iran-emrooz.net | Fri, 15.05.2009, 0:19
موسوی نامزد اصلاحات ماندگار
محسن حیدریان
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
مروری بر انتخابات نه گانهی سه دهه گذشته کشور منطق دگرگونیهای ذهنیت جامعه سیاسی را رونمایی میکند. اینرا نیز نشان میدهد که انباشت تجربه عمومی بطور واکنشی عمل میکند و مهمتر از آن پاداش و مجازات بازیگران در دقیقه نود بازی در سبد انتخابات انداخته میشود. بنابراین در صحنه سیاست ایران درست مانند زندگی تک تک ایرانیان، خوب بازی كردن با كارتهای بد، از داشتن کارتهای خوب مهمتر میشود.
چهار دوره انتخابات دهه نخست انقلاب، بطور کلی زیر سایه رادیکالیسم انقلابی، جنگ، فضای ضد امریکایی و ارزشهای نوپای اسلامی برگزار شد. از درون آنها، بنی صدر، رجایی و خامنهای (دوبار) بر رقبایی ضعیف پیروز شدند و دولتهایی را شکل دادند که با همه تفاوتها، وجه مشترکشان رادیکالیسم توده گرا با گرایش اقتصاد دولتی نیرومند و ستیزه جویی در صحنه جهانی بود. این دورانی بود که ذهنیت سیاسی کشور در دوران واکنش تند علیه دیکتاتوری فردی شاه، نیازهای زمان جنگ و استقرار نهادهای انقلابی در کشور قرار داشت.
انتخابات دورههای پنجم و ششم در دهه دوم انقلاب در فضای واکنش به نخستین دهه انقلاب شکل گرفت. با پایان جنگ و شکل گیری نهادهای نظام، پوست اندازی ذهنیت عمومی با زیر پرسش بردن باورها، هنجارهای اسلامی و آرمان گرایی شتاب گرفت و مدینه فاضلهای را که در برهه هشت ساله جنگ شکل گرفته بود، زیر و رو کرد. جوانانی که بین ۲۵ تا ۳۵ سال سن داشتند و گمان نمیكردند كه روزی به عنوان كارمند در یک اداره و یا در یک وزارتخانهای استخدام شوند، در پستهای رهبری نهادها و وزارتخانههای دولتی و وكالت مجلس قرار گرفته بودند و ساده زیستی از شیوه زندگی طبقه متوسط رخت میبست. در این دوران نخبه گرایی بتدریج جای رادیکالیسم توده گرا نشست و اعتدال و اخلاق زدایی بر فضای فکری کشور چیره شد. مهترین شکاف سیاسی پایدار در این دوران با جوانه زدن فکر اصلاح طلبی در درون نظام شکل گرفت. اصطلاح "یت" و "یون" دو گرایش سیاسی رزمندگان را نشان میداد که به معنای هواداری از جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود که دو گروه روحانی با خط مشی سیاسی متفاوت آنرا نمایندگی میکردند. پیروز اصلی دو انتخابات این دهههاشمی رفسنجانی بود که با شعار تعدیل اقتصادی و سیاست تنش زدایی در روابط خارجی؛ دست به مهار تندروان مذهبی، گسترش آزادیهای فردی؛ توسعه اقتصادی، خصوصی سازی، بالا کشیدن متخصصان و تکنوکراتها و کوشش در راه ورود خجولانه ایران به جهان زد. او با وجود مقاومت جدی محافظه کاران توانست با کسب پشتیبانی رهبری، چرخش سیاسی کشور را درست خلاف ارزشهای دهه نخست سمت دهد. اما همه این دگرگونیها با نقض حقوق بشر، فساد مالی گسترده و یک شیوه زمامدارای بسته سیاسی همراه بود.
انتخابات سومین دهه ایران یعنی دورههای هفتم و هشتم در اساس واکنشی بلند پروزانه به دورانهاشمی رفسنجانی بود. با پیروزی غیر منتظره محمد خاتمی بر رقیبی نیرومند، همه خوب و بد دهه دوم زیر پرسش رفت و دموکراسی، مدارا و آزادیهای مطبوعاتی، سیاسی و گفتگوی تمدنها در سرلوحه فضای سیاسی قرار گرفت. اما علیرغم درخشش کم نظیر این دوران، دو قطبی شدن شدید صف بندیهای بی سابقه میان اصلاح طلبان و اقتدار گران و نبود میانجیهای کارساز میان دوقطب، فضای سیاسی به نبردهای فرسایشی خسته كنندهای کشانده شد که شانس تداوم و ماندگاری را از آن سلب کرد.
بزرگترین اشتباه کنشگران این دوره توهم نسبت به نیروی نخبگان و بخش آگاه جامعه و چشم فروبستن به نیمه پنهان قدرت در میان اقشار فرودست گسترده جامعه بود. در یک کلام بیاعتنایی به قانون سرد و آهنین تناسب قوای سیاسی و در نتیجه فقدان اندیشه برای استمرار اصلاحات، آنها را به مجازاتی سنگین رساند. گرچه رشد فكری و سیاسی قابل ملاحظهی جامعه ایران، پرورش كادرهای سیاسی و مطبوعاتی گسترده، سنت پاسخگو كردن دولت و مدیران در برابر شهروندان ورشد چشمگیر جامعه مدنی، از نتایج زدوده نشدنی این دوران، بحساب میاید.
در انتخابات نهمین دوره ذهنیت اكثریت رای دهندگان بسوی یك گزینش دیگر یعنی یكدست کردن حکومت وانتخاب نامزدی کمانه کرد که گفتمان پوپولیستی، وعده عدالت وحمایت ازمحرومان وستم کشان سرلوحه برنامه انتخاباتی اوبود. بخشهای گستردهای از محرومان، حاشیه نشینان شهرها و سرخورد گان اجتماعی، درگفتمان پوپولیستی وتوده پسند ورفتار عامیانه احمدی نژاد، هم نارضائی واعتراص شدید خود را به شكاف شدید طبقاتی ابرازداشتند وهم فرسودگی عمومی از نبردهای جناحی را که بخش مهمی از قوا و انرژی کشوررا میبلعید، به نمایش گذاشتند. اما فقدان استراتژی استمرار اصلاحات، اثر تعیین کنندهای در چرخش ذهنی رای دهندگان داشت.
مروری بر انتخابات سه دهه گذشته کشور نشان میدهد که انتخابات دماسنج ذهنیت سیاسی جامعه است. اما چرخشهای ذهنی جامعهای به وسعت و تنوع ایران، به دلیل کمبودِ نهادهای دموكراتیك و احزاب سیاسی نیرومندِ تصمیم ساز یا كنترل كننده قدرت، بیش از حد معمول تابع قانون پاداش و مجازات است. این بدان معناست که انتخابات، ولو نیمه آزاد اما بشدت رقابتی است. شهروندان از سیالیت و تحرک گستردهای برای اثر گذاری بر سیاست کشور از راه مجازات و پاداش بازیگران سیاسی بر خوردارند.
چرا موسوی؟
دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری فرصتی برای کاربرد تجربیات سه دهه جامعه سیاسی ایران است. زیرا در این انتخابات، نه تنها قله آشکار کوه یخ اقیانوس جامعه، بلکه بخش پنهان و نامریی آن هم رونمایی میشود. آنچه که چرخش ذهنی رای دهندگان را در این انتخابات رقم میزند، خستگی و فرسودگی از در گیریها و بحرانهای جناحی و نیز از سیاستهای داخلی و خارجی ستیزه جویانه دولت نهم است که دودش مستقیما به چشم مردم میرود. باید منتظر بود که چرخش ذهنی افکار عمومی در دقیقه نود بازی، احمدی نژاد را مجازات کنند. اما نباید فراموش کرد که در گیریهای روزمره مردم برای جان به در بردن از مشکلات اقتصادی و نیز فضای بسته سیاسی و رسانهای کشور، میانگین عمومی فرهنگ مدرن و دمکراتیک را به نسبت به دهه سوم به میزان چشمگیری پایینتر آورده است.
اگر از این واقعیت صرفنظر کنیم که بنیادگرایان که در اصلیترین كانونهای قدرت قرار دارند، از هیچ كارشكنی و سنگاندازی برای حفظ قدرت کوتاهی نمیکنند، میتوان به چند ویژگی دیگر این دوره انتخابات اشاره کرد:
دهمین دورهی انتخابات در آغاز چهارمین دهه انقلاب را میتوان با واژه کلیدی خود شناسی به معنای کاربرد تجارب مثبت دورههای پیش و پرهیز از بلند پروازیها و پوپولیسم، گزینش واقع گرایی به معنای پایان دادن به توهم نسبت به خود و به بلند پروازی توصیف کرد.
ویژگی مثبت این دوره انتخابات نفوذ اندیشههای دمکراتیک دوم خرداد در مواضع نامزدهای اصلاح طلب و بدنه نیروهای سیاسی؛ دوری از پرخاشجویی در فرهنگ مبارزه انتخاباتی، کمرنگ شدن آرمانگرایی توده فریب و عرفی شدن پیکار سیاسی است.
تجربه نه گانه انتخابات ایران نشان میدهد که تغییر وتحولات آرام وتدریجی، مناسب ترین، مطمئن ترین وماندگارترین راه است. به فرصت انتخابات باید ازاین منظر نگریست. نمیتوان به امید تشدید بحرانها و تناقضات اجتماعی و انفجارجامعه نشست. دو هدف اصلی این دوره انتخابات باید پایان دادن به دولت احمدی نژاد و استمرار اصلاحات به منظور ادامه پیکار برای کسانی باشد که خواهان تغییر وتحول تدریجی بامشی مسالمت آمیزند. در چنین شرایطی تحریم یا صرفا مطالبه خواهی به معنای حاشیه گزینی خود خواسته کسانی است که اصولا سالهاست از سوی نظام سیاسی به حاشیه رانده شدهاند.
نکته مهم دیگر که از تجارب انتخاباتی ایران بر میآید نه طول و عرض برنامههای انتخاباتی بلکه باورپذیری واقعی در راه زمینه سازی و استمرار و پایداری اصلاحات در کشور است. تهییج لحظهای و بازار گرمیهای روزهای انتخاباتی که بنوبه خود جزو طبیعی مبارزات انتخاباتی برای جلب گسترده مردم است، نباید بر اهمیت کلیدی استمرار و پایداری اصلاحات سایه اندازد. زیرا در نظام سیاسی در حال گذار ایران، رویکرد تشدید نبرد جناحی و مطالبات چالش گرایانه تنها به درد تهییج لحظهای و روی کاغذ ماندن میخورد. امتیاز موسوی در رویکرد و ادبیاتی است که در جستجوی جلب حد اکثر ممکن نیروهای سیاسی از اصلاح طلبان گرفته تا رفسنجانی و بخش مهمی از نیروهای سپاه و بسیج و نیز اصول گرایان منتقد احمدی نژاد است. این رویکردی بر خواسته از تجربه دوم خرداد است. در ایران هیچ اصلاحات پایداری بدون جلب حد اکثر ممکن نیروهای سیاسی و اجتماعی در درون و بیرون نظام قوام نمیگیرد.