iran-emrooz.net | Wed, 04.06.2008, 7:46
فراخوانی برای یك كمپین دادخواهی
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۷ – 3 ژوئن 2008
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
سال ۱۳۸۷ دو سالگرد بزرگ را برای ایرانیان در زمینه حقوق بشر در بر دارد. یكی، شستمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر است، كه ایران به عنوان یكی از اولین ۴۸ كشور امضاكننده آن در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ سهم تاریخی خاصی برای خود كسب كرده است. در عین حال این كشور نه فقط در مقایسه به كشورهای عضو سازمان ملل در آن موقع، و بلكه در برابر نزدیك به ۱۴۰ كشور دیگری كه بعدها به سازمان ملل پیوستند، پس از شش دهه یكی از سیاهترین كارنامههای حقوق بشری جهان را به خود اختصاص داده است. دومی، بیستمین سالگرد قتل عام هزاران زندانیان سیاسی است كه در تابستان و پاییز سال ۱۳۶۷ در زندانهای مخوف ایران صورت گرفت و یكی از خشونتبارترین جنایات ضد بشری تاریخ معاصر را ثبت كرده است. در این سالگرد بزرگ دو واقعه، بجا است كه هرچه بیشتر از اولی تجلیل شود، و به عنوان جزیی از این تجلیل، برای دادخواهی در مورد دومی به یك كمپین سراسری دست زده شود.
تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ در سازمان نوبنیاد ملل را میتوان مهمترین واقعه حقوق بشری در قرن گذشته دانست. در آن هنگام، این اعلامیه پس از سه سال كار مداوم در كمیتهای به سرپرستی خانم النور روزولت، همسر رییس جمهور وقت آمریكا، در مجمع غمومی سازمان ملل مطرح شد و بدون مخالف به تصویب رسید (۸ كشور به آن رأی ممتبع دادند). ایران یكی از ۴۸ عضو تأییدكننده اعلامیه بود. بعدها نزدیك به ۱۴۰ كشور دیگر به سازمان ملل پیوستند و پای اعلامیه را امضا كردند. در طول شست سال گذشته، جهان شاهد گسترش چشمگیر ارزشهای حقوق بشری بوده است. ولی ایران به عنوان یكی از امضاكنندگان اولیه این اعلامیه همچنان صحنه یكی از وسیعترین موارد نقض مواد این اعلامیه است - از تبعیضات جنسیتی و عقیدتی و اتنیك گرفته، تا نفی حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، و تا اعمال انواع خشونتهای ضد انسانی. مردمانی كه از حقوق مندرج در این اعلامیه كم و بیش برخوردار شدهاند شاید اهمیت این سالگرد را درك نكنند، ولی برای ایرانیانی كه هنوز در آرزوی تحقق سادهترین این حقوق هستند، شستمین سالگرد این واقعه فرصت مهمی ایجاد میكند كه به یك فعالیت وسیع حقوق بشری دست بزنند.
این فعالیت را میتوان در رابطه با قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ كه اكنون بیست سال از آن میگذرد سازمان داد. در دوران سه دهه جمهوری اسلامی جنایت و خشونت ضد انسانی كم اتفاق نیفتاده است. ولی بدون تردید میتوان قتل عام سال ۶۷ را بزرگترین جنایت ضد بشری این دوران خواند. این جنایت به لحاظ كمیت (هزاران قربانی)، كیفیت (قربانیان اسیر و در خفا)، انگیزه (عقیده/موضع سیاسی یا مذهبی) و سرعت (در فاصله فقط چند هفته) ركورد بی سابقهای از خود بجا گذاشته است. این جنایت گرچه به لحاظ عددی به سطح قتلعام و نسلكشیهای جهانی در دهههای اخیر نمیرسد، ولی به لحاظ كیفیت و ضد بشری بودن در ردیف آنها قرار میگیرد. و اكنون در حالی كه تقریبا همه جنایات ضد بشری از این قبیل از جنگ جهانی دوم تا به حال در فاصله چندسال مورد رسیدگی قرار گرفتند و عاملان و آمران آن به دادخواهی كشانده شدند (از هولوكاست گرفته، تا خمر سرخ و رواندا و یوگوسلاوی سابق و حتا عراق)، بازماندگان قربانیان قتل عام ۶۷ پس از بیست سال حتا از جزئیات مربوط به قتل یا محل دفن عزیزان خود نیز هنوز بیاطلاع ماندهاند.
به عبارت دیگر، بیست سال پس از این جنایت بزرگ ضد بشری پروندههای آن هنوز باز نشدهاند، جزئیات آن هنوز روشن نشده است، كیفیت قتلها معلوم نیست، تاریخ هر قتل مشخص نشده است، محل دفن قربانیان معلوم نیست، عاملان و آمران و مرتكبان آن هنوز شناخته نشدهاند و معدودی از آنان كه شناخته شدهاند نه فقط به مجازات نرسیدهاند كه همچنان در ارگانهای قنرت به كار مشغولند. مهمتر آن كه این جنایت نه فقط در سطح جهانی شناخته نشده است و بلكه حتا در ایران نیز اكثریت مردم ، به خصوص نسل جوان از آن بیاطلاع ماندهاند. یعنی علاوه بر این كه خانوادههای قربانیان پس از نزدیك یك نسل هنوز در آرزوی آن به سر میبرند كه روزی بدانند چرا عزیزان اسیرشان بیرحمانه كشته شدند، چه كسی، كی و كجا آنان را كشت و با اجساد آنان چه كردهاند، جامعه ایران نیز با این واقعیت وحشتناك هنوز روبرو نشده و كاری برای جبران این فاجعه بزرگ و پاكسازی روانی و وجدانی خود انجام نداده است. قتل عام سال ۶۷ همانند زخمی عمیق بر پیكر روان و وجدان جامعه ما وارد شده است و تا مردم ما با واقعیت هولناك آن آشنا نشوند و آن را آنچنان كه باید محكوم نكنند، این زخم التیام نمییابد و خطر تكرار آن همچنان باقی میماند.
هیچ جنایت مشابه دیگری در تاریخ معاصر در سطح جهان تا این حد در پرده ابهام باقی نمانده و درد و رنج بازماندگان آن را تا این اندازه طولانی نكرده است. بیست سال در انتظار دادخواهی نشستن و ناظر آن بودن كه قاتلان آزادانه راه روند و در قدرت به سر برند و احیانا به جنایات خود ادامه دهند درد و رنج كمی نیست، درد و رنجی كه هزاران خانواده را در این مدت دراز اسیر خود كرده است. علاوه بر آن، این یك جنایت ملی و جهانی بوده است. مردم ایران حق دارند بدانند كه در كشورشان چه جنایتی اتفاق افتاده است و چه كسانی تحت چه عنوان چگونه به قتل عام دست زدهاند، و جامعه جهانی باید این واقعیتها را بشنود و بداند كه در سال ۱۹۸۸ در این گوشه از جامعه بشری چه جنایاتی مخفیانه صورت گرفته است. باز كردن پروندههای قتل عام ۶۷ و دادخواهی از آن نه فقط برای تسكین دردهای هزاران خانواده عزادار لازم است، و بلكه برای پایان دادن به فرهنگ خشونت در ایران و فراهم كردن زمینههای آشتی ملی در كشور از یك سو و تأمین صلح جهانی از سوی دیگر نیز ضرورت دارد.
بیست سال فاصله زیادی بوده است، و هرچه زمان میگذرد شاهدان عینی این جنایت كمتر و كمتر میشوند و كشف حقیقت مشكلتر. اگر به پرونده این قتل عام هرچه زودتر رسیدگی نشود بیم آن میرود كه خود جنایت مشمول مرور زمان شود، ولی زخمی كه از ناحیه آن بر وجدان جامعه ما وارد شده هرگز التیام نیابد و بلكه خود زمینهساز جنایاتی دیگر شود. اكنون و در شستمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر بجا است كه با حمایت همه ایرانیان آزادیخواه، عدالتخواه و فعالان حقوق بشر یك كمپین دادخواهی در سطح ملی و جهانی به راه انداخته شود. این كمپین باید صرفا یك كمپین حقوقی باشد و خواستی جز بازكردن پرونده قتلهای سال ۶۷ و روشن كردن جزئیات آن برای مردم ایران و تعقیب عادلانه و مجازات انسانی كسانی كه به هر نحو در این قتلها دخیل بودهاند نداشته باشد. كمپین نباید هدفهای سیاسی را دنبال كند و یا در پی انتقامجویی باشد. تنها در این صورت است كه كمپین میتواند حمایت سازمانهای حقوق بشر بینالمللی را برای خود جلب كند و در سطح جهانی نیز بازتاب یابد.
دادخواهی حق شناخته شده جهانشمول هر فرد ستمدیده است و در هر قانون و آیینی محترم شناخته شده و تضمین گردیده است. در جنایات ضد بشری، اگر حكومتی نتوانست یا نخواست به دادخواهی ستمدیدگان رسیدگی كند حق ستمدیده است كه به هر مرجع بینالمللی مناسب مراجعه كند. در حال حاضر دو نوع از این مراجع وجود دارند. یكی دادگاه بینالمللی جنایی است كه چند سال پیش تأسیس شد، ولی در این مورد صلاحیت رسیدگی ندارد، چرا كه اولا ایران عضویت آن را نپذیرفته است و ثانیا رسیدگی آن عطف به ماسبق نمیشود (فقط به جنایاتی میتواند بپردازد كه پس از تأسیس این دادگاه صورت گرفته باشد). دیگری، دادگاههای جنایی خاص است كه با تصویب شورای امنیت برای موارد مشخصی تأسیس میشوند - مانند دادگاه خاص در لاهه هلند برای متهمان جنگی یوگوسلاوی سابق یا دادگاه خاص در دارالسلام تانزانیا برای متهمان قتل عام رواندا. این گونه دادگاهها وقتی شكل میگیرند كه شورای امنیت سازمان ملل یك واقعه را جنایت ضد بشری بشناسد و نظام قضایی محلی یك كشور را (مثلا در این موارد، یوگوسلاوی سابق یا رواندا) برای تعقیب قانونی بیطرفانه،عادلانه و مؤثر متهمان كافی یا صالح نداند.
در این مورد نیز، كمپین دادخواهی در درجه اول باید از خود حكومت ایران بخواهد كه پروندههای سال ۶۷ را باز كند و به صورت بیطرفانه، عادلانه و مؤثر به تعقیب آمران و عاملان و مجریان آن بپردازد. نظام قضایی ایران البته به لحاظ ساختاری و محتوایی از انجام چنین خواستهای عاجز خواهد بود (این نظام تا به حال نتوانسته است حتا به یك پرونده جنایی كه متهم یك مقام حكومتی بوده است به صورت عادلانه و بیطرفانه رسیدگی كند). در این حالت، كمپین باید با كمك نهادهای بینالمللی حقوق بشری برای دادخواهی به سازمان ملل مراجعه كند. برای این كار البته تداركات زیادی لازم است. از جمله باید دلایل و شواهد مستند و محكمهپسند این جنایت ضد بشری را تنظیم كرد و به سازمان ملل ارائه داد. خوشبختانه این شواهد كم نیستند و نهادهایی مانند بنیاد عبدالرحمان برومند(۱) بسیاری از این شواهد را به صورت مستند ثبت و ضبط كردهاند. و اگر ایرانیان همت و تلاش كافی در این راه به خرج دهند، با توجه به شناختی كه جامعه جهانی از رژیم ایران دارد، شانس موفقیت در این امر كم نیست.
تا بیستمین سالگرد قتل عام سال ۱۳۶۷ كمتر از سه ماه باقی مانده است و تا شستمین سالگرد اعلامیه جهانی حقوق بشر حدود شش ماه. این سالگردها را نباید همچون سالهای گذشته به جمع شدن در گورستان خاوران در تهران یا برگزاری مراسم یادبود در چند شهر اروپا و شمال آمریكا و تشكیل چند سمینار و صدور چند اطلاعیه به مناسبت هر یك محدود كرد. میتوان با به راه انداختن یك كمپین دادخواهی به استقبال هر دو رفت، و تا تحقق این دادخواهی از پا ننشست. در این كمپین البته بازماندگان قربانیان سال ۶۷ میتوانند و باید نقش اساسی داشته باشند، و فعالان حقوق بشر به صورت سخنگوی آنان عمل كنند. ولی همانطور كه در بالا گفته شد، این یك جنایت ضد بشری در سطح ملی بوده است و كمپین دادخواهی پیكاری در راه صلح و عدالت بشمار میرود و از این رو، هر ایرانی علاقمند به صلح و عدالت میتواند و به جا است كه در آن سهیم شود. امید كه این فراخوان مورد استقبال قرار گیرد و ما شاهد به راه افتادن هرچه زودتر این كمپین شویم. من از هر نظری در این مورد استقبال میكنم و باز هم در این باره در هفته آینده سخن خواهم گفت.
----------------