ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 27.05.2009, 8:37
نگاهی به رفتارهای انتخاباتی در دوره جدید

علی‌اصغر سلیمی
اظهار عجز در بر ظالم روا مدار
اشک کباب موجب طغیان آتش است
صائب تبریزی

دوره چهار ساله دولت خامنه‌ای - احمدی نژاد به پایان می‌رسد. در مورد سیاستها و عملکردهای این دولت و تخریبهای بی‌شمارش کتابها و مقالات متعددی نوشته شده است. آثار این تخریبها تا دهها سال دیگر نیز گریبانگیر میهن‌مان خواهد بود. دستگاه ولایت فقیه و اقتدارگرایان و اتاق فکر آنان در ماههای اخیر برای تدارک دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری با توجه به اوضاع و شرایط جامعه، که ذیلا به آن اشاره خواهد شد، اقدامات و سیاستهای گوناگون و جدیدی را طراحی و به اجرا گذارده‌اند.

- در دوره چهارساله گذشته یعنی دوره دولت خامنه‌ای احمدی نژاد فشارهای بیرونی جهانی و جنبشهای اعتراضی مدنی گسترش یافتند و سیاستها و شیوه‌های سرکوب و فشار نظام ولایی هر چه متمرکزتر و نظامی - امنیتی‌تر گردیدند.

- در این دوره ارتجاعی‌ترین و کهنه‌ترین محافل ایدئولوژیک سنت گرای شیعی - اسلامی، یعنی رانت خواران نفتی و مدافعان بخش سرمایه‌های تجاری و دلالان مسکن و ساختمان و بورس بازان با کار چاق کنی و پول شوئی و تسلط بر درآمد بادآورده سیصد میلیارد دلاری نفت و به کمک جهل و خرافه و جادو و جنبل به غارت بیشتر مردم و تخریب گسترده‌تر ساحتار اقتصادی - اجتماعی - سیاسی پرداخته و شکافهای تاریخی - فرهنگی و جنسیتی، طبقاتی، قومی - مذهبی - زبانی و فرقه‌ای به شکل تصاعدی فزونی یافتند.

- دستگاه ولایت فقیه بانی و عامل شکاف دولت - ملت در طی سه دهه اخیر بوده است. در دوره چهار ساله اخیر گسترش شکافهای فوقانی، شکاف دولت - ملت را وسیع‌تر، وخیم‌تر و نگران کننده‌تر کرده است. بگونه‌ای که بسیاری از دولتمردان اقتدارگرا و بیشترین افراد جناح اصلاح طلب رژیم از خطرات و تهدیدهای به نظام یاد می‌کنند. این شکاف موتور اصلی محرکه حرکت ناگهانی و دفعی جامعه و مردم خواهد بود، که مهارش دشوار و وقوعش بسیار محتمل است.

- بر اثر آنچه فوقا ذکر شد، تنشها و کشمکش‌های اجتماعی در بین مردم و گروههای اجتماعی و درون خانواده‌ها گسترش یافته‌اند و بر رقم آسیب‌های اجتماعی از قبیل اعتیاد، خودکشی، تن فروشی، طلاق، دعواها و مشاجرات، قتل و اعمال جنایی و غیره افزوده شده است. رقم زنان بی سرپرست و کودکان خیابانی و مردم آواره و بی مسکن و حاشیه نشینان و آثار دیگر فقر نیز افزایش بی سابقه‌ای یافته است. پاسخ و راه حل رژیم اعدام و سرکوب و یا در مواردی حامی پروری، جهت بقای بیشتر و تداوم حیات خود و بویژه اقتدارگرایان است.

- دستگاه ولایت فقیه در ماههای اخیر با افزایش دخالتها و کنترلها، بخاطر ترس از برآمدهای بیشتر مردمی و مهار جنبش احتمالی و مقابله با افکار عمومی رشدیابنده، به تعیین سقف رقابت در عرصه سیاستهای انتخاباتی پرداخته و با تهدید و اعمال فشار به کاندیداهای احتمالی جناح اقتدارگرا و اصلاح طلب، از طریق اهرم شورای نگهبان جلوی کاندیداتوری کسانی از هر دو جناح چون خاتمی، روحانی، ناطق نوری،مصطفی پورمحمدی، عبدالله نوری و غیره را گرفته و همه کاندیداهای "مزاحم" از قبیل شعله سعدی، اعلمی و غیره را حذف کرده است.

- اراده فقیه در تعیین سیاستها و شعارهای این چهار نفر باقی مانده از مجموعه کاندیداها (بیش از ۴۷۰ نفر) از طریق حمایت و دستورهای رسمی به احمدی نژاد و تهدیدها و خط نشان کشیدنها برای دو نفر به اصطلاح اصلاح طلب اعمال و بازتولید خواهد شد. البته این اصلاح طلبان با یاری "رهبری فرزانه انقلاب" و "مقام معظم رهبری"، آنچنان که خود ولی فقیه را می‌نامند، می‌خواهند جامعه را تغییر دهند و این به اصطلاح تولید و تعبیر وطنی - اسلامی سیاست تغییر اوباما در میهن ما بزعم آنان است.

- اراده فقیه از طریق صدا و سیما و رسانه‌ها و بلندگوهای ائمه جماعات و فرماندهان نظامی و بخشهای ثابت قوه قضائی و اجرائی و مجلس در روندهای انتخابات برای تعیین رئیس جمهوری آینده به حالت آماده باش در آمده است. همه چیر در اختیار آنان است. در ماهها و هفته‌های اخیر مشاهده می‌کنیم که سرکوب از روی ناچاری و ترس از اعتراضات و جنبش‌های مردم و تهدیدات به نظام به جائی رسیده است که دستور بیشترین اعدام‌ها و شکنجه‌ها و احکام بازداشت و بگیر و ببندها، فیلترینگ سایتها و حذف رسانه‌ها صادر گردیده است.

- هنوز نیمه پنهان سیاستهای انتخاباتی در راه است. هیچ کس نمی‌‌تواند با قطعیت بگوید که خامنه‌ای احمدی نژاد را برگزیند و از هم اکنون او را بهترین گزینه برای مقابله با سیاستهای آمریکا و اسرائیل و در مقابله با مردم و اپوزیسیون می‌داند. انتهای این نمایش استبدادی می‌تواند با بازیهای جدید و عجیبی همراه باشد. در هر صورت احمدی نژاد اراده مستقیم خامنه‌ای است و در صورتی که به گزینه موسوی یا کروبی تن در دهد، به یقین ابزار "دولت پنهان" ولی فقیه، اراده فقیه را در همه امور اجرائی و در سیاست گذاری در بخش‌های گوناگون اقتصاد اجتماعی اعمال خواهد کرد. این "دولت پنهان" به کمک احکام حکومتی و بخش ثابت نظام در امور اجرائی و قوه مجریه این دور، حتی نقشی را که خاتمی در دوره اول ریاست جمهوری ایفا کرده بود را نیز برای موسوی یا کروبی محدودتر خواهند کرد. در تعیین سیاست‌های خارجی نیز بیشتر امور در دست فقیه، بدون رقیب خواهد ماند.

- بخش خاموش و تاییدگر اقتدارگرایان و به اصطلاح بخش بینابینی نظام که حتی گاها در چهره اصلاح طلبی و مصلح اجتماعی ظاهر می‌شود، یعنی جناح ‌هاشمی رفسنجانی، لنگر و بالانس دو جناح اقتدارگرا و اصلاح طلب را و بیشترین نقش در بقای دراز مدت‌تر نظام را بعهده دارد. تحمیق و توطئه‌ها و سیاستهای پیچیده‌تر و ظریفتر، از سوی این پدرخوانده نظام و چهره‌های دیگری از قبیل مهدوی کنی و غیره طراحی می‌شود. دام رفسنجانی آنقدر گسترده است که در آن به لحاظ فکری و برنامه‌ای از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی گرفته تا برخی از رهبران حزب مشارکت، تا کسانی از ملی - مذهبی‌ها بطور دوره‌ای، و اشخاصی از نیروهای چپ در خارج از کشور و جوانانی از جنبش دانشجوئی منتقد نظام سیر و سیاحت می‌کنند.

- اقتدارگرایان علیرغم همه سیاستها و اقدامات و نیرنگها در این دوره کمتر از قبل به بسیج و انگیزش مردم و جلب آنان به انتخابات موفق شده‌اند. بحران مشروعیت نظام و ناکارآمدی دولت نهم و بحران در همبستگی نیروهای گوناگون در درون نظام اگرچه هنوز به "بحران سلطه و استیلا" نرسیده است، اما جلوه‌های زیادی از شروع "بحران سلطه" را می‌توان بعینه مشاهده کرد. "بحران انگیزش" یعنی عدم کارآمدی سیاستهای انتخاباتی نظام در انگیزاندن و جلب مردم و "فرایند بی اعتمادی اجتماعی" برغم کوششهای واسطه‌ها و محلل‌های اصلاح طلب این دوره بیش از پیش افزایش یافته است. حمایت‌های اشخاص و گروههائی از اپوزیسیون از طریق در پیش گرفتن سیاستهای ناپیگیرانه در نقد ولایت فقیه، که برخی از آنان حتی سر بر آستان کروبی گذارده‌اند و زیر سقف فقیه پرداختهء انتقادی کروبی یا موسوی شناورند، نیز نتوانسته‌اند از بحران انگیزش و بی اعتمادی مردم به حکومت بکاهند. مردم خاموش و معترض در شعور تاریخی خود سی سال اخیر را با همه تلخی‌ها و دردها و رنجهای آن از سر گذرانده‌اند. گسترش "بحران انگیزش" در نظام و افزایش بی اعتمادی مردم به حکومت خود جلوه دیگری از رشد بیشتر شکاف دولت - ملت در میهن ماست.

- اما در جناح اصلاح طلبان رژیم وضع را بگونه دیگری و با ابزارهای شناسائی و روشهای متفاوتی باید بررسی نمود و تبیین کرد. اصلاح طلبان خود جزئی از نظام‌اند. آنها ریزه رانت خواران و شریک بخش اعظم سیاستها و عملکرد‌ها و تخریب‌ها در تمامی عرصه‌های ایدئولوژیک - فرهنگی - اقتصادی - اجتماعی - قضائی - حقوقی و ساختاری کشورند و جزء طراحان، اجراکنندگان و تاییدکنندگان سیاستها و عملکردهای نظام بوده‌اند. آنها شریک جرمها و کاستی‌ها در ساختارهای حقوقی و حقیقی کشور از قانون اساسی تا قوانین و حقوق مدنی، قضائی و غیره می‌باشند.

- ناپیگیری‌ها و عدم شفافیت و فقدان شجاعت در انتقاد از دستگاه ولایت فقیه و کنار آمدن با "مقام معظم رهبری" و تنها انتقاد از شخص احمدی نژاد در مقطع انتخابات، نشانگر ناتوانی‌های اصلاح طلبان و کم و بی محتوائی سیاستهائی است که در آینده اتخاذ خواهند کرد.

- اقدامات و سیاستها و عملکرد‌های جناح اصلاح طلب چه در دوره هشت ساله دولت خاتمی و چه در این دوره چهارساله احمدی نژاد، به عنوان جناح اپوزیسیون نظام، نتوانسته گشایشی در راه برون رفت از بحران چند جانبه ایجاد کند و موجب جلب اعتماد مردم خاموش گردند. آنان به دلیل عدم ارائه تعریف معین از برنامه‌های اصلاح طلبانه و پرهیز از نقد پیگیرانه نظام و ترس از تحولات بنیادین ساختاری، که ضرورت هر حرکت اصلاح طلبانه واقعی است، از جانب وسیع‌ترین مردم بعنوان هم پیمان اقتدارگرایان و شریک نظام شناخته شده‌اند و اعتبار سالهای اولیه پس از ۱۳۷۶ را از دست داده‌اند.

- برنامه‌ها و بیانیه‌ها و شعارهای کنونی موسوی و کروبی علیرغم به روز کردن برخی از مطالبات در رمینه حقوق شهروندی، دفاع از حقوق زنان، جوانان، دانشجویان و حرکتهای قومی، طرح مباحث و شعارهایی در عرصه تعدیلهای اقتصادی و تنظیم گفتارهای جدید در رابطه با سیاست خارجی معتدلتر و نرمتر و تغییر قانون اساسی از سوی کروبی، از جانب بخش وسیعی از مردم تا بحال جدی گرفته نشده‌اند.

- در مقابل چشمان کروبی و موسوی در همین ماهها و هفته‌های اخیر قبل از انتخابات، بیشترین سرکوب آزادیها و شکنجه‌ها و اعدام صورت گرفته است. دهها نفر و حتی چهره‌هائی از نمایندگان اصلاح طلب و با سابقه مجلس از کاندیداتوری حذف شده اند، ولی صدای اعتراضی از سوی موسوی و کروبی بلند نشده است. بدلایل: ضعف و عجز این دو کاندید و احزاب و سازمانها و اشخاص پشتیبان شان در مقابل ولی فقیه، زدوبند با مراجع دیگر قدرت (از قبیل رفسنجانی)، سکوت طولانی موسوی و شرکت او در ارکان قدرت و مجمع تشخیص مصلحت و نیز نوسانات کروبی و پذیرش احکام حکومتی و تایید مداوم ولی فقیه، این دو کاندید مورد استقبال کم و بی توجهی بسیاری از گروههای مردم واقع شده‌اند.

- هیچگاه رابطه‌ای متقابل و کارا بین رهبری حرکات اعتراضی مدنی و صنفی اقشار و گروههای مردم با رهبری اصلاح طلبان شکل نگرفته و تداوم نیافته است زیرا پشتیبانی معین سازمانگرانه و هدایتگرانه از جنبش‌های مردمی از سوی این بخش از نظام در کار نبوده است. آنان جز در همین دوره اخیر انتخابات، هیچگاه حرف و حدیث جدی از جنبشها و خواستهای زنان و جوانان و کارگران و زحمتکشان و جنبش‌های قومی و اقلیتها نداشته‌اند.

- اصلاح طلبان حتی به احزاب و سازمانها و چهره‌هائی از معتدل‌ترین و نرمترین منتقدان رژیم، یعنی ملی - مذهبی‌ها و نهضت آزادی و غیره، کاری ندارند و پیشاپیش به مردم اعلام کرده‌اند که از هرگونه همکاری و مشاوره با این نیروها بدورند تا مورد خشم ولی نعمتشان قرار نگیرند.

- تعداد انگشت شماری از اصلاح طلبان در بین این احزاب و سازمانها یافت می‌شوند که در راه ایجاد تحولات بنیادین قدم و قلم زده‌اند. جرقه و جوانه‌هایی از حرکت آنان را در سیاستهای کروبی و برخی از بیانیه‌های حزب مشارکت می‌توان مشاهده کرد. این گرایش‌ها اما بسیار ضعیف، غیر قابل اتکا و بسیار شکننده و ناپایدارند و زیر آماج حملات سنگین فقیهانه و اقتدارگرایان دوامی نخواهند داشت.

- اصلاح طلبان تنها در صورت اعلام همکاری و همفکری شفاف با نیروهای دموکراسی خواه و دگراندیش و نیز پشتیبانی روشن از خواسته‌ها و جنبش‌ها و حرکات اعتراضی مردم می‌توانند خود را از مهلکه نجات دهند و در راه برون رفت از بحران همه جانبه کنونی گام بگذارند. این امر به معنای آن نیست که آنان می‌توانند نظام را از طریق استحاله و تغییرات تدریجی به تنهائی و از بالا در جاده تغییر و رشد و اعتلا بکشانند. آنان نه چنان رسالتی را دارند و نه این نظام بدون تحولات بنیادین قابل تغییر است. به این امر در ادامه این نوشته خواهم پرداخت.

نیروهای منتقد رژیم یا اپوزیسیون کنونی

در دیدگاهها و برنامه‌های نیروهای منتقد رژیم در دوره انتخابات دهم ریاست جمهوری تغییراتی به چشم می‌خورد. با نگاهی به خطوط و نکات اصلی دیدگاهها و عملکردهای این نیروها در گذشته، به تغییر در مواضع کنونی شان می‌پردازم.

دیدگاهها و رفتارهای منتقد سه گانه انتخاباتی در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی مختصرا بقرار زیرند:

۱- نیروهای تحریم گرا: این نیروها در گذشته در دوره‌های چند ماهه تدارک و کارزاهای انتخابات شعار تحریم را مطرح می‌کردند. آنان همیشه ادعا داشتند که از آغاز به لزوم تحریم واقف بوده‌اند. رفتار انتخاباتی آنان نمایانگر خواستشان مبنی بر پاکیزه و منزه ماندن و یا بعبارتی در پیشگاه تاریخ و مردم سربلند ماندن بوده است. این شیوه و شعار اکثرا بدون کار گسترده فکری - سیاسی - اجتماعی و اتخاذ راهکارهای انتخاباتی همراه بوده است. در عملکرد نیروهای تحریم گرا نسبت به روندها و کاندیداها در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری، بخاطر انتقادات گوناگون وارد شده بر آنان از شیوه و شعار تحریم یکجانبه و مداوم، در جهت شرکت در کارزار انتخابات و تغییر رویدادها برخورد فعالتر و حساستری ایجاد شده است. کاربرد واژه تحریم و زدن این مهر به کل انتخابات در این دوره، با نقدهای مشخص و معین جدیدی از جانب این نیروها گره خورده است و بسیاری از آنان در فرایند تعامل، مفاهمه فرهنگی و اجماع شرکت کرده‌اند.

۲- نیروهای واقع گرا و منتقدان پیگیر و دموکرات: این نیروها با شرکت در کارزار انتخابات یعنی توجه به دیدگاهها، بیانیه‌های کاندیداهای احتمالی احزاب و سازمانهای درگیر در کارزار انتخابات، حساسیت و دقت نسبت به آن دیدگاهها و برنامه‌ها بعمل آورده و با نقد و سنجش و ارائه پیشنهادهای سازنده و ارائه راهکارها و راه حلها تلاش کرده‌اند که حضور موثر داشته باشند. شرکت اینان در کارزار و روندهای چند ماهه انتخابات معمولا با کار آگاهگرانه، تغییرات در افکار عمومی و با آموختن و آموزاندن همراه بوده است. شرکت موثر آنان در فرایندهای تعامل و مفاهمه فرهنگی و مواجهه خردمندانه با رویدادها و واقعیتها به رهیافت‌های کوتاه و دراز مدت کمک نموده است.

این نیروها با توجه به واقعیتها و ماهیت نظام جمهوری اسلامی و حضور قوی اقتدارگرایان در جامعه، پس از یکدوره جدید از تلاش و صرف انرژی در آستانه انتخابات و برای هدایت و یا تاثیر گذاری بر روندهای فکری - فرهنگی و اجتماعی و حقوقی و روانی با ذکر دلایل معین اعلام داشته‌اند که در انتخابات شرکت نمی‌کنند.

برخی از این نیروها علی‌رغم آنکه از قبل و در دوره‌های گذشته برخورد واقع‌گرایانه و منعطف تر، پیگیرانه و سازنده تری نسبت به روندها داشتتند، نتوانستند در این دوره آنچنان که باید و شاید به رسالت تاریخی و وظایف مرحله‌ای خود بطور خلاق بپردازند، که در زیر ذیلا به آن خواهم پرداخت.

۳- نیروهای منتقد عمل گرا و ناپیگیر نظام: این نیروها نیز در دیدگاهها و برنامه‌هایشان مانند بسیاری از نیروهای دسته قبل به ضرورت برپایی دموکراسی، آزادی، استقلال، برابری و پیشرفت اجتماعی پرداخته‌اند. اما در سیاستها و عملکردهای گوناگون خود تفسیری دیگر از نقد و یا همکاری با بخش اصلاح طلب نیروهای نظام دارند. آنان به تغییرات از بالا و استحاله رژیم و به نقش اصلاح طلبان و همکاری با آنها بسیار بها می‌دهند و با استدلال پرهیز از انقلاب و حرکت دفعی مردم، در مقابله با اقتدارگرایان نرمش بیشتری نشان می‌دهند. آنان التزام به قانون اساسی را آشکار و یا پوشیده طرح می‌کنند و یا بکار می‌برند. جنبه مثبت حیات و زندگی سیاسی آنان از واقعیتی آب می‌خورد که انکار آن براحتی مقدور نیست و آن، ماندن در گردونه جامعه و نه به بیرون پرتاب شدن مثل هزاران منتقد پیگیر و یا تندرو است. این نیروهابه ریشه دار بودن دراز مدت و ماندن در جامعه خود باور دارند و بدین ترتیب همه روندهای فکری و فرهنگی و همه اقدامات دگرگون کننده را از فیلتر چنین اعتقاد و دیدگاه ناظر می‌گذرانند و اعتدال و نرمش خود را از رهگذار این فکر به محک می‌گذارند. این گروهها عمیقا میل به شرکت در انتخابات دارند و اکثرا تا آخرین روزهای انتخابات به دنبال فردی می‌گردند تا از او حمایت کنند و بعنوان مثال در دوره نهم از معین و در دوره دوم آشکار یا پوشیده از رفسنجانی حمایت کردند.در هر صورت اینان بخشی از نیروهای جامعه و بخشی از واقعیت وجودی ایرانیان و میهن ما هستند.

حوزه روشنگری و نیروهای واقع گرا بدفعات گوناگون ناپیگیری این دسته را نقد کرده، دیدگاههای راهبردی سیاستهای کوتاه مدت آنانرا به بوته آزمایش کشانده، به آنان نشان داده که بارها خطای محاسبه و ارزیابی داشته و انتظارات بالائی از اصلاح طلبان گوناگون و حتی از حافظان اصلی نظام چون‌هاشمی رفسنجانی و غیره داشته‌اند و اینکه این تردیدها موجب ریزش نیروهایشان و افزایش تردیدها و حتی لغزشها و کاستی‌ها در جبهه دموکراسی خواهی شده است. با اینهمه، نمی‌توان ذره‌ای تردید نسبت به آزادیخواهی و اعتقاد این نیروها به پیشرفت و سعادت میهن داشت.

در باره دیدگاهها و عملکرد نیروهای پیگیر و دموکرات در این دوره

نیروهای پیگیر جنبش دموکراسی خواهی با تبیین و دفاع از حقوق شهروندی، با انگیزش جنبش وجدانهای آزاد و تلاش در راه نهادینگی فردیت و استقلال رای و شخصیت شهروندان و حفظ منزلت و کرامت انسانی و در سطح کلان اجتماعی، به اتکای آرای آزاد و مستقل شهروندان خواهان طراحی و برپائی بنای مستحکم و اراده آزاد و مستقل گروههای شهروندی، ایجاد و گسترش سازمانهای مردم نهاد و شبکه‌های همبسته اجتماعی و تقویت و مدرن سازی احزاب و سازمانهای سیاسی می‌باشند. دیدگاه و شعار انتخابات آزاد در دوره‌های گوناگون پیشین با تغییرات و روایت‌ها و حتی ایجاد ساختار‌هایی از قبیل کمیته دفاع از انتخابات آزاد همراه بوده و درهم آمیخته است.

در دوره دهم انتخابات اما گفتمان دموکراسی خواهی در عرصه نقد فکر و رفتار انتخاباتی و طراحی پروژه‌های جدید جهت گسترش و ژرفش نقد پیگیرانه به جناح حاکم و دستگاه ولایت فقیه فرایندهای پرباری را تجربه نکرد. بایسته بود که در ماهها و هفته‌های اخیر کار فکری وسیع و تبلیغات دامنه دار و زنجیره‌ای در نقد و افشاء ولایت فقیه و ضرورت پایان دادن به این اراده و حذف آن از قانون اساسی صورت می‌گرفت.

نیروهای پیگیر جنبش دموکراسی خواهی در سالهای اخیر در کتابها نوشتارها و اعلامیه‌های خود اهداف راهبردی و جوانب گوناگون و راهکارهای جنبش انتخابات آزاد را تبیین کرده‌اند. بایسته است که آنان با گسترش این فکر و برنامه و راه و شیوه پیکار، افکار عمومی را ارتقاء داده و به انگیزش و بسیج اراده مردم مبادرت کنند. طرفداران جنبش انتخابات آزاد خواهان تغییر قانون اساسی، پایان دادن به ولایت فقیه و تبعات آن یعنی احکام حکومتی، نظارت استصوابی و پایان دادن به قدرت و نفوذ و عملکرد‌های شورای نگهبانند.

اکتفا کردن برخی طرفداران جنبش انتخابات آزاد به نگاه مطالبه محور و در سقف جنبش مطالبه محوری یعنی برنامه نیروهای دسته سوم ماندن، در جریان حرکت رای دادن به یکی از دو کاندیدی که از تیغ سانسور ولی فقیه گذشته‌اند، اثرات زیانباری برای نیروهای پیگیر دموکراسی در آینده خواهد داشت. حاصل این اقدامات پاشاندن تخم تردید و پراکندگی در میان روشنگران و توده‌های خاموش و دوری آنان از یکدیگر خواهد شد.

در بیرون از مرزها، دهها هزار ایرانی که با وسایل رسانه‌ای و امکانات گوناگون اینترنتی با مردم در داخل ارتباط دارند، به این کارزار انتخاباتی حساسیت و توجه دارند. در الگوی اصلاحات پیگیرانه و چند جانبه به نقش مردم (پایین)، نیروهای آگاه و متعهد اپوزیسیون درون حکومت (بالا) و نقش سازمانهای بین المللی و جامعه جهانی (بیرون) پرداخته ام و دیدگاههای راهبردی و راهکارهای این الگوی اجتماعی برای تغییرات بنیادین در جامعه را آورده‌ام (رجوع شود به گفتار ۱ از مقاله‌ام به نام چشم انداز دموکراسی و جنبش انتخابات آزاد). نیروهای برونمرزی روشنگری و منتقدان دموکرات و پیگیر می‌توانند نقش بزرگی در هدایت روندهای دموکراتیک داشته باشند. اعمال فشار همه جانبه و سازمان یافته و پایدار به جمهوری اسلامی ، کارهای پردامنه و ژرف فکری و برنامه‌ای هستند. انگیزش و بسیج وسیع و ماندگار مردم حاصل فکر و باور عمیق به رهائی و بهروزی است. در برون مرزها ما می‌توانستیم مدلها و پروژه‌هائی را سازمان دهیم که چهره‌هائی از طیف‌های گوناگون از داخل و خارج، برنامه‌ها و دیدگاه‌های انتخاباتی خود را از طریق شبکه وسیع سایتها و رادیوها به مردم ارائه کنند.

ایجاد یک مرکز و ستاد ائتلافی دوره‌ای و موقت می‌توانست در کارزار انتخابات و در راه گسترش جنبش و گفتمان انتخابات آزاد توافق و همبستگی گروه‌ها و اشخاص را در فرایند هم اندیشی، هم پرسی، هماهنگی، همگامی، همراهی و همدلی ایرانیان در پیکار و کار آگاهگرانه مشترک برای دموکراسی و آزادی و حرکت به سوی پایان دادن به نظام ولائی را به پیش ببرد.

طرفداران انتخابات آزاد در راه همگانی کردن شعارهای "جمهوری آری، ولایت فقیه نه" ، "انتخابات آزاد بجای نمایش استبدادی"، "خلافت اسلامی، نمایش استبدادی"، "آراء آزاد و اراده ملت"، "نظارت بین‌المللی بجای نظارت استصوابی" و ... می‌کوشند. این شعارها می‌توانند در مرحله انتخاباتی بشکل فشرده و موزون در تمامی عرصه‌ها و میدانهای جنبش‌های جوانان، زنان، کارگران ، زحمتکشان، اقوام و، اقلیتها و جنبشهای فرهنگی و غیره تنظیم و بکار برده و همگانی شوند.

طرفداران جنبش انتخابات آزاد می‌توانند حتی تا روز انتخابات مردم را فعالانه به حضور در صحنه‌ها دعوت کنند و بخواهند که با وجود حضور در کارزار انتخابات، رای ندهند. بجای دعوت مردم به ماندن در خانه‌هایشان از آنان بخواهند که در جمع دوستان و آشنایان خود شرکت کرده و علیه اراده فقیه و نمایندگان آن روشنگری نموده و فعالانه بر ضرورت عدم شرکت در انتخابات و خالی نهادن صندوقها پافشاری نمایند.

در توصیف هرم روشنگری در جامعه ما و آمار طیف نیروهای آگاهتر مردم یک جمعیت پنج تا هفت میلیونی تخمین زده می‌شود. طراحی مدلهای انتخاباتی و اجراء آنها و پیوند ارگانیک و کارا با فکرها و رفتارهای انتخاباتی روشنگرانه، مستلزم شناخت و شناسائی راههای گوناگون همپرسی و هم اندیشی است. این امر به زمان و کار روشمند آزمایش و خطا و شیوه‌های مهندسی اجتماعی و نزدیکی ذره‌ای به واقعیتها و جنبش‌ها نیازمند است. کار صرفا ژورنالیستی و منفصل، فاقد کیفیت و توان و چشم انداز برنامه‌ای است و نتیجتا در بسیج اراده و انگیزش مردم و اعمال فشارهای سازمان یافته به نظام کارآئی نخواهد داشت.

از این دیدگاه انتخابات در هر دوره‌ای می‌تواند فرصتی باشد تا گروهها و اقشار مردمی با دیدگاهها و برنامه‌های نیروهای آگاه و روشنفکر و منتقدان بیشتر آشنا گردند. از سوی دیگر تجربه‌های گذار به دموکراسی در کشورهای دیگر و تاریخ پیکار صد ساله ایران حاکی از آن است که در دوره‌های انتخاباتی بیشترین زمینه‌ها برای ائتلاف در بین احزاب و سازمانها بوجود می‌آید. این فرصتی است که اگر نیروهای آگاه در خلال آن بدرستی و با زمانبندی دقیق عمل کنند، می‌توانند با جنبش‌های فکری - فرهنگی - اجتماعی مردم هرچه بیشتر پیوند یابند و از طریق ایجاد و تقویت سازمانهای مردم نهاد و همفکری و تعامل نیروها و احزاب و سازمانهای سیاسی شبکه گسترده و همبسته اجتماعی را تدارک ببینند و با رهبری کارا و توانا، فرآیند همبستگی ملی و جنبش انتخابات آزاد را برای نیل به آزادی، دموکراسی و بهروزی اجتماعی به سرمنزل مقصود برسانند.


علی‌اصغر سلیمی
خرداد ۱۳۸۸

---------------
۱. چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران