iran-emrooz.net | Thu, 10.04.2008, 8:46
فعال بودن چه معنی میتواند داشته باشد؟
محمد رضا اسماعیلی
به ائتلاف اصلاح طلبان
پرسش
این روزها وقتی به روزنامهها، نشریات و سایتهای اینترنتی اصلاح طلب نگاه میکنیم، چندان اثری از انتخابات ششم اردیبهشت (دور دوم مجلس) نیست. نه مصاحبه مطبوعاتی مهمی، نه گردهم آیی، نه تحلیلی، نه خبر زیادی و نه شور و شوقی. هر چه هست مربوط به نبرد سپری شده دور اول است. آیا اردوگاه اصلاحات شوکه شده است؟
قرار بود با شرکت در انتخابات، بازی بعضیها، که میخواهند از راههای غیر قانونی، قدرت را قبضه کنند، به هم بخورد. مطالب و تحلیلهای مختصری که هست، هیچ کدام درست معلوم نمیکنند که بالاخره موفق شدیم کمی بازی را به هم بزنیم یا نه؟ هیچ موفقیتی به دست آمد؟ اگر موفقیتی بوده، برای تعمیق آن چه باید کرد؟ اشکال کار کجا بود و از همه مهم تر، چگونه در آینده باید با مخالفتها مواجه شد و برای دور دوم چه باید کرد؟ همه پرسشهایی است که بیجواب میمانند. گویی رخوت بعد از انتخابات ۲۴ اسفند، هنوز از اردوگاه اصلاحات رخت بر نبسته، و (به خصوص) ضربه روانی افتضاح حکومت در چینش فرمایشی انتخابات تهران، هنوز توسط اصلاح طلبان پردازش نشده است. آیا واقعاً نتیجه انتخابات، اصلاح طلبان را شوکه کرده است و از ادامه راه مایوس شده اند؟ آیا علت سکوت عجیب افراد و رسانههای فعال اصلاح طلب و اظهارات سر در گم و مبهم در مورد دور دوم انتخابات را، باید در بی تصمیمی و نتیجتاً بی عملی ناشی از این ضربه جستجو کرد؟
مشارکت غیرفعال؛ یاًس فعال
شاید نوشته اخیرآقای ابطحی (1) که کاملاً از نگاه فاصله دار و توام با طنز معمول ایشان متفاوت بود، نمونهای از این احساس کیش و ماتی و بی معنایی، و عدم روی کرد فعال و معطوف به آینده باشد، یعنی بیان حالتی که از عکس العملهای معمول شوکه شدن در مقابل یک اتفاق ناگوار غیرقابل پیش بینی است. گرچه این گونه عکس العملها موقتی است و بعد از مدت کوتاهی جای خود را به یک رویکرد عملی اصلاح طلبی میدهد، اما ممکن است تا آن زمان دیر شده باشد و به قطار ششم اردیبهشت نرسیم و این فرصت هم مثل بعضی فرصتهای دیگر در دوران 8 ساله دولت اصلاحات، با تعلل و بی تصمیمی از دست برود.
از آنجا که آقای ابطحی در یادداشت خود، گزارش گونهای از واکنشهای الیت اصلاح طلب حکومتی ایران، به دست میدهد، در این جا قسمتهایی از آن آورده میشود:
"بعد از انتخابات دور اول، جمع زیادی از اصلاح طلبان از جا به جایی وسیع مستقیم و غیرمستقیم آراء حرف زدند. دلائل مستند فراوانی هم برای آن ذکر کردند. ... بر اساس همین آمارهای تکان دهنده ی جا به جایی در نتایج آراء، قبل از پایان سال، آقای خاتمی و کروبی نامه مشترکی برای شورای نگهبان نوشتند و خواستار بازشماری بعضی صندوقها شدند که شورای نگهبان به آن اعتنایی نکرد. در چنین شرایطی ورود 10 نفر از اصلاح طلبان نامدار به مرحله دوم اعلام شد ... اگر قرار باشد نتایج آن، چنانچه افرادی مثل آقای انصاری میگویند چیز دیگری اعلام شود، نمیدانم فعال بودن در این مرحله ی انتخابات چه معنایی میتواند داشته باشد... یا همه انصراف دهند ... یا هم مثل دور قبل فعالانه شرکت کنند و ستادهای ائتلاف و نام یاران خاتمی هم بر آن وجود داشته باشد که این کار با ادعاهای فراوانی که در مورد تقلب و تخلف و جا به جائی آرا مطرح شده و نامه آقایان خاتمی و کروبی و بی پاسخ ماندن آن منافات دارد. ... دلیلی وجود ندارد که در مرحله دوم برای ورود اصلاح طلبان، به خصوص افرادی مثل مجید انصاری که میتوانند هدایت کننده ی اقلیت اصلاح طلب باشند امکانی بگذارند ... مشارکت غیرفعال احتمالاً گزینه ی اصلاح طلبان برای دور دوم انتخابات در تهران خواهد بود." (1)
فضا و روحیه حاکم بر این نحوه عکس العمل کاملاً آشکار است. یک حرکت اصلاح طلب پیشرو میبایست به مردم که اعتماد به معنی دار بودن انتخابات و جدی و پیگیر بودن اصلاح طلبان را، از دست داده اند، اعتماد و امید بدهد و معنی بیافریند، اما توجه به یادداشت آقای ابطحی و سکوت و مبهم گویی سایرین بیشتر حاکی از این است که گویا باید کسی بیاید و به اصلاح طلبان، امید و اعتماد بدهد. تعجب در این است که همه اقدامات برگزارکنندگان انتخابات اخیر، اعم از محدودیتها و کارشکنیهای قبل از انتخابات، و سرانجام دستکاری رایها، در انتخابات گذشته هم رخ داده بود و همه چیز حکایت از احتمال افزایش آن در این انتخابات داشت، اما ظاهرا، ما از اتفاقات قابل پیش بینی در بازی قدرت هم، شوکه میشویم و تازه معلوم میشود برای مواجهه با آنها، هیچ طرح و برنامه ی قبلی نداریم. جا نداشت ائتلاف اصلاح طلبان، برای این مرحله، از قبل برنامه و طرحی داشته باشد؟ یا این ادامه همان سیاست "چو فردا شود فکر فردا کنیم" آقای خاتمی در دوره ریاست جمهوری است؟ هر چه هست، از این نحوه سیاستمندی بی برنامه، رقیب،همچون گذشته، بهره میبرد و برنامههای خود را گام به گام به سمت کسب قدرت بیشتر، پیاده میکند.
اراده ملوکانه
ظاهراً بعضی برخوردهای منفعلانه در مورد شرکت در صحنه سیاسی انتخابات، بر اساس این تفکر استوار است که چون ما میدانیم اراده ملوکانه، بر مصادره کرسیهای نمایندگان مردم ایران، تعلق گرفته، دیگر مقاومت، بی فایده است. تصمیمها گرفته شده و "غیر تسلیم و رضا" چارهای نیست. حال آن که روش اصلاحی درست برعکس است یعنی نباید در مقابل ارادههای ضد مردمی کوتاه آمد و رفت خانه تا دفعه بعد. شما بهتر از دیگران میدانید که حضرت آقا کلا با فکر اصلاحات و حاکمیت مردم بر سرنوشتشان، مخالفند و اراده بر حذف کامل دارند و اگر ما و شما نتوانیم ده بیست نماینده اصلاح طلب دیگر از تهران و شهرستانها را به قوه مقننه حکومت تحمیل کنیم، آیا فکر میکنید در مبارزه بسیار جدی تر انتخابات آتی ریاست جمهوری، با مهربانی و اخلاق دموکراتیک کل قوه مجریه را به دو دستی تحویل میدهند؟
میگویید باید نیروها را برای نبرد اصلی در صحنه انتخابات ریاست جمهوری آینده حفظ کرد. باید پرسید مگر قرار است این نیروها از دست بروند که درگیر تلاش و تمرینشان نمیکنیم؟ مگر هیچ مربی زبده ای، از شرکت در مسابقات مقدماتی، به بهانه شرکت در فینال، طفره میرود؟ وقتی گرایش اصلاح طلبی اراده نکند، با قدرت و اعتماد به نفس، با تکیه بر رای مردم، در حالی که این بار معطل تایید صلاحیت هم نیست، در یک انتخابات محدود، در تهران، شرکت فعال کند و بعد از آن همه فعالیت برای دور اول، به جای این که خودش را برای دور دوم آماده کند، به قول خودمانی، شل بدهد و جا بزند، نباید توقع داشته باشد که جدی گرفته شود.
هزینه تقلب و سیاست یک خط در میان
انتخابات، اصلا، مال ما است. حق ما است. مخالفان انتخابات و مردم سالاری هستند که باید دست از سر این نهاد شریف بردارند. ما نمیتوانیم از حق خود صرف نظر کنیم. اگر داور این بازی، ناعادلانه قضاوت میکند و دستش با رقیب در یک کاسه است، نباید کنار کشید؛ باید وارد میدان شد و بازی کرد و گذاشت، جامعه ایران، یک بار دیگر، افتضاح عملکرد مسئولانی را شاهد باشد که مسئولیتشان را انجام نمیدهند و رای مردم را، که تبلور اراده جامعه است، به هیچ میگیرند. میتوان با به صحنه آمدن، فعال کردن رسانهها، بسیج همه نیروها، مذاکره و گفت و گو با نیروهای نزدیک، زیر نگاه کنجکاو رسانهها، هزینه دستکاری در رای مردم را بالا برد. اگر قرار است کسی از انتخابات کنار بکشد، همین داورهایی هستند که "قلب و دغل" در کار مردم میکنند، نه مردم. با مقاومت و اعتراض مستمر، میتوان کار را، برای این ناداورها سخت کرد و اصلاحات را در جامعه پیش برد. سیاست، یک خط در میان نمیشود. تعطیل بردار هم نیست.
چرا نباید با برنامه مناسب، عمق این فاجعه را که حکومت در رای مردم دست میبرد، بیشتر و مستندتر نشان داد تا چهره واقعی مدعیان راستی و درستی، که "این همه جلوه در محراب و منبر میکنند"، بار دیگر، در مقابل قضاوت افکار عمومی جامعه ایران و جهان قرار گیرد؟ چرا باید با کنارکشیدن و یا طرحهایی مثل شرکت غیرفعال، بگذاریم لقمه مصادره نمایندگان مردم در مجلس شورا، راحت الحلقوم کسانی شود که در امانت خیانت میکنند، و پیروزیهای زورمدارانه و ناعادلانه به ذائقه شان شیرین میآید. نباید با خیال راحت بتوانند در خلوت خالی از ناظر و خبرنگار وزارت کشور به "آن کار دیگر" دست بزنند. حکومت، خانه مردم است و حیات خلوت ندارد. حفظ این خانه، مشارکت فعال میطلبد. بالا بردن هزینه رفتار غیرقانونی انتخاباتی، و رسوایی افرادی که به خود جرات دستکاری در رای و امانت مردم میدهند، از مسیرمشارکت غیرفعال ممکن نیست. بهتر است به جای این حرفها که "ای بابا فایده ندارد، و آنها در هر حال هر چه بخواهند از صندوق در میآورند"، تلاش و فعالیت مستمر را، در همه صحنههای مدنی ممکن، ادامه داد و حضرات آقایان را مجبور کرد که یا از نو، فضیحت و ننگ و رسوایی تقلب را، در مقابل چشمان جامعه (و در برابر چشم طرفداران صادق خود نیز) تکرار کنند، و یا این که به رای مردم یعنی ولی نعمتان واقعی خود، احترام بگذارند.
نمی گذارند؟ نگذاریم.
میفرمایید حال که نمیگذارند و تقلب میکنند، کنار بکشیم. کنار بکشیم و شرکت غیرفعال کنیم؟ که چه بشود؟ زحمت مخالفان حقوق مردم کم شود و با عدم حضور، رایهای خاص خود را بیاورند و دیگر نیازی به تقلب هم نداشته باشند؟ چه شده که در 24 اسفند راه یابی تعدادی نماینده به مجلس اهمیت داشت و مورد حمایت ائتلاف بود و حال ناگهان بی اهمیت شده و حضور نمایندههای (به بیان آقای ابطحی) "نامدار اصلاح طلب" در مجلس، ارزش صرف نیرو ندارد؟ مشارکت غیر فعال؟ یعنی چه؟ موفق نشدن به دلیل بی میلی و عدم شرکت مردم، و مغبون شدن به علت استفاده رقیب از روشهای غیرقانونی، شما را مایوس کرده است؟
مواجهه با بحران بی اعتمادی
می گویند، نه، نمیشود. حتی اگر ما هم تلاش کنیم، مردم دیگر حاضر نیستند در انتخابات شرکت کنند، همان طور که در دور اول در تهران کمتر از سی در صد شرکت کردند. در این جا است که فعالیت و تلاش واقعی محک میخورد، زیرا مردم، در صورتی حاضر به رای دادن خواهند شد، که احساس کنند رای آنها فایدهای دارد. فایده داشتن هم در چهارچوب اهداف واقع بینانه معنا پیدا میکند. ائتلاف اصلاح طلبان به رهبری آقای خاتمی، و کاندیداهای راه یافته به دور دوم، میتوانند چنین چهارچوبی را تعریف کرده و مردم را برای حمایت از هدفهای تعیین شده، دعوت کنند. لازمه این کار این است که ائتلاف، به طور مشخص به مردم بگوید که چه برنامهای دارد و چه میخواهد بکند؟ در مجلس چه طرحهایی را ارائه خواهید داد؟ چگونه از تمام ظرفیتهای نمایندگی، برای رساندن صدای مردم استفاده میکنید؟ در مورد کدام مسائل از وزیران و رئیس جمهور پرسش و انتقاد طرح میشود؟ چگونه سنت انتقاد نمایندگان مردم از قدرت رهبری را نهادینه خواهید کرد؟ در مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی و صنفی، فضای خفقان آور فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و رسانهای چگونه اعتراض خواهید کرد؟ دید گاه شما در مورد سیاستهای اقتصادی و فرهنگی حکومت چیست؟ راهکارهای شما برای اصلاح امور و خروج از بحران چیست؟ همینطور در مورد فرآیند انتخابات، برای پیشگیری از دستکاری در رایها چه برنامههایی دارید و در صورت دستکاری در رایها، چگونه اعتراض خواهید کرد؟ مردم و افراد و گروههای مرجع مخالف دیکتاتوری و استبداد، تنها در صورتی که احساس کنند، ائتلاف اصلاح طلبان، شفاف، جدی و مصمم هستند، ممکن است بر خود غلبه کنند و در انتخاباتی شرکت کنند که خطر واقعی دستکاری حکومت و هدر رفتن رای، زیاد است .
حکایت همچنان باقی است
به نظر حقیر، محدود و مشخص بودن صحنه بازی دور دوم انتخابات در تهران (به عنوان پنجره ایران)، و عدم معطلی به خاطر عدم تایید صلاحیتها (که مجال خوبی برای آماده شدن برای هفته مجاز تبلیغات ایجاد میکند) فرصت مناسبی است برای فعالیت سیاسی معنادار، و حیف است با تعلل و افسوس و تشتت، از دست برود. از زمان اعلام نتایج دور اول تا امروز فرصت زیادی از دست رفته است اما هنوز تا انتخابات دور دوم، در روز ششم اریبهشت، وقت باقی است. با تمرکز همه نیروهای اصلاح طلب و حامیان آنها بر انتخابات، به خصوص در تهران، با تبدیل این واقعه سیاسی محدود، به نماد مقاومت و تلاش و اعتراض، ممکن است بتوان بخشی از افراد و گروههای مرجع و افکار عمومی مردم اصلاح طلب تهران را قانع کرد. در صورتی که آقای خاتمی و ائتلاف اصلاح طلبان بتوانند با صداقت و شفافیت اوایل دوران اصلاحات، و با ارائه برنامه کاری خود در مجلس، مردم را برای شرکت در انتخابات قانع کنند (به طوری که تعداد شرکت کنندگان و تعداد رایهای واقعی اصلاح طلبان افزایش یابد) میتوان از طریق افزایش منظم نظارتهای مردمی و رسانهای و حساس کردن افکار عمومی، دستکاری در نتیجه آرا را، پرهزینه، سخت و شاید حتی غیر ممکن کرد. با اتخاذ موضع مشارکت فعال، انتخابات ششم اریبهشت را، به چالشی جدی برای قانون شکنان و مخالفان مردم سالاری در ایران تبدیل کنیم.
با احترام
محمد رضا اسماعیلی
وب نوشتهها(1)
http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146309365
نظر کاربران:
راه درست، نجات این جمهوری فساد و جنایت از طریق بسیج مردم جهت شرکت در انتخابات غیرآزاد و فرمایشی نیست. بهتر است که آقایان اصلاح طلب، این خیل عظیم را (میلیونها ایرانی که در رای گیری شرکت نکردند) بعنوان مخالفین این رژیم (و نه زیرکانه مایوس یا سرخورده) به رسمیت شناخته، و اگر هنوز کمی عرق ملی و انساندوستانه در وجود انها باقیست، در راستای سازماندهی این نیرو و نه نفی و سرپوش زیرکانه آن برآیند.
آقای آسماعیلی آنچنان از اهداف واقعبینانه، برنامه مشخص، انتقاد از رهبری، اعتراض نسبت به سرکوب حقوق سیاسی، عقیدتی، صنفی ووووو میکنند که گویا ایشان هیچگونه شناختی از ماهیت و گذشته این رژیم وقاحت فقیه ندارند.
به آقای آسماعیلی پیشنهاد میکنم، سری هم به روزنامه ها و سایت های اینترنتی اروپا، امریکا و سایر کشورها انداخته، ببینند که هر بار شرکت مردم در انتخابات (حالا به هر دلیل) بعنوان مشروعیت این رژیم و(دغلکارانه) دلیلی در زد و بند با ان شناخته شده و مرگش را به تاخیر میاندازد.
اصلاح طلبان بار دیگر دین خود را ادا کرده، شمار بیشتری را به پای صندوق ها کشانده، و با شناختی که از خود، مکتب و پدر معنویشان دارند میدانند که دیگر کاری از ایشان بر نمیاید. ملت هم دراین میان میداند که نه اون خوبه نه ایشون لعنت به هر دوتاشون