ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 31.12.2008, 8:44
غزه، آزمایش‌گاه‌ دیگری در‌ نبرد غرب با ایران

دکتر حسین باقرزاده
سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷ – 30 دسامبر 2008
.(JavaScript must be enabled to view this email address)

فلسطین باز در خاك و خون غوطه می‌خورد، و غزه بزرگترین تعداد تلفات را در طول یك روز در تاریخ ۶۰ ساله درگیری های فلسطینیان و اسراییل داشته است. حملات هوایی اسراییل به غزه ادامه دارد و ناظران سیاسی و نظامی این حملات را مقدمه لشگركشی زمینی اسراییل به داخل غزه می‌دانند. كشورهای غربی، در عین اظهار تأسف از تشدید این حملات و تلفات فوق‌ العاده فلسطینی‌ها، از محكوم كردن اسراییل سرباز زده‌اند و تلاش زیادی برای توقف این حملات انجام نمی‌دهند. حكومت‌های عرب در مقابل اسراییل را محكوم كرده‌اند، ولی كار زیادی از آنان برای پایان بخشیدن این جنگ بر نمی‌آید. جمهوری اسلامی بیش از هر حكومت دیگری سنگ فلسطینیان را به سینه می‌زند و برای اسراییل خط و نشان می‌كشد. ولی‌ غرب و اسراییل ظاهرا از این تهدیدها نگرانی چندانی احساس نمی‌كنند. حمله اخیر اسراییل به غزه را باید به عنوان مرحله دوم عملیات مقدماتی و تمرینی حمله علیه ایران ارزیابی كرد. مرحله اول این عملیات حمله به حزب‌الله لبنان در دو سال پیش بود كه با تهدید‌هایی از سوی جمهوری اسلامی روبرو شد. آن تهدیدها چندان به واقعیت نپیوست. اكنون واكنش‌ رژیم ایران در برابر حمله اسراییل به غزه به مراتب شدیدتر شده است، و اسراییل و غرب ظاهرا در صدد آنند كه توان و خواست جمهوری‌ اسلامی برای ضربه زدن به غرب را به محك بزنند.

حمله اسراییل به غزه با هر معیاری كه سنجیده شود بیرحمانه و خشونت‌بار بوده است. غزه برای ما‌ه‌ها عملا تحت محاصره اقتصادی اسراییل قرار داشته است و ساكنان این قطعه زمین كوچك و بر جمعیت در فقر و بیماری دست و پا می‌زنند. حماس با كنترل غزه‌ عملا آن را به صورت پایگاهی برای عملیات ایذایی نظامی علیه اسراییل درآورده است. با پایان یك آتش‌بس شش‌ماهه و انباشت خشم و ناراحتی ساكنان غزه، حماس از فرصت استفاده كرد تا حملات موشكی خود علیه اسراییل را تجدید كند. و این امر به اسراییلیان بهانه داد تا به بمباران وسیع ناگهانی غزه دست بزنند. اسراییل هرچه می‌خواهد در مورد حق «دفاع» از خود بگوید، ولی تردید نباید كرد كه موشك‌پراكنی‌های حماس به داخل اسراییل به هیچ عنوان نمی‌تواند این واكنش شدید و خونبار اسراییل را توجیه كند. در گذشته، اسراییل ده به یك از كشتگان خود انتقام می‌گرفت. در این عملیات انتقامجویانه، اما، تلفات فلسطینیان در برابر اسراییلیان به سد به یك رسیده است. این ناچیز گرفتن ارزش‌ جان انسان‌های ناخودی فاجعه‌‌ای دردناك است.

البته هدف‌های اسراییل از این حملات تنها انتقام‌گیری نبوده است. اسراییل در صدد آن برآمده است كه ماشین نظامی حماس را در هم بكوبد و اقتدار سیاسی آن را در غزه از بین ببرد. این هدف را مقامات اسراییل در روزهای اخیر به صورت‌های مختلف بیان كرده‌اند. آنان از «تغییر واقعیات» سخن می‌گویند، و به همین دلیل ناظران معتقدند كه اسراییل به حملات هوایی اكتفا نخواهد كرد. هم‌زمان با بمباران‌های هوایی، تانك‌های اسراییلی در مرز غزه صف بستند و حكومت اسراییل نیروهای ذخیره ارتش را فرا خوانده است. و اگر آن طور كه مقامات اسراییلی می‌گویند هدف آنان از حملات اخیر تنها قطع موشك‌پراكنی‌های فلسطینیان به داخل اسراییل بوده است، در فقدان یك روند صلح و كنار آمدن اسراییل با حماس، تأمین این هدف نیز كنترل كامل غزه را می‌طلبد. ولی همان طور كه گفته شد، اسراییل اصولا بر آن است كه حماس را به عنوان یك نیروی‌ نظامی كنترل كننده غزه از كار بیندازد، و حملات مرگبار روزهای اخیر و تدارك حمله زمینی‌ به غزه نیز در راستای این هدف صورت گرفته است.

از نظر جهانی‌ و داخلی نیز اسراییل در موقعیت مناسبی‌ برای این حمله قرار داشته است. انتخابات اسراییل نزدیك است و مسئله امنیت و موضعگیری شدید در برابر حماس، یك عامل عمده جذب رأی در این كشور بشمار می‌رود. در سطح بین‌المللی نیز، در دوران فترت بین انتخابات ریاست جمهوری آمریكا در اوایل ماه نوامبر و انتقال قدرت در هفته سوم ژانویه، قدرت مانور رییس جمهور وقت آمریكا در مسایل بین‌المللی كم می‌شود و رییس جمهور منتخب نی‍ز نمی‌تواند عملا در صحنه جهانی نقشی ایفا كند. در این شرایط كشورهایی مانند اسراییل از آزادی عمل بیشتری برخوردار می‌شوند و می‌توانند با استفاده از این دوران فترت سیاست‌های خود را دنبال كنند و از واكنش‌های آمریكا یا سایر قدرت‌های جهانی واهمه‌ای به خود راه ندهند. در این مورد، البته با توجه به این كه آمریكا و بسیاری از كشورهای دیگر غربی حماس را یك سازمان تروریستی می‌شناسند این واهمه به مراتب كمتر بوده است. عملا نیز دیده شد كه این حملات خونبار تنها واكنش ضعیفی را از سوی‌غرب به دنبال داشت و هیچ تلاشی از سوی این كشورها برای قطع حملات و اجرای آتش‌بس صورت نگرفت. شورای امنیت نیز تنها به صدور یك بیانیه اكتفا كرد و از صدور یك قطعنامه لازم ‌الاجرا در این مورد اجتناب نمود.

واكنش كشورهای عربی‌ نیز گرچه سریع و صریح بود، ولی استحكام و یكپارچگی لازم را نداشت. كشورهای عربی به تفاوت حملات اسراییل را محكوم كردند و خواهان توقف آن شدند. آنان هم‌چنین از كشورهای غربی برای توقف این حملات و برقراری آتش‌بس استمداد كردند. ولی در ورای این همدردی‌های لفظی با مردم فلسطین و محكومیت اسراییل، بسیاری بر آن بودند (و از قول مقامات اسراییلی نی‍ز نقل شد) كه برخی از حكومت‌های عربی از اهداف اسراییل در فلج كردن حكومت حماس حمایت می‌كنند. این اولین باری نیست كه چنین حمایتی صورت می‌گیرد. در جریان حمله اسراییل به لبنان نیز گفته شد و شواهدی وجود داشت كه برخی از حكومت‌های عرب از حمله اسراییل به حزب‌الله و تضعیف آن حمایت كرده‌اند. در هر دو مورد، البته، عامل ایران و نفوذ جمهوری اسلامی در بین این نیروها است كه به موضع‌گیری این دسته از حكومت‌های عرب در برابر حزب‌الله و حماس (و حمایت از حمله اسراییل به آن‌ها) منجر شده است. حكومت‌های عرب خاورمیانه كه نگران رشد و توسعه نفوذ سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی در منطقه هستند نسبت به نیروهایی كه به رزیم تهران نزدیكند و از منابع آن تغذیه می‌كنند واكنش منفی نشان می‌دهند و از تلاش برای تضعیف آن‌ها حمایت می‌كنند.

رژیم تهران در واقع تنها حكومتی است كه بنون قید و شرط به حمایت از حماس برخاسته و تمامی ماشین تبلیغاتی خود را علیه اسراییل و حامیان آن به كار انداخته است. این سیاست را جمهوری اسلامی در دوران حمله اسراییل به لبنان نیز دنبال كرد. ولی در مورد اخیر لحن و كیفیت آن به مراتب شدید‌تر شده است. آقای خامنه‌ای در روزهای اخیر از حد اكثر ظرفیت سیاسی و مذهبی خود برای مقابله با اسراییل و تحریك مسلمانان علیه اسراییل و «متحدان» آن در جهان غرب و جهان عرب بهره گرفته است. او برای اولین بار از اسراییل تحت عنوان «كافر حربی... در قلب سرزمین‌های امت اسلام» نام برد؛ حكومت‌هایی مانند مصر و اردن را تلویحا «منافق امت» خواند كه با «كفار حربی» هم‌دست شده‌اند، و از روحانیان جهان عرب و «رؤسای ازهر مصر» خواست كه در این مورد «احساس تكلیف» كنند؛ «همه مؤمنان دنیای اسلام» را به «دفاع» از مردم غزه خواند و از «مسئولان كشور» خواست تا «وظایف» خود را «ادا» كنند؛ و در اقدامی كاملا خدایگونه هركس را كه در این «دفاع مشروع و مقدس» كشته شود «شهید» اعلام كرد و این «امید» را به او داد كه «در صف شهدای بدر و احد در محضر رسول‌الله» محشور شود.

اگر رهبر جمهوری اسلامی قرار بود روزی فرمان جنگ علیه اسراییل صادر كند از این صریح‌تر نمی‌توانست سخن بگوید. به همین دلیل نیز بلافاصله پس از این اظهارات، دستگاه عظیم تبلیغاتی جمهوری اسلامی به كار افتاد تا از یك سو ثابت كند كه این رژیم تنها حامی فلسطینیان در سطح جهان است و از سوی دیگر تا آن‌جا كه ممكن است به تهدید اسراییل (و متحدان آن) بپردازد. ثبت‌ نام برای عملیات «استشهادی» شدت گرفت، سران حكومت برای بسیج و حمله به اسراییل و یا آمادگی یا آرزو برای «شهادت» در راه آن به رقابت پرداختند، و تظاهرات پر سر و صدا علیه نمایندگی‌های كشورهای عرب «منافق» گسترش یافت. شدت این واكنش‌ها یك ابزار تبلیغاتی مناسب نیز به اسراییلیان هدیه كرد. آنان می‌گویند كه واكنش شدید و خشن جمهوری اسلامی در برابر حملات اسراییل به تأسیسات حماس نشان می‌دهد كه بیش از فلسطینیان این جمهوری اسلامی است كه از این حملات صدمه خورده است، و این واكنش‌ها را به عنوان سندی بر وابستگی نزدیك حماس به رژیم ایران به رخ جهانیان می‌كشند.

واكنش‌‌های جمهوری اسلامی از یك نظر دیگر نیز برای اسراییل و غرب حائز اهمیت است. در نظریه‌پردازی‌های مربوط به احتمال حمله آمریكا یا اسراییل به ایران همواره یك نقطه كور وجود داشته است: واكنش ایران در برابر چنین حمله‌ای چه خواهد بود و به لحاظ كمی و كیفی جمهوری اسلامی از چه درجه آمادگی و امكان برای ضربه زدن به غرب برخوردار است. بهترین راه یافتن پاسخ به این سؤالات، آزمایش در میدان عمل یا «آزمایش‌گاه‌های صحرایی‌» است. یعنی غرب اگر بتواند با یك سلسله حملات نامستقیم درجه توان و خواست واكنش جمهوری اسلامی را اندازه‌گیری كند راه مناسبی برای ارزیابی چنین واكنشی در برابر حمله مستقیم به آن را نیز پیدا خواهد كرد. حمله اسراییل به لبنان در دو سال قبل و حمله اخیر به غزه دو مرحله از این آزمایش‌گاه صحرایی بوده است، و واكنش‌های جمهوری اسلامی در برابر این حملات به شدت برای استراتژیست‌های اسراییلی و آمریكایی ارزشمند است.

رژیم جمهوری اسلامی همواره سعی‌ داشته است به جهانیان چنین وانمود كند كه هر گونه حمله نظامی به ایران برای غرب بسیار گران تمام خواهد شد. صرف نظر از حمله زمینی كه طبیعتا با مقاومت مردم ایران روبرو می‌شود، رژیم چنین وانمود كرده است كه از چنان قدرت و نفوذی در منطقه برخوردار است كه می‌تواند یك حمله هوایی را نیز با ضربات سخت و به مراتب مرگبارتری در خارج ایران پاسخ دهد. برای این ضربات، سلاح‌های متعارف رژیم البته نمی‌تواند پاسخگو باشد (خود رژیم هم مدعی نیست كه در یك جنگ متقارن بتواند از مصاف با دشمنان خود درآید) و از این رو رژیم در این ادعاها بیشتر به «سلاح‌های نامتعارف» خود متكی است، سلاح‌هایی كه در جنگ‌های نامتقارن عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان به وسعت مورد استفاده قرار گرفته است. ابهام در مورد توان و خواست رژیم در بهره‌گیری از این گونه سلاح‌ها یكی از برگ‌های برنده رژیم در مسابقه تبلیغاتی با غرب بوده است. اما واكنش‌های رژیم در برابر حملات اسراییل به لبنان و غزه این برگ را به تدریج از دست جمهوری اسلامی بیرون كشیده و آن را رو كرده است.

در حمله به لبنان دیده شد كه جمهوری اسلامی، علارغم رجزخوانی‌ها در هنگام جنگ و ایجاد نگرانی در جهان غرب، نخواست یا نتوانست به تهدیدهای خود علیه اسراییل و متحدان آن حامه عمل بپوشاند. اكنون و در مرحله دوم این آزمایش صحرایی، رهبران حاكم بر ایران با مایه و سرمایه به مراتب سنگین‌تری وارد صحنه شده‌اند، و غرب به دقت ناظر جریان است. اسراییل، جمهوری اسلامی را در شرایطی قرار داده است كه مجبور است دست خود را رو كند. اگر جمهوری اسلامی بخواهد حرف خود را با عمل دنبال كند و بحران فعلی ‌را با عملیاتی علیه اسراییل یا غرب توسعه دهد و با «كافر حربی» به نحوی وارد جنگ شود بهانه لازم برای حمله هوایی به ایران را به دست اسراییل داده است. و اگر تنها به رجزخوانی اكتفا كند و دست به كاری نزند، صرف نظر از این كه وجهه‌ای برای خود در جهان اسلام و عرب و فلسطینیان باقی نمی‌گذارد ممكن است این ارزیابی را به تحلیلگران غربی بدهد كه در پس ادعاهای دهان پركن رهبران این رژیم چیزی نخوابیده است. و این یعنی‌ كه احتمال حمله نظامی غرب به ایران به مراتب افزایش خواهد یآفت.

حملات نظامی اسراییل به لبنان و غزه، علاوه بر هدف‌های موضعی به صورت عملیات آزمایشی برای ارزیابی توان و خواست جمهوری اسلامی برای واكنش نی‍ز به كار گرفته شده است. در تجربه حمله اسراییل به لبنان، نگرانی‌های غرب در مورد واكنش‌های خشن احتمالی جمهوری اسلامی به واقعیت نپیوست. اكنون كه جمهوری اسلامی به موضعگیری به مراتب حادتری در برابر حمله اسراییل به غزه پرداخته، غرب مجددا واكنش‌های احتمالی آن را زیر نظر گرفته است. این واكنش‌ها هر چه كه باشند (در شرایطی كه رژیم هم‌چنان در مظان توسعه سلاح هسته‌ای است) خطر كشانده شدن ایران به جنگ با اسراییل یا حمله اسراییل/آمریكا به ایران را افزایش خواهند داد. موضع‌گیری‌های حاد جمهوری اسلامی بعید است مردم غزه را از جنگ و خونریزی نجات دهد، ولی به طور قطع مردم ایران را به یك جنگ ناخواسته و خانمانسوز نزدیك‌تر خواهد كرد.