iran-emrooz.net | Mon, 20.04.2009, 10:19
آیا حقوق بشر در مورد مجاهدین نیز معتبر است؟
ناصر کاخساز
تفاوت حقوق بشر با حقوق مسلکی و دینی این است که برای همه، و بدون استثنا معتبر است. (حتا مخالفت و دشمنی با آن نیز مانع برخورداری از آن نیست)
آگاهی به این تفاوت باید اثر خود را در برخورد ما با گروههای مخالف نیز نشان دهد. مخالفت خطی و ساده و دفاع یکسویه، از هر کسی ساخته است. روشنفکران اما باید از برخوردهای ساده و خطی بپرهیزند تا بتوانند، مثلا، نسبت به خبر امکان تحویل مجاهدین پایگاه اشرف به دولت اسلامی واکنش شایسته نشان دهند. با طرفداری نیم بند که از دل بر نخیزد نمیتوان در دفاع از حقوق بشر پایدار ماند. روشنفکران باید قاطع و به روشنی از حقوق انسانی مجاهدین دفاع کنند تا هم در آینده از بی کرداری خود شرمنده نشوند و به هم تحول دموکراتیک در سازمان مجاهدین، که از قضا اکنون امکان آن فراهم است، دامن زنند.
«مجاهد» یک نهاد سیاسی و اجتماعی در جامعهی ایرانی است و هیچ نیرویی نمیتواند بطور مکانیکی یا توطئه گرانه آن را حذف کند. ریشههای اشتباهها و انحرافهای مجاهدین در تار و پود فرهنگ سیاسی ایرانی نهفته است. بی باوری آنها به دموکراسی و حقوق بشر با باور مصلحتی دیگر گروههای سیاسی به حقوق بشر بی رابطه نیست.
برخوردهای سطحی که به نفرت دامن میزند، انقطاب سیاسی را ریشه دارتر میکند و بر امکان تحول دموکراتیک در کل جامعه اثرمنفی میگذارد و در نهایت به توفیق حاکمیت دینی خدمت میکند. درست در چنین برشهای حساسی است که آزاد اندیشان فراتر از اعتقادات نظری خود، از حقوق انسانی مخالفین دفاع میکنند و از آزمایشهای تاریخی سربلند بیرون میآیند و پایههای پلورالیزم را گزند ناپذیر میسازند.
این اصل که هیچ مخالف سیاسی را نمیتوان به دشمن او تحویل داد تا بر شرف و حیثیت او چیرگی یابد یک اصل غیر قابل تردید است. دنباله روی از منافع سیاسی و سازمانی مانع بکار بستن این اصول تردید ناپذیر میشود. سازمانهای سیاسی آدمها را به گونهای بار میآورند که تنها به منافع و مسائل خودی حساس میشوند و بتدریج حسهای انسانی را نسبت به مخالفانشان از دست میدهند. مجرد یا مستقل کردن انحرافهای مجاهدین غیرعادلانه است. به قول اروپاییها آنها را باید در کانتکس، یعنی در متن بافت فرهنگی موجود در مناسبات سیاسی، بررسی کرد. به بیان دیگر تاثیر سازمانهای سیاسی مخالف مجاهدین و باور نداشتن آنان به آزادی را نباید در بستن امکان تحول در این سازمان نادیده گرفت.
برخی گروههای سیاسی، برغم رد مشی چریکی، هیچگونه کمکی به تفاهم سیاسی نکردند و این نشان داد که با ظاهر خردگرا نیز میتوان به نفرت و رسانتیمان سیاسی دامن زد و فرهنگ سیاسی را از دو گونه نفرت انباشت. نفرت توطئه گرانه به نوبهی خود به نفرت ساده اندیشانه دامن میزند و تقابل این نفرتها راه تحول دموکراتیک را میبندد.
همانگونه که بسیار گفتهام راه نجات از این تقابل، که زادهی مناسبات استبدادی است، باورِ درونی به تقدم حقوق بشر بر منافع گروهی است. تا هنگامی که چنین نباشد، سیاست قلمرو پر مخاطرهای است که در آن، ذهن و روح آدمی تنها با لحظهای غفلت میتواند مسموم شود.
تعادل فرهنگی از در هم آمیزی دو بافت ساخته میشود: منطق متعارف و عواطف متعادل. در فرهنگ سیاسی متعادل آدم میآموزد که با مخالفین خود انسانی و شرافتمندانه برخورد کند بدون این که از مخالفت اصولی خود بکاهد.
ناصر کاخساز
نوزدهم آپریل 2009
نظر کاربران:
من برای آقای کاخساز و تمامی کسانی به این شیوه به مسائل حقوق بشر نگاه می کنند و تصویه حساب های فردی و عقیدتی را با مسئله حقوق بشر جدا می کنند ارزش بسیاری قائل هستم.
متاسفانه ما نه با دوست و نه با دشمن خود نتوانستهایم تا به حال برخورد اصولی در شرایط خاص نمائیم. فرهنگ سیاسی و حقوق بشری ما فاصله زیادی با حاکمان در کشور ندارد و من شکی ندارم اگر ما و یا هر سازمان سیاسی دیگر حاکم می شد مسئله حقوق بشر مخالفین فرق چندانی با آن نداشت. امیدوارم که ما هم بتوانیم حقوق بشر را با تمام وجود قبول داشته باشیم و در آینده اگر تحولی در ایران بوجود امد همه ما از حقوق انسانی حتی شکنجه گر ان دیروز خود دفاع کنیم و هیچ کسی حق شکنجه و نقص حقوق اسانی انسان دیگری نداشته باشد.
ای کاش همه ما این حرف زیبای توماس بورخه را آویزه کوش خود کنیم زمانی که یک بیمارستان را در نیگاروگوئه در محاصره داشت و افسر شکنجه گر خود را دید. وقتی افسر شکنجه گر می لرزید توماس بورخه (که بعدا وزیر کشاورزی دولت ساندنیست ها در کابینه اول شد.) نزد افسر می رود و می گوید ما وقتی در قدرت هستیم بیشتر حقوق بشر را رعایت می کنم . تو آزاد هستی که بروید و زندگی کنید. این شیوه اصولی است و من در متن آقای کاخساز این طرز تفکر را خوب می بینم
*
آقای کاخساز از یک بلند نظری فکری و تاریخی حرف می زند و آقای شمس فقط می خواهد انتقام بگیرد. اگر چه سازمان مجاهدین و رهبری آن اشتباه کرده است ولی آنها ضد خلق نیستد.
در میدان مبارزه اشتباه کردن گناه نیست. آقای حائری وقتی حکومت جمهوری اسلامی را بر مجاهدین ترجیح می دهد و هر سال به ایران می رود مشخص است که این نظر را داشته باشد. این یک دروغ بزرگ است که همه در اشرف به زور ماندهاند. من خود مخالف رجوی هستم و سالها برعلیه استراتژی رجوی کار فرهنگی کردهام اما مبارزه با رجوی فقط زمانی واقعی است که با پول خود و سرمایه خود باشد. حرکت آقای حائری و خیلی از دوستان ایشان در سایت های آنها نشانه حرکت آنها می باشد.
برای آنها همانند مجاهدین به زمین زدن مجاهدین به هر قیمتی مهم نیست ولی آقای کاخساز برایش حقوق بشر سیاه و سفید نیست. تسلیم کردن و حمایت از سرکوب مجاهدین در عراق در خدمت استبداد است ما باید تلاش کنیم حتی رجوی هم سالم خارج شود و در آینده ایران هرکسی که شکایتی دارد می تواند در یک دادگاه عدالت پیشه مطرح نماید
زندانی سابق و عضو سابق مجاهدین در نروژ
*
من هم در رابطه با نظر آقای کاخساز راجع به حقوق بشر موافقم. مشکلی که جامعه ایران با آن روبرو است فقط شخصی به اسم خمینی نیست. مشکلی افراد مجاهد در عراق هم فقط شخصی به اسم رجوی نیست ! بلکه اندیشه ارتجاعی و خرافات است که جمعی را در اسارت و ملتی را به خاک سیاه نشانده است. با زدودن خرافات از ذهن و جامعه است که مجاهد و آخوند و مردم به آزادی میرسند.
*
با نظرتون کاملا موافقم که اعتقادات سیاسی و گروهی بعد از حقوق بشر در مرحله دوم اهمیت قرار میگیرند. به نظرم حقوق بشر ایدئولوژی انسان جهانی امروز است. تنها ایدئولوژی که به انسان بخاطر انسان بودن ارج و بها میدهد، نه به مقتضیات فردی و گروهی. ممنون از این نوشته بسیار جالبتان.
مسعود راد
*
To those who do not spare any time to unleash their hate against Mojahedin:
remember that Mojahedin did not put their hands on gun, it was the reactionary Mullah regim that attacked thier offices in early post revolution.
It was mullahs regim who blocked mojahedin from all legal political activity (such as election), mullahs forced this bloody fight to mojahedin. This wasn't enough, in Khordad 1360 regim started the worst masacare of political activist in Iranian history.
Did we provide a free environment for them, that now you blamed them? Unfortunately most of this critisism coming from mullahs regim, I beleive that Mojahedin needs to come & jointley with other opposition creat a large national fron to fight this regim, I beleive that Mojahedin should review their actions in past, in order to come clean.
Remember we are talking about an armed militant group that was targeted by mullahs in 1360,you refer to your brains & tell us where would you locate them to save their lives? also enable them to continue their fight with mullahs?? It would be only logic to base some where close to Iran, so they moved to Iraq, yet you are repeating same lies that mullahs have ben saying in TV & radio for years.
Mojahedin attacked pasdaran who was & still is the arm of this regim, don't cry for losing bunch of brain-washed pasdar.
I think Mr. kahksaz's point of view is a bright & acceptable and we should promot it, this as Mr. kahksaz mentioned will help democratization process taking place in Mojahedin as well as our society in whole.
I think that by not standing frim in support of mojahedin we are directly helping blood thirsty mullahs to sock our people's blood more & more, I am not a mojahed but if it comes to a point of reacting to the treat of returning mojahedin to mullahs will do anything I could possibly do to have my voice heard where I live.
*
مرتضی جان،
ممنون از اظهار نظرت. با نکتههایی که یادآوری کردی موافقم ولی رعایت حقوق بشر را با فرض این نکته ها ضروری دانستهام. اما در بارهی کی و کجا:
نمیدانم هگل هنگامی که گفت ضرورتها مجبورند عوض بشوند، چون ضرورتهای کهنه دیگر از حقیقت تهی شدهاند، آیا می دانست که دارد مدرنیته را تعریف میکند؟ در برابر مدرنیته نمیتوان مقاومت کرد. اگر شرایط درون-سازمانی هم موجود نباشد فشار بیرونی، هنگامی که بحران و شکست درونی اوج میگیرد، تکان میدهد و بیدار میکند.
میدانم تردیدها و اعتراضهایی (حتا به مسائل اساسی مورد نظر رهبری) شده و همصدایی پیدا کرده است. این خبری است که نظر بالا را تایید می کند.
ناصر
*
جناب آقای کاخساز دفاع از حقوق انسان مرز سیاسی نمیشناسد؛ چه مجاهد باشد و چه حزب الله و....این ایده قبل از اینکه سیاسی باشد دفاع از حقوق حقه هر انسانی فارغ از هر گونه قید وشرطی؛ میباشد. حقوق بشر برای همه. روح انسانی شما راستایش میکنم.
شاهر خ
*
آقای کاخساز عزیز،
نگاه شما از منظر حقوق بشری به سازمان مجاهدین خلق ایران جای تحسین دارد و باید دست مریزاد گفت. اما چند نکته نه چندان باریک تر از مو:
- نوشتهاید: ... تحول دموکراتیک در سازمان مجاهدین، که از قضا اکنون امکان آن فراهم است... آیا واقعا چنین است؟ از کی و کجا؟
آقای کاخساز عزیز، این سازمان آن سازمان «مجاهد» نیست. مجاهدین در طول این سال ها از یک سازمان سیاسی - نظامی به یک «فرقه» تبدیل شدهاند که آئین های سیاسی - عبادی - تشکیلاتی خاص خودشان را دارند. در کارنامه شان شکنجه و زندان و شاید اعدام مخالفان عقیدتی وجود دارد. کیش شخصیت پرستی شان با توتالیتر سازمان ها پهلو می زند. آنان در هیچ جریان حقوق بشری ایرانیان شرکت نکرده اند؛ دست در دست دشمن اشغالگر ایران (عراق صدام حسین) به ایران حمله کرده اند و خون جوانان بسیاری در این راه ریخته شده است و صدها نکته دیگر...
آیا حمایت از فرقه های مذهبی و اجتماعی مانند برخی از اقوام یا فرقه های کرد عراق که دختران خردسال را ختنه می کنند یا در این سو آن سوی کشورهای اسلامی قتل های ناموسی مرتکب می شوند و ... در حوزهء فعالیت های حقوق انسانی و بشری قرار دارد؟
با این همه من صد در صد با شما موافق هستم که باید حقوق انسانی آنان در عراق محترم شمرده شود و حتی حاضرم توماری را در این باب امضا کنم. از سوی دیگر، آن سازمان نیز باید پیرامون عملکردهای فرقه ای شان مانند ازدواج و طلاق سیاسی رهبران و اعضاء (که یک امر خصوصی را عمومی و سازمانی کردند) یا بندهای زندان ابوغریب (که مخالفان سازمان در آنجا زندانی می شدند) و ده ها و صدها مورد دیگر به ملت ایران و کوشندگان حقوق بشری توضیح بدهند.
با احترام
مرتضی نگاهی
*
آقای کاخساز
اگر شما هم به اندازه یکهزارم ما از مجاهدین شناخت داشتید و از آنها ظلم و ستم دیده بودید فراموشتان میشد تا با بکار بردن این لغات پر آب و تاب راجع به حقوق بشر در مورد مجاهدین صحبت کنید.
تمامی سازمانهای مدافع حقوق بشر، حکومتها و انسانهای آگاه در تلاش هستند تا این افراد را از قلعه اشرف نجات بدهند و این رهبران جنایتکار این سازمان هستند که مانع میشوند...
آخر درست نیست که با سلاح دفاع از حقوق بشر مرزبندی بین ظلم کننده و ظلم شونده را مغشوش کرد. شما اگر در صدد نجات افرادی که اسیر افکار مالیخولیائی این فرقه میباشند باشید تحسین برانگیز است.اما در حال حاضرجمع بستن همه آنها و در یک کیسه حقوق بشر ریختن و به دیگران هم قالب کردن درست نیست...
*
this is the first ratioanl reaction of an political and intelectual man of iranian. This is the begin of looking the iranina groups a element of iranian family. I hope the real oposion getting awake. this is a good start
to get against the mullahs.