iran-emrooz.net | Tue, 14.07.2009, 13:08
نامهای به هموطنان خارج از کشور
رهام جوانی
نامهای به هموطنان خارج از کشور: وظیفه شما سنگینتر است، فایده اعتراضهای شما هم شاید بیشتر!
رژیم جمهوری اسلامی ایران تاکنون از سه رانت بسیار مهم برخوردار بوده است، که این رانتها مقابله با این رژیم را به شدت دشوار میکرد (و می کند):
رانت نفت:
دولتی که پول نفت را دارد به پول مردم احتیاجی ندارد و دولتی که به پول مردم (مالیات آنها) احتیاج نداشته باشد، به رأیشان هم احتیاجی ندارد. (به همین دلیل طرفدار طرح واگذاری سهام شرکتهای نفتی به مردم بودم و به خاطر همین طرح به کروبی رأی دادم.)
این رانت هنوز پابرجاست. به نفع ماست که قیمت جهانی نفت کاهش یابد، حتی به نفع ماست اگر دنیا خرید نفت از ایران را تحریم کند.
ایران روزانه قریب به 4 میلیون بشکه نفت تولید می کند که حدود 2 میلیون آنرا در داخل مصرف میکند و 2 میلیون را صادر می کند. تحریم خرید نفت از ایران شدنی است، چون بسیاری از صادرکنندگان نفت در جهان در حال حاضر بسیار کمتر از ظرفیت خود تولید می کنند.
رانت نداشتن یک اپوزیسیون درست و حسابی و منسجم:
تنها مخالفان منسجم جمهوری اسلامی تابحال «سلطنت طلبها» بودند و طرفداران رجوی. هیچکدام از این دو گروه از پایگاه اجتماعی مناسبی در بین مردم ایران برخوردار نیستند. کما اینکه در جریان اعتراضات اخیر هم اعلام حمایت مسعودرجوی و یا غلامرضا پهلوی با واکنش نسبتاً تند وبلاگ نویسان و فعالان سیاسی ایرانی مخالف رژیم روبرو شد.
رژیم تابحال بارها سعی کرده بود که به اصلاح طلبان داخلی حالی کند آنها را خودی نمیداند، اما آقایان به گوششان نمیرفت و باز هم خود را «درون نظام»، «انقلابی»، «طرفدار ولایت فقیه» و ... میخواندند. واقعاً امیدوارم حالا که ولی محترم فقیه این بار سعی کرده که غیر خودی بودن آقایان را به چشمشان فرو کند، این آدمها سر عقل بیایند. در این حالت می توانیم بگوییم که رژیم خودش برای خودش یک اپوزیسیون درست کرده است.
رانت شرایط بین المللی:
+ حمایت روسیه و چین: که از ایران به عنوان ابزاری برای امتیازگیری از غرب استفاده میکنند و تداوم تحریمهای بین المللی علیه ایران برای این دو کشور فرصتی است برای باجگیری از دولتف چپاول سرمایههای ملی و بهرهمند شدن از رانتهای اقتصادی،
+ اختلافات بین اروپا و آمریکا: که با روی کار آمدن اباما کمرنگ شده است،
+ آشفتگی اوضاع منطقه: درگیری آمریکا و غرب در دو جنگ فرسایشی در عراق و افغانستان که دست برقضا هر دوی این جنگها منجر به برکناری مخالفان منطقهای رژیم و روی کار آمدن دولتهای طرفدار رژیم شده است.
+ اختلاف بین اعراب و اسرائیل: که به ایران امکان میدهد با «موشدوانی» و حمایت از گروههای تروریستی برای خود امتیاز باجگیری از غرب را فراهم کند. از طرف دیگر ژست «ضد صهیونیستی» رژیم باعث میشده است تا هر حرکتی علیه آن توسط جامعه بینالمللی توسط افکار عمومی منطقه تعبیر به توطئهای پنهان به نفع اسرائیل شود.
مبارزات مردم ایران در یک ماه گذشته، ضربهای اساسی به موقعیت رژیم وارد کردهاست و تداوم این مبارزات (که روز به روز پختهتر هم میشوند) بیش از پیش رژیم را بیحیثیت خواهد کرد.
اما برای مبارزه با هر سه رانت فوق، هموطنان و فعالان سیاسی عزیز خارج از کشور شاید بتوانند نقش بیشتر و مؤثرتری نسبت به مردم داخل ایران داشته باشند.
تلاش برای همراه کردن افکار عمومی مردم کشورهای جهان برای وارد آوردن فشار بر دولتها برای قانع کردن آنها به «تحریم خرید نفت از ایران» (به جای تحریم صادرات بنزین که به نفع دولت است و ضررمردم) میتواند بسیار مفید واقع شود. فریاد محسن مخملباف را در جلسه اضطراری پارلمان اروپا فراموش نکنیم: «ما را با نفتمان معامله نکنید.»
شکی نیست که بسیاری از دولتمردان غربی حاضرند ما را نه با نفت، که با چیزهای کم ارزش تر از آنهم معامله کنند. (مثلاً تعلیق غنیسازی اورانیم) مبارزات و مخالفتهای شما و تلاش شما برای همراه ساختن فرهیختگان و افکار عمومی کشورهای غربی می تواند حداقل این معامله را پرهزینهتر و دشوارتر کند. (این مقاله را در تایم بخوانید، نویسنده صریحاً پیشنهاد کرده که اگرچه ممکن است چشمپوشی ما از سرکوب مردم توسط رژیم به خیانت تعبیر شود، اما باید واقعبین بود و از فرصت بی اعتبار شدن رژیم برای امتیاز گیری بیشتر استفاده کرد.)
نکته مهم دیگر، حمایت آگاهانه از اصلاحطلبان داخلی و پرهیز از تفرقه است. چیزی که شاید بشود اسم آنرا «وحدت هوشمندانه» گذاشت. گفتن اینکه «حجاریان خودش از موسسان وزارت اطلاعات است»، «کروبی آخوند است»، «موسوی در جریان کشتار سال ۶۷ اگر دست اندرکار نبوده باشد ساکت بوده» و ... کمکی به جنبش نمیکند. (جملاتی شبیه به این را همیشه خیلی راحتتر می گفتم و مینوشتم، بعد از دیدن فیلم خاکسپاری سهراب اعرابی و ضجههای مادر او و تصور اینکه مادران قربانیان کشتارهای سال ۶۷ چه کشیدهاند، این کار را برایم سختتر کرده است. حالا می فهمم که آنها حق دارند اگر از موسوی یا کروبی و دیگر دستاندرکاران رژیم متنفر باشند).
این وحدت اما باید هوشمندانه باشد. میتوانم حدس بزنم که در زمان انقلاب بهمن 57 هم بسیاری از مردم برای جلوگیری از همین تفرقه بود که با شعار «جمهوری اسلامی» همراه شدند و بعد از دو سه سال مجبور شدند روسری بهسر کنند و «دموکراسی مثل همه دموکراسیهای دنیا» تبدیل شد به «یا روسری، یا توسری.»
یعنی اگر هر کدام از ما به هر دلیلی در بسیاری از موارد (مثلاً مذهبی بودن اکثریت آنها) همرأی اصلاح طلبان داخلی نیستیم، باید ضمن اعلام حمایت، این موضوع را نیز برای آنها جا بیاندازیم.
از طرف دیگر، اندیشمندان ایرانی خارج از کشور که به مراکز علمی، تحقیقاتی و مطالعاتی که مورد مشاروه تصمیمگیران سیاسی قرار میگیرند، دسترسی دارند. باید تلاش کنند تا هویت واقعی این رژیم «آخرالزمان گرا» را شفافتر کنند. سیاستمداران غربی باید بفهمند که فقط با یک دیکتاتوری خونخوار، منفعت طلب و قدرتپرست (مثل سایر دیکتاتوریهای دنیا) طرف نیستند. بلکه بخش قابل توجهی از حاکمیتِ تمامتخواه ایران، تکلیفگرایان دیوانهای هستند که خود را مأمور آمادهسازی مقدمات ظهور امامزمان میدانند.
خیال اینکه اگر به آنها امتیاز بدهیم (مثلاً تضمین بقای جمهوری اسلامی، چشمپوشی از سرکوبهای داخلی و ...) و در مقابل هم آنها تلاش برای دستیابی به بمب و یا حمایت از گروههای تروریستی را متوقف خواهند کرد، خیال خامی است.
این رژیم همانقدر که برای مردم ایران خطرناک است، برای کویت، عربستان، اسرائیل، امریکا، اروپا و حتی روسیه و چین نیز خطرناک خواهد بود. این موضوع را باید برای همه روشن کرد.
به نظر من هنوز مقالات خوب به زبان انگلیسی دربارهی نظریهی ولایت فقیه، امام غایب، آخرالزمان و ... بسیار کم است و مقالات و تحقیقات موجود هم عموماً جدی گرفته نمی شود. شاید دلیل آن این باشد که برای بسیاری از تحلیلگران غربی این موضوع آنقدر دور از ذهن است که فکر میکنند نویسنده یا محقق اغراق میکند. باید این موضوعات را برای آنها جا انداخت.
هدف همه دوستداران ایران، چه در داخل و چه در خارج باید تلاش برای ریشهکن کردن رژیم غاضب ولایت فقیه (به قول شعاری که روی یکی از اسکناسها دیدم: ولایت وقیح) باشد. باید سعی کنیم این سه رانت را از این حکومت بگیریم.