iran-emrooz.net | Wed, 05.11.2008, 7:06
تاریخ ورق خورده است
دکتر حسين باقرزاده
سهشنبه ۱۴ آبان 1387 – 4 نوامبر 2008
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
تاریخ ورق خورد. مسلمانزادهای دو رگه در فاصلهای كمتر از دو سال، از گمنامی تقریبا مطلق در سطح جهانی، به معروفترین و محبوبترین سیاستمدار جهان تبدیل شد و قدرتمندترین مقام جهان را نصیب خود كرد. دموكراسی، به مفهوم شركت فعال اكثریت قاطع مردم یك جامعه در یك انتخابات آزاد، به آمریكا بازگشت. این كشور یكی از پرشورترین مبارزات انتخاباتی خود را پشت سر گذاشت. مردم آمریكا به پای صندوقهای رأی رفتند، ساعتها در صف به انتظار ایستادند و سایر جهانیان به تماشای آنان نشستند. بسیاری از جهانیان اشعار داشتند كه رأی آمریكاییان نه فقط ممكن است زندگی و حیات رأیدهندگان را تغییر دهد و بلكه سرنوشت آنان را در گوشه و كنار جهان نیز رقم خواهد زد. یك بار دیگر جهان با آمریكا احساس نزدیكی كرد. به نظر میآید كه جدایی هشتساله آمریكا با جهان، و به طور مشخص با اروپا و جهان مسلماننشین، رو به پایان است و جهان آماده است كه آمریكا را در درون خود بپذیرد.
چهارم نوامبر ۲۰۰۸ را میتوان در ردیف روزهای تاریخی جهان قرار داد. روزهایی مانند پایان جنگ جهانی دوم یا سقوط اتحاد جماهیر شوروی. حادثه اخیر كه اتفاق افتاد، فرانسیس فوکویاما عجولانه از آن تحت عنوان بیمعنای «پایان تاریخ» یاد كرد. تاریخ رد پای حركت انسان است، و تا انسان وجود دارد و حركت میكند تاریخ نیز ادامه دارد. پس پایان تاریخ بیمعنا است. تاریخ ورق خورده بود، اما به پایان نرسیده بود و نمیتوانست برسد. اكنون نیز تاریخ ورق خورده است. اتفاقی افتاده است كه حتا تا چند سال پیش تصور آن نمیرفت. دموكراسی راكد آمریكا جان تازهای یافته است. چهره آمریكا در جهان تغییر كرده است و تصور جهانیان از آمریكا دچار تحول شده است. اكنون آمریكا نه در برابر جهان و بلكه همراه آن میتواند كار كند، از اقتصاد و بحران مالی گرفته تا محیط زیست و گرمایش جهانی و تا مبارزه با تروریسم. آمریكاییان به «تغییر» رأی دادهاند و جهانیان نیز نظر خود را نسبت به آمریكا تغییر میدهند. اگر در هشت سال گذشته جورج بوش نمیتوانست تقریبا در هیچ كشور دیگری در جهان بدون پلیس ضد شورش ظاهر شود، اكنون رییس حمهور منتخب آمریكا با استقبال از نوع دیگری روبرو خواهد شد.
آمریكا برای اولین بار در تاریخ خود رییس جمهوری برگزیده است كه به گفته اوباما در سخنرانی تاریخیاش در برلن از «نوع دیگری» است. او دو رگه است. پدرش كنیایی و مسلمان بوده است. میراث این شجره اسلامی او نام میانیاش «حسین» است. دو رگه بودن او به این معنا است كه نا چند دهه پیش حتا حق انتخاب كردن نداشته است. و ریشه اسلامی او در آمریكای پس از 11 سپتامبر به سادگی میتوانست درهای زیادی را به روی او ببندد. اوباما البته مسیحی شده و مسیحی زیسته است (و از این رو، از دید بنیادگرایان اسلامی یك مرتد واجب القتل بشمار میرود). ولی اگر سابقه كنیایی او او را در بین اقلیتهای ناسفید آمریكایی محبوب كرده است، سابقه اسلامی او نیز در جهان مسلمان نشین از او یك چهره پذیرفتنی ساخته است. استقبال دهها هزار نفره از او در برلن، پیش از آن كه در آمریكا با استقبالهایی مشابهی روبرو شود، نشان داد كه او پیش از آن كه رییس جمهور منتخب آمریكاییان باشد گزینه برتر غیر آمریكاییان بوده است. این خصوصیت برای هر سیاستمدار دیگری میتوانست به بهای محبوبیت او در آمریكا تمام شود، ولی برای اوباما چنین نشد.
اوباما سیاستمدار كاركشته و سابقهداری حتا در سطح آمریكا نبوده است. او با سابقه حضور فقط دو سال و اندی در ارگانهای فدرال آمریكا به مبارزه انتخاباتی برای ریاست جمهوری پرداخت (برای اولین بار در ۲۰۰۴ به عضویت مجلس سنای فدرال انتخاب شده بود). او حتا یك نام «آمریكایی» (مثلا جورج یا بیل یا جان یا ریچارد) برای این كار نداشت. نام فامیلی او به دلیل هموزنی آن با «اسامه» به تمسخر گرفته میشد. او باید علارغم همه این شرایط نامطلوب به مبارزه میپرداخت. ولی مبارزه انتخاباتی در همه جا به «مایه» نیاز دارد، و این نیاز در آمریكا بیش از هر جای دیگر است. پول دموكراسی آمریكا را شدیدا آلوده كرده است، و این ماشین اكنون بدون آن نمیتواند بچرخد. پس اوباما نیز تنها با چنین ابزاری میتوانست راه خود را در این مسابقه باز كند، و الا كمترین شانسی نداشت. و عجب این كه او توانست این مانع را نیز از سر راه بردارد و با كمك هواداران خود بیشترین بودجه تبلیغات انتخاباتی در طول تاریخ آمریكا را (و به ضریبی بسیار بزرگتر از رقیب اصلی خود) از طریق اعانههای داوطلبانه فراهم آورد.
داستان ۴ نوامبر داستان موفقیت یك رنگین پوست مسلمانزاده نیست. داستان بسیج یك جامعه است. داستان توانیابی یا تجدید حیات یك دموكراسی علیل است. دموكراسی آمریكایی یكی از دیرپاترین دموكراسیها در سطح جهانی است. ولی این دموكراسی در زیر پای منافع سرمایهداران بزرگ به تحلیل رفته بود. انتخابات ریاست جنهوری در آمریكا به حد گزینش بین پپسیكولا و كوكاكولا تقلیل یافته بود. غالبا كمتر از نیمی از دارندگان حق رأی در انتخابات شركت میكردند. قشرهای وسیعی از مردم، و به خصوص در بین رنگینپوستان، تهیدستان، جوانان و اقلیتهای دیگر حتا زحمت آن را به خود نمیدادند كه در لیست رأیدهندگان نام خود را ثبت كنند. و اكنون این جامعه تكان خورده است. دهها هزار نفر داوطلبانه به بسیج مردم برای ثبت نام و شركت در انتخابات به فعالیت پرداختند. ملیونها نفر برای اولین بار در عمر خود به نقاط ثبت نام رفتند و نام نوشتند. و دهها میلیون نفر ساعتها در صف رأیگیری وقت گذراندند تا تكرأی خود را به صندوق بیندازند و در این تحول تاریخی سهمی ایفا كنند.
و این واقعه البته كه فقط به آمریكا محدود نمیشد. خبر فعالیتهای انتخاباتی آمریكا برای ماهها در صدر اخبار شبكههای حهانی قرار داشت. ملیونها نفر در سراسر جهان این اخبار را چنان كه گویی به كشور و جامعه خود آنان مربوط است دنبال میكردند. اینان نه حق رأی داشتند و نه میتوانستند در روند فعالیت انتخاباتی آمریكا تأثیر بگذارند. ولی این اشعار در همه جا وجود داشت كه در 4 نوامبر فقط سرنوشت آمریكاییان رقم نمیخورد و بلكه سرنوشت بسیاری دیگر از مردم جهان نیز در این روز تعیین میشود. هشت سال پیش، موقعی كه سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری به چند برگه مورد اختلاف رأی در ایالت فلوریدا وابسته شده بود و جورج بوش توانست به كمك طرفداران خود در آن ایالت و دادگاه عالی فدرال نتیجه را به نفع خود مصادره كند كمتر فرد عراقی میتوانست بیندیشد كه سرنوشت او نیز در كشمكش بر سر آن چند برگه رأی رقم خواهد خورد. اكنون نیز بسیاری احساس میكردند كه هر فرد آمریكایی كه رأیی به صندوق میاندازد در مورد سرنوشت آنان نیز تصمیم میگیرد. این افراد در نقاط بسیاری از جهان و به خصوص خاورمیانه پراكنده بودند - از فلسطین و اسراییل گرفته تا عراق و افغانستان و پاكستان، و از همه مهمتر، ایران.
رییس جمهور جدید آمریكا از نظر داخلی با چالشهای زیادی در دوران حكومت خود روبرو خواهد بود، از بحران مالی و ركود اقتصادی گرفته تا بیمه پزشكی و تأمین اجتماعی. خیل عظیم داوطلبانی كه در طول چندین ماه برای پیروزی اوباما به فعالیت پرداختند و كسانی كه به او رأی دادند انتظارات زیادی از او دارند، و او قول و وعدههای زیادی برای تأمین انتظارات آنان داده است. بحران بزرگ مالی و اقتصادی كه در چند ماه اخیر آمریكا و حهان را فرا گرفت از نظر انتخاباتی كمك زیادی به اوباما كرد، و متقابلا همین بحران چالشهایی بزرگی را در برابر او قرار داده است. از نظر خارجی نیز، حكومت اوباما با چالشهای متعددی روبرو است. بحران مالی یكی از مواردی است كه همه جنبه داخلی و هم جنبه بینالمللی دارد. علاوه بر آن، مسایل محیط زیست و گرمایش جهانی و تروریزم بینالمللی، و از همه مهمتر، حل معضلات خاورمیانه و به خصوص عراق و افغانستان در صدر برنامههای جهانی حكومت اوباما قرار خواهد داشت. ولی تردید نباید كرد كه یكی از فوریترین مسایل جهانی كه در برنامه كار آقای اوباما قرار خواهد گرفت حل معضل ایران است.
آقای اوباما از سیاستهای بوش در خاورمیانه و از جمله در برابر جمهوری اسلامی به شدت انتقاد كرده است و بر آن است كه آنها را تغییر دهد. او بر بیرون آمدن هرچه زودتر از عراق و در مقابل آن، تقویت و تشدید حضور آمریكا در افغانستان تأكید كرده است. در باره ایران نیز، او سیاست عدم مذاكره بوش با جمهوری اسلامی را به باد انتقاد گرفته است. بسیاری چنین پنداشتهاند كه آقای اوباما خواهان اتخاذ سیاستی انعطافپذیرتر در برابر ایران و «برخورد اروپایی» با جمهوری اسلامی ایران است. ولی اظهارات اخیر آقای اوباما چنین نشان نمیدهد. از جمله او بر سه نكته تأكید كرده است كه نشان میدهد موضع استراتژیك آمریكا تحت حكومت اوباما در برابر جمهوری اسلامی تغییر اساسی نخواهد كرد. اول این كه یك ایران مسلح به سلاح هستهای از دید او «ناپذیرفتنی» است و آمریكا برای جلوگیری از آن از «هیچ اقدامی» فروگذار نخواهد بود. دوم، آمریكا از «نزدیكترین متحد خود» اسراییل همواره دفاع خواهد كرد. و سوم، گزینه نظامی علیه ایران همواره «روی میز خواهد» ماند.
آن چه كه در سیاست حكومت اوباما در برابر جمهوری اسلامی تغییر خواهد كرد تاكتیك است. اوباما ظاهرا بر آن است كه با عرضه مذاكره با ایران در بالاترین سطوح، بهانههای سیاسی جمهوری اسلامی را از آن بگیرد و آن را در برابر یك اولتیماتوم قرار دهد. از هم اكنون زمزمههای زیادی در باره انواع این اولتیماتوم و مهلت آن به گوش میخورد. فشارهای اقتصادی بیشتر و از جمله محدودیت ورود بنزین و یا صدور نفت از حربههای دیگری است كه در این سیاست تطمیع و تهدید به چشم میخورد. این اولتیماتوم و فشارها هر چه كه باشد، بدون شك آقای اوباما در مقایسه با سلف خود در همراه كردن سایر قدرتهای جهانی با این سیاستها موفقیت بیشتری خواهد داشت. آقای بوش با یكهتازی در صحنه جهانی، توان خود را در سازماندهی فعالیت مشترك جامعه جهانی در سیاستهای خارجی تضعیف كرده بود. اكنون آقای اوباما در سیاستهای خود همكاریهای بیشتری در سطح جهانی خواهد یافت و از جمله در حل معضلات خاورمیانهای آمریكا (به شمول ایران) بیشتر میتواند موفق شود. چهارم نوامبر روابط جهانی آمریكا را نیز دستخوش تغییر كرده است و از این رو نیز میتوان نتیجه گرفت كه تاریخ ورق خورده است.