اصلاح طلب را انتخاب كرد، تا دريك پروسه طولانى از طريق اصلاحات تدريجى كشور ما ايران نيز به دمكراسى هاى جهان بپيوندد . به گمان من جنبش سبز به دلايلى كه در زير خواهد آمد جنبشى براى ايجاد دمكراسى در ايران است و موافقين و مخالفين آن نيز از اين ديدگاه بايستى موضع خود را نسبت به آن روشن كنند.
۱ . اگر جنبش سبز با اهميت دادن به شركت در انتخابات و در ادامه تلاش براى باز پس گيرى راى هاى دزديده شده شكل گرفت و جامعه روشنفكرى، مليون ها نفر اقشار ميانى جامعه ، دانشگاهيان ، هنرمندان ، نويسندگان ، جوانان ، زنان ، نمايندگان مجلس از گذشته تا حال ، وزراى دولت هاى گذشته ، نخست وزير، روساى جمهور قبلى ، آيت اله هاى برجسته و حتى ريس شوراى مصلحت نظام را به خود جلب كرد جنبشى بى نظير در تاريخ كشور ماست.
۲ . اين جنبش از مرزهاى گروهبندى هاى سياسى عبور كرده و موقعيت ويژه اى را به خود اختصاص داده است.
اين جنبش وابسته به يك فرد چون مصدق نيست كه با خلع او و يا كودتا برعليه او و يا زندانى كردن كانديداهاى پيروز در انتخابت بتوان آن را نابود كرد.
۳ . اين جنبش مهر ابطال بر دولت بر آمده از كودتاى انتخاباتى را در ابعاد جهانى زده و احمدى نژاد نمى تواند به عنوان ريس جمهور ايران بر آمد كند
۴ . اين جنبش به مانند جنبش ملى شدن نفت و در ابعادى بالاتر از آن به شكل چترى بر سر همه طيف هاى سياسى موجود اين امكان را فراهم آورده است كه همه نيروها بتوانند زير اين چتر به فعاليت بپردازند. جنبش ملى در دهه ۳۰ به دليل ياران نيمه راه اعم از چپ و مذهبى دچار شكست شد و اگر اين بار نيز ما جنبش سبز را تنها بگذاريم استقرار دمكراسى را سال ها به عقب انداخته ايم. در واقع شكست جنبش سبز جنبش براى دمكاسى در ايران را سال ها به عقب خواهد انداخت
۵ . جوانان و اقشار ميانى جامعه مدافعين سر سخت اين جنبش اند . اين نيروها هر چند گرايشات مذهبى دارند اما با ادعاى مذهبى به ميدان نيامده اند آن ها احترام به راى خود را اساس مى دانند.
۶ . اين جنبش بر خلاف جنبش ضد ديكتاتورى شاه ايديولژيك نيست چه مذهبى و چه چپ آن و برخلاف آن دوره براى دمكراسى مبارزه مى كند و دمكراسى در آن دوره شعارى ضد انقلابى و ليبرالى تلقى مى شده است.
نيروهاى مذهبى در آن دوره براى يك انقلاب اسلامى و چپ ها براى استقرار سوسياليسم مى رزميدند. اسلامى ها با شعار نه شرقى نه غربى و كمونيست ها با شعار مرگ بر امپريليسم جهانى به سركردگى امپرياليسم آمريكا به جهان مى نگريستند. اما جنبش سبز از آن ايده هاى ارتجاعى دست شسته و براى دمكراسى مى رزمد و از ضديت ايديولژيك بر عليه دمكراسى غربى فاصله مى گيرد و در عوض چين كمونيست و روسيه را كه اكنون از سر سخت ترين حاميان ديكتاتورهاى جنايت كار و از جمله احمدى نژاد متقلب مى باشند مورد انتقاد قرار مى دهد.
۷ . عمده نيروهاى هواداران دمكراسى خود را هوادار جنبش سبز مى دانند و حضور رهبران مذهبى و شخصيت هايى چون موسوى ، خاتمى و كروبى در رهبرى اين جنبش را در لحظه كنونى به ديده مثبت مى نگرند و بر اين اعتقادند كه اين جنبش در شرايط تعميق خود مى تواند در اتحادى با معتقدين به دمكراسى پارلمانى و يك جمهورى عرفى كشور ما را به دمكراسى هدايت كند
۸ . جنبش سبز در پى كودتاى انتخاباتى با شعار راى من چه شد ايرانيان را به يگانى ، وحدت ملى براى باز پس گيرى راى هاى دزديده شده و عدم مشروعيت بخشيدن به رييس جمهورى متقلب دعوت كرد. اين جنبش با جهت گيرى ضد ديكتاتورى خود و سمت گيرى به سوى انتخابات آزاد به جنبش براى دمكراسى در ايران جان تازه اى بخشيده است.
۹ . اگر در ۳۰ سال قبل بخش عظم نيروهاى سياسى طرفدارى نوعى از انواع ديكتاتورى بوده اند و آن ها را مى شد با شعارهايشان كه مرگ بر اين يا آن كشور و شخض بود پيدا كرد اكنون جنبش سبز با خواست هاى معين دمكراتيك صحنه سياسى ايران را دچار تغيرات جدى كرده است ديگر شعارهاى مرگ بر اين شخص و يا كشور محور اتحاد جنش نيست. اكنون حتى سرنگونى طلبان حرفه اى نيز براى ايجاد تغيير به دنبال جانشينى يك ولى فقيه ديكتاتور با يك ولى فقيه نرم تر و دمكرات تر هستند(از نامه مسعود رجوى به مجلس خبرگان) شعارهاى مرگ بر اين و يا آن ديگر كاركرد سياسى خود را در بين مردم از دست داده است.
۱۰ . اگر در سال هاى ۱۳۷۶ به بعد نيروهاى سياسى ناچار بودند كه رابطه خود را با جنبش اصلاحات تبيين كنند اكنون با حدت و شدت بيشترى به دليل ماهيت دمكراتيك و ضد ديكتاتورى جنبش سبز، نيروهاى سياسى اپوزيسيون جمهورى اسلامى در مقابل حمايت و عدم حمايت از جنبش مردمى سبز دچار مشكلات بزركترى هستند ، اگر بخواهند از اين جنبش حمايت كنند بايد گذشته شان را به نقد بكشند و اگر نخواهند از جنبش سبز حمايت كنند همان تعداد نيروهاى محدودى كه دارند از دست خواهند داد و دچار بحران هاى داخلى شديدترى خواهند شد
در پايان جنبش سبز به مانند چترى است كه همه نيروهاى سياسى در سايه اين چتر فعاليت خود را سازمان مى دهند. اكنون اكثريت قاطع نيروهاى سياسى در داخل ايران حامى جنبش سبز هستند. و تلاش مى ورزند كه با تشكيل جبهه اى همه گير ادامه حضور اين جنبش " براى به زير كشيدن رييس جمهور متقلب" را تامين نموده و فعاليت هاى خود را براى مقباله با ديكتاتورى و فراهم آورى يك انتخابات آزاد توسعه بخشند و با توضيحات پيش گفته بايد گفت كه جنبش سبز جنبش دمكراسى براى ايران است .