دکتر بهروز بیات
سویهی اقتصادی تهیهی برق بروش هستهای
آقای اکبر اعتماد در مصاحبهاش اظهار میدارد: "میزان سرمایه گذاری درگاز پائین بود و حال اینکه گاز بهترین و اقتصادی ترین منبع انرژی برای مصارف صنعتی و خانگی است." با این وجود ایشان، به روایت خودشان، به جای پذیرفتن وزارت نیرو و کوشش در بر پا کردن نیروگاههای گازی برای استفاده از منابع کلان گاز، به اصطلاح خودشان، دنبال "مد" آنروز دنیا دویدهاند. ایشان بدون اینکه بدانند که آیا اصولأ منابع اورانیوم در ایران موجود هست یا نه، امکانات مالی کشور را به سوئی سوق دادهاند که جز نابود کردن ثروت ملی ثمر دیگری نداشته است. آقای دکتر اعتماد در همان مصاحبه نیز اظهار میدارند که از سال ۱۹۷۶ روند ساختمان نیروگاههای هستهای در جهان شتاب خود را از دست داد: " البته سال ۱۹۷۶ میزان سفارشها پائین آمد، که آن داستان دیگری است" و در جای دیگر میگوید:"... در آمریکا دیگر سفارش تازه ای برای نصب نیروگاههای اتمی به صنایع اتمی داده نشود (از سال ۱۹۷ به بعد) و صنایع اتمی آمریکا دینامیسم و زمینه گسترش و تحول خود را تا حدّ زیادی از دست داد."(۸)
در واقع معنی این اظهارات اینستکه در بحبوحهی فعالبت آقای اعتماد تکنو لوژی هستهای برای تهیهی انرژی دیگر، باصطلاح ایشان، از "مد" افتاده بود ولی رژیم پهلوی و آقای اعتماد علیرغم این واقعیات دست از نابود کردن ثروت ملی برنمی داشتند. در بارهی یکی از انگیزههای ممکن برای این رفتار درپرتو گمانه زنیهای قدیمی و اطلاعات جدید در سطور زیر سخن خواهد رفت.
ایشان در پاسخ به پرسشی در بارهی هزینههای سازمان انرژی اتمی- و نه مخارج خرید نیروگاهها- اظهار میدارند:
" یک رقم کلی وجود نداشت. فکر میکنیم در سالهای آخر چیزی نزدیک سه میلیارد دلار خرج میکردیم." اکنون باید به این واقعیت عطف توجه کرد که در سالهای مورد نظر ۱۹۷۳- ۱۹۷۸ درآمد سالیانهی ایران از نفت رقمی پیرامون ۲۰-۲۵ میلیارد دلار بوده است (۱۸). آیا چنین سرمایه گزاریای برای کشوری به بضاعت ایران توجیه شدنی است؟
آبا تکنولوژی هستهای ارزانتر است؟
در حال حاضر هزینه ساختن و براه انداختن یک نیروگاه هستهای با توانی در حدود ۱۲۰۰- ۱۰۰۰ مگاوات چهار میلیارد یورو برآورد میشود (۲۷) وهزینهی بک نیروگاه گازی-بخاری با توانی بیش از ۹۰۰ مگاوات نیم میلیارد یورو(۲۰)- یعنی با سرمایهی اولیهی لازم برای بک نیروگاه هستهای میتوان تقریبأ هشت نیروگاه گازی در مدت زمانی بس کوتاهتر براه انداخت.
فزون برین برابر با آماری که از طرف سازمان همکاری اقتصادی و پیشرفت OECD در مورد سنجش هزینهی تولید برق به روش گوناگون انتشار یافته است، حتّی در گشورهای اروپائی که خود فاقد گاز و از اینروی ناچار به تحمل هزینههای گزاف برای انتقال آن از راههای دور هستند، هزینههای مستقیم تولید برق هستهای تا حدود اندکی کمتر از دو برابر بیشتر از برق گازی است(۲۶).
این واقعیت که بهای برق در فرانسه که تقریباً ۸۰% برقش را به روش هستهای تولید میکند از طریق بورس اروپائی برق تعیین میشود و کم و بیش به همان قیمتی است که در دیگر کشورهای اروپای غربی (۳۰)، دلالت بر این دارد.
گفته میشود که بالا رفتن قیمت نفت بکاربردن اورانیوم را اقتصادی میکند. انگار که جزیرهای در جهان برای اورانیوم تعبیه میشود که بهای آنرا از کنش و واکنشهای و نوسانات بازار جهانی انرژی مصون نگهدارد. بدیهی است که تا آیندهی قابل پیشبینی بهای انرژی از طریق مهمترین حامل آن یعنی سوختهای فسیلی، بویژه نفت، تعیین میشود. افزایش شدید قیمت اورانیوم در سالهای اخیر- باوجود تقاضای پائین- گواهی براین مدعا است(لطفأ به نمودار زیر که افزایش بهای اورانیوم را در سالهای اخیر نشان میدهد توجه کنید) (۲۲).
در ضمن نباید از نظر دور داشت که منابع اورانیوم جهان که با هزینهای معقول قابل استخراج باشند بسیار محدود است و میتوانند، بسته به تکامل مصرف، نیازهای انرژی جهان را برای ۴۰ تا ۷۰ سال تأمین کنند (۱۹).
سرمایهبری بالا و کارآفرینی پائین
کاربرد تکنولوژی هستهای برای تهیهی برق باید، به لحاظ فاجعه آمیز بودن سوانح احتمالی، با وسواس زیاد به روشی بسیار حساس، دقیق و مطمئن صورت بگیرد. همهی مواد، قطعات و اجزائش باید با کیفیتی بالا ساخته شوند. چنین تولیدی با سطح فعلی صنعت ایران و درجهی کیفیت فرآوردههای آن شدنی نیست و نخواهد توانست در کوتاه و میان مدت جزئی ارگانیک از صنعت کشور شود.
از دیگر سوی میزان کارآفرینی در صنعت هستهای برای فرآوری برق پائین است. مثلأ در ایالات متحدهی امریکا در ۱۰۴ نیروگاه هستهای ۳۰۰۰۰ نفر به کار گمارده شدهاند ، یعنی تقریبأ بطور متوسط هر نیروگاه ۳۰۰ فرصت کاری فراهم کرده است. در کشوری چون ایران که سالانه شمار بزرگی از جوانان جوینده به بازار کار روی میآورند چنین سرمایه گذاری کلانی برای این تعداد کم فرصتهای کاری توجیه شدنی نیست.
تولید سوخت هستهای به مقیاس صنعتی
در جمهوری اسلامی ایران ادعا میشود که ایران توانائی تولید سوخت هستهای را به مقیاس صنعتی کسب کرده است.
در اینجا این پرسش جایز است که منظور از "مقیاس صنعتی" چیست؟ اگر منظور از "مقیاس صنعتی" شمار سانتریفوژها باشد البته میتوان تصور کرد که کم و بیش و یا اندکی دیرتر یا زودتر به این هدف دست یافتهاند و یا خواهند یافت. در این حالت میتوان گفت که چنانچه هزینهها و در نتیجه بهای تمام شدهی محصول نقشی بازی نکنند تولید انبوه هم میتواند صورت بگیرد. منتها آنچه که در دنیا به نام تولید در مقیاس صنعتی استنباط میشود اینست که تولید انبوه با بازده بالا و بهای تمام شدهی قابل رقابت در بازار جهانی صورت بگیرد. و گر نه اگر هزینه کردن اهمیتی نداشته باشد در جهان کنونی همه چیز شدنی است- البته اثر جانبی چنین کاری ورشکستگی اقتصادیست.
در اینجا باید خاطر نشان کرد که پروسهی غنیسازی روندی است پشت سرهم (serial). تک سانتریفوژها به حالت گروههای ۱۶۴ عضوی به نام آبشار یا کاسکاد- مانند حلقههای یک زنجیر- سامان داده شدهاند. یعنی اگر در آبشارهای 164 عضوی سانتریفوژها یک عضو کار نکند تمام آبشار از کار باز خواهد ایستاد. هر یک از تک سانتریفوژها بسته به کیفیّت تولید میتوانند با احتمالی معیّن از کار باز ایستند. بنابراین احتمال باز ایستادن یک آبشار ۱۶۴ بار بزرگتر خواهد بود. بدین سبب است که سانتریفوژها باید با دقت، کیفیّت و ضریب اطمینانی فوق العاده بالا ساخته شوند. و اینهم از بدیهیات تکنیک است که قطعات مکانیکی متحرک درجهی خطایشان بالا است. از اینروی ساختن سانتریفوژهائی که با درجهی اطمبنان بالا برای مدتی دراز (به اصطلاح امروزی up-time بالا) کار کنند نیاز به تجربهی عملی دراز مدت دارد که جز در درون روند تولید صنعتی کسب کردنی نیست.
چرا فقط ایران از انرژی هستهای استفاده نکند؟
گفته میشود که بسیاری از کشورهای جهان از نیروگاههای هستهای بهره میگیرند، چرا ایران نه؟
نگاهی اندک دقیق تر به لیست منتشر شده از طرف آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که در مجموع ۳۱ کشور در بین بیش از ۲۰۰ کشور موجود در جهان دارای نیروگاه یا نیروگاههای هستهای هستند و تعداد تقریباً ۴۳۰ نیروگاه مشغول به کار هستند. از این ۴۳۰ نیروگاه ۲۵۱ عدد در کشورهائی که جنگافزار اتمی تولید کردهاند میباشد: ایالات متحدهی امریکا، فرانسه، انگلستان، کشورهای برآمده از شوروی سابق، چین، هندوستان و پاکستان. یعنی تقریبأ ۶۰% نیروگاهها در کشورهائی هستند که پیشتر با هدف نظامی به فنآوری هستهای روی آورده بودند و نه اقتصادی و سرمایهگذاریهای کلان در این مسیر انجام داده بودند. اکنون با وارد کردن آن به عرصهی اقتصاد در مرحلهای که خوشبینی مفرطی در بارهی کاربرد انرژی هستهای وجود داشت میخواستند با یک تیر دو نشان بزنند: هم مخارج عظیم تولید جنگ افزارهای هستهای را برای شهروندانشان موجه جلوه دهند و هم از هزینههای انجام شده استفادهی اقتصادی کنند.
۳۰% نیروگاهها نیز در شش کشور ژاپن، کرهی جنوبی، آلمان، کانادا، سوئد و اسپانیا ساخته شدهاند. پنج کشور از این گروه از لحاظ منابع انرژی فقیر هستند و نظر به ملاحظات استراتژیک و کاهش وابستگی به معدود منابع انرژی، لازم دیدهاند که از حاملهای انرژی گوناگون استفاده کنند و ششمی یعنی کانادا دارای منابع عظیم اورانیوم است.
در میان مجموعهی ۳۱ کشور به جز ایالات متحده آمریکا، روسیه، انگلستان و کانادا همه کم و بیش دچار کمبود منابع انرژی هستند. بنابراین ایران که بر روی منابع انرژی، آنچنان که شرحش رفت، شناور است، ضرورتها و ارجحیتهایش برای تأمین انرژی با این کشورها متفاوت است.
رستاخیز انرژی هستهای به خاطر گازهای گلخانهای
گفته میشود که نظر به مخاطرات افزایش گازهای گلخانهای برای محیط زیست از یکسو و افزایش بهای نفت از دیگر سو دوران رستاخیز انرزی هستهای فرارسیده است. نگارنده براین باور است که پیش بینیها در مورد رستاخیز خوشبینانه است و بیشتر از جانب لابی انرژی هستهای در کشورهای غربی القآء میشود. ممکن است در پارهای از کشورها ضروری شود که چندگاهی بیشتر به انرژی هستهای روی آورند امّآ مشکل گازهای گلخانهای باین وسیله، حداقّل به علّت محدودیت ذخائر اورانیوم، حل شدنی نیست. مثلأ در آلمان که حدود ۲۵% برقش از طریق ۱۷ نیروگاه هنوز فعّال هستهای تامین میشود سهم این نیروگاهها در کاهش گازهای گلخانهای تنها ۶% است (آلمان تصمیم گرفته است همهی نیروگاههای هستهایش را تا سال ۲۰۲۱ خاموش کند).
و آنچه که به افزایش بهای نفت مربوط میشود: واقعیت این خواهد بود که با افزایش بهای نفت به عنوان حامل اصلی انرژی بهای اورانیوم و دیگر حاملهای انرژی، حتی چوب برای سوخت خانگی، افزایش خواهد یافت و نمیتوان به لحاظ قیمت افسوس خورد که چرا حاملهای انرژی فسیلی گرانبها را بسوزانیم و اورانیوم کم ارزش را دست نزنیم. افزایش شدید بهای اورانیوم در بازار جهانی آنگونه که در بالا شرحش رفت(۲۲)، براین دلالت دارد.
البته نگارنده نیز براین باور است که مادهی کمیابی چون نفت به خاطر خواص و کاربردهای گوناگون و ارزشمندش حیف است که سوخته شود. منتها راه حل بلاواسطهی این مسئله برای ایران روی آوردن به گاز، آب، باد و میان مدت به انرژی خورشیدی و دیگر منابع انرژی تجدیدپذیر (regenerative) است.
چرا رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی پروژهی هستهای را تعقیب میکردند / میکنند؟
موضوع دیگر این است که چرا ایران دوران پهلوی و دوران جمهوری اسلامی پروژهی هستهای را با این شدّت و حدّت تعقیب کردهاند و میکنند؟
رژیم پهلوی:
به نظر نگارنده در دوران پهلوی سه عامل مسبب این گرایش بودند:
• ملاحظات سیاسی-امنیتی مانند دورنمای داشتن امکان تجهیز به جنگافزارهای هستهای
• خود بزرگبینی شاه و رژیماش و نتیجتأ دنباله روی از "مد" روز دنیا و کسب پرستیژ و...
• امکانات سوءاستفادههای مالی که در این معاملات کلان بالقوه وجود دارند.
در مورد اخیر برگردیم به بیانات آقای دکتر اکبر اعتماد و سنجش آن با واقعیت: دکتر اعتماد در مصاحبه با روزنامهی اعتماد ملی در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۸۷:" البته در آن زمان مثل همیشه و مثل همهی کشورهای جهان فشارهائی به وسیلهی افراد متنفذ وجود داشت و بعضیها کیسه دوخته بودند که شاید از این نمد کلاهی برای خود تعبیه کنند، اما من با استحکام و قدرت تمام در مقابل این فشارها ایستادگی میکردم و محمد رضا شاه هم همیشه از من پشتیبانی میکرد. خوشبختانه در تمام مدت تصدی من کسی نتوانست اعمال نفوذ و سوء استفاده کند."(۸)
و یا در پاسخ به مصاحبهگر که میپرسد "هیچ موردی بود که کسی از جهت مالی، یا ارتباطات با دیگران، یا هزینه کردن پول، یا بستن قرارداد، از جاده راست خارج بشود؟"
آقای اعتماد پاسخ میدهد: "تا آنجا که من میدانم این چنین موردی وجود نداشت. این البته مفهومش این نیست که مطلقا هیچ مورد سوء استفاده وجود نداشته است. من، البته، چون نسبت به این مسئله حساسیت زیادی داشتم، خیلی زود میتوانستم بفهمم که کار نادرستی انجام شده است. به نظر من این نوع موارد در سطح بالا وجود نداشته است."
سوء استفاده مالی:
اکنون ببینیم واقعیّت چیست؟
اخیراً در مطبوعات آلمان ماجرای ارتشاء در شرکت زیمنس، سازندهی اولیهی نیروگاههای هستهای بوشهر، برملا شد. این افشا گری بدانجا انجامید که کلیهی اعضای هیئت مدیرهی زیمنس به همراه رئیس هیئت نظارت این شرکت عظیم آلمانی ، دکتر هاینریش فون پیرر، که در دور پیشین به عنوان یکی از نامزدها برای ریاست جمهوری آلمان مطرح بود، به اتهام دخیل بودن در ارتشاء مجبور به استعفا شدند. یکی از بزرگترین موارد ارتشاء، به روایت سایت مجلهی معتبر اشپیگل مورخ ۲۲ آوریل ۲۰۰۸ (۲۲)، تعهد پرداخت ۴۰۰ میلیون مارک آلمانی (۲۰۰ میلیون یورو) به واسطه یا واسطههای ایرانی گه از نزدیکان شاه بودهاند به ازای انجام معامله نیروگاههای بوشهر بوده است. از این مبلغ جمعأ ۲۶۶ میلیون مارک آلمانی به واسطهها پرداخت شده است- به روایت واسطهی ایرانی در سویس با شرکت مستقیم دکتر فون پیرر. حجم معامله برای ساختن دو نیروگاه هستهای در بوشهر هشت میلیارد مارک (چهار میلیارد یورو) بوده است.
البته آ نچه که افشا شده است برای کسانی چون نگارنده که در آنزمان جریان این معامله را از دور تعقیب میکردند جای شگفتی نیست. بهای نیروگاهی به بزرگی و توانی بیش از آنچه که در بوشهر قرار بود ساخته شود در اواسط دههی هفتاد میلادی در بازار آلمان ۸۲۵ میلیون مارک آلمان (۴۱۲ میلیون یورو) برای تحویل و شروع به کار در سالهای ۱۹۷۶/۷۷(نیروگاه هستهای کنار رودخانهی وزر در شمال آلمان با توانی برابر با ۱۳۰۰ مگاوات (۲۴)) و یا برای دو نیروگاه مجاور هم در بیبلیس Biblis (بلوک A ۱۹۶۹-۱۹۷۲ و بلوک B ۱۹۷۲ -۱۹۷۶ به ترتیب با ۱۳۰۰ و ۱۲۲۵ مگاوات) به ترتیب ۷۵۰ میلیون (۳۷۵ میلیون یورو) و یک میلیارد مارک آلمان (۵۰۰ میلیون یورو) بوده است (۱۹).
چنانچه حتی به خاطر افزایش بهای نیروگاهها در سالهای بین ۱۹۷۰ تا شروع پروژه بوشهر افزایش بها را دو برابر فرض کنیم باز هم ایران در بهترین حالت دو برابر بهای واقعی در بازار آلمان را پرداخته است. بنابراین در همان زمان هم این گمانه زنی بدیهی بود که بخشی از این اختلاف قیمتها به جائی سرازیر شده است. ظاهرأ آقای اعتماد کاملأ در جریان پروژهاش نبوده است.
جمهوری اسلامی:
در مورد جمهوری اسلامی نیز عوامل زیر را میتوان برشمرد:
• ملاحظات سیاسی امنیتی
جمهوری اسلامی پس از انقلاب تصمیم به عدم پیگیری پروژهی اتمی گرفت و عملأ بسیاری از فعالیتهای سازمان انرژی اتمی ایران متوقف ماند و بسیاری از دانش پیشه گانش از ایران مهاجرت کردند. جریان حملهی صدام حسین و متعاقب آن حملهی شیمیائی سپاهش به ایران، بدون اینکه مورد تقبیح جهانی قرارگیرد، نظام جمهوری اسلامی را بر آن داشت که اقلأ از طریق دستیافتن به قابلیّت تجهیز به جنگافزار هستهای امکان بازدارندگی را برای چالشهای پیش روی فراهم آورد.
انگیزهی دیگر جمهوری اسلامی بازدارندگی درونی است. نظام که در پشتیبانی شهروندان دچار یک اقلیـت ساختاری است پیوسته از حرکات و جنبشهای درونی هراس داشته و دارد و گرنه کدام ارتش در جهان وجود دارد که ، مانند سپاه پاسداران در دکترین اخیراً اعلام شدهاش، وظیفهی اصلیاش را پرداختن به چالشهای درونی اعلام کند. در واقع هدف نظام این است که در شرایط بحرانی و حاد دستش برای سرکوب اعتراضات، جنبشها ی شهروندی و احیانأ شورشهای مردمی باز باشد و کشورهای خارج را از دخالت در چنین بزنگاههائی دور نگهدارد.
• امکان سوء استفادههای مالی تحت شرایط پنهانکاری و در چهاچوب معاملات مخفی بعید به نظر نمیرسد. عمل کردن در شرایط به لحاظ جهانی غیرقانونی طبیعتأ آنچنان تهی از شفافیت است که از طرف بخشی از عوامل درگیر در پروژهی هستهای و در شرایطی که در کشور ارتشاء تعمیم یافته است محیط مناسبی برای سوء استفادههای مالی مهیّا میسازد.
جنبه اقتصادی دیگر بخشهای تکنولوژی هستهای
در آنسوی کاربرد برای فرآوری انرژی پهنهی گستردهای برای دیگر امکانات بهره گیری از این فنآوری موجود است. منتها همانگونه که در بالاخاطر نشان شد، موضوعی است که نه مورد مناقشه است و نه چندان ربطی به جنبهی تهیهی برق دارد.
مطابق با اطلاعات مندرج در سایت سازمان انرزی اتمی ایران(۲۸) ظاهراً پژوهش و خدمامت در این زمینهها انجام میپذیرد- بدون اینکه مورد اعتراض هیچ کشوری قرار گیرد.
همانگونه که در بالا اشاره رفت تنها فصل مشترک بخشی از کاربردهای دیگر با کاربرد انرژیزائی لزوم اورانیوم غنی شده است که در راکتورهای پژوهشی برای تولید پرتو نوترون بکار برده میشوند. به کمک پرتو نوترون میتوان رادیونوکلیدهائی (عناصری هستند که با جذب نوترون خود قابلیّت پرتو افکنی مییابند یا به عبارت دیگر رادیواکتیو میشوند) را ساخت که میتوانند برای مصارف زیر مورد استفاده قرارگیرند:
پزشکی، کشاورزی، صنعت، دامپروری، محیط زیست، آبشناسی، باستانشناسی، جرمشناسی، کمک به تحقیقات علمی،...
ایران به کمک پنج راکتور پژوهشی که شرحشان در زیر (در بخش ابزار و تاسیسات ایران برای پرداختن به دیگر جنبههای فنآوری هستهای) خواهد رفت میتوانند چنین نیازهائی را برآورده کند.
به عنوان نمونه اینکه سایت تابناک خبر از تولید "بذر برنج هستهای" میدهد؛ خبری است که میتواند درست باشد امّا بیانش به این صورت در واقع با قصد خلط مبحث صورت میگیرد. میخواهد با به کار بردن وآژهی "هستهای" با بار فعلی در تبلیغات رایج ایران تمایز جنبههای مختلف فنآوری هستهای را پنهان کند و بدینوسیله القا کند که از چه نعمتهائی میخواهند ما را محروم کنند. امّا در حقیقت صحبت از بذری است که در ژنهای آن به میانجی پرتو افکنی رادیواکتیو موتاسیون بسوی مطلوب ایجاد شده است و پرورش آن مورد دعوا نیست.
جالب اینجاست که علیرغم انگاشت همگانی، نقش اقتصادی دیگر کاربردهای فنآوری هستهای بزرگتر از تولید برق است (لطفأ به جدول زیر مراجعه کنید). مثلأ در ایالات متحدهی امریکا ارزش اقتصادی برق هستهای ۳۹ میلیارد دلار و ارزش دیگر کاربردها ۱۱۹ میلیارد دلاربرآورد شده است. در ژاپن این نسبت ۴۷ میلیارد دلار به ۵۲ میلیارد دلار است. در هر دو کشور سهم همهی کاربردهای هستهای در تولید ناخالص ملی ۲% ارزیابی شده است(۲۵).
نتیجه اینکه:
• سهم فنآوری هستهای(۲%) در تولید ملی چندان سهم تععیین کنندهای نیست.
• در ایالات متحدهی آمریکا دستاورد اقتصادی بخش غیر انرژی سه برابر بخش تهیهی انرژی است. (لطفأ به جدول بالا مراجعه کنید)
• سهم برق هستهای در ژاپن که تقریباً ۲۶% برقش از این راه تهیّه میشود (۲۹) از دبگر کاربردها این فنآوری کمتر است.
• برای دیگر جنبهیهای فنآوری هستهای آنسوی تهیّهی انرژی نه محدودیت منابع وجود دارد و نه محدودیت سیاسی.
آیا ایران میتواند به دیگر جنبههای فنآوری هستهای آنسوی انرژیزائی بپردازد؟
اگر ایران به این بخش از تکنو لوژی روی میآورد قطعاً هزینهاش کمتر و بازدهاش فراترمی بود. امّا آقای دکتر اعتماد میگوید که تحقیق و تفحص در این مورد وظیفهی سازمان انرژی اتمی در زمان تصذی ایشان نبوده. ایشان میافزایند: "بنابراین اتم روی همه اینها تاثیر می گذاشت. ضمن اینکه این جزء اهداف اصلی سازمان انرژی اتمی به آن مفهوم نبود.(۷)".
در دوران جمهوری اسلامی نیز به روایت سایت آژانس بین المللی انرژی اتمی از راکتورهای پژوهشی موجود چندان فعالیتی در این بخش صورت نمیگیرد (۹).
جمهوری اسلامی ابتدا در اثر غرب ستیزی و بعدها بعلت تمرکز بر روی غنیسازی عملأ مورد تحریم قرارگرفت که اکنون به تحریم قانونی ازجانب شورای امنیت سازمان ملل تبدیل شده است. در چهارچوب این تحریمها همهی ابزار و وسائلی که مبتوانستند در غنیسازی نیز مورد استفاده قرار گیرند، مانند یک دتکتور ساده برای اندازه گیری پرتوهای رادیو اکتیو، به سبب امکان کاربرد دو گانه، از راههای متعارف به ایران فروخته نمیشدهاند. بدینگونه عملأ امکان دستیافتن به ابزار برای پرداختن به تحقیق و تکامل در این بخش از تکنولوژی نیز بسیار محدود ، مشکل و هزینه دار شده است امّا مورد مناقشه و غیر قانونی نیست. عملأ بخش آینده دار فنآوری هستهای فدای بخشی شده است که ایندهای چندان درخشان بر آن متصور نیست.
ابزار و تاسیسات ایران برای پرداختن به دیگر جنبههای فنآوری هستهای:
از جمله ابزارهائی که برای پرداختن به دیگر جنبههای کاربرد فنآوری هستهای در آنسوی انرژیزائی مورد نیازند راکتورهائی هستند که از نوترونهای ایجاد شده در درونشان استفادهی گرمائی نشود بلکه پرتوی از نوترونها شکل بگیرد که بتوان به مبانجی آنها عناصر رادیواکتیوی را (رادیونوکلیدها) تولید کرد که برای مصارف گوناگون در پزشگی، صنعت، کشاورزی و... استفاده شود. همچنین از این پرتو میتوان مثلأ برای آنالیز شیمیائی ( تعیین ترکیب عنصری مواد بکمک جذب نوترونها Neutron Activation Analysis) و یا موارد گونگون علمی بهره گرفت. در هر حال طرح و ساختمان این راکتورها با راکتورهائی که برای تولید برق ساخته میشوند بکلی متفاوت است.
به روایت سایت آژانس بین المللی انرژی اتمی ایران برای برآورده کردن نیاز کشوردر پژوهش و دیگر کاربردهای ورای انرژی، همانگونه که در بالا ذکر شد، دارای پنج راکتور است، سه راکتور آب سبک و یک راکتور آب سنگین در مرکزپژوهشی اصفهان. این راکتورها همگی در سالهای 90 میلادی ساخته شدهاند و اورانیوم غنی شده مورد نیازشان از چین وارد میشود بدون اینکه مورد اعتراض کشوری قرار گیرند. راکتور پژوهشی تهران نیز در فاصلهی ۱۹۶۰-۱۹۶۷ توسط آمریکا ساخته شده و اکنون سوخت مورد نیازش از طریق آرژانتین تأمین میشود.
.جدول زیر لیست راکتورهای پژوهشی ایران را، آن طور که در سایت آژانس بین المللی انرژی اتمی مندرج است، نشان میدهد (۱۹):
اندکی دقت در جزئیات این راکتورها (کلیک بر روی لینک راکتورها) نشان میدهد که جز در مواردی نادر متاسفانه از آنها استفادهی حداقل میشود.
اهمیت فنآوری هستهای:
نگارنده بر این عقیده است که:
• تکنولوژی هستهای بسان همهی تکنولوژیهای دیگر در خور پژوهش است و از هیچ جنبهی آن نمیتوان بکلّی چشم پوشید. تکامل فنآوری را نمیتوان برای همیشه با قاطعیّت پیشبینی کرد. آنچه که امروز برای کشوری مطرح و مفید نیست ممکن است که فردا باشد.
مثلأ یکی از مباحثی که در مجامع علمی صورت میگیرد این است که اگر بتوانیم اورانیوم موجود در آب دریا را با هزینهای معقول از آب و دیگر املاح جدا کنیم به منبعی تقریباً نامتناهی برای تهیهی انرژی دست مییابیم. چنانچه دبگر مساعی کارشناسان برای یافتن منابع انرژی پایندهی تجدیدپذیر(regenerative) و کمتر مخاطره آمیز به جائی نرسد طبیعتأ چنین راه حلی در آیندهای دور میتواند در خور توجه شود.
بنابراین کاهش جهانی پژوهش در دانش هستهای که در بالا ذکر شد معنیاش نقض کامل اهمیت آن نیست بلکه غرض از ذکر آن تنها پاسخی بود به کسانی که آنرا به مثابه مهمترین فنآوری و حلّال همهی مشکلات القأ میکنند.
در لحظهی کنونی از تاریخ امیدواری برای تأمین انرژی آینده بیشتر بر روی منابع انرژی تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی، باد ، مواد بیولوژیکی مانند گیاهان، آب ، جذرومد و گرمای ژرفای زمین ... تمرکز یافته است.
• فنآوری هستهای برای چه کشورهائی میتواند مفید باشد؟
ریسک بکار بردن تکنولوژی هستهای برای تهیهی برق که در صورت خطا فاجعه میآفریند، تنها در حالت ناچاری برای کشورهائی که فاقد منابع ابرژی مکفی هستند، در خور پذیرفتن است. از اینروست که این رویکرد، هر چند که طبیعتاً موقتی باشد، بیشتر از سوی کشورهائی برگزیده شده است- همانگونه که در بالا سخن رفت - که دچار کمبود منابع انرژی خودی هستند. فزون برین روی آوردن این کشورها به این فنآوری انگیزهی سیاسی-استراتژیک نیز دارد که همانا، در حالت فقدان منابع خودی، چندگونه کردن منابع انرژی و کاهش وابستگی شان به تک بازار را مدّ نظر دارد.
• فنآوری هستهای برای ایران لازم است؟
برای ابران گرایش شدید به فنآوری هستهای برای تهیهی برق هیچگونه توجیه اقتصادی ندارد. با هزبنههائی که تا کنون به کشور تحمیل شده است میشد گنجایش نیروگاهی کافی فراهم آورد که کشور همچون تابستان امسال مجبور به روزی چند ساعت قطع برق نشود.
صلاح برین مینماید که ایران در استراتژی تولید برق خود بازنگری کند. نیروگاههای هستهای را که ساخته و پرداخته شدهاند میتوان نگهداشت. سوخت مورد نیازشان را میتوان در بازار جهانی و یا از طریق کنسرسیومی که به ایران پیشنهاد شده است- در صورت داشتن قابلیّت رقابت در بازار جهانی- فراهم آورد.
منابع محدود اورانیوم ایران را چنانچه بتوان با قیمت رقابتی استخراج کرد، میتوان در بازار جهانی و یا به کنسرسیوم مذکور فروخت. با توجه به ذخائر انرژی و وضعیّت اقلیمی ایران باید در گام نخست تمرکز بر کاربرد گاز صورت بگیرد که بوفور موجود است. میان مدت بایستی با سوق دادن منابع مالی به سوی پژوهش در انرژی خورشید (فوتوولتائیک)، باد، آب، گرمای زمین و بیو ماده و سرمایهگذاری در تولید اجزاء مورد نیازشان و با بهره گرفتن از آنها برای تولید انرژی راه حلّی پاینده یافت.
علت بدگمانی جهان نسبت به مقاصد جمهوری اسلامی چیست؟
• مخالفت مفرط نظام جمهوری اسلامی با نظم کنونی جهانی، مخالفت با روند صلح خاورمیانه، پشتیبانی از گروههای مسلحی که در این مسیر کارشکنی میکنند، انکار واقعیّت هلوکاست، نفی حق حیات برای اسرائیل و عدم رعایت حقوق بشر و دمکراسی در درون.
• فقدان توجیه اقتصادی برای کاربرد فنآوری هستهای در تهیهی برق.
• فقدان ضرورتی عاجل برای پیگیری پروژهی هستهای با این شدت و حدت.
• عدم همخوانی و همدوسی با دیگر سیاستهای دولتهای ایران بدین معنا که پیوسته فارغ از دوراندیشی، لنگان به دنبال حوادث دواناند ولی در این یک مورد آنچنان دچار دوراندیشی شدهاند که برای نیروگاهی که هنوز فعالیّتی ندارد و در صورت شروع بکار در ده سال اول سوختش تأمین است، شتابان در تکاپوی تهیهی سوختاند. چنین رفتاری در منافات است با این واقعیّت که علیرغم تجربهی صد ساله در صنعت نفت، دولت به فکر تامین نیاز داخلی برای مصرف بنزین نبوده است به نحوی که وابستگی شدید به بنزین وارداتی نه تنها بخش قابل توجهای از درآمد ارزی کشور را میبلعد بلکه در حال حاضر شدیدأ کشور را ضربه پذیر کرده است. نمونهی دیگر این تناقض و ناهمدوشی وضعیت برق کشور است که با وجود درآمدهای هنگفت سالهای اخیر هنوز شهروندان باید از کمبود برق در همین تابستان جاری عذاب بکشند.
زمینههای سیاسی مناقشهی هستهای
• وسوسهی مجهز شدن به جنگافزار بازدارنده برای کشوری چون ایران که در برابرچشمان جهان و بدون هیچ تقبیحی از سویشان بوسیلهی سلاح کشتار جمعی مورد تجاوز قرار گرفته است، امری است در خور فهم اما نه لزومأ معقول.
• احساس امنیت به میانجی تکیه بر توان نظامی تا آنجا که معطوف به غرب است، با توجه به عدم تناسب نیروها، توهمی بیش نیست. و به لحاظ منطقهای از یک سو به یک مسابقهی تسلیحاتی با پیامدهای اقتصادی ویرانگر میانجامد و از دیگر سو از نزدیک شدن وهمکاری کشورهای منطقه جلوگیری میکند.
• غرب یقینأ مخالف جدی مجهز شدن ایران به جنگافزار هستهایست. امّا آنچه که بیشتر برایش اهمیت دارد تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی در پهنهی بینالمللی است. از میان اهرمهای توجیهیای که غرب، بویژه ایالات متحده امریکا، برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی و تجهیز جهان بر ضدش در اختیار دارد همان خطر مسلح شدن ایران است به جنگافزارهستهای که میتواند از مسیر غنیسازی بگذرد.
اظهارات مبالغه آمیز در مورد میزان پیشرفت ایران در غنی سازی، نمایش موشکهای دورپرواز ارتش همراه با بیانات نامعقول آقای احمدی نژاد مانند محو اسرائیل از پهنهی گیتی و انکار واقعیت تاریخی هولوکاست کار غرب را در بوجود آوردن یک اجماع جهانی علیه جمهور اسلامی ایران آسان تر کرده است. از طرفی دیگر هم غرب به سبب اعمال سیاست تبعیضآمیز و کاربرد استاندارد دوگانه قضاوت در مورد سلاح هستهای در خاور میانه به گرویدن بسوی چنین جنگافزارهائی دامن میزند.
• از سوی دیگر جمهور اسلامی بر این باور است که موضوع هستهای تنها بهانه ایست از جانب غرب برای تضعیف و براندازی اش؛ با عقب نشینی از این سنگر جبههای دیگر خواهند گشود. از این روی میدان مناقشهی هستهای را به عنوان نخستین سنگر و بهترین مصافگاه برای رودرروئی با غرب برگزیده است. تبلیغات شدبدی که برای جلوه دادن غنیسازی بعنوان مهمترین رخداد ملّی در تاریخ معاصر ایران انجام گرفته است سمت و سویش استحکام بخشیدن به این سنگر است. با سوء استفاده از کم اطلاعی عمومی شهروندان از موضوع بغرنج هستهای و جلوگیری از اطلاع رسانی کارشناسی در این مورد به تجهیز افکار عمومی به مثابه سپاهیان این رزمگاه پرداخته است.
از پیامدهای این سیاست اعطای قداست به موضوع هستهای و تبدیل آن به امری حیثیتی است. چنین هنجاری امکان سازش با غرب را توأم با حفظ آبرو مشکل ساخته است.
• اکنون که خوشبختانه باب گفتگو با غرب گشوده شده است میتوان امیدوار بود که خطر یک درگیری فاجعه آمیز نظامی باز هم کاهش یافته است امّا کاملأ منتفی نیست. جمهوری اسلامی میتواند در فرصتی که تعلیق غنیسازی در برابر تعلیق تحریمها فراهم میکند به بازنگری سیاستهای کلّی و سیاست هستهای خود بپردازد و راهی را برگزیند که در آن بسوی جلب اعتماد جهانی نسبت به مقاصد خود گام بردارد.
از جملهی اقدامات لازم:
نخست: میتوان همکاری صادقانه با آزانس بینالمللی انرژی اتمی را بر شمرد.
دوم: چشمپوشی از مخالفت با روند صلح فلسطین- اسرائیل، کمک به برقراری نظم در عراق و افغانستان و خودداری از کمک رسانی به جربانات اسلامگرای افراطی در خاور میانه.
سوم: پیوستن به دنیای مدرن از طریق بهبود روابط با غرب بویژه ایالات متحدهی امریکا
چهارم : یکی از مهمترین مولفههای اعتماد سازی پاینده همانا دمکراتیزه کردن روابط درونی جمهوری اسلامی به عنوان تضمین کننده دراز مدت پایبندی به تعهدات بین المللی است.
• در این مجرا نیز غرب میبایستی از مبالغه در مورد قصد و توان بالقوهی ایران برای ساختن جنگافزار هستهای دست بردارد. تحت شرایط موجود که آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هستهای ایران نظارت دارد امکان منشعب کردن پنهانی اورانیوم و غنی کردنش با درجهی غنای بیشتر برای ساختن بمب، حتی اگر جمهوری اسلامی واقعأ قصد آنرا داشته باشد، بسیار نامحتمل است. به نظر میرسد که جمهوری اسلامی میخواهد با اکتساب قابلیّت غنیسازی بهای معامله و مصالحهی سیاسیاش را افزایش دهد.
• هرچند که احتمال رخداد جنگی بر ضد جمهوری اسلامی خوشبختانه بسیار کاهش بافته است لیکن هنوز یکی از امکانات است. شروع جنگ به بهانهی پیشگیری از مسلح شدن احتمالی جمهوری اسلامی ایران به جنگافزارهای هستهای در آیندهای نامعلوم، به یک فاجعهی دیگر انسانی، اقتصادی و سیاسی در منطقه بویژه در ایران میانجامد و عملی تبه کارانه خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران حتی در صورت بسیار نامحتمل دستیابی به سلاح هستهای آن را به عنوان عامل بازدارنده برای حفظ نظام خود میپندارد و خطری بلاواسطه متوجه غرب و بویژه اسرائیل نیست.
از آنجا که دامنهی تأثیرات سلاح هستهای به لحاظ مکانی محدود شدنی نیست استفاده مستقیم از آن بر ضد اسرائیل فزون بر و اکنش مرگبارغرب در پی آن بر ضد ایران، همانگونه که ژاک شیراک رئیس جمهور پیشین فرانسه بیان کرد، نه تنها به نابودی تمامی ایران بلکه متحدیناش در پیرامون اسرائیل نیز میانجامد.
همچنین کاربرد سلاح هستهای از سوی متحدین ایران چون حماس و حزب الله بر ضد اسرائیل، چنانچه اصولأ به لحاظ تکنیکی شدنی باشد، به علت نزدیکی و درهمآمیختگی جغرافیائی و انسانی شان معنیاش نابودی خود آنها نیز خواهد بود.
سخن کوتاه:
هر گونه حملهی هستهای از سوی ایران و متحدیناش به اسرائیل فزون بر یک فاجعهی انسانی برای مردم اسرائیل برابر است با خودکشی دسته جمعی در منطقه. خوشبختانه چنین کاری شدنی نیست.
تنها پیامد تسلیح نا محتمل ایران به سلاح هستهای بهم خوردن برتری استراتژیک اسرائیل به عنوان یکتا دارندهی این جنگافزار در منطقهی خاور میانه خواهد بود که به (عدم) تعادل وحشت یکجانبه پایان میدهد و به جایش میان ایران و اسرائیل تعادل وحشت دوجانبه ایجاد میکند. همانگونه که در بالا ذکر شد تسلیح هستهای بسیار نامحتمل جمهوری اسلامی ایران نظر به پیامدهائی که گفته شد مطلوب نیست امّا توجیه کنندهی یک جنگ جدید نیز نیست ، چه میدانیم که چنین جنگی فجایعی بس عظیم درآستین دارد.
راه حل چه میتواند باشد
۱. تکنولوژی هستهای برای غنیسازی و حتی تولید برق برای ابران اگربا زیان همراه نباشد باچندان سودی دمساز نیست. میتوان با پذیرفتن پیشنهاد ۱+۵ به عنوان مبنای مذاکره با تعلیق کوتاه مدت و یا حتی میان مدت فعالیت غنیسازی در قبال تعلیق تحریمها به یک توافق مرضی الطرفین با غرب رسید.
هرچند که این فنآوری در لحظهی کنونی و تا آیندهای قابل پیشبینی برای ایران بهرهای ببارنمیآورد، و به صلاح کشور است که مورد بازنگری قرار گیرد، به لحاظ اصولی نمیتوان برای همیشه از آن چشمپوشید. دولت کنونی ایران نمیتواند بنام نسلهای آینده از از حقی صرفنظر کند.
اکنون که گروه ۱+۵ در بستهی پیشنهادیش امتیازات بیشتری عرضه کرده است میتوان با حفظ صورت برای دو سوی مناقشه راه حل پایندهای یافت.
۲. گروه ۱+۵ و بویژه غرب درست آن باشد که از کوبیدن به طبل جنگ دست بردارد و باعطف نظر به احتیاجات امنیتی نظام جمهوری اسلامی وارد روند گفتگوها برای یافتن راه حلی قابل قبول برای دو طرف باشد.
نیاز به امنیت کشورهای منطقه باید از طریق گفتگوهای سیاسی، همکاریهای اقتصادی، مبادلات فرهنگی که به یک پیمان امنیت دسته جمعی بیانجامد، تامین شود. بیشبهه کوشش در حلّ مسئلهی برقراری صلحی عادلانه میان فلسطین و اسرائیل گامی است بزرگ بدینسو. چنین صلحی از مفروضات بوجود آمدن یک پیمان امنیت منطقهای با شرکت همهی کشورهای خاور میانه است که بجای خود زمینه ساز ایجاد منطقهای تهی از جنگافزارهای کشتار جمعی میتواند باشد. چنین حالتی است که کشورها را در برابر وسوسهی دست یافتن به سلاح اتمی مصون نگهمیدارد.
۳. تضمین کنندهی تعهدات جمهوری اسلامی ایران در دراز مدت رعایت حقوق بشر و وجود روابط دمکراتیک در درون است. از اینرو است که توافق بر سر مناقشهی هستهای نباید این دو مهم را تحت الشعاع خود قرار دهد.
بهروز بیات
04 اوت 2008 برابر با 15 مرداد 1387 .(JavaScript must be enabled to view this email address)