iran-emrooz.net | Sat, 27.12.2008, 22:17
آنچه یک فعال سیاسی- اجتماعی باید بداند
شیوا فرهمند راد
"ما به خدا اعتماد داريم، اما براى همهى ديگران شنود مىگذاريم."
(از شعارهاى رايج در سازمان سيا)
آيا مىتوان در جهان امروز رد گم كرد و خود را از ديد دولت و پليس و سازمان امنيت و ادارهى ماليات و ديگر ادارهها پنهان كرد؟ آيا مىشود كارى كرد كه "برادر بزرگ" انسان را نبيند؟
با گسترش و پيشرفت امكانات فنى ِ دولتها و ادارات در "دهكدهى جهانى" امروز، رد گم كردن نا ممكن بهنظر مىرسد، يا آن كه بسيار دشوار است. "برادر بزرگ" براى زير نظر داشتن شهروندان امروزه ابزارهاى بىنهايت متنوع و كارآمدى در اختيار دارد. گسترش كامپيوترىشدن ادارات و راه يافتن كامپيوتر به زندگى روزانه، و گسترش ارتباط اينترنتى و تلفنى گرچه مايهى آسايش و آسانى كارهاست، اما باعث شده كه "برادر بزرگ" مىداند و مىبيند كه شهروندان هر لحظه كجا هستند و چه مىكنند.
احمد باطبى، كه تصويرش با برافراشتن آن پيراهن خونين در رسانههاى جهان نقش بست و سالها در زندانش انداخت، پس از فرار از ايران در گفتوگويى تعريف كرد:
"[...] سعى كردهبوديم ذهنها را به اين سمت ببريم كه من در تركيه هستم؛ اما وزارت اطلاعات تلفن شخصى من را كه فقط يو ان (UN سازمان ملل متحد – ش.) داشت، پيدا كرد و در عراق به من زنگ زدند. گفتند بايد برگردى ايران. برو خودت را به كنسول ايران معرفى كن. بعد ما خودمان به تو پاسپورت مىدهيم. بهت كمك مالى مىكنيم كه هر جا خواستى بروى. از اين چيزها. من صدايشان را ضبط كرده ام. [... از شنيدن صدايشان] تعجب كردم. چون آن شماره را كسى نداشت. البته مىدانستم كه آنها به لحاظ تجهيزات جاسوسى خيلى دست شان باز است و مىدانستم كه آنقدر مجهز هستند كه مىتوانند جاى من را پيدا بكنند."[۱]
كسانى در داستان فرار او ترديد كردند و دست وزارت اطلاعات و امنيت جمهورى اسلامى را در ماجراى فرار او ديدند. اينها مورد بحث اين نوشته نيست. جزئيات چگونگى دستيافتن وزرات اطلاعات جمهورى اسلامى به شمارهى تلفن او را هم نمىدانيم. اما احمد باطبى درست تشخيص دادهاست و آنچه مىگويد درست است. براى اينگونه رديابىها امروزه حتى "آنقدر مجهز" بودن هم لازم نيست.
از هنگام پيدايش تلفن همراه مىدانيم كه هر گوشى شمارهى شناسائى ويژه و يگانهاى دارد، و هنگامىكه روشن است هر چند دقيقه بايد حضور و وجود خود را به نزديكترين آنتن مخابرات ويژهى تلفن همراه اطلاع دهد تا بتواند "در دسترس" باشد. اين اطلاعات در جدول زمانى هر آنتن بايگانى مىشود و پليس با همكارى شركت تلفن مىتواند اين جدول را استخراج كند و ببيند كه يك تلفن معين چه هنگام در نزديكى كدام آنتن بودهاست. پارازيتى كه گاه در وسايل صوتى خانگى شنيده مىشود، مربوط به همين اعلام حضور تلفن همراهىست كه در آن نزديكى وجود دارد.
حتى اگر گوشى خاموش باشد
اما آنچه چون صاعقهاى فرود آمد، عبارت بود از خبر امكان شنود تلفن همراه حتى هنگامى كه خاموش است! در ماه فوريهى ۱۹۹۹ آندرش اريكسون رئيس وقت پليس امنيتى سوئد "سپو" SÄPO در كنفرانسى به مقامات دولتى و مهرههاى كليدى شركتهاى بزرگ صنعتى سوئد هشدار داد كه در جلسات مذاكره دربارهى مسائل مهم و سرى، تلفن موبايل خود را همراه نبرند، زيرا حتى اگر گوشى خاموش باشد مىتوان با آن به همهى گفتوگوهاى جارى در اتاق گوش داد. او اضافه كرد كه "لازم نيست چيزى اضافى در گوشى نصب شود، يا در آن دستكارى شود."[۲]
اين هشدار آندرش اريكسون جنجال بزرگى بهپا كرد، نشريات تخصصى مطالبى در امكانناپذير بودن اين كار نوشتند، و شركتهاى گوشىسازى اريكسون و نوكيا، و شركت ارتباطات سوئد "تليا" Telia اطلاعيههاى رسمى در تكذيب اين موضوع صادر كردند و با تلاش بسيار سر و صدا را خواباندند. اما استيگ- آرنه اكهال Stig-Arne Ekhal عضو واحد حفاظت شنود مخابرات در ستاد مركزى وزارت دفاع سوئد گفت: "شخص قابل اعتمادى براى من تشريح كرد چهطور اين كار را مىكنند"! به نوشتهى "مجلهى الكترونيك" او هيچ توضيح يا اطلاعات بيشترى نداد و حاضر نشد پاسخ دهد كه از چه فاصلهاى مىتوان گفتوگوها را شنيد و يا اينكه آيا مىتوان با خارج كردن باترى ِ گوشى از شنود جلوگيرى كرد، يا نه[۳].
اين جنجال مربوط به نه سال پيش است و مىدانيم كه فناورى اطلاعات (و جاسوسى) چه در زمينهى الكترونيك و چه در زمينهى نرمافزار در دو دههى اخير با چه سرعت شگرفى پيشرفت مىكند. رئيس پليس امنيتى و كارمند واحد حفاظت شنود وزارت دفاع سوئد هيچ دليلى براى دروغگوئى ندارند، اما حتى اگر فرض كنيم كه در آن هنگام امكان فنى شنود گوشى خاموش تلفن همراه وجود نداشت و شايد آنان دچار سوءتفاهم شدهبودند، اكنون، از چند سال پيش انواع نرمافزار شنود گوشىهاى تلفن همراه در اينترنت به فروش مىرسد و به نوشتهى هفتهنامهى سوئدى "تكنيك نوين Ny Teknik" كافيست چند دقيقه گوشى را بگذاريد و به دستشوئى برويد تا كسى نرم افزار لازم را در آن نصب كند و از آن لحظه همهى گفتوگوها و اساماسهاى ارسالى و دريافتى آن گوشى با تاريخ و ساعت ضبط مىشود و به سايت معينى فرستاده مىشود[۴].
امروزه گوشىهاى "نسل ۳" مجهز به رديابى جىپىاس GPS در مشت هر نوجوانى وجود دارد و شركتهاى تبليغاتى مىكوشند پدران و مادران را راضى كنند كه از اين گوشىها استفاده كنند تا هر لحظه ببينند كه فرزندشان كجاست، و به اين ترتيب ديگر نيازى به رجوع به پليس و دريافت اجازه از شركت مخابراتى براى دسترسى به مسير حركت گوشى هم وجود ندارد. به نوشتهى روزنامههاى سوئد (از جمله DN در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۸) استفاده از نرمافزار شنود تلفن همراه امروزه در ميان زوجهاى بدگمان و حسود بسيار رايج است.
بدينگونه در كشورهايى كه واردات گوشىهاى تلفن همراه در انحصار دولت يا واسطههاى دولتىست، دولتى با روحيهى "برادر بزرگ" به آسانى مىتواند چنين نرمافزارى را پيش از فروش در گوشىها نصب كند و همهى ارتباطات هر شهروند دلخواه و بىخبرازهمهجايى را بشنود و زير نظر بگيرد.
شنود تلفنهاى ثابت
شنود تلفنهاى ثابت آسانتر است و از همان هنگام پيدايش تلفن امكانپذير بودهاست. داستانهاى بىشمارى در بارهى جاسوسى و شنود تلفن ثابت وجود دارد. نگاهى به اسناد ساواك شاهنشاهى در كتابهاى منتشر شده از سوى "مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سياسى" جمهورى اسلامى در بارهى سازمانهاى چريكهاى فدائى خلق و مجاهدين خلق بهروشنى نشان مىدهد كه ساواك از طريق شنود تلفنى سنگينترين ضربهها را به اين سازمانها وارد آورد و چهگونه اعضاى اين سازمانها بىخبر از همهجا و براى آسانتر كردن ارتباطات خود درست دنبال خانههاى امنى مىگشتند كه تلفن داشتهباشد. كمى ديرتر خود اين سازمانها نيز توانستند دستگاههايى بسازند، ارتباط بىسيم واحدهاى گشت ساواك را بشنوند و پيشاپيش از عمليات آنان با خبر شوند.
در آستانهى يورش به حزب توده ايران در سال ۱۳۶۲ نيز آشكار شدهبود كه وزارت اطلاعات جمهورى اسلامى و اطلاعات سپاه پاسداران به همهى شبكهى ارتباطات تلفنى رهبران و دفترهاى كار شعبههاى اجرايى حزب دست يافتهاند و نشانى همه را مىدانند. رهبرى حزب در اين زمينه هشدارهايى به اعضا دادهبود[۵]، اما ارتباط تلفنى در كارهاى حزبى همچنان ادامه يافت. ديرتر آشكار شد كه نزديك به همهى كسانى كه از يورشها در امان ماندند و جان بهدر بردند، كسانى بودند كه تلفن نداشتند، يا از تلفن در كار حزبى استفاده نمىكردند.
اين امكانات را ارگانهاى اطلاعاتى و جاسوسى كشورها خوب مىشناسند، و بسيار بيش از اينها را مىشناسند و بهكار مىبرند. اهل فن و توليدكننگان وسايل كنترل و شنود نيز البته همه را و بسيار بيش از اينها را مىدانند. تبهكاران و دزدان و كلاهبرداران نيز تا حدود زيادى به اين وسايل مجهزاند. تنها شهروندان عادى، و نيز كسانى كه براى منافع ديگران و اغلب به زيان خود فعاليت مىكنند، يعنى فعالان سياسى و اجتماعى، بىخبر از همه جا نمىدانند كه كوچكترين جزئيات حركات و گفتارشان زير نظر است، و هنگامى كه بازجو "چشمهاى" از اين اطلاعات را پيش رويشان مىگذارد، ضربهى سختى مىخورند و اغلب تعادل خود را از دست مىدهند، و هدف بازجو نيز درست همين است.
تنها راه شنود البته تلفن همراه يا ثابت نيست. امروزه حتى در اسباببازى فروشىها انواع ميكروفونهاى شنيدن از راه دور بهفروش مىرسد كه با هدفگيرى آنها روى افراد در چندصدمترى مىتوان گفتوگويشان را شنيد يا ضبط كرد. در گذشتهى نزديك ميدان القائى سيگنالهاى ضعيفى را كه هنگام تايپ مطلبى در سيم اتصال تختهكليد به كامپيوتر جريان مىيافت در هوا شكار مىكردند تا به مطلب تايپشده دست يابند. امروز اگر صداى تقتق تختهكليد را با استفاده از همان ميكروفونهاى تلكسوپى ضبط كنند، نرمافزارهايى هست كه با اندكى آزمون و خطا، با استفاده از تفاوت صداى كليدها و توجه به بسامد حروف در زبانهاى گوناگون، متن تايپشده را استخراج مىكنند!
اگر متن تايپشده را با چاپگرمان چاپ كنيم، چاپگر اثرى ميكروسكوپى روى كاغذ باقى مىگذارد. اين اثر يا شمارهى سريال چاپگر، منحصر به همين چاپگر است و به كمك توليدكنندهى چاپگر مىتوان آن را تا خريدارش دنبال كرد. يا اگر نوشته را به شكل فايل ذخيره كنيم، همهى اطلاعات مربوط به كامپيوتر و صاحب آن نيز در داخل همين فايل ذخيره مىشود.
رد پاى ما همهجا مىماند
به هنگام استفاده از اينترنت، با ورود به هر سايتى، شمارهى شناسايى ما (IP) ثبت مىشود و به اين شكل رد پاى خود را آنجا باقى مىگذاريم، و آن سايت نيز اغلب ردى به شكل فايلهاى كوچكى كه Cookies نام دارند در كامپيوتر ما بهجا مىنهد. اگر نرمافزارهاى دفاعى مانند "ديوار آتشين" و برنامههاى ضد ويروس نداشتهباشيم، برخى از سايتها برنامههاى جاسوسى يا ترويان Trojan (از نام اسب تروآ در ايلياد هومر) در كامپيوترمان نصب مىكنند تا اطلاعات مربوط به هويت ما، شمارهى حساب بانكى، رمزهاى ورود ما براى استفاده از اىميل و غيره را گرد آورند و براى صاحبان نرمافزار جاسوسى بفرستند.
بسيارى از فعالان سياسى و اجتماعى نمىدانند كه اىميل فرقى با كارت پستالهاى بىپاكت ندارد كه در راه رسيدن از فرستنده تا گيرنده همه، بهويژه كاركنان شركت اينترنتى (ISP)، مىتوانند آن را بخوانند! اگر رمز ورود ما به اكانتهاى ياهو، جىميل، يا هاتميل از طريق نرمافزارهاى جاسوس و ترويان لو نرفتهباشد، ابزارهايى هست كه مىتواند رمز ورود ما را بشكند، بهويژه اگر از پسورد passwrod سادهاى استفاده بكنيم، و آنگاه مىتوانند صندوق اىميل را باز كنند و پيامهايمان را بخوانند، بى آنكه هيچ بويى ببريم. بهعلاوه مواردى از همكارى اين شركتها با دولتها نيز افشا شدهاست. از جمله شركتهاى ياهو و گوگل با دولت چين در زمينهى سانسور اينترنت همكارى مىكنند و ياهو مشخصات چند تن از فعالان حقوق بشر را كه از ياهو ميل استفاده مىكردند در اختيار دولت چين نهاد و اين افراد دستگير و زندانى و شكنجه شدند.[۶]
جىميل روباتهايى دارد كه متن اىميلها را تجزيه و تحليل مىكنند و بر پايهى واژههايى كه در اين متنها مىيابند، در حاشيه آگهىهاى مناسبى برابر چشم خواننده مىنهند. براى نمونه ديشب اىميلى به صندوق جىميل من آمده كه كلمههاى "درس" و "خارج" در آن هست، و در حاشيه چند آگهى دربارهى "بورس تحصيلى"، "آموزش اينترنتى ازدواج"(!!)، و "شركت در قرعهكشى گرينكارد" خودنمايى مىكند.
همه فرياد مىزنند كه هيچ چيز در اين جهان رايگان نيست، "ناهار رايگان وجود ندارد"، هر كليكى كه در اينترنت مىكنيد چند سنت به جيب كسى مىريزيد، و... پس راستى، چرا اين شركتها اىميل رايگان در اختيار من و شما مىگذارند و حتى تشويقمان مىكنند كه هيچ اىميلى را پاك نكنيم؟
طرح شنود "اشلون" ECHELON را، اكنون كه در چند فيلم و سريال تلويزيونى از آن سخن رفته، بسيارى مىشناسند. مطابق اين طرح شبكهاى از ماهوارهها، با همكارى امريكا، كانادا، استراليا، نيوزيلند، و انگلستان، همهى ارتباط اينترنتى و تلفنى و مخابراتى جهان را زير نظر دارد و "گوش" آن براى كلمات و عبارات ويژهاى حساس است. هدف گويا مبارزه با تروريسم است.[۷]
دوربينهاى مراقب
اگر همهى تلفنها و اينترنت و اىميل را هم كنار بگذرايم، باز نمىتوانيم خود را از نگاه تيزبين "برادر بزرگ" پنهان كنيم. امروزه در بسيارى از خيابانها، ميدانها، ايستگاههاى مترو، اتوبوسها، كتابخانهها، فروشگاهها و ديگر مكانهاى عمومى دوربينهايى لحظه به لحظه مواظب حركات همگان هستند. شهر لندن در سال بيش از ۳۶۰ ميليون پاوند خرج اين دوربينها مىكند. در قفسههاى فروشگاهها دوربينهايى نصب مىكنند كه اندازهى عدسى شيئى آنها بزرگتر از انتهاى سنجاق تهگرد نيست و هيچ ديده نمىشوند. هدف از نصب اين دوربينها، گذشته از مبارزه با دلهدزدى، مطالعهى رفتار مشتريان و دنبال كردن حركات چشمان آنان است تا فروشنده بداند چه جنسى را كجاى قفسه بگذارد.
حتى اگر صورتمان را بپوشانيم، آنگاه كه با كارت اعتبارى پول مىپردازيم، هويتمان لو مىرود و در صندوق فروشگاه، يا در دستگاه خودپرداز (عابربانك، بانكومات) ثبت مىشود كه در چه لحظهاى كجا بوديم.
اكنون سالهاست كه روى بستهبندى بسيارى از اجناس يك راديوى ميكروسكوپى و منفعل Rfid[۸] چسبانده مىشود. در آغاز هدف عبارت بود از آسان كردن شمارش كالا، ذخيره كردن اطلاعات انباردارى، دنبال كردن مسير حمل و نقل، چگونگى قيمتگذارى و چيدن كالا در قفسهها، و غيره، و در نهايت استفاده از آن بهعنوان دزدگير در صورت خروج از فروشگاه پيش از پرداخت پول. اما پساز خروج از فروشگاه نيز مىتوان خريدار و كالا را دنبال كرد و تا خانهاش رفت! امروزه "رفيد"ها ريزتر و كارآمدتر شدهاند. مىتوان نوع ريز و نامرئى آن را به اتوموبيل يا لباس كسى چسباند و تعقيبش كرد.
ما نيز خود را لو مىدهيم
گردآورى اطلاعات دربارهى مردم و رفتارشان تنها براى استفادهى كوتاهمدت و براى يافتن فعالان سياسى و اجتماعى نيست. اين اطلاعات را در بانكهاى اطلاعاتى ذخيره مىكنند تا در آينده از آنها بهره گيرند. از هنگام فروريختن برجهاى مركز تجارت جهانى در نيويورك و اجبارى شدن عكسبردارى و انگشتنگارى مسافران ورودى به امريكا، بانك اطلاعاتى بىنهايت عظيمى از هويت افراد در ادارهى پليس فدرال امريكا فراهم آمدهاست. گاه ما خود نيز به كمك مقامات مىشتابيم تا خود را لو دهيم: براى نمونه وبلاگ مىسازيم و همهى جزئيات زندگىمان را در آن مىنويسم، با اين خيال خام كه فقط دوستانمان اين نوشتهها را مىخوانند، و غافل از آنكه همين فردا كارفرمايى كه مىخواهد مرا استخدام كند، نامم را در گوگل مىجويد و در وبلاگم مىخواند كه من صبحها براى بيدار شدن مشكل دارم!
فيسبوك FaceBook يكى از بهترين منابع كسب اطلاعات پليس دربارهى مردم است. آنگاه كه مقامات امريكائى به بهانهى مبارزه با تروريسم از كتابخانههاى عمومى امريكا خواستند كه فهرست كتابهاى امانت گرفتهشده از سوى هر فرد را در اختيار پليس قرار دهند، روشنفكران امريكائى همه فرياد برداشتند و مخالفت كردند، اما چندى بعد پديدهى تازهاى مشابه فيسبوك اين بار بهنام شلفرى Shelferi پديدار شد كه كاربران را تشويق مىكرد فهرست كتابهايى را كه دارند و مىخوانند و دوست دارند، وارد كنند، و دوستانشان را هم فراخوانند كه اين كار را بكنند، تا از اين راه هم دوستيابى كنند و هم باشگاههاى كتابخوانى داير كنند. خوشبختانه، تا آنجا كه مىدانم، شلفرى مانند فيسبوك مد روز نشد و پا نگرفت. اما سايت ديگرى براى ترسيم شجرهنامه وجود دارد كه گويا تا حدودى پا گرفتهاست. كاربران همهى زاد و رود و شجره و نشانى خود و همهى بستگانشان را در اختيار همگان مىگذارند!
استفادههاى تجارى
همچنان كه آمد، تنها هدف اين شنودها و مواظبتها مسائل امنيتى و سياسى نيست. بازرگانى و تبليغات بازرگانى سهم بزرگ و سود بزرگى در مطالعهى نوع رفتار ما مصرفكنندگان دارند. از اين رو، دسترسى به بنده و شما از راه دستيافتن به نشانى اىميل ما اهميت بزرگى براى شركتهاى تبليغاتى و پژوهش بازرگانى دارد. و چنين است كه خريد و فروش نشانىهاى اىميل خود تجارتى ميليونىست. اما در اين ميان نيز ما خود به كمك اين شركتها مىشتابيم: پيامى مىنويسيم، نشانى دهها نفر از دوستانمان را مقابل To: وارد مىكنيم، و مىفرستيم. اين "كارت پستال بىپاكت" را كسانى در طول راه مىخوانند، نشانىها را مىدزدند، مىفروشند، دستبهدست مىدهند، و سيلى از هرزنامهها Spam، آگهىهاى بازرگانى، ويروسها، ترويانها و در بدترين حالت نرمافزارهاى جاسوسى كه قرار است اطلاعات شخصى و رمزهاى ورودى و شماره حساب بانكى و غيره را از كامپيوترها بدزدند، بهسوى نشانى همان دوستان بىگناهمان سرازير مىشود. بدتر از همه آنكه فرستنده خود را پشت يكى از همان نشانىهايى كه گيرش آمده پنهان مىكند!
بسيارى از كاربران اىميل امروزه آموختهاند كه بهجاى To: نشانى دوستانشان را در BCC: وارد كنند كه نشانىها پوشيده بمانند. اما دامگذاران نيز براى خود راههايى دارند: يك پرزنتيشين زيبا يا يك سرگرمى جالب را پخش مىكنند كه به دست بنده و شما هم مىرسد، و ما آن را براى دوستانمان مىفرستيم، هرچند با نشانىهاى پوشيده، غافل از آنكه در آن پيوست زيبا كد مخرب و جاسوسى هست كه قرار است كارى را بكند كه نبايد. در بهترين حالت نيز، اگر كد مخربى در پيوست نباشد و يا اگر نرمافزارهاى ايمنى از خرابكارى آن جلوگيرى كنند، اين پيوستها اغلب آنقدر بزرگاند كه در طول زمان دريافتشان، يا تماشايشان، كانال ارتباطى كامپيوترمان با شبكه باز مىماند و امكان نفوذ در كامپيوتر را فراهم مىكند.
فوروارد مىكنيم و لو مىدهيم
روزى نيست كه انواع پيوستها attachments از عكسهاى تبليغاتى تهران گرفته تا آموزش چهگونگى نجات كسانى كه پشت فرمان دچار ايست قلبى مىشوند؛ از موعظههاى مسيحى در قالب نصيحتهاى اشكآور تا هشدار به سبك امريكايى كه قوطى كنسرو را پيش از گشودن بشوييد، زيرا شاش آلودهى موش كه روى قوطى بود همسايهى ما را سياه كرد؛ از شعارهاى بودائى تا ملودرامهايى از زندگى حيوانات، و دهها آشغال ديگر صندوقهايمان را پر نكند. همه هم توصيهى اكيد دارند كه بىدرنگ آنها را براى همهى دوستانمان بفرستيم و اگر تا چهار روز براى ده نفر بفرستيم، حتماً حاجتمان برآورده مىشود!
هيچ از خود نمىپرسيم كيست كه وقت و انرژى مىگذارد و اين چيزها را توليد مىكند؟ چه سودى مىبرد؟ منشاء اينها كجاست؟ چرا اصرار دارند كه آنها را براى همهى دوستانمان بفرستيم؟ وقت فكر كردن نداريم. فقط فوروارد مىكنيم! و كمترين آسيبى كه مىرسانيم اين است كه آدرس لو مىدهيم!
پس چه كنيم؟ آيا تلفن موبايلمان را دور بياندازيم؟ در جنگلهاى دورافتاده با دوستانمان قرار بگذاريم كه ميكروفونهاى تلسكوپى گفتوگويمان را نشنوند؟ ارتباط اينترنتى را ترك كنيم؟ يا سر در برف فرو كنيم؟ نمىدانم. فكر مىكنم هر كسى بايد راه حل ويژهى خود را متناسب با نوع فعاليتهاى خود پيدا كند. اين مسائل در حوزهى تخصص من نيست و بىگمان غلطهاى فنى در اين نوشته وجود دارد. اما مىدانيم كه اهل فن اينجا نمىنويسند و جاهايى مىنويسند و به زبانى مىنويسند كه فقط به درد خود و همتايانشان مىخورد. اميدوارم با اين نوشته بحثى در محافل آسيبپذيرى كه بيش از همه نيازمند احتياط و ايمنىست آغاز شود و سطح اطلاعات و آگاهى ما از اين مسائل بالا رود. خوب است بدانيم و آگاه باشيم چهقدر آسيبپذيريم و چهقدر دربارهى ما مىدانند.
استكهلم ۲۶ دسامبر ۲۰۰۸
وبلاگ نويسنده: http://shivaf.blogspot.com
------------------------