iran-emrooz.net | Sat, 11.10.2008, 19:05
مشكل، من هستم
مهندس كیوان صمیمی
مدتی است بحثهایی در مورد انتخابات دهمین دورهی ریاستجمهوری شروع شده است. در اكثر قریب به اتفاق محفلها و حتی دید و بازدیدهای غیر سیاسی كه خیلی از ماها در آن هستیم، صحبت از كاندیداها مطرح میشود و اساساً صحبت از اصل انتخابات، كه شركت بكنیم یا نه. به غیر از جریانات مختلفِ درون حكومت كه كاندیداهای متفاوتی دارند، برخی جریانات اصلاحطلب نیز به معرفی كاندیدای خود پرداخته و حتی چند نفر از تحولخواهانی كه معتقد به اصلاحات ساختاری هستند، آقای عبدالله نوری و یكی دو نفر دیگر را مطرح كردهاند.
بهنظر میرسد موضوع، عمیقتر و وضعیت كشور بحرانیتر از این است كه بشود فقط در مورد چند كاندیدا نظر داد. انحرافات از ارزشهای انسانی و معنوی و آرمانهای انقلاب به اندازهای وسیع و عریان شده است كه نمیشود برای بهبود اوضاع، فقط به این كاندیدا و آن یكی پرداخت بلكه میبایست فراتر از این شخص و آن شخص به فكر حركتی اساسی بود. برخی اصلاحطلبان دوم خردادی، حركت را بیشتر معطوف به مشاركت در قدرت حاكم تعریف میكنند ولی اصلاحطلبی تحولخواه، مشاركت در عرصهی عمومی را محور میداند. به رغم اینكه قدرت مقولهای قابل توجه است و تلاش برای كسب آن مذموم نیست ولی در شرایط كنونی، زمینبازی دموكراسی خواهان، جامعه و عرصه عمومی است نه مشاركت در قدرت.
منحنی انفعال جامعه در اثر عوامل متعددی كه فرصت توضیح و تحلیل آن در اینجا نیست، صعودی و آنهم نه با زاویهای ثابت بلكه افزایشی است. خطر انفعال بیش از هر چیز زمینههای فروپاشی اخلاقی جامعه را فراهم كرده و تشدید خواهد كرد و وادادگی و منفعت طلبیهای كوتاه مدت و بسیار سطحی نتیجهی محتوم آن است. پدیدهای كه بهشدت ضد ملّی، غیر اخلاقی، ضد توسعه و ویرانگر است و پتانسیل آنرا دارد تا با مختصر فشارِ حتی غیر نظامی نظام سرمایه سالاری سلطهطلب، كشور را در سراشیبی تجزیه و نابودی قرار دهد.
در این فضای انفعالی و بیمار كه مولود ظلم و نفاق است باید فراتر از اینكه به دنبال دعوت از زید و عمرو باشیم، به بازسازی سرمایهمان بپردازیم ؛ یعنی مردم ، و فقط مردم . انسان، گرانبهاترین سرمایه هستی است. اگر بخواهیم و "اراده" كنیم میتوانیم ، میتوانیم هر كدام از دور و برخودمان شروع كنیم. آغازی برای بازسازی انسانی خودمان و باز تولید ارزشهای كمرنگ شده در جامعه. ارزشهای اخلاقی به حاشیه رفتهاند ولی نمردهاند و نیاز است آنها را با عملمان به متن اجتماع بازگردانیم و آنها را برای همه بلند بخوانیم و تبلیغ كنیم. و پیش از همه و بیش از همه هركدام برای خود بخوانیم و به آنها عمل كنیم، نه كامل ولی تا آنجا كه میتوانیم . حتی در حد یك گام و اگر توانستیم گام بعدی.
احیاء ارزشهای انسانی و آرمانهای انقلاب را به جد خواستار شدن، نیاز به اجازه گرفتن از كسی یا جایی ندارد و از آن جهت كه مستقیماً حق و حقوق مادی و معنوی مردم را نشانه میرود مورد پشتیبانی افكار عمومی قرار میگیرد ، البته در آغاز در سطوحی محدود. بهنظر میرسد اصلاحطلبان تحولخواه میتوانند با كمك هم و در محفلهای كوچك هم كه شده علناً به تبلیغ و نشر احیاء ارزشهای اجتماعی و اخلاقی در جهت منافع ملی كشور بپردازند. در این صورت است كه حركت احیاءگری سامان مییابد و گسترهی آن بهتدریج روشنفكران، فعالان دانشجویی، كنشگران اجتماعی دردمند، بخشی از طبقه متوسط و نیز فرودستان را فرا میگیرد. آنگاه كاندیدای جنبش احیاء از دل این فرآیند است كه خود را نشان خواهد داد، عجلهای هم برای این انتخابات پیشرو نیست ولی البته برای شروع دفاع از ارزشهای انسانی عجله هست و اگر هنوز شروع نكردهایم میبایست از همین لحظه با شجاعت شروع كنیم.
انتخابات یك فرآیند است و فقط انداختن رأی به صندوق نیست و همین بازسازی ارزشهای فراموش شدهی اجتماعی یعنی مشاركت در تعیین سرنوشت جامعه، یعنی مشاركتِ اصلاحطلبانه در فرآیند انتخابات. اساس این است كه مشی اصلاحگری را انتخاب كرده باشیم، اصلاحطلبی یك تفكر است كه فعالان طیف وسیعی در آن جا میگیرند. یك تقسیمبندی كه بعضی عزیزان میكنند و اصلاحطلبان را به حكومتی و غیر حكومتی تقسیم میكنند شاید مصداق آن خیلی دقیق و امروزی نباشد. در مقاله راهبردی، ساختارمند و قابل تأمل آقای نیكنفس كه هفته پیش در سایتها درج شده بود(۱) از عبارت "اصلاحطلبان حكومتی" استفاده شده است ولی با توجه به اینكه آنان حدود ۸ سال در حكومت بودند و الان نیستند، امروز نمیتوانیم آنها را اصلاحطلبان حكومتی بنامیم و مثلاً میشود این دوستان را "اصلاحطلبان دوم خردادی" نامید. البته شاید بتوان در شرایط امروز، جریان راست غیر تندرو و برخی از مدرسین حوزه و حتی بعضی مراجع كه قبلاً به دولت نزدیكتر بودند مدتی است صراحتاً خواستار تغییر رويّههای بخش تندرو حاكمیت هستند را "اصلاحطلبان حكومتی" نامید . افراد و جریانات دائماً و تدریجاً در حال تغییرند پس حاملان یك عنوان نیز برای ابد الزاماً در ذیل آن سرمشق و عنوان باقی نخواهندماند.
اصلاحطلبان دوم خردادی در حال بحث و بررسی هستند تا از میان كاندیداهای اصلیشان (خاتمی، كروبی، روحانی) بر روی یكی به توافق برسند و بدیهی است كه این كار لازم است. در مورد اصلاحطلبان تحول خواه هم مطرح كردن كاندیدای واحد و یا اساساً كاندیدا داشتن یا نداشتن مسأله اصلی نیست و فراتر از این مسأله، تحول خواهان لازم است به فكر حركتی اساسی باشند. این كار اساسی عبارت است از شروع حركت احیاء و بازسازی ارزشهای انسانی، ارزشهای انقلاب، آرمان دفاع از كشور و منافع ملی، دفاع از حقوق محرومان و مظلومان، دفاع از حقوقبشر، آزادی و سایر آرمانهای اخلاقی كمرنگ و بیرنگ شده. البته در صورت برگزار شدن انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه كاندیدا هم میتوان داشت همانطور كه بعضی صاحبنظران تحولخواه كاندیداهایی را طرح كردهاند، مثلاً پیشنهاد دوست عزیزم احمد زیدآبادی كه آقای عبدالله نوری را مطرح كرده است. اصلاحطلبان تحولخواه دیگری هم هستند كه عبدالله نوری را پیشنهاد دادهاند مثل عبدالله مؤمنی، نیكنفس، اسدی زیدآبادی و یا مثلاً عزیز دیگری كه علاوه بر نوری، عباس امیر انتظام و شیرین عبادی و یكی دو نفر دیگر را هم پیشنهاد كرده است و یا دوستان تحولخواه دیگری كه در یكی دو ماه اخیر یادداشتهای مفیدی در این زمینه نوشتهاند . جلوی اظهار نظرها را نمیتوان و نباید گرفت.
در ارتباط با كاندیدای این انتخابات و پرچمدار حركت تحولخواهی میتوان این موضوع را مطرح كرد كه به شرط سامانیابی جنبش احیاء ارزشها و حركت دموكراتیك اصلاحطلبان تحولخواه كه فشاری نیز خواهد بود برای رفتن به سمت برگزاری یك انتخابات كمی آزاد (و یا كمی باز شدن فضای انتخابات بعدی یعنی شوراها و سپس مجلس نهم) مناسبترین گزینه كه بتواند وحدتی ملی و فرا اندیشهای را بهوجود آورد و تداعی كننده و ادامه دهندهی راه نهضت ملی ایران و رهبر معتدل آن دكتر مصدق باشد، آقای مهندس عزتالله سحابی است . فردی پاك، مقاوم، تكثرگرا و دموكراسیخواه، عدالت محور، ایراندوست، انتقاد پذیر و شخصی كه ۶۰ سال مستمراً در جنبش ملی حضور داشته و ۱۲ سال زندانی شدنش در رژیم سابق، ناملایماتی كه در شورای انقلاب بر وی رفت، كنار گذاشته شدنش از مدیریتهای كلان و خرد، زیر فشار واقع شدنش در ۲۹ سال اخیر، توقیف شدن نشریه راهبردیاش، زندانی كردنش در چند سال پیش و تمامی محدودیتهای دیگر هیچكدام نتوانسته از عزم راسخش برای اعتلای ایران ذرهای بكاهد.
عبدالله نوری، شیرین عبادی، عباس امیرانتظام، عزتالله سحابی و سایر بزرگواران تحولخواهی كه مطرح شوند هر كدام دارای قابلیتهای بالا و بعضاً متفاوتی هستند ولی نقطه مشترك این عزیزان، اعتقاد به اصلاحات دموكراتیك و تحولخواهی است. بنابراین در صورت آماده شدن بستر جنبش احیاء ارزشها و تحول دموكراتیك، نگران شخص نباید بود و كاندیدای اصلح در فرآیند حركت دموكراتیك خود را نشان خواهد داد.
نقطه قوت و بسیار امیدوار كنندهی كل حركت اصلاحطلبی و طیف وسیع آن در ایران این است كه صاحبنظران و كنشگران زیادی در مجموعِ لایههای مختلف آن وجود دارند و بهقول معروف با قحطالرجال روبهرو نیستیم . بنابراین به هیچوجه این نگرانی وجود ندارد كه "سر" جنبش چه كسی باشد و مصلحان زیادی هستند كه در فرآیند حركت، شایستگی خود را برای حضور در بالاترین لایهی جنبش دموكراتیك و همچنین لایههای بعدی آن نشان خواهند داد. پس نگران نفر اول حركت و كاندیدای جنبش نباشیم بلكه تنها یك نگرانی و یك مشكل وجود دارد و آن هم من هستم، شمایی هستید كه این جملات را میخوانید ولی یك گام به جلو برنمیدارید و منتظرید كه قدم نخست را دیگری بردارد و دیگری هم به همین ترتیب. نگرانی اصلی، ما لایههای پایین هستیم، همانگونه كه ابوسعید ابوالخیر گفت.
مشكل اصلی من هستم ، من میخواهم تمام اندوختههایم را همیشه داشته باشم . من و هر كدام از ما سرمایههایی داریم ، ثروتهای مادی و معنوی كه آنها را دوست داریم و حیفمان میآید كه از دستشان بدهیم . اگر من آدم سالم و دلسوزی هم باشم و توانسته باشم زیاده خواهیهایم را مقداری كنترل كنم، توجیه میكنم كه برای خدمت به مردم و تلاش در جهت دموكراسیخواهی لازم است كه این اندوختههای مادی و معنوی را حفظ كنم . بنابراین هزار و یك راه توجیه وجود دارد كه من از سرمایهام هزینه نكنم و آنرا برای "زمان ضروری" نگهدارم پس مشكل و مانع ، تعلّق و چسبیدگی من به داراییام (منيّتام) است كه حاضر به هزینه كردن از آن نیستم . این مشكلِ همهی ماست و هر كدام كه بتوانیم كم یا زیاد، بخشی از سرمایهمان را انفاق كنیم و به دیگری یا دیگران (جامعه) بدهیم ، به همان نسبتی كه هزینه كردهایم به كسب فایده نزدیكتر شدهایم . فایده در اینجا و در موضوع مورد بحث، تولید و استقرار یك ارزش حقوق بشری در محدودهی كوچكی از ارتباطات انسانی است ، كوچك و بزرگی محدوده هم بستگی به كمی و زیادی هزینهای دارد كه در این مورد پرداخت كردهایم .
من باید برخودخواهی و زیادهخواهیام غلبه كنم و یك قدم رو به جلو بردارم تا تورا "بتوانم" بهبینم كه یك گام برداشتهای و ما دونفر، سومی را بهبینیم . هر یك نفری و دو نفری و سهنفری از ما مبتدیان و پیادهها كه قدمهایی برداریم ، میتوانیم سهنفرهای دیگرِ گامی به جلو برداشته (و خود را ترك كرده) را بهبینیم و بیابیم و كشف كنیم و اینجاست كه تعداد پیادگان بیشتر میشود و لاجرم جلودار متولد میشود . به همین ترتیب جلودارِ پیادههایی دیگر و سپس از میان آن جلودارها "سر جلودار" خود را نشان میدهد و حركت بازهم ادامه مییابد . بنابراین نگران "سر" نباشیم ، نگران "پا" باشیم .
اگر من و توی مبتدی ، پا به جلو برداریم میتوانیم در همین دوروبر خودمان با انبوهی از حركت كردهها آشنا شویم. انبوهی از پا (پای رفته) انبوهی از سر (سرِ شكسته) انبوهی از دل (دلِ سوخته) انبوهی از مغز (مغزِ پخته). لازمهی جنبش و جوهر جهان "اراده" است ، برای فاصله گرفتن یك گام از خود.
--------------------
پینوشت: