به نام خداوند رحمان و رحیم
ایران در این روز و شبهای تاریخی، در برابر «كودتای رهبری و برخی فرماندهان سپاه پاسداران و حامیان دولت فاسد و دروغگو» با تمام وجود ایستاده است. كودتایی به سبك «نظامیان تركیه» بر علیه رأی و گرایش دموكراتیك و آزادیخواهانهی مردم. كودتایی كه در پی نادیدهگرفتن «حق حاكمیت ملت» بوده و هست، آنهم ملتی كه صرفا در چارچوب «قانون اساسی جمهوری اسلامی» حقوق قانونی و مشروع خویش را مطالبه میكند و هنوز هم خود را ملتزم به قانونی میداند كه رهبری و باند كودتاچی او، هرگز به آن ملتزم نبوده و پیدرپی آن را نادیده گرفته و این پیمان و میثاق ملی را نقض كردهاند.
در روزهای پایانی فروردین ۱۳۸۷ در بیانیهای آشكار، رهبری كشور و باند حامی او را با ذكر دلایل گوناگون، به «براندازی نظام» متهم كردم و اكنون همهی كسانی كه كودتای فعلی بر علیه حق قانونی و خواست آنان انجام گرفته، بر صحت آن اتهامات و «مجرم بودن متهمان» گواهی میدهند.
در بطلان نتایج اعلامشده، تردیدی نمیتوان كرد. چرا كه همهی شواهد و قرائن از «عزم پیشین كودتاچیان» برای معرفی احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور، حكایت میكند. عمدهترین این شواهد عبارتاند از؛
۱- در تاریخ ۲۰ خرداد (۲ روز پیش از رأی گیری) رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مصاحبه با هفتهنامهی «صبح صادق» ارگان رسمی سپاه پاسداران، ضمن متهم كردن هواداران میرحسین موسوی به «تلاش برای راه انداختن یك انقلاب مخملی» رسما تهدید كرده بود كه؛ «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انقلاب مخملی در ایران را در نطفه خفه خواهد كرد».
پیش از آن هم برخی چهرههای بانفوذ جناح راست از «محال بودن برگشت اصلاحطلبان به قدرت و عدم اجازه از سوی جناح متبوعشان برای چنین اتفاقی» سخن گفته بودند.
۲- در نیمهشب ۲۲ خرداد، برخی خبرگزاریها و روزنامههای وابسته به كودتاچیان از پیروزی نامزد خود با میزان رأیهای كه هنوز شمارش نشده و فردای آن روز رسما اعلام گردید، خبر داده بودند. حتی برخی از آنان از دو روز قبل نیز همین درصد آراء را منتشر كرده بودند.
شخص احمدینژاد نیز یكهفته قبل از پایان تبلیغات در جمع اعضای ستاد خود گفته بود: «من پیروز قطعی هستم و تعجب میكنم كه دیگران چرا خودشان را بیهوده معطل میكنند».
آن روزها این سخنان و موضعگیریها را حمل بر «جنگ روانی» میكردند ولی اكنون معلوم میشود كه «با كشف و شهود از عالم غیب خبر دادهاند!!».
۳- اعلام نظر ناگهانی و شتابزدهی آقای خامنهای در مورد انتخابات ریاست جمهوری در ساعت ۱۰ صبح ۲۳ خرداد و «تایید صحت آن و تشكر از امانتداری مجریان و ناظران، و تبریك به فرد منتخب و اعلام جشن پیروزی» و در حقیقت، اعلام «پایان قطعی پروژهی انتخابات با پیروزی حامیان خویش» قبل از اعلام نتیجهی نهایی از سوی وزارت كشور و پایان مهلت رسیدگی به شكایات توسط شورای نگهبان و تأیید صحت انتخابات از سوی این نهاد (كه طبق قانون اساسی، تنها نهاد قانونی صاحب صلاحیت برای اظهارنظر قطعی در مورد انتخابات است)، نشانگر عزم پیشین رهبری برای معرفی «چوپان دروغگو» به عنوان «رئیس جمهور منصوب رهبری» است.
این اقدام رهبری، مصداقی برای سخن رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران در مورد «در نطفه خفه كردن انقلاب سبز و مخملی طرفداران میرحسین موسوی» بود. ایشان با «تعجیل در اعلام نتایج و بستن پروندهی انتخابات» میخواست خود و حامیانش را از شر «رئیس جمهوری اصلاحطلب» و «انقلاب سبز» وی، راحت كند و چهارسال را آسوده سپری كند.
البته ایشان و بسیاری از دوستان آقای موسوی هم فكر نمیكردند كه میرحسین، تا این اندازه مقاومت كند. تصور همگان این بود كه در برابر مواضع رهبری، ایشان نیز مثل آقای محسن رضائی، كوتاهآمده و تمكین خواهد كرد.
۴- طبق اقرار و اعتراف شخص آقای خامنهای، در این دوره، بیش از ۱۰ میلیون نفر از مردمی كه در انتخابات گوناگون گذشته شركت نمیكردند نیز به میدان آمدند.
تردیدی نیست كه این افراد، كسانی بودند كه در طول سالهای گذشته، بهخاطر «مخالفت با سیاستهای مسئولان كشور و نتیجه بخش ندانستن حضور خود برای تغییر وضع موجود» از شركت در رأیگیریها، پرهیز میكردند و اكنون كه به میدان آمده بودند، برای «تغییر اوضاع» بوده است و نه «ادامهی وضع موجود». اما عملا این رأی به نفع احمدی نژاد «مصادره» شده است و رأی او را به میزان «بیش از ۱۰ میلیون رای افزون برتعداد آرائی كه آخرین نظرسنجیهای علمی نشان میداد» اعلام كردهاند. گویی این جمع تازهبهمیدانآمده، عاشق احمدینژاد بودهاند و برای زدن «مشت محكم به دهان مخالفان وی» به میدان آمدهاند!!
۵- در كنار دروغ آشكار ۲۴ میلیون رأی احمدی نژاد (و فقط معادل نیمی از آن برای آقای موسوی)، یكی از آشكارترین دروغهای انتخاباتی این دوره در مورد رأی آقای كروبی است كه هر انسان آگاهی را آزار میدهد.
كینهی آقای خامنهای از شعار «تغییز» آقای كروبی و وجود برخی چهرههای سرشناس پیرامون ایشان و برنامههای مختلفی كه ارائه كرده بود و لزوم پاسخ احمدینژاد به «خط و نشان كشیدن اقای كروبی در دوسال پیش برای وی در انتخابات بعدی ریاست جمهوری»(كه اكنون زمانش رسیده بود) انگیزههای كافی برای «نشاندادن اثر كینه و انتقام، در اعلام نتیجهی آراء او» را فراهم ساخته بود.
كینهی حاكمیت كودتایی از كروبی، دلایلی چون صراحت او در «اعتراض به؛ قتل زهرا بنی یعقوب، نظارت استصوابی و رد صلاحیتها، در برنامهی تبلیغی تلویزیونی» و امثال آن را نیز داشته است.
۶- افزایش ۱۰ برابری صندوقهای سیار، كه عملا دور از چشم ناظرین نامزدها، امكان همهگونه تقلب را فراهم میكرد و بیاعتنایی به اعتراض نامزدها نسبت به این افزایش غیر منطقی، یكی دیگر از شواهد این ماجرا است.
۷- نداشتن ناظر در بسیاری از صندوقها از سوی نامزدها، بهخاطر كارشكنیهای وزارت كشور و فرمانداریها، امكان جابجایی آراء را فراهم ساخته بود و كسی باور نمیكند كه دولتی كه پیش چشم مردم دروغ میگوید و فسق علنی انجام میدهد و آمار را وارونه جلوه میدهد، از جابجایی آراء و وارونه كردن آمار رأی مردم، پروایی داشته باشد.
۸- راهندادن ناظرین نامزدها در بسیاری از موارد و مراحل مربوط به «آماده كردن صندوقها، رأی گیری و شمارش» و خصوصا در «اتاق تجمیع آراء» و بیرونكردن كاركنان رسمی وزارت كشور و شمارش غیرمتعارف آراء ایندوره، زمینهی دستبرد به آراء مردم را فراهم كرده بود. این رفتار غیرقانونی، اعتماد به نتایج رسمی را مخدوش میكند.
۹- این دولت پیش از این و در «رأی گیری برای مجلس هشتم» نیز صحنههای آشكاری از تقلب را رقم زده بود. مثلا؛ یكی از حامیان دورهی پیش احمدینژاد (كه فعلا منتقد او است) رسما در مصاحبهاش اعلام كرده بود كه «من با خانوادهام در یكی از شعب رأی گیری، حاضر شده و رأی دادهایم ولی با كمال تعجب، در همان صندوق، رأی مرا “صفر” اعلام كردهاند». این داستان مشابه همان چیزی است كه برای مرحوم «مدرس» در دورهی رضاخان اتفاق افتاده بود.
وقتی چنین وقاحتی در تقلب رأی مردم از این مجریان و ناظران بهثبت رسیده است و فردی از اردوگاه خود آنان به آن اعتراف میكند، خیانت آنان در امانت آراء مردم، قطعی و مسبوق به سابقه است. بنا بر این، شهادت آنان به صحت انتخابات، از نوع «شهادت فاسق» و شرعا و عقلا غیر قابل اعتماد است.
۱۰- گزارشهای فراوانی از نیروهای مردمی حاضر در صحنههای مختلف انتخاباتی در مورد «رأی گیری از افراد زیر ۱۸ سال و بدون ثبت در شناسنامه» یا «جابجایی آرائ میر حسین موسوی و كروبی و رضائی به نفع احمدی نژاد» به ستادهای نامزدهای مغبون، رسیده است كه موجبات اعتراضات آنان را طی بیانیهها و اعتراضات كتبی به مراجع قانونی، فراهم كرده است.
سابقهی «خیانت در امانت آراء ملت» به ضمیمهی این گزارشات متكی بر تخلفات رسمی، شواهد معتبری برای عدم اعتماد به نتیجهی اعلام شده به صورت رسمی را فراهم كرده است.
۱۱- آقای خامنهای و باند كودتاچی وی، اگر خواهان حقیقت بودند، از طرح «كمیتهی صیانت از آراء مردم» استقبال میكردند. آنها نه تنها استقبال نكردند كه طراحان را به «اهانت به نظام و همراهی با دشمنان» متهم كردند تا زمینهی كودتای خود را فراهم كنند.
در فرهنگ عمومی این كشور این سخن حكیمانه را همه پذیرفتهاند كه؛ «آن را كه حساب، پاك است، از محاسبه چه باك است» (حتی آقای خامنهای در پاسخ یكی از یاران قدیمی خود در قضیهی پول گرفتن از شهرام جزایری، به همین مطلب اشاره كرده بود). اكنون نیز با همین منطق، میتوان پرسید كه چرا از «نظارت مردم» نگران میشوند و آن را مخالف منافع خود میپندارند؟ آیا قصد خیانتی داشته و دارند كه از نظارت دیگران بر خویش، اینگونه میهراسند و همه را متهم به همراهی با دشمن میكنند؟
بازداشتهای گستردهی سیاسیون و حتی فعالان ستادهای نامزدهای اصلاحطلب و قطع ارتباطات تلفنی و رسانههای مربوط به مخالفان كودتا، چهرهی عریان «كودتای ۲۳ خرداد ۱۳۸۸» را نمایان ساخت. سركوب شدید تجمعات مردمی در روز ۲۳ خرداد و حضور گستردهی نیروهای مسلح و تشدید فوقالعادهی فضای امنیتی، تمامی اجزاء پازل این كودتا را دركنارهم قرار داد تا در برابر اقدام غیرقانونی كودتاچیان، هیچ مقاومتی نشود.
۱۲- در موارد مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، سالها است كه از «لزوم نظارت بینالمللی» دفاع كردهام. دلایل قانونی و عقلی برای این مطلب وجود دارد؛
یكم؛ دولت ایران در زمان رهبری آقای خامنهای، عضویت در كنفرانس بینالمجالس را پذیرفته است و آن را به رسمیت شناخته است.
دوم؛ طبق مصوبات این كنفرانس، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس كشورهای عضو، باید با نظارت بینالمللی انجام گیرد.
سوم؛ ایران تاكنون چندبار به عنوان «ناظر» در انتخابات چند كشور حضور داشته و با پذیرش حضور خود به عنوان ناظر، روند اعمال نظارت بینالمللی بر انتخابات كشورها را عملا تأیید كرده و به رسمیت شناخته است.
چهارم؛ دولت و حكومتی كه عملا روند «نظارت بینالمللی» را پذیرفته، نمیتواند از نظارت بینالمللی بر انتخابات خود، جلوگیری كند. این حقی «دو سویه» است و هیچ كشوری مجاز نیست كه فقط یك سویهی آن را بپذیرد و سویهی دیگر را انكار كند.
اكنون باید پرسید كه؛ «چرا حاكمان فعلی ایران و حامیان آنها، با طرح «نظارت بینالمللی بر انتخابات ایران» رنگ از چهرهشان میپرد و برای فرار از پاسخگویی، بدون هیچ منطقی، به جوّسازی پرداخته و رگهای گردنشان بیرون میزند و با پرخاش و هتاكی، خواستاران نظارت بینالمللی را به انواع تهمتهایی كه تنها شایستهی خودشان است، متهم میكنند؟!!
كودتای ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ علیه ملت ایران و تصمیم قاطع او به «ریاست جمهوری میر حسین موسوی» نشان میدهد كه علتالعلل تمام آن مخالفتها، مقاصد سوء كودتاگرانه بر علیه حق حاكمیت ملت بوده و هیچ دلیل دیگری نداشته و ندارد.
۱۳- آقای خامنهای در دیدارش با اعضای ستادهای نامزدها در تاریخ ۲۶ خردادماه ۱۳۸۸ ادعا میكرد كه؛ «همهی كسانی كه در انتخابات شركت كردهاند، چه رئیس جمهور منتخب!! و چه دیگران كه رای اقلیت را دارند، همه از نظر نظام، مردم ایران هستند و برای نظام فرقی ندارند. همه محترماند و موافق و مدافع نظام جمهوری اسلامیاند!!».
گویی هیچكس نمیپرسد كه چرا طرف اقلیت (به ادعای ایشان) در تمام دوران رهبری ایشان از امكانات صداوسیما محروماند و طرف مقابل تمام امكانات را به مصادرهی خود درآورده است.
ایشان از «لزوم توجه در سخنان بهگونهای كه تحریككننده نباشد» سخن گفت. كیست كه نداند كه بیشترین اهانتها و تهمتهای ناروا را شخص ایشان بر علیه همان اقلیت ادعایی در طول این سالیان، بر زبان رانده و منتشر كرده است.
ایشان بهگونهای سخن میگفت كه گویا هیچ اتهامی متوجه خود وی نیست!! تمامی اقدامات اخیر در سایهی حمایتهای آشكار ایشان از باند كودتاچی، رقمخورده است.
۱۴- ایشان از «لزوم موضعگیزی شفاف در برابر خشونتطلبان و اغتشاشگران و مهاجمان به اموال عمومی و خصوصی و جنایتكاران» سخن گفتند. كاش یادی از «شهیدان ۲۵ و ۲۶ خرداد» نیز میكردند و لااقل اظهار تأسف میكردند.
آیا ایشان از جنایات «كوی دانشگاه» و خیابان آزادی، و شهرهای اصفهان و شیراز، و شهادت مردم غیر مسلح، كه به دست نیروهای رسمی و مهاجمان مسلح تحتالحمایهی آنها انجام گرفته، صریحا موضعگیری میكردند تا متهم به رضایت به آنان جنایات نمیشدند.
آیا از جنایاتی كه آقای اعلمی در محدودهی محل سكونتش گزارش كرده است و یا حمله به مجتمع مسكونی سبحان كه هردو مورد از سوی نیروهایی كه مسلح بودهاند به انجام رسیده و نیروی انتظامی هم متعرض آنان نشده است، بیخبر هستند؟!! آیا شكستن شیشههای آپارتمانها و اتومبیلهای ساكنان و تهدید و فحاشیهای آنان بهخاطر تكبیرگویی ساكنان، از نظر ایشان جرم است یا خیر؟ آیا از عكسهای منتشره در مورد هجوم نیروهای رسمی ضدشورش به منازل شخصی و ضرب و شتم مردم و مجروح ساختن آنان و صدمه زدن به اتومبیلهای پارك شده در كوچهها بیخبرند؟!!
آیا از وحشیگریهای مهاجمان به كوی دانشگاه تهران اطلاعی ندارند؟!! آیا عكسهای اتاقها و ورودی ساختمانهای كوی را مشاهده نكردهاند؟!!
آیا تكرار این موارد ناشی از «عدم پیگیری جنایت قبلی در كوی دانشگاه» نبوده و نیست؟!! آیا اشك ریختن چند سال قبل، كفاف آنهمه جنایت را داد؟ و آیا امروز هم سكوت ایشان در برابر جنایاتی كه مهاجمان تحتالحمایة مرتكب میشوند، توجیه شرعی و قانونی دارد؟!! مگر ایشان «فرمانده كل قوا» نیست؟ و هزاران پرسش دیگر كه متأسفانه هیچ پاسخی نداشته و ندارد.
آنانی كه در برابر شهادت مظلومانهی «زهرا بنییعقوب، ابراهیم لطف اللهی و ...» در زندانها و بازداشتگاه های رسمی حكومتی سكوت كردهاند و آن را از «كشیده شدن خلخال از پای یك یهودیه» كمتر ارزیابی میكنند، امروز ثمرهی آن همه جنایت و «امضای آنها با سكوت» را برداشت میكنند.
۱۵- ظاهرا ایشان هیچ شرمی از آنهمه اظهار وحدت و همبستگی در حضور افرادی كه صمیمیترین دوستان و همكاران ستادهاشان را در زندان میدیدند، نداشت و بهگونهای نصیحت میكرد كه انگار همه آزادند و هیچ اتفاقی نیافتاده است!! كجای آن ادعاها با دستگیری گستردهی سیاسیون همخوانی دارد؟!! آیا یكبار اقدام به كشتن «سعید حجاریان» برای نیروهای كودتاچی كفایت نمیكرد كه «جسم تكیدهی او» را نیز برنمیتابند و بازداشت میكنند؟!! جدا شرمآور است.
مگر جرم آنان چیزی جز دفاع آرام و منطقی از حقوق قانونی خود و مردم بوده است؟ مگر راهپیمایی و اجتماعات و اعتراضات منطقی و غیر خشونتبار، طبق قانون اساسی كشور، آزاد نیست؟ كدام اصلاحطلبی را سراغ دارید كه رویكردهای خشونتبار را تأیید كرده باشد؟!!
منطق «چماق و هویج» دیرزمانی است كه از ارزش تهیشده و جز خندهی تمسخر، بر لب نمیآورد. بهتر است كه فكری برای ساماندهی كشور بر اساس قوانین رسمی و منطبق با حق حاكمیت ملت بكنند و زبان تهدید و روش استبدادی را كنار گذارند.
عامل اصلی ناهنجاریها در كشور، قانونگریزی مسئولان برتر كشور است و اگر همه به قانون تمكین كنند، هنجارها برمیگردد و حقوق همگان تامین میشود.
۱۶- اكنون و پس از این تجربهی با ارزش ملت ایران، و پس از عزم جدی ملت برای دفاع از حق حاكمیت خویش كه اوج آن را در راهپیمایی كمنظیر آنان در زیر سایهی «تهدیدهای وزارت كشور، لباس شخصیهای مسلح، نیروهای رسمی ضد شورش، دادستانی كل و تبلیغات و تهدیدهای وسیع صدا و سیمای حكومتی بر علیه شركت كنندگان» در روز دوشنبهی سبز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی، مشاهده شد، باید همهی مردمی كه رأی آنان به تاراج كودتاچیان رفته است، هشیار باشند و از همراهی و حتی بیتفاوتی در برابر كسانی كه از دستیازیدن به رفتارهای خوشونتبار و صدمهزدن به آموال عمومی و خصوصی پرهیز نمیكنند، شدیدا پرهیز كنند(كه پرهیز میكنند) و با حفظ متانت در برخوردها و بهرهگیری از حقوق قانونی خود، تا میتوانند، مدارك قطعی هجوم نیروهای كودتاچی به اموال مردم را در اختیار ستادهای رئیسجمهور منتخب ملت ایران كه آقای میر حسین موسوی است، قرار دهند و یا آن را به رسانههای عمومی برسانند و اگر امكان انتشار آن را دارند، خود اقدام به انتشار آن كنند.
پرهیز از انتشار اخبار ناصحیح و دقت در انتشار اخبار صحیح و تلاش و كوشش پیگیر برای آگاه كردن مردم از ظلم و ستمی كه بر آحاد ملت میرود، با استفاده از تمامی امكانات متعارف و منطقی، وظیفهی عقلی و شرعی همه است.
۱۷- تجدید انتخابات ریاست جمهوری اخیر، تنها با چنین سازوكاری به حاكمیت ملت، منتهی میشود. گوش به اتهامات بیهودهی كودتاچیان و حامیان آنها نسپریم كه دائما با اتهام واهی «تسلیم در برابر بیگانگان» مردم را به تسلیم مطلق در برابر زیادهخواهیهای خود و در حقیقت به «بردگی خویش» فرا میخوانند.
هرگز و از هیچفرد حقیقی یا حقوقی نباید پذیرفت كه از این پس در ایران، انتخاباتی بدون نظارت بین المللی را به ملت ایران تحمیل كند. دلایل كافی برای بیاعتمادی به حاكمانی كه بارها آزمودهاند، به فراوانی وجود دارند و منطقی و معقول نیست كه مجددا در دامی بیافنند كه بارها افتادهاند.
در پایان، یادآوری چند نكته را ضروری میدانم؛
۱- كودتاچیان بدانند كه ریختن خون فرزندان ملت، كه خود به «حماسهآفرینی آنان و كسب عزت برای ایران و جمهوری اسلامی، در انتخابات اخیر» اقرار كردهاند، جز ننگ و نفرت و عذاب الهی در دنیا و آخرت را برای آنان درپی نخواهد داشت. پس از خدا بترسند و خون فرزندان ملت را نریزند، كه در منطق شریعت محمدی(ص) ریختن خون یك نفر بهناحق، همچون كشتار تمامی آدمیان است.
آیا از «شركت كنندگان در انتخاباتی كه كودتاچیان نیز به آن افتخار كرده و میكنند» با «خشونتورزی و سلب حقوق قانونی» تشكر میكنند؟!!
ملت ایران كشتهشدگان وقایع اخیر در كوی دانشگاه و خیابانها را به عنوان «شهیدان حاكمیت ملت» میشناسد و قدردان خونهای پاك آنان خواهد بود. حاكمیت نیز شرعا نسبت به این خونها ضامن است.
۲- نیروهای مسلح و امنیتی، كه كودتاگران به اتكای قدرت سلاح آنان، به این خیانت بزرگ دست زدهاند، از اعمال خشونت بر علیه مردم خود بپرهیزند. حتی اگر از خدا و نظارت مطلق او و ثبت و ضبط رفتار خود در نامهی عملشان برای حسابرسی دقیق روز جزا، پروا نمیكنند، بهیادآورند كه مأموران حكومت پهلوی در روزهای درگیریهای خیابانی و تظاهرات مردم، چه عاقبتی پیدا كردند.
آن روز نه امكانات تصویر برداری كنونی وجود داشت تا جنایات مختلف را ثبت و ضبط كند و نه امكان اطلاع رسانی وسیع امروز در اختیار بود. باید متوجه باشند كه همهی خشونتهای آنان از سوی مردم، تصویر برداری میشود و فردا از چنگ عدالت نمیتوانند بگریزند. پس برای دنیای خویش هم كه شده، از جرم و جنایت بپرهیزند و خود را فدایی ملت، بدانند.
۳- روزی هشدار داده شد كه؛ شعار «ارتش فدای رهبر» و یا اصرار بر تكرار «جانم فدای رهبر» در مراسم نظامی و انتظامی، از سوی پرسنل نیروهای مسلح، روزی آنان را در برابر ملت قرار خواهد داد و یا این قابلیت را دارد كه چنین مصافی را تدارك ببیند. امروز و پس از بیتوجهی نیروهای سیاسی به آن هشدار، شاهد این تقابل و رویارویی هستیم.
این تجربه، برای همه باید درس عبرتی باشد تا به «ریشهكنی فرهنگ جان نثاری برای مستأجران قدرت» منجر شود و تنها ملت و كشور را به عنوان صاحبان حقیقی قدرت، شایستهی جان نثاری، معرفی كند. خصوصا باید فرزندان ملت در نیروهای مسلح را هشیار كند كه هرگز خود را جاننثار رهبر و مستأجران قدرت قرار ندهند و تنها خود را فدایی ملت بدانند و برای حفاظت از حقوق آنان قدم بردارند.
۴- شعار «الله اكبر» شعار اصلی همهی مردم است و كودتاچیان نمیتوانند بهدروغ، مخالفان خود را به بیدینی متهم كنند، ولی نباید از شعار محوری «حق حاكمیت ملت» لحظهای غفلت شود. مقاومت ملت در قضیهی اخیر و با استفاده از راهكارهای قانونی، هیچ چیز جز «دموكراسی و آزادی بیان و آزادی انتخاب» را هدف قرارنداده است. مبادا بهخاطر خوشآمد این و آن، از شعار و هدف محوری این اقدام ملی، غفلت شود.
۵- عالمان دین و شریعت، وجههی خود را از «حقطلبی» و «دفاع از حق» بهدست آوردهاند و شایسته است كه آبروی خود را در این جهت مصرف كنند. مبادا تسلیم كودتاچیان شوند و نتایج غیرواقعی اعلام شده را تأیید كنند. اعتبار آنان در گرو همراهی با كسانی است كه از «دروغ، فریب، خدعه، كینهتوزی، پیمانشكنی، خیانت در امانت و...» پرهیز میكنند و قدرت را «طعمه» نمیشمارند و تنها «منافع ملت» را میخواهند. راست گفت رسول خدا(ص) كه فرمود: «لاتنظروا الی كثرة صلاتهم و صومهم ... و لكن انظروا الی صدق الحدیث و اداء الأمانة=به زیادی نماز و روزهی آنان نگاه نكنید (و آن را ملاك ارزیابی قرار ندهید) ولی به صداقت و امانتداری آنان نگاه كنید(و آن را ملاك ارزیابی قرار دهید)».
۶- آقای خامنهای تا كنون به خیرخواهی خیرخواهان هیچ توجهی نكرده است. امروز او در جایگاهی قرار گرفته است كه دوستان سابق خود را نیز دربرابر خود قرار داده است. آقایان؛ هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، میرحسین موسوی و ... كسانی هستند كه تا دیروز مورد اعتماد بوده و با حكم وی،عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بودهاند. امروز چه شده است كه همهی اینها فدای احمدینژاد و چند چهرهی سپاهی میشوند؟ آیا قدرت تفویض شده در قانون اساسی به رهبری نظام، ایشان را قانع نمیكند كه نهادهای انتخابی را نیز با حربهی غیرمنطقی «نظارت استصوابی» میخواهد به مجموعهی اقتدار خویش بیافزاید؟ چرا به حد خود قانع نیست و سخن امیرمؤمنان را آویزهی گوش خود نمیسازد كه؛ «رحم الله إمرءا عرف قدره و لم یتعد طوره=خدا رحمت كند كسی را كه اندازهی خویش نگهدارد و از آن تجاوز نكند». آیا تردیدی وجود دارد كه توصیهی علوی(ع) برای ایشان از توصیههای سپاهی و مصباحی و احمدینژادی بهتر است؟!!
۷- در ورای اهانتهای بیوقفهی كودتاچیان به آقای هاشمی رفسنجانی و حامیان وی، دست پنهان كسانی دیده میشود كه برای «رهبری آینده» میخواهند موانع را از سر راه خود بردارند. ادعاهای دروغین «مبارزه با فساد اقتصادی» و یا مبارزه با «رانتخواری» تنها پوششی برای پنهان نگهداشتن آن مقاصد شوم است.
آنها میدانند كه در هردو صورت اقدام به حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای ایشان، تازه با مانعی به نام «هاشمی رفسنجانی» مواجه میشوند كه هنوز در بین خبرگان، از مقبولیت برخوردار است. مقبولیتی بیش از مقبولیت آقای خامنهای در خبرگان سال ۱۳۶۸ و این مانع را پیش از حذف آقای خامنهای یا اتفاق طبیعی برای وی، باید از سر راه خود بردارند.
من هیچ علاقهای به آقای رفسنجانی نداشته و ندارم و اساسا به لحاظ شخصی، به ایشان در قامت یك مسئول سیاسی، اعتماد نكرده و نمیكنم و علیرغم تبری جستن از ظلم و ستمی كه به ایشان از جانب كودتاچیان میشود (وحتی ملتزم بودن به دفاع از حقوق شهروندی و شرعی ایشان، همچون سایر شهروندان ایران زمین) ولی این اتفاقات را، كیفر دنیایی رفتار نامشروع سیاسی ایشان و همدستی طولانی وی با آقای خامنهای، در ظلم و ستم میدانم.
گرچه ایشان گفتهاند كه؛ «منتظری نظام نخواهند شد!!» ولی باید بدانند كه اولا؛ «بدخواهان در دستگاههای؛ دولتی، قضائی، اطلاعات سپاه و دفتر رهبری» مصاف و درگیری بین آیة الله خمینی و آیة الله منتظری را پدید آوردند و امروزه نیز همان افراد در همان ارگانها، این پدیده را تكرار كردهاند. ثانیا؛ هردو طرف ماجرا در بسیاری از جهات معنوی و بسیاری از عملكردهای سیاسی در هردو صحنهی پیشین و امروزین، متفاوتاند و قیاس آنان «مع الفارق» است. ثالثا؛ ... شرح آن هجران و آن خون جگر// این زمان بگذار تا وقت دگر!! رابعا؛ آن اتفاق را چه مثبت ارزیابی كنید و چه منفی، اكنون گرفتار نتایج همان ماجرا هستید و هستیم. پس میتوان از نتایج و بهرهها، به مثبت بودن یا منفی بودن آن واقعه پیبرد.
۸- به گمان من، این واقعه، جز با بازگشت كودتاچیان به قانون و «بسندهكردن به محدودههای قانونی خود» و «پذیرش بیچون و چرای حق حاكمیت ملت» پایان نمیپذیرد. حتی اگر با سركوب شدید و كشتن و دستگیری آحاد ملت از سوی كودتاچیان مواجه شود. ملت ایران چیزی برای ازدستدادن ندارد. آبرو، منافع، عزت و شرف او مدتهای مدیدی است كه مورد تاراج ستم قرار گرفته و هرروزه شاهد بهخاك افتادن سروقدی از عزیزان خود است. خواستهی آنان چیزی جز «توقف ظلم و ستم و بازگشت به قانون و تن دادن به حق حاكمیت ملت نیست».
طبیعی است كه هیچگونه رفتار غیرقانونی و خصوصا خشونت بار، مورد تأیید ملت صلح جو و اصلاحطلب ایران نیست. البته در برابر تجاوز و تعدی و خشونتورزی كودتاچیان نیز باید اعتراض كنند و هرگز سكوت نكنند. تجربهی این ملت نیز تنها از مصاف «گل و گلوله» حكایت میكند و مطمئنا از جانب ملت، تنها «گل» عرضه میشود. بهتر است كه مسئولان كشور از كودتاچیان بخواهند كه قدری شرم و حیا داشته باشند و رفتار مسالمت آمیز را با تحریك جوانان و هجوم ناجوانمردانه به مردم، به خشونت نكشانند، چرا كه بیشترین ضرر و خسارت را حاكمیت خواهد برد.
مصاف نابرابر ظالم و مظلوم، حتی اگر با شكست ظاهری مظلوم همراه شود، چیزی جز ننگ ابدی برای ستمگران را به ارمغان نمیآورد. اصرار بر این روند منحط و نابرابر، باید متوقف شود.
خدایا به حاكمان این ملت، حیاء و عفت و شعور عنایت كن كه از زیاده خواهی دست بردارند و به جایگاه قانونی خود برگردند و حق حاكمیت ملت را با تمام لوازم آن بپذیرند و بیش از این چهرهی دین تو و شریعت محمد مصطفی(ص) و رویكرد علیبن ابیطالب(ع) را ملكوك نكنند.
خدایا به ملت ما علم و آگاهی و توفیق بهرهگیری كامل از خرد خود و خردمندان عالم را عنایت كن تا بیش از این زیر بار ستم و استبداد نمانند و عزت، امنیت، عدالت، رفاه، تندرستی و شادی و نشاط را در ادامهی زندگی فردی و اجتماعی خود تجربه كنند و هرگز از این نعمت ها جدا نشوند.
خدایا چنان كن سر انجام كار//تو خوشنود باشی و ما رستگار
احمد قابل................... ۲۷ خرداد ۱۳۸۸ ................... خراسان/فریمان