iran-emrooz.net | Thu, 16.04.2009, 21:29
کروبی با دست باز- موسوی با دست بسته
دکتر رضا تقیزاده
تنور انتخابات رییس جمهوری در ایران، علی رغم فاصله کوتاهی که تا روز اخذ رای باقی است، هنوز گرم نشده. بیاعتنایی چشمگیر افکار عمومی، و سردی بازار انتخابات هزینهای است که نظام سیاسی ایران، در قبال گذشتن از کنار مشکلات حقیقی مردم، و اصرار در تکرار شعارهای کهنه تحمل میکند.
خروج زود هنگام محمد خاتمی از گردونه، به تقویت بیش از پیش این باور نزد بسیاری از مردم دامن زد که: سرنوشت محتوم آنها ادامه وضع موجود است. حضور موسوی در صحنه نیز تاکنون از ایجاد موجی محسوس در افکار عمومی باز مانده است.
اقدام موسوی به رفتن نزد رهبر جمهوری اسلامی، پیش از آغاز عملی فعالیتهای انتخاباتی او، از سوی بسیاری اینگونه تعبیر شد که حضور او در صحنه بعد از یک غیبت بیست ساله، با صدور دستور از بالا صورت گرفته است. در نگاه مردمی که بی تفاوت تر از همیشه از کنار دکههای بی رونق روزنامه فروشیها میگذرند، هدف آوردن موسوی تغییر بسته بندی دولت بعدی برای قابل فروش ساختن سیاستهای اجرایی دولت کنونی و حفظ خطوط قرمز حاکمیت است.
با آمدن چهرهای مانند موسوی به صحنه و گرد آمدن فعالان اصلاحاح طلب در اطراف او، بنظر میرسد که گروههای مدعی اصلاحات در درون نظامی سیاسی ایران، ظاهرا از شکستهای گذشته درس گرفته و اینبار خواستههای خود را در حد مشارکت محدود در قدرت و احترام به خط قرمزها تعدیل کردهاند.
موسوی در مورد حقوق شهروندی، تنها به ارائه آرمانی خطوط کلی انتظارات عمومی از یک جامعه قراردادی بسنده کرده و از هیچ طرح شناخته شدهای در جهت تامین حقوق جمعی و ضمانت آزادیها فردی و اجتماعی یاد نمیکند. موسوی با پنهان شدن در پس پرچم خود برافراشته عملگرایی، از دادن وعده در این زمینههای اساسی پرهیز میکند.
در مورد خطوط قرمز نظام، موسوی هشدار میدهد، که اصول را میباید حفظ کرد. نگاهی به مدیران ارشد و هیات دولت او در زمان تصدی نخست وزیری، نشان میدهد که او تا چه میزان وامدار نظام و تا چه اندازه در جهت خواستههای مردم است.
در مورد توسعه اقتصادی، اخرین تجربه او توسعه اقتصاد متمرکز به بهانه توزیع عادلانه ثروت است. بی تردید، ادامه اقتصادی کوپنی، کنترل دولتی قیمتها، ادمه برنامه ریزی متمرکز با بسته بندیهای تازه، در بهترین شرایط تنها میتواند به بزرگتر شدن بازهم بیشتر دولت و کوتوله نگاهداشتن اقتصاد ملی ایران بیانجامد و نه تحقق اصلاحات حتی در حیطه اقتصادی.
فراموش کردن ضرورت اصلاحات سیاسی و ادامه سکوت پیرامون اعاده حقوق مصادره شده مردم، به بهانه الویت اصلاحات اقتصادی، تغییری است که اصولگرایان ۱۰ سال پیش مطرح میساختند. امروز مدعی مورد حمایت اصلاحات طلبان، شعارهای قدیمی اصولگرایان را هدف اصلاحات در دولت بعدی معرفی میکند.
موسوی در مورد نقش مراکز نظامی و امنیتی در بافت حاکمیت سیاسی ایران ساکت است- حیطهای که آیت الله خمینی نیز در مورد آن نظرهای روشنتری داشت و آنرا بطور کامل در زمان حیات خود منع کرده بود.
در مورد تجدید رابطه سیاسی با امریکا، موسوی حرفهای کلی اصولگرایان را تکرار میکند. در مورد ادامه غنی سازی اورانیوم و سایر برنامههای اتمی ایران، موسوی ادامه وضع موجود را نوید میدهد. در مورد تحکیم و حفظ اختیارات ولایت فقیه، موسوی بخود حتی اجازه اظهار نظر نیز نمیدهد. او حافظ کلیه خطوط قرمز اعلام شده و اعلام نشده کنونی جمهوری اسلامی است ونه حامی اصلاحات با هدف دست یافتن به یک جامعه مدنی متعارفی.
در نگاه موسوی انگاری حقوق شهروندی تنها محدود به آزادی در رفتارهای فردی است. او از اظهار نظر در مورد حفظ یا تلاش برای حذف نظارت استصوابی خود داری میکند. نظارت استصوابی را قانون و خود را مکلف به پذیرفتن آن میداند. برخورد انفعالی موسوی در این زمینه، در عمل او را در کنار احمد توکلی وزیر کار او قرار میدهد که همین چند روز پیش با واجب شمردن حفظ نظارت استصوابی، این بازدارنده آزادی انتخاب را، ستون حفظ جمهوری اسلامی معرفی کرد.
موسوی با این امید به میدان آمده که به حفظ نظام سیاسی ایران در قبال آنچه " مخاطرات سهمگین نامیده " یاری دهد. در این راه او تاکنون نه به جلب حمایت گسترده اصلاح طلبان در داخل نظام توفیق یافته و نه از حمایت اصولگرایان مخالف دولت بر خوردار شده است.
ناموفق ماندن تلاشهای موسوی در ایجاد موجی محسوس در افکار عمومی و افزایش اقبال مردم از انتخابات، متاثر از دست کم دو دلیل عمده است:
۱- بسته نگاه داشتن دست خود و پرهیز از دادن آنچه وعده نامیده است
۲- بی اعتنایی اکثریت خاموش و رای دهندگان خارج از حاکمیت به تحولات درونگروهی اصلاح طلبان منتظر خدمت و اصولگرایان مشغول به خدمت!
در حقیقت مردم و رای دهندگان عادی، که در صورت حرمت نهادن به رای آنها، تعیین کننده قاطع سرنوشت انتخابات خواهند بود، هنوز از جدی گرفتن انتخابات طفره میروند.
در سمت دیگری از این معرکه، کروبی قرار دارد که بر خلاف دست بسته موسوی، کارتهای خود را رو کرده است. او آشکارا از تلاش خود، در صورت پیروزی، بمنظور اصلاح (و نه تغییر) قانون اساسی جمهوری اسلامی یاد میکند. او اعلام داشته که مخالف نظارت استصوابی است. او اعلام داشته که از نظارت داخلی و خارجی بر جریان انتخابات، با هدف صیانت از رای مردم، استقبال میکند. او اعلام داشته که از جریان آزاد انتشار اطلاعات حمایت خواهد کرد، که مخالف انحصار نظام در مالکیت و مدیریت رادیو و تلویزیون است، که تلویزیونهای خصوصی را اجازه کار خواهد داد، تلویزیونهای ماهوارهای را تعطیل نخواهد کرد...!
کروبی میداند که برای انتخاب شدن، نیازمند رایی است که هرگز بنام او نوشته نخواهد شد. با این وجود، او در این معرکه تمامی امید خود را به حمایت رای دهندگانی بسته است که هنوز به جریان انتخابات دل ندادهاند. کروبی در راه جلب رای بیشتر، علاوه بر باز کردن دست خود، به میزان بخشنده گی خود نیز افزوده است : واگذار کردن سهم نفت- که در هرحال یک ثروت ملی و متعلق به نسلها است- به مردم.
کوچک ماندن شمار بازیگران جدی تر انتخابات و ناگزیر شدن مردم از دل بستن به کسانی که با هر میزان و متری دوران فعال کاری خود را پشت سر نهاده اند، خود نشانه ورشکستگی سیاست در ایران امروز است. این قحط الرجال، نتیجه مستقیم اصرار در حفظ یک نظام بسته سیاسی است که درآن مصالح گردانندگان همیشه بر منافع ملی مرجه بوده است. در این گردونه کوچک، حمایت طرفداران درون سازمانی اصلاحات از دست باز کروبی، در مقابل دست همچنان بسته مانده موسوی، دست کم موجب خواهد شد که نامزد اصولگرای طرفدار اصلاحات اخلاقی و اقتصادی، به تدریج در خودداری از دادن وعده به مردم تجدید نظر کند.