iran-emrooz.net | Wed, 01.06.2005, 16:51
بحران مشروعیت نظام جمهوری اسلامی
دکتر کمالالدین آذری
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
چهارشنبه ١١ خرداد ١٣٨٤
از آغاز کار مشروعیت نظام جمهوری اسلامی بر دو پایه استوار گشت: پایه سیاسی و پایه مذهبی. پایه سیاسی بر مبنای رفراندوم تشکیل نظام و پایه مذهبی از طریق مرجعیت آیتالله خمینی شکل گرفت.
امروز پایه سیاسی حکومت بعلت شکست پروژه اصلاح طلبی حکومتی، ناتوانی آقای سید محمد خاتمی (که با رای گستردهء مردم انتخاب شده بود) در انجام آن و در نتیجه رویگردانی روشن اکثریت عظیم جامعه از کل نظام از میان رفته است. در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی مردم تجربه کردند که این نظام اصلاح ناپذیر و مقام ریاست جمهوری مقامی است تشریفاتی.
پایه مذهبی مشروعیت و یا مقبولیت نظام ولایت فقیه نیز بعلت تجربه خود جامعه و با حوادث عراق و ظهور آیتالله سیستانی - که خواستار جدایی دین از حکومت و مخالف نظام ولایت فقیه است- دچار صدمات غیر قابل جبران گشته است. امروز میتوان با اعتماد اعلام نمود که نظام و حکومت ولایت فقیه عدم مشروعیت روبرو ست. به همین دلیل است که دلسوزان و ذینفعان آن مهمترین دغدغه حکومت را "بحران مشروعیت" معرفی مینمایند.
در عوض در طول این مدت اپوزیسیون ایران دچار تحولات اساسی مثبت و مهمی گشته است. کنفرانس برلین که ایرانیان درون و برون مرزی را به دور یک میز نشاند و تلاشی برای گفتگو را متجلی نمود، ایجاد تشکیلات اتحاد جمهوری خواهان ایران و جنبش "رفراندوم" هر یک به نوبه خود نقطه عطف و عزیمتی بود که بدون شک آینده در مرور تاریخ این دوران آنها را بعنوان گامهای موثر و مهم قلمداد خواهد نمود. این سه واقعه از این جهت اهمیت دارند که هر یک بنوبه خود برآمد گامی جدید در راستای حرکت عمومی جامعه بسوی دموکراسی و دموکراسی خواهی را به نمایش گذاردهاند. در کنفرانس برلین کسانی از ایران - از روحانيون (یوسفی اشکوری) تا نواندیشان دینی (مانند اکبر گنجی، که هنوز تاوان اندیشههایش را پس میدهد و زندانی شجاع در جمهوری اسلامی است) و نمایندگان تفکرات چپ و راست و لائیک و سکولار نشان دادند که میتوان دور یک میز نشست و برای آینده ایران اندیشه و گفتگو کرد. اتحاد جمهوری خواهان نیز در نوع خود بینظیر بود. چون به آزادی و تنوع اندیشه اعتقاد داشت و توانست طیف وسیعی از جمهوری خواهان را گردهم آورد. جنبش رفراندوم، چپ و راست و مشروطهخواه و جمهوریخواه از درون و بیرون ایران را گردهم آورد و با یاری دستاوردهای فنی مدرن از قبیل اینترنت و فاکس و ...در دموکراتیک سازی اپوزیسیون و به چالش کشیدن کل نظام جمهوری اسلامی نقش ایفا نمود. این حرکتهای اساسی در مسیر دموکراسی و آینده ایران اهمیت داشته و پایههای فکری و عملی دموکراسی در ایران را هموار خواهند نمود.
این وقایع گوارا آن چنان برای نظام ضد دموکراتیک ناگوار آمد که از همان اول بگیر و ببندها را آغاز کردند. زندانیان کنفرانس برلین هنوز در زندانهای ولائی حبس و تحت آزارند و امضاء کنندگان اتحاد جمهوری خواهان و رفراندوم مورد طعن و لعن نظام قرار گرفته اند. نظام جمهوری اسلامی هر چقدر که در باتلاق بحران مشروعیت بیشتر غوطه میخورد و در جهان مدرن و دموکراتیک بیشتر منزوی میگردد، بیشتر تلاش میکند تا این اتحادها و همسوییهای به زعم خودش نامبارک را در هم بریزد و فرو بپاشد. چرا که نظام توتالیتر نمیتواند اتحاد و ائتلاف مخالفان خود را برتابد. این نوع نظامها با همان شکل و شیوه "تفرقه بینداز و حکومت کن" به زیستن نا مشروع خود ادامه میدهند. ماجرای سرنگونی صدام حسین در عراق و شرکت مشروع و دموکراتیک شیعههای عراق (با رهبری خردمندانهء آیت الله سیستانی) که اغلب مخالف دخالت دین در حکومت اند، نظام مبتنی بر ولایت فقیه و مذهبی ایران را بیشتر و بیشتر به عمق انزوا کشانیده و مشروعیت اندک باقیماندهاش را کم رنگ تر کرده است.
نظام برای شکستن ائتلاف و همسویی و جلوگیری از شکل گرفتن مناسبات دموکراتیک مدرن و متمدنانه در میان صفوف اپوزیسیون به هر ترفندی دست خواهد زد. ما شاهد فعالیتهای دستیاران حقوق بگیر جمهوری اسلامی و تلاش آنان در هموار نمودن سیاستهای هسته ای حکومت در خارج از کشور، تبدیل کردن مسئله غنی سازی اورانیوم به یک "مسئله ملی"، جای پا باز کردن برای توجیه سیاست تسلیحات هسته ای حکومت و تلاش آنان برای سو استفاده از تکثر نظری طبیعی و سالم در این مورد میان صفوف اپوزیسیون دموکراسی خواه بودهایم.
امروز نیز ما شاهد ترفند جدیدی هستیم که کوشش مینماید با سواری گرفتن از بدبینیهای تاریخی و شیوه رقابتهای حذفی غیراخلاقی و غیردموکراتیکی که در گذشته میان صفوف اپوزیسیون رایج بوده و به همان مقدار نیز وجه دموکراسیخواهانه ان را نیز کم رنگ نموده و مورد سئوال قرار میداده است، یکبار دیگر میان این صفوف که تجربه آن سه واقعه ذکر شده را پشت سر دارد تفرقه و جدایی نا سالم و غیر قابل توجیه بوجود اورد.
با آنکه نیروهای اپوزیسیون ایران - چه در طیف جمهوری خواه و چه در طیف مشروطه - بارها و بارها مخالفت خود را با حمله نظامی آمریکا به ایران اعلام کرده و در واقع تلاش خود برای استقرار دموکراسی در ایران را به همین علت، برای جلوگیری از بروز چنین فاجعهای در حد امکاناتشان تشدید نمودهاند ، حامیان و سیاست سازان نظام کماکان سعی میکنند مخالفان خود را موافقان حمله به ایران معرفی کرده و نوک حمله تبلیغاتی زهرآگین خود را متوجه صفوف اپوزیسیون به منظور ایجاد تفرقه بیمورد بنمایند. این در شرایطی است که موافقان حمله آمریکا یا اسرائیل به ایران اغلب در درون مرزهای ایران به صورت احساسات عامیانه و خشم الود مردم جان به لب رسیده کوچه و بازار ولی مهمتر از ان در درون همین حکومت جمهوری اسلامی قرار دارند. این آقای صالحی رییس پیشین گروه مذاکات هستهای جمهوری اسلامی است که همین چند روز پیش در مصاحبه با خبرنگار پ بیس ابراز نظر میفرماید که "اگر قرار است جنگی میان ایران و امریکا رخ دهد برای ما بهتر است هم اکنون باشد چونکه ما، ایران، در قویترین حالت نظامی خود و امریکا در ضعیفترین موقعیت نظامی خود هستیم."!! لزومی به تکرار تهدیدات بیمایه ولی کماکان پر خطر و پر هزینه نظامیان و دیگر زمامداران وطن سوز این حکومت و مروری بر دیپلماسی بر اصول "پولیتیک سرکار استواری" دستگاه سیاست خارجی این حضرات نیست. همه میدانیم و امریکاییان هم میشنوند و میخوانند و میبینند.
اپوزیسیون ایران در مجموع خود منجمله مشروطه خواهان سلطنتی همواره تلاش کرده تا به مردم ایران و جهانیان هشدار دهد که حمله نظامی به ایران یک فاجعه ملی با خسارات جانی و مالی غیر قابل جبران با احتمال فروپاشی تمامیت ارضی ایران خواهد بود. اپوزیسیون تلاش نموده نشان دهد که این باندهای داخل و در قلب این حکومتند که هم خواستار و هم فعالانه زمینه ساز چنین فاجعهای میباشند چرا که بزعم خویش آن را قابل کنترل و به سود آینده حکومت خویش میشمارند.
حال عدهای با شیوه رقابتهای غیر اخلاقی سابق بزعم خود دیواری کوتاهتر از دیوار مشروطه خواهان پیدا نکرده و خود را مشغول بالا رفتن از آن نمودهاند. اینان دائما فریاد میکشند و تهمت میزنند که "رویالیستها" (سلطنتطلبان) آمریکا را تشویق میکنند که به ایران حمله نظامی بکند!
از قرار مجری و گوینده برنامه هوا شناسی، مسئول و مسبب وقوع طوفانی است که بر طبق دادهها و رسیدههای خود آن را پیشبینی نموده است. هزینه چنین سودجوییهای شخصی و سیاسی تنها متوجه "رویالیستها" نمیگردد. اتفاقا آنها با داشتن تریبیونهای متعدد خود از پس دفع ضرر بر خواهند آمد و تعدادی از آنها نيز چنین زمینه را برای ادامهی شیوههای ناپسند حضور خود در سیاست مساعد پنداشته و به مقابله به مثل ادامه خواهند داد.
هزینه اصلی چنین سود جوییها را حرکت نوپای دموکراسی خواهانه ایران و فرهنگ سیاسی متمدنانه خواهد پرداخت. عبور از فراز و نشیبهایی که در مسیر جنبش دموکراسی ایران قرار گرفته اند بیش از همه چیز نیازمند سلطه فرهنگ دموکراتیک و رعایت اخلاق و انصاف در رقابتهای سیاسی تمامی جامعه و امروزه بخصوص در میان صفوف اپوزیسیون است.