iran-emrooz.net | Thu, 02.07.2009, 23:31
مراحل چهارگانه و آینده کودتای انتخاباتی
محسن حیدریان
ایران به کدام سمت میرود و کودتای انتخاباتی به کجا میانجامد؟ این حادترین پرسش ایرانیان است. یکی از راههای کوشش برای ورود به این بحث، توضیح و فهم منطق حوادث طوفانی هفتههای اخیر است. به این منظور میتوان با تقسیم حوادث تاریخی هفتههای اخیر به مراحل چهارگانه: ۱ـ شوک ۲ـ عکس العمل ۳ـ درنگ ۴ـ سمت و سوی تازه، تصویر کلیتری از پروژه سیاسی در حال شکلگیری بدست آورد.
فاز نخست یا شوک
هیچ کس، حتی بدبینترین تحلیلگران نیز، قادر به پیشبینی رفتار بنیادگرایان راست پس از شکست انتخاباتی نبود. از همین رو کودتای انتخاباتی، اکثریت بزرگ مردم را در بهت و اندوه باور نکردنی فرو برد. میزان و ابعاد تقلبات انتخاباتی و تایید سریع آن از سوی خامنهای، همگان را بشدت لرزاند و شوکی بیسابقهای بر ذهنیت، وجدان و روان عمومی جامعه وارد کرد. برگ برنده کودتا گران در این مرحله، سازماندهی، کاربرد همه سخت افزارهای خشونتآمیز و نیز سرعت عمل خیره کننده، ولی ضعف ذاتی آنها کم بها دادن به آگاهی مردم و نیز تیزهوشی و پایداری رهبران اپوزیسیون موسوی و کروبی بود. کودتای انتخاباتی برای خامنهای نه یک ضرورت بلکه یک انتخاب میان محدود شدن قدرت یا افزایش آن بود.
فاز دوم: توهمزدایی تاریخی
در فاز دوم یا عکسالعمل، ورق به سرعت برگشت. تظاهرات میلیونی مردم و جهانی شدن اعتراضات، کودتاگران را بشدت غافلگیر کرد. در این مرحله کودتا گران ناگهان چشم به صحنههایی بازکردند که در سی سال گذشته حتی در وحشیترین رویاهای آنها هم جایی نداشت. به یکباره دستگیری گسترده آزادیخواهان، فضای ترور و تبلیغات رسانهای، به سلاحهای زنگ زدهای تبدیل شدند. مهارت شگفتانگیز کودتاگران در آورد گاه سیاست و مهمتر از آن هنر ماندن بر سریر قدرت به یکباره به ضعف جبران ناپذیر آنها بدل شد. کودتاچیان بطور بیسابقهای منزوی و بیآبرو شدند. مهمترین نتیجه کودتا توهم زدایی تاریخی از ولایت فقیه و فرو ریختن «تابو»ها و «خط قرمزهای» متعدد در نظام تبعیض آمیز حاکم بود. نیروهای سیاسی و اصلاح طلبان برای فرو ریختن هر یک از این تابوها مانند انتقاد از ولایت فقیه، آزادی تجمعات و تظاهرات و یورش بردن به برج و باروی دیکتاتوری سالها کوشیده بودند. در این فاز وسیعترین اقشار مردمی کشور وارد عرصه سیاست شدند. همبستگی ملی و فرهنگ مدنی و مدرن ایران و رفتار مسالمتآمیز آزادیخواهان با خواست مشترک "ابطال انتخابات" به نقطه عطف مهمی در تاریخ معاصر ایران تبدیل شد. یکپارچگی ایرانیان داخل و خارج از کشور، اجماع اعلام شده بر سر یک خواست مشترک در سراسر جهان و انزوای سیاسی نیروهای افراطی از صفوف متحد ایرانیان، فرهنگ سیاسی دمکراتیک و مدرن ایران را رونمایی کرد. اما کودتا گران از طریق سرکوب بیرحمانه جنبش مردمی و نیز به سکوت واداشتن نیروهای بینابینی حاکمیت نظیر رفسنجانی و بخش مهمی از روحانیون موفق به عبور از خواست ملی لغو انتخابات شدند. نظام سیاسی کشور به سه اردوی کودتاگران، بینابینیها و اپوزیسیون تبدیل شد. اما ارزشهای دینی مورد ادعای اقلیت حاکم، همچون زشتترین و فاسدترین چهره قدرت جلوهگر شد.
فاز سوم: دوران تامل و نوسازی سیاسی
با سرکوب بیرحمانه و فروکش کردن تظاهرات، اوضاع به فاز سوم یعنی دوران تامل، تحلیل و تجدید قوا فرارویید. در این مرحله میل کسب پیروزی سریع در هر دو سو فرو مینشیند و تدبیر، سیاست و نوسازی استراتژی سیاسی جای هیجانات را میگیرد. اکنون با بازگشت موقتی مردم به خانهها و بیانیه شماره نهم میرحسین موسوی و نیز سخنرانی محمد خاتمی درباره کودتای مخملین علیه مردم، وارد این فاز شدهایم.
مهمترین موضوع این مرحله نوسازی یک استراتژی سیاسی منسجم و کارآمد از سوی اپوزیسیون به رهبری موسوی کروبی با هدف اجماع حداکثر نیروهای سیاسی ممکن و پایداری با خواست روشن استعفای دولت نامشروع احمدینژاد است. کودتاگران اما هنوز به سمت گورستانی کردن فضای سیاسی، پروندهسازیهای تازه و سناریوهای وحشتی پیش میروند که در ظاهر تهاجمی اما در باطن بشدت تدافعیاند. با این وجود آرایش قوا در میدان نبرد سیاسی به گونهای است که هیچ یک از طرفین نباید اسیر توهم پیروزی درکوتاه مدت گردند. در این مرحله مکث اساسی جنبش مردمی باید بر ایجاد شبکههای ارتباطی بدون خطر و اشکال جدید سازماندهی و مقاومت مدنی در برابر دولت کودتا متمرکز شود. در رهبری سیاسی اپوزیسیون نیز نیاز به اندیشه سیاسی منسجم و بازتری به چشم میخورد. گرچه شخصیت مقاوم موسوی که ترکیبی از عمل گرایی، مدیریت اجرایی و بازدهی سیاسی است، از او یک رهبر شایسته اپوزیسیون ساخته است. اما در این مرحله او باید برای تشکیل یک دولت در سایه و نیز گفتگو با همه کسانی که برای پایان دادن به دولت احمدینژاد و تحول در نظام سیاسی در چارچوب قانون اساسی میکوشند، دست به یک ابتکار تازه در صحنه سیاسی کشور بزند.
با بیاثر شدن تبلیغات مسموم کودتاگران وقت آن فرا رسیده است که موسوی برای جلب افکار عمومی و دولتهای معتبر جهان در به رسمیت نشناختن دولت احمدینژاد بطور فعال از همه ایرانیان خارج از کشور کمک بگیرد. با چنین سمت گیری است که میتوان در راه شکل گیری یک مقاومت فعال و قانونی فراگیر در مرحله کنونی گام گذاشت و یک برنامه میان مدت مبارزه آگاهانه مسالمت آمیز را قوام و استمرار بخشید. در این صورت بیگمان بنبست سیاسی دولت احمدی نژاد و رهبری خامنهای در اثر هر حادثهای میتواند به واقعیت اجتباب ناپذیر پایان استبداد در ایران منجر شود. استعفای دولت نامشروع احمدی نژاد که در عمل سرنوشت رهبری را نیز رقم خواهد زد، به مرکزیترین خواست اپوزیسیون باید تبدیل شود.
فاز چهارم : آینده کودتا
در فاز چهارم یا جهت گیری تازه، به احتمال قوی شاهد رو شدن برگهای تازهای در سناریو کودتا گران خواهیم بود. اما مسلم آن است که بازگشت به نقطه قبل از انتخابات و یا اداره کشوری با وسعت و اهمیت ایران با دولت کودتایی و اقلیت احمدی نژاد ناممکن است. دولت احمدی نژاد شکنندهتر، متزلزلتر و ناپایدارتر از همیشه در برابر اکثریت عمیقا ناخشنود مردم همچون شعله لرزان شمعی میماند که عمر آن در برابر هر نسیمی میتواند بسرعت خاموش شود. تنها شانس دولت کودتا که میتواند به طور موقت به بازسازی پوپولیسم مذهبی یاری رساند، یک یارگیری گسترده در جامعه و صف بندیهای تازه سیاسی در حکومت و نیز در رابطه با جهان امروز است. چنین پروژهای، علاوه بر منابع مالی و نفتی و تبلیغاتی، نیاز به حضور نخبگان سیاسی خوش نام و معتبری دارد که نایابترین سرمایه اجتماعی در بساط خامنهای احمدی نژاد است. حتی در اینصورت نیز هر عقبنشینی تازه، به معنای امکانات جدیدتری بسود اپوزیسیون خواهد بود. بنابراین آینده کودتا بستگی زیادی به صف بندیها و یار گیریهای تازه سیاسی در دو سوی پیکار و موفقیت در تدوین و اجرای یک طرح و اندیشه سیاسی منسجم و عملی در راه بسیج حد اکثر نیروهای ممکن دارد.
فراموش نباید کرد که دولت کودتا در رفتار و محتوی نماد سخت افزاری یعنی کاربرد خشونت، نیروی نظامی، شکنجه و سرکوب است. اما در برابر اپوزیسیون نماد نرم افزاری یعنی همبستگی، آزادیخواهی، مسالمت جویی، شبکههای ارتباطی میلیونی و اشکال جدید سازماندهی و مقاومت مدنی است. همگان میدانند که دنیای سخت افزاری دست کم سه دهه است که در برابر نرم افزاری به زانو در آمده است.