iran-emrooz.net | Tue, 17.03.2009, 21:44
انصراف خاتمی
محسن حیدریان
سرانجام خاتمی بسیار سریعتر از آنچه که پیشبینی میشد، تسلیم تردیدهای درونی و فشار خرد کننده مشت آهنین قدرت شد و صحنه را به سود میرحسین موسوی ترک کرد. او صدای امروز و آینده ایران بود. کسی که افقهای دور را میدید و پایبندیاش به اصولِ اخلاقِی، زهدِ روشنفکرانه، غرور فطری و راست گویی و درستاندیشیاش، زهرآگینترین تیرهای تهمت و کینتوزیها را در فضای سیاسی بیرحم ایران نصیباش کرد.
خاتمی نه نخستین و نه آخرین کسی است که به خاطر اندیشه و خصوصیاتش از صحنه قدرت به بیرون پرتاب میشود. صف اندیشهگران بزرگی که با انگیزههای نجیب انسانی و روشنفکری و آرمانهای دمکراتیک ناگزیر به میدان عمل سیاسی نیز کشیده شده و خواستهاند از راه سیاست به مردم و وطن انجام وظیفه کنند، اما از دید محافل قدرتمند سیاست ایران "یک غریبه" به شمار آمدهاند، طولانی است. بلند اندیشگانی نظیر امیر کبیر، مصدق، خلیل ملکی و بازرگان همگی از این زمره نخبگان حساس و زودشکن بودهاند.
این دیگر به یک الگوی جاافتاده تبدیل شده که در کشوری که رهبران و بازی سیاسیاش رشد نیافته است، چنین انسانهایی زیر فشارهای خرد کننده از هر سو، تاب چندانی نمیآورند. بزرگترین ضعف خاتمی و بسیاری از فرهیختگان نامبرده در مقام سیاسی در این بوده است که در پی قدرت همچون مرکزیترین موضوع سیاست، نبودهاند. زیرا انگیزههای آنان اساسا معنوی و فکری بوده و همیشه با انگیرههای اخلاقی وارد میدان شدهاند. ژرف اندیشی، نوآوری، درون نگری و حساسیت این نوع انسانها با الزامات میدان سیاست ایران که به مردانی عملگرا، پوست کلفت و سرد قلب دارد، ناسازگار است.
اینکه خاتمی فردی مانند موسوی را جلو میاندازد تا خود پشت سر او در نقش اندرزگو و راهنما باشد، بخوبی شخصیت و انگیزههای او را رونمایی میکند. موسوی همچون میانگین موازنه قوا میان جناحهای سیاسی با رسالت متعارف کردن سیاستهای جمهوری اسلامی با تنش کمتر در سیاست داخلی و خارجی، تنها کسی است که میتواند صف اصولگرایان را بشکند. این رویکرد، شکاف عملا موجود در اصولگرایان را به سمت انزوای بیشتر بنیادگرایان و نظامیان حامی احمدینژاد سمت خواهد داد.
اینک با وجود آنکه شکست دادن احمدی نژاد به دلیل کمبود اعتماد سیاسی و به پای صندوقها آوردن آرای خاموش جامعه در شهروندان به مراتب دشوارتر گردیده، اما هیچ چیزی مهمتر و راهگشاتر از دست یابی به همین هدف و باز کردن نسبی فضای سیاسی در ایران نیست. در غیر اینصورت، کابوس خاتمی به واقعیت خواهد پیوست. یعنی رای ثابت احمدی نژاد در چهار سال آینده نیز همچنان سایه فلاکت همه جانبه خود را بر ایران خواهد انداخت.