iran-emrooz.net | Sat, 25.04.2009, 6:36
شکست پرسپولیس از الغرافه قطر- تبیین قدرت در دنیای امروز
دکتر رضا تقیزاده
روزی که محمود احمدی نژاد در بازگشت ظفرمند از ژنو، دست استقبال کننده گان (خود جوش!) را در فرودگاه تهران با شادی می فشرد، بازیکنان غمزده پرسپولیس، پرطرفدار ترین تیم فوتبال آسیا و قهرمان گروه برتر فوتبال ایران، پس از تحمل شکستی باورنکردنی (۱-۵) در برابر تیم الغرافه قطر، راهی خانه میشدند.
دلمشغولی عمده آقای دکتر محمود احمدی نژاد در آن رو ز، نحوه انعکاس خبر پیروزی تازه ای بود که، با انکار دوباره کشتار یهودیان در کنفرانس سوییس، میباید بنام حضرتشان ثبت میشد. نگرانی همزمان بازیکنان سرشکسته پرسپولیس در راه خانه، فرار از چشمهای اشکبار طرفداران دل شکسته ای بود که به حضوری آبرومند در مسابقات فوتبال آسیا دلبسته بودند.
آقای احمدی نژاد البته در یک صحنه جهانی پیروز شده بود، حال آنکه تیم پرسپولیس تنها در یک صحنه محلی، در برابر یک تیم فوتبال ( کوچک ) از یک کشور بسیار کوچک منطقه شکست خورده بود. در نتیجه، برد چشمگیر و جهانی آقای دکتر، درکنفرانس ضد نژاد پرستی ژنو، میباید تلخی شکست پرسپولیس مقابل الغرافه قطر را براحتی می شست!
اما در عمل اینگونه نبود. بجز آن جماعت ( خود جوش ) که از شب قبل برای استقبال از قهرمان سیاسی کار خود (داوطلبانه و بی اجر و مزد!) در فرودگاه بخط شده بودند، و روزنامه های دولتی و رسانه موسوم به ملی، که تصویر های استقبال خروشان از قهرمان سیاسی کار را منتشر ساختند، کس دیگری به افاضات آقای دکتر در ژنو و پیروزی های ایشان اعتنای چندانی نداشت.
بی اعتنا به حضور پرهزینه آقای دکتر در ژنو، دلمشغولی مشتاقان میلیونی فوتبال در ایران، شکست تیم ملی در خانه، مقابل عربستان سعودی، و از دست دادن شانس عملی صعود مستقیم به بازیهای جام جهانی آفریقای جنوبی است. دلتنگی آنها بدلیل عقب ماندن از قافله فوتبال منطقه است. شادی آقای دکتر و هوادارانشان در عوض ، ناشی از تکرار یک تهدید کهنه از بوقهایی است که با " هدف " خود را در معرض دمیدن او قرار میدهند!
در تکمیل شکستهای ملی پوشان فوتبال و بعد سرخپوشان پرسپولیس، دو روز بعد، آبی پوشان "استقلال" نام گرفته پایتخت نیز که مدعی قهرمانی سال جاری گروه برتراند،- به شکست در برابر تیم کوچکتری از قطر بنام ام الصلال، تن دادند. ناگفته نماند که وضعیت کنونی دو نماینده دیگر ایران در مسابقات آسیایی، یعنی سپاهان اصفهان و صبای قم هم بهتر از دو تیم پرطرفدار فوتبال پایتخت نیست.
وضعیت فوتبال و عقبگرد نمایندگان شکست خورده ایران در میدانهای آسیایی، بخش کوچکی است از یک فرایند بزرگتر و مستمر که در نتیجه آن، ایران از جایگاه درخور و اندازه های واقعی خود باز مانده است. مسئله جدی، کوچک شدن جایگاه طبیعی ایران است در دنیای امروز. ایران در یک مقایسه تطبیقی ساده، در حال عقب ماندن بی وقفه از خود و دیگرانی است که از او پیشی گرفته اند.
عقبگرد فوتبال ملی و باشگاهی ایران در میدانهای آسیایی، نمونه ایست کوچک و محدود به دنیای ورزش- ورزشی که اخرین ارمغان آن از بازی های المپیک تنها یک مدال طلا و یک برنز بود. فاجعه گسترده تر بصورت عقب ماندگی در عرصه های صنعتی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حال شکل گرفتن اند. این روند در ادامه تخریبی خود، منزلت جهانی ایرانیان و حتی امنیت ملی ایران را نیز مورد تهدید قرار داده است.
جایگاه کنونی و کوچک فوتبال امروزی ایران در آسیا، تنها محدود به بازماندن تیم ملی از بازیهای جام جهانی و شکست تمامی چهار نماینده ایران در بازیهای باشگاهی آسیا نیست. فوتبال ایران سالها است که از شرکت در بازیهای المپیک بازمانده است. در سه دوره اخیر بازیهای جام آسیا، که ۳۰ سال پیش ایران بمدت ۱۲ سال در آن بی شکست مانده بود، تیم ملی ما به هیچ توفیق چشمگیری دست نیافته است. بزرگترین سهم ایران در اداره کنفدراسیون فوتبال قاره آسیا- بنا به گفته کفاشیان رییس فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی- دادن رای موثر (!!) در انتخاب نهایی رییس آسیایی، از میان نامزدهای بحرین و کویت است!
فوتبال ایران در حال عقب ماندن از اندازه های خود و رقیبان کوچک وبزرگ محلی است. مصادره باشگاههای بزرگ و تحمیل گردانندگان دولتی با ترکیب افراد کوچک فاقد صلاحیت ورزشی و سابقه مدیریتی ولی خودی و مورد وثوق، به نیت بهره برداری سیاسی از آنها، این مراکز ورزشی را به حاشیه های سیاسی، روزمرگی و ورشکستگی کشانده است. تیم ملی نیز که ترکیبی است از بازیکنان باشگاهی، مجموعه مشکلات باشگاهها را با انگیزه های سیاسی قوی تر بدنبال میکشد. در فوتبال ایران سالها است که نه استعداد تازه ای جستجو شده و نه پرورش یافته است. فوتبال ایران، بی بهره از سرمایه گذاری سازنده و مراقبت، با حمایت دولت خدمتگذار، سالها است که از کیسه میخورد. ایران در مقیاسی بزرگتر، سالها است که از کیسه میخورد- از کیسه نفت و گاز!
مردم قطر که امروز در برابر آنها فوتبال ما لنگ انداخته است،همراه با اتباع مرفه تر سایر شیخ نشینهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، سالهای قبل، برای دیدن فوتبال ماهواره ای به شیراز می آمدند. امروز تلویزیون ملی (!) ایران ریزه خوار پخش ماهواره ای فوتبال آنها است.
هر شهر عمده کشور 70 میلیونی ما قادر است چندین برابر جمعیت ۸۰۰ هزار نفری قطر را در خود جای دهد. در عین حال قطر پانزدهمین دوره بازی های آسیایی را دو سال پیش با موفقیت برگزار کرد و اینک در کنار 6 نامزد دیگر، داوطلب برگزاری بازیهای المپیک و جام جهانی فوتبال شده است! چه کسی بیاد دارد که اخرین جشنواره معتبر جهانی ( در هر رشته ای ) چه زمانی در ایران برگزار شد؟ قطر نمونه ایست روشن برای تعریف مفاهیم واقعی قدرت، در دنیای امروز.
مردم قطر که تا 15 سال پیش در فقر نسبی بسر میبردند، با تغییر نگاه خود به جهان امروز و تغییر نحوه اداره سیاسی کشور خود، امروز نه تنها به یک بازیگر منطقه ای که به یک قدرت جهانی تبدیل شده اند. تحول تازه در قطر عملا از سال 1995 وبا بروی کار آمدن حمد ابن خلیفه ال ثانی بجای پدر آغاز شد- مشابه تحولی که شیخ محمد در دوبی بنیان نهاد و با سرعت آن سرزمین بیابانی را به جایگاه امروز آن رساند- البته آقای دکتر احمدی نژاد فرموده اند که پیشرفت دبی بمنزله پیشرفت خود ما اس!
مردم قطر امروزه ( در کنار لوگزامبورک) از بالاترین درآمد سرانه در دنیا برخوردارند. قدرت سرمایه گذاری خارجی قطر به 500 میلیارد دلار میرسد. شبکه تلویزیون جهانی الجزیره را هر کسی که علاقمند به خبر است، در کنار شبکه خبری سی ان ان میشناسد. میزان متوسط عمر در قطر به ۸۰ سال میرسد. میزان بی سوادی در آن کشور در ردیف پاینترینهای منطقه است. قطر که تمامی اختلافات مرزی خود را در سال ۲۰۰۱ با بحرین و عربستان حل کرده، بدون داشتن تشنج در روابط خارجی، هر روز میزبان نماینده سیاسی معتبری از دنیا است. اینها ابعاد قدرتی است که قطر را به یک وزنه مالی، اقتصادی، ورزشی، و رسانه ای در جهان امروز تبدیل کرده است. قطر از این اهرمها برای افزایش نفوذ سیاسی در جهان بهره میگیرد و نفوذ بدست آورده را در راه کسب اعتبار و احترام برای مردم خود خرج میکند. مفهوم قدرت در دنیای مدرن امروز تغییر کرده است.
در دنیای امروز توسل به خشونت مایه کسب احترام نیست، مایه ایجاد خصومت و ترس است. ایجاد ترس در دیگران، به گریز میانجامد و تقویت حس نفرت. عامل ایجاد ترس نیز ، قدرتمند نمیشود، منزوی میشود. در دنیای امروز انزوا معادل فقر است: فقر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، ورزشی، اجتماعی. انزوا بگونه ای زندان است با تعریفی متفاوت. فوتبال امروز ما پنجره ای است برای دیدن تفاوت، مابین زورمند بودن و زور زدن.