iran-emrooz.net | Tue, 03.02.2009, 14:10
با فرش ایران چه باید کرد
دکتر علی حصوری
در یاد داشت پیشین به روند زوال فرش ایران در هفتاد و پنج سال گذشته اشاره کردم و نوشتم که این زوال نتیجهی چه اشتباهات و ندانم کاریهائی است. اما از آنجا که هنوز درآمد حاصل از فرش در وضع اقتصادی ایران موثر است و نیروی کمسواد و غیرماهر در کشور ما بسیار، نیز از آنجا که جهان دارای مصرفی با ارقام درشت است، میتوان تا حدی آب رفته را به جوی باز آورد، اما همچنان که تخریب (که آسانتر است) در زمانی دراز اتفاق افتاده، برای اصلاح وضع فرش ایران باید برنامه داشت و آن را در دورهای زمانی اجرا کرد. در کار فرش، مواد اولیه( پشم، نخ و مواد رنگی)، ابزارها و وسائل و محل کار، نیروی کار و سرانجام طراحی و بافت عوامل موثر و اساسی هستند.
مواد اولیهی قالی و گلیم عبارتند از پشم، نخ، ابریشم و مواد رنگی. برای داشتن پشم باید در گوسفندان ما انتخاب صورت گیرد چنان که پیش از این صورت میگرفت. من عکسهائی از گلههای گوسفند در بختیاری، سیستان و جلگهی رخ (جنوب نیشابور) دارم که در آنها تمام گله سفید است. این کار در سالهای اخیر به دلیل گرانی گوشت فراموش شده است، در حالی که یک گوسفند در طول عمر مفید خود چند کیلو پشم به دست میدهد که در همهی جهان بر روی آن حساب میکنند. تولید پنبه نخ لازم را تدارک میبیند و هم اکنون مقداری از این نخ از خارج وارد میشود، درحالی که توسعه و اصلاح کشت پنبه دارای سودی دوجانبه است. باید کاربرد نخهای مصنوعی را ممنوع کرد.
بیشتر ابریشم ایران از چین وارد میشود، اما میتوان تولید آن را در کشور توسعه داد. با همهی این ابریشم وارداتی برای تولید فرش مناسب، گران نیست.
مواد رنگی ما تا صد سال پیش، همه طبیعی بوده و هم اکنون حجم بزرگی از خارج وارد میشود که متاسفانه انواع ارزان و نامرغوب آن فرش روستائی ما را از میان برده است. بخشی از این مواد از طبیعت به دست میآید مانند کاه، گندل، برگهای توت، مو، بید، پوست پیاز، پوست انار و... که در کشور کم نیست. روناس که برای رنگهای سرخ به کار میرود، کاشتنی است و هم اکنون در اردکان کشت میشود اما سابقا حتی در آذربایجان، زنجان و خراسان هم کشت میشد، باید کشت آن را توسعه داد. اسپرک که رنگ زرد شادابی به دست میدهد در خراسان کشت میشد و باید آ را زنده کرد. نیل طبیعی در خوزستان و وحشی آن در بلوچستان به دست میآمد که از بین رفته است. تجدید کشت آن بهتر از کشت نیشکر بوده است. هنوز نیل وحشی در بلوچستان وجود دارد، گرچه کمیاب است. میتوان از بوتههای آن حمایت و حتی آن را مصنوعا تولید کرد. این نیل آب چندانی نمیخواهد.
مواد تثبیت کنندهی رنگ، مانند زاجهای سفید و سیاه در ایران بسیار فراوان است. میتوان از پیشاب گاو هم برای این مقصود استفاده کرد و هم اکنون در یکی دو روستای ایران چنین کاری میشود. در روستای زرامین نهاوند از ترکیب گندل( به ترکی : سوتدیگان/سوتدیان که در کنار جادههای آذربایجان فراوان دیده ام)و پیشاب، رنگ نارنجی زیبائی میگیرند که در جاهای دیگر ایران و از جمله در فارس فراموش شده است. رنگ قرمز( قرمزدانه) را هم در خراسان و آذربایجان داشته ایم که زوال یافته است و اگر روزی فکری به حال محیط زیست ایران بشود، خود به خود باز خواهد گشت و تولید خواهد شد. رنگرزی بویژه با مواد طبییعی کار نسبتا سادهای است که با مختصر آموزشی مشکلی باقی نمیماند.
در مورد ابزارها و وسائل مشکلی نیست و میتوان البته با استفاده از دانش نو دارهای برقی داشت، گرچه شاهکارهای عظیم( تا شصت متر مربع)عهد صفوی با همین دارهای چوبی بافته شده است. محل کار قالی باف معمولا خانهی اوست، اما میتوان کارگاههای متمرکز داشت، چنان که شرکتهای خارجی داشتند و به ارث به شرکت فرش ایران رسید و شرکتهای دیگر هم آن را یافتند. بهترین کار ایجاد کارگاههای متمرکز در روستاها ست تا از مهاجرت هم جلوگیری شود.
طراحی در قرون گذشته اگر چه کار آسانی نبود، به علت نا آشنا وچشمگیر بودن همهی مردمان جهان را جذب میکرد، اما اکنون با کوچکتر شدن خانهها مردم کمتر رنگهای تیره را میپسندند و این از نظر مادی به نفع تولید کننده است، ولی باید روی ذوق بازار مطالعه کرد. حتی طرحهای گذشتهی ما به شرطی که جذاب و دارای رنگ بندی درست باشد، دارای بازار کافی است. چیزی که هست برخی از سنتها فراموش شده و باید زنده شود.
چه بسیار طرحهای تاریخی ما که در جهان خواستار دارد اما کسی به فکر بررسی و زنده کردن آنها نیست. من خود یکی دو طرح را زنده کردم و کارهای موفقی از آب در آمد.
قاعدتا بافت نباید در ایران مسئله باشد، اما بویژه در سی سال گذشته تقلب در بافت، بافتن با گره جفتی( نوعی تقلب و درواقع نصف کردن کار)، گره کمان شیب و در واقع بیگره، که فرشی بسیار بی ودام به دست میدهد، به کاربردن پودهای بسیار کلفت پس از چند رج گره و... انواع تقلبهائی است که رواج یافته و باید جلو آنها را گرفت.
برای داشتن کالای درست باید زحمت کشید، اما این زحمت در فرش ایران چندان وقت و نیروئی نمیبرد. مراکزی که برای کار در فرش ایران سالانه مخارج هنگفتی دارند، بجای سخنرانی و نمایش باید این کارها را بکنند. ما جائی نداریم که در آن نقشههای فرش ایران جمع و ضبط شود. ما نسخههای رنگرزی قدیم خود را از دست داده ایم و باید به گرد آوری آنها از اشخاص آگاه بپردازیم. خوشبختانه در زمینهی بافت مشکلی نداریم، و تنها باید سخت گیری و از تقلب جلوگیری کرد.
با فقدان نیروی آگاه و زحمتکش بسیاری از روستائیان اکنون به تولید فرش شهری روی آورده و بسیاری از آنان کارها را خراب کردهاند. از این همه تحصیل کردهی فرش ایران باید حمایت کرد تا به کارهای دیگری روی نیاورند، چنان که آوردهاند.
فرش ایران کالائی دو جنبه است. یک روی آن کالای مصرفی است و روی دیگر آن کالائی هنری. هر دوجنبه باید درست باشد. هم اکنون فرشهای بافت هند، چین و جاهای دیگر، با نقشهی ایرانی، در جهان موفق است. چرا باید گذاشت که چین فرش نائین ببافد و در کنار آن بنویسد نائین- چین و موفق هم بشود و ما فرش نائین را به روستاهای خراسان ببریم و خراب کنیم؟ آیا در هیچ جای جهان ملتی با کالاهای سنتی خود این کار را کرده است؟ هم اکنون کشورهای شمال افریقا هم به تولید کنندگان فرش پیوستهاند و برخی گبهی ایرانی تولید میکنند. این بی توجهی ماست که آنان کارما را میربایند و موفق هم میشوند. من خود در یک کنفرانس تهران دو مراکشی را دیدم که هشیارانه در پی کسب اطلاعات بودند.
نقشهها و رنگ بندی فرش ایران در طول تاریخ چنان متنوع است که پاسخگوی همهی ذوقها و نیازهای جهان است. در دورهی قاجاریه و پیش از نفت، این فرش ما بود که مهمترین درآمد ما بود و این تا جریان ملی شدن صنعت نفت هم صادق بود. این تنها موردی است که آسان میتوان آب رفته را به جوی باز آورد. راه آن جلب و تامین رضایت علاقمندانی است که یا خون دل میخورند و کار میکنند، یا در اثر وخامت اوضاع دست از کار کشیدهاند.