ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 19.03.2008, 7:52
از خدمت مصدق تا خیانت کژاندیشان

گفتگو با علی‌اکبر معین‌فر
علی خردپیر

قریب به ۵۷ سال از تصویب ملی كردن صنعت نفت ایران در مجلس شورای ملی می‌گذرد اما هنوز هم موافقان و مخالفان مبارزه ضد استعماری نهضت ملی و آرمان‌های دكتر محمد مصدق، بر سر این واقعه تاریخی جدال می‌كنند.

پیروزی نهضت ملی ایران در واقع نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است و از این روی جا داشت تا به مناسبت گرامیداشت سالروز ۲۹ اسفند، پای سخن یكی از یاران پیشوای ملی‌گرایان ایران بنشینیم؛ كسی كه در ۷۹ سالگی با همه تاوانی كه بابت مبارزات بی‌امانش برای میهن تحمل كرده، دست از پیمودن ادامه این مسیر طاقت‌فرسا نشوییده است.

مهندس علی‌اکبر معین‌فر، تحصیلات عالی خود را در رشته مهندسی راه و ساختمان در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۰ و دوره مهندسی زلزله را در دانشگاه «واسدا»ی توکیو در سال ۱۹۶۰ میلادی به پایان رسانید. وی سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۴ را در شرکت ملی نفت و از آن سال تا ۱۳۴۱ به فعالیت در بانک ساختمانی پرداخت. سپس تا سال ۱۳۵۷ در دفتر فنی سازمان برنامه و بودجه به كشور خدمت كرده است. در دوران بعد از انقلاب ۵۷ اما مهندس معین‌فر در سمت‌هایی چون مشاور وزیر و رئیس سازمان برنامه ‌و بودجه به كار مشغول شد.

وی البته نخستین وزیر نفت ایران در دولت مهندس مهدی بازرگان شد و سپس وكالت مردم تهران را در اولین دوره مجلس شورای ملی كه چندی بعد به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد عهده‌دار شد. معین‌‌فر در گفت‌وگویی كه می‌خوانید از ضرورت ملی كردن صنعت نفت و منافع ملی و اقتصادی آن سخن گفته است.


***

از نظر جنابعالی ضرورت اقتصادی «ملی كردن صنعت نفت ایران» چه بود و تا چه اندازه در تاریخ معاصر ما حائز اهمیت است؟

واقع امر این است كه مسئله ملی كردن نفت ایران، پیش از اینكه از منظر اقتصادی حائز اهمیت باشد دارای جنبه سیاسی بوده است. این نكته به آن معنی است كه شركت نفت ایران و انگلیس كه منبعث از تمدید قرارداد دارسی بود، در تمام امور سیاسی كشور دخالت داشت. از انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی گرفته تا انتشار مقالات در روزنامه‌ها و دخالت‌های بی‌رویه در حوزه‌های مختلف جامعه از جمله تحركات سیاسی این شركت بود. بنابراین آنچه بیشتر ملت ایران را می‌رنجاند جنبه سیاسی حضور و فعالیت چنین شركتی بود و شادروان دكتر محمد مصدق بیش از هر چیز قطع دست اجنبی از امور داخلی و سیاسی ایران را مدنظر داشت. در این میان البته مسائل اقتصادی مرتبط با آن، جنبه دیگر و به عبارتی در مرحله دوم قضیه قرار داشت. در آن زمان علاوه بر اینكه كشور ما و به‌ویژه استان خوزستان به صورت نیمه‌مستعمره انگلستان درآمده بود، نفت درآمد قابل‌توجهی نیز برای ملت ایران نداشت و در حقیقت استفاده‌ای كه شركت نفت ایران و انگلیس به انگلستان می‌رساند و مالیاتی كه به آن كشور پرداخت می‌شد بسیار بیشتر از حق‌الامتیازی بود كه به ایران تعلق می‌گرفت. حتی اگر شركت نفت ایران و انگلیس عوارض گمركی كالاهایی كه برای كارمندان خود به كشور وارد می‌كرد را می‌پرداخت به‌طور قطع مبلغ قابل‌توجهی را باید هزینه می‌كرد. این در حالی بود كه این شركت از پرداخت مالیات و عوارض در ایران معاف بود و تنها بابت نفت، حق‌الامتیاز ناچیزی می‌پرداخت. بر این اساس است كه از منظر اقتصادی هم فعالیت این شركت به هیچ عنوان توجیه نداشت. سپس به‌تبع مبارزه سیاسی كه صورت گرفت، مسئله اقتصادی قضیه هم مورد توجه واقع شد و كاری كه مرحوم دكتر مصدق به سرانجام رساند هر دو جنبه سیاسی و اقتصادی را دربر داشت.

پس از تصویب ملی كردن صنعت نفت ایران در مجلس شورای ملی و خلع ید انگلستان، سه پیشنهاد عمده در راستای سازش مطرح شد. برخی با مرور تاریخ نهضت ملی بر این باورند كه این پیشنهادات امكان تامین منافع ایران را به وجود آمده بود و بر این اساس بهتر آن بود كه دكتر مصدق راه دیگری را در ادامه مذاكرات پیش می‌گرفت. ارزیابی شما در این‌باره چیست؟

ملاحظه كنید كه مرحوم دكتر مصدق در برابر پیشنهادهای غرب لجبازی را پیشه نكرد. شاهد مثال آنكه وقتی هیات خلع ید را به ماموریت فرستاد، فرمان داد كه دست به تركیب كارشناسان شركت نفت ایران و انگلیس زده نشود. آن شادروان تاكید داشتند كه آنچه ما می‌خواهیم صورت گرفتن حساب و كتابی است كه پیش از این نبوده است. بر فرض اینكه خارجی‌ها بابت خرید نفت از ایران، رسیدی به دولت تحویل دهند برای ما قابل قبول است و امكان صادرات برقرار خواهد ماند. ایشان با چنین نظر و عملكردی مصمم بودند تا به صورت دیپلماتیك مشكل را برطرف سازند، بنابراین ما شاهد تساهل دكتر مصدق بوده‌ایم. وی در تلاش بود تا مشروط به پذیرش اصل ملی شدن نفت ایران، از سوی انگلستان به مسئله خاتمه دهد. ایشان هشیار بود كه این پذیرش اصل «ملی شدن» صوری و صرفا روی كاغذ نباشد. چنانچه در انگلستان هم پس از جنگ جهانی دوم و با روی كار آمدن حزب كارگر برخی از صنایع ملی اعلام شده بود. پس می‌بینیم انگلیس‌ها هم پذیرفته بودند كه اصل ملی شدن از حقوق حاكمیت هر ملت است و از این حق در كشور خود استفاده كرده بودند. مرحوم مصدق هم می‌خواست این حق حاكمیت ملی به ملت ایران بازگردانده شود. اگر انگلیسی‌ها آن زمان این اصل را می‌پذیرفتند و سپس وارد مذاكره با دولت می‌شدند، ایشان هیچ مشكلی در این مسیر با آنان نداشت. شاید به اصطلاح بهترین پیشنهادی كه آن زمان مطرح شد از سوی بانك جهانی بود. این پیشنهاد مبنی بر آن بود كه بانك جهانی به صورت امانی اقدام به فروش نفت ایران كند. حال آنكه كاری به اصل ملی شدن نداشت و نمی‌خواست به نمایندگی از ملت و دولت ما آن كار را انجام دهد. مرحوم دكتر مصدق تاكید داشت كه بانك جهانی باید پیشنهاد خود را به نمایندگی از دولت ایران (به عنوان مالك نفت مورد معامله) انجام دهد و تمام مشكل در همین مسئله بود.

آیا تشكیل كنسرسیوم پس از كودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی دكتر مصدق را می‌توان به شكست مبارزات نهضت ملی ایران و ملی كردن نفت تعبیر كرد؟

تشكیل كنسرسیوم از این منظر كه مبالغ كلانی را از محل درآمدهای نفت ایران به‌صورت غرامت و به‌عنوان عدم‌النفع به شركت نفت ایران و انگلیس پرداخت كردند و سهامی ۴۰ درصدی به شركت بریتیش پترولیوم (BP) اعطا و مابقی سهام نیز میان شركت‌های آمریكایی و هلندی تقسیم شد، برقراری حاكمیت ملی را ناكام گذارد و از نظر اقتصادی هم شاید این كار از اجرایی شدن پیشنهاد بانك جهانی هم نازل‌تر بود اما به هرحال مسئله ما به قبل از ملی شدن بازنگشت. این نكته باید برای خرده‌گیران قابل توجه واقع شود.
توجه داشته باشید كه حتی همان میزان سهمی كه به ایران تعلق گرفت هم از امتیاز ۵۰-۵۰ كه در دیگر كشورهای دارنده نفت رایج بود كمتر نشد و فقط مبالغ غرامت به كشور تحمیل شد. از آن پس هم سیل درآمد به سوی كشور جاری شد. اگر بخواهیم تنها از منظر اقتصادی به این مسئله نگاه كنیم، می‌بینیم كه حتی با تشكیل كنسرسیوم هم شرایط ما با پیش از ملی شدن صنعت نفت از زمین تا آسمان فرق كرد، اگرچه دقیقا آنچه كه به لحاظ اقتصادی مدنظر مرحوم دكتر مصدق بود اتفاق نیفتاد.

اشاره به پرداخت عدم‌النفع به شركت نفت ایران و انگلیس كردید. به نظر می‌رسد نام ایران بیشتر جنبه تزئینی داشته و حتی در عبارت انگلیسی این شركت، نام انگلستان بر ‌ایران تقدم داشته است.

دقیقا همین‌طور است. آنها می‌گفتند Anglo Iranin Oil Company و واقعا وجود نام ایران در این عبارت تنها حفظ ظاهر و شاید برای فریب مردم بود. خیلی جالب بود كه روی حلب‌های بنزینی كه میان مردم توزیع می‌شد نوشته شده بود BP كه مخفف British Petroleum است، اما این شركت به شیوه‌ای تبلیغ می‌كرد كه مردم آن را به اختصار درآمد بنزین پارس بدانند! به این ترتیب انگلیسی‌ها در آن زمان كه به صورت مستقیم و متمركز از نفت ایران سود می‌جستند از فریب ملت غافل نبودند.

آقای مهندس! می‌دانیم كه اقتصاد بدون نفت در دولت دكتر مصدق برنامه‌ای از قبل طراحی شده نبود و براساس یك ضرورت سیاسی به اجرا درآمد. از نظر جنابعالی عملكرد اقتصادی دولت ملی در آن مقطع زمانی تا چه اندازه مثبت بوده است؟

همان‌طور كه عرض كردم هدف نهضت ملی به رهبری مرحوم دكتر مصدق كوتاه كردن دست اجنبی از مسائل سیاسی كشور بود. در واقع محور ملی كردن صنعت نفت ایران سیاسی بوده است كه درنهایت دكتر مصدق و یارانش پیروز شدند. نگاه كنید كه در آن زمان گویی در مخالفت با این هدف، ابر و باد و مه و خورشید و فلك در كار افتادند و از آمریكا و انگلیس گرفته تا شوروی سابق و خائنان داخلی سنگ‌اندازی كردند. در میان این خائنان البته از همه طبقات سیاسی حضور داشتند. حتی در بین آنان كسانی كه در ملی شدن نفت هم فعال و موثر بودند هم دیده شدند. اما در مورد اقتصاد بدون نفت باید در گام نخست بررسی كرد و به این پرسش پاسخ داد كه یعنی چه؟ اقتصاد بدون نفت برای مملكتی كه درآمد هنگفتی از نفت حاصل می‌كند بی‌معنی‌ست، چراكه به هر حال اقتصاد چنین كشوری متاثر از درآمدهای حاصل از نفت خواهد بود. آنچه را كه در نظر شادروان دكتر مصدق زیرعنوان چنین اقتصادی می‌توان یافت و ایشان بر آن تاكید داشت، پرهیز از صرف درآمدهای حاصل از فروش نفت در بودجه عمومی و مصارف جاری بوده است. امروز هم باید چنین تفكیكی میان درآمدهای نفتی و مصارف جاری كشور صورت گیرد و جز این اشتباه محض است.

بحث بر سر این بوده كه بایست بودجه جاری دولت از محلی غیر از فروش نفت خام تامین شود. این امر به آن معنی نیست كه از درآمدهای نفتی برای سرمایه‌گذاری در كشور استفاده نشود یا محدودیتی برای مصرف درآمدهای مالیاتی حاصل از آن وجود داشته باشد. اینجاست كه می‌گویم كشوری كه از درآمدهای هنگفت نفت برخوردار است به نوعی اقتصادش متاثر از نفت؛ است. اما این تاثیر مثبت است و نه مخرب. در واقع نباید ثروت ملی كشور را كه به نسل امروز و آینده تعلق دارد، صرف امور روزمره كرد و چنان كیسه‌ای از آن برای خرج در سفره‌های مردم بهره گرفت. بنابراین بهتر است به جای اقتصاد بدون نفت از عبارت دولت منهای نفت استفاده كرد.

دكتر مصدق در زمان زمامداری خود طرح چنین دولتی را پی‌ریزی كرد. نباید غافل بود كه زمانی‌كه ایشان حكم نخست‌وزیری خود را دریافت كرد مملكت ما از نظر اقتصادی بسیار ضعیف بود. به‌گونه‌ای رفتار شده بود كه آنچنان محتاج باشیم تا بابت همان مبلغ ناچیزی كه از قبال نفت به‌عنوان حق‌الامتیاز دریافت می‌كردیم خوشحال باشیم. بنابراین دكتر مصدق در آغاز كارش با خزانه خالی كشور روبه‌رو بود. با این حال توانست در دوره نخست‌وزیری خود با وجود تحریم‌ها و كشمكش‌های بین‌المللی و حضور در دادگاه لاهه، هنرمندانه مملكت را اداره كند. ایشان در چنان شرایطی قادر شد كه فارغ از درآمدهای نفت امور جاری كشور را تامین كند ولی درست در زمانی كه این طرح در حال به ثمر رسیدن بود و حتی رفته‌رفته مشكل صادرات نفت هم در حال حل شدن بود، بیگانگان تاب تحمل دولت ملی را نیاوردند. اگر فرض را هم بر آن بگیریم كه مسئله فروش نفت به آن زودی‌ها حل نمی‌شد به‌طور قطع اقتصاد كشور در جریان بود.

پس اگر اشتباه نكنم جنابعالی بر این باورید كه با وجود اینكه تحریم خرید نفت از ایران مزید بر علت بود اما در بلندمدت هم دكتر مصدق تصمیم به تفكیك درآمدهای حاصل از فروش نفت از بودجه كشور گرفته بودند.

بله. در نظر داشته باشید كه حتی پیش از دولت دكتر مصدق، در زمان تدوین برنامه اول توسعه در زمان قوام‌السلطنه این دقت‌نظر وجود داشت كه درآمد حاصل از نفت برای امور زیربنایی قرار گیرد و تمام آن در بودجه جاری كشور لحاظ نشود. اگرچه درآن زمان برخی از رجال دچار فساد سیاسی بودند اما با این همه رگه‌هایی از وطن‌پرستی در آنان وجود داشت. دكتر مصدق هم دقیقا بر تفكیك درآمد نفت از هزینه امور جاری نظر داشت. ایشان نه سازمان برنامه را منحل كرد و نه مایل بود كه بودجه را با وارد كردن این پول به كیسه‌ای گشاد بدل سازد.

معدودی از افراد كه اتفاقا در زمره اقتصادخوانده‌های ایران نیز به‌شمار می‌روند، در خصوص عملكرد دكتر مصدق نگاهی وارونه نسبت به آنچه اسناد روایت می‌كند و شما نیز بر آن اشاره كردید، دارند. اینان می‌گویند اقتصاد وابسته به نفت ایران سرچشمه‌اش به ملی كردن صنعت نفت بازمی‌گردد. نقد و نظر جنابعالی در این‌باره چیست؟

اولا این دوستان متوجه نیستند كه ملی شدن صنعت نفت ایران تا ۸۰ درصد حركتی سیاسی بوده است. ثانیا كسانی كه چنین نظراتی را مطرح می‌كنند گویی كه خیال می‌كنند ایران، آمریكا بوده است و بنابراین بایست هر چاه نفتی كه در هر جایی قرار بر حفاری باشد به كمپانی حفاری‌كننده و صاحب تاسیسات تعلق داشته باشد. بر این اساس و با چنین نگاهی در یك اقتصاد آزاد، شركت‌ها در زمین‌های خود یا زمینی كه مجوز حفاری در آن را كسب كرده‌اند، چاه‌هایی حفر می‌كنند. این شركت‌ها متعلق به بخش‌ خصوصی‌اند و در قبال نفت استحصال شده، مالیات به دولت می‌پردازند. تمام تصور آنان از تولید نفت همین است. در حالی كه در كشور ایران، نفت متعلق به ملت است و در چنین حالتی خصوصی‌سازی نفت معنی ندارد. كدام سرمایه‌گذار بزرگ ایرانی یا خارجی وجود دارد كه ثروت زیرزمینی‌ای كه متعلق به ملت ایران است و در تولیت دولت است را بتواند بخرد و پس از آن به‌وسیله تاسیس یا به خدمت گرفتن شركت‌هایی نفت را استحصال كند و مالیات بپردازد.

من اصلا متوجه نمی‌شوم این افراد چه می‌گویند. چرا که مالك این نفت ملت و تولیت آن با دولت ایران است. وقتی درگذشته ملت ایران از حق مالكیت خود در نفت به‌عنوان یك ثروت طبیعی دور بوده است و یك شركت غربی با زور این ثروت را به تصاحب درآورده است، آقایان انتظار داشتند، مرحوم دكتر مصدق بگوید به‌جای این شركت غربی، نفت ایران را به سرمایه‌داران می‌سپاریم. اگر قرار بر این بود كه شركت نفت ایران- انگلیس هم به‌عنوان یك سرمایه‌گذار می‌توانست به‌صورت مالك باقی بماند. پس اساسا در این نگاه اصل موضوع ملی كردن نفت اشتباه و یك حق‌الامتیازی برای كشور كافی بوده است. اگر صحبت از خصوصی‌سازی باشد و اینكه سرمایه‌گذاران با نفتی كه از دولت می‌خرند، فرآورده‌هایی تولید كنند و در قبال آن مالیات بپردازند این بحث دیگری‌ست و شاید یك برنامه ۵۰ ساله را بطلبد، اما اعطای ثروت یك ملت به بیگانه یا افرادی خاص نه در دوره زمامداری شادروان دكتر مصدق و نه در هیچ زمان دیگری موضوعی منطقی نیست.

نفت مایملك دولت ایران بود كه نهضت ملی ایران طی مبارزات خود از بیگانه پس گرفت. اینكه در اصل بازپس‌گیری این مایملك تردید می‌شود، مضحك به‌نظر می‌آید. اما اینكه پس از آن چه راهی برای منفعت بیشتر كشور پیش گرفته شود بحثی جداگانه است. مایل‌ام در اینجا به نكته مهم دیگری هم اشاره كنم و آن اینكه در آن مقطع زمانی و با توجه به شرایط سیاسی وقت، هیچ راهی جز ملی كردن نفت وجود نداشت. پیش از آن حزب توده با تمام اختلافات خود با نهضت ملی و برای اینكه راه را برای اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی سابق هموار سازد، فریاد می‌زد كه قرارداد نفت جنوب را باید ملغی اعلام كرد ولی دكتر مصدق در مقابل این ترفند ایستادگی كرد، چرا كه حقوقدان بود و می‌دانست بدون برنامه‌ریزی و بی‌حساب نمی‌توان چنین حركتی كرد. دكتر مصدق ملی كردن را در حقوق بین‌الملل به‌عنوان حق حاكمیت ملی شناخته بود و به‌موقع در پی تحقق آن برآمد.

در واقع حزب توده صرفا خواهان لغو قرارداد جنوب شد. با این حال برخی سعی بر القای این مسئله دارند كه رحیمیان در مجلس چهاردهم پیشنهاددهنده ملی كردن صنعت نفت ایران بود و اینگونه مایل‌اند تا نقش دكتر حسین فاطمی را به‌عنوان پیشنهاد دهنده كمرنگ كنند.

ابتدایی‌ترین نكته در علم حقوق این است كه قرارداد دو طرفه است و به‌صورت یكجانبه نمی‌توان آن را ملغی اعلام كرد. این نكته كه می‌گویید درست است كه حزب توده فقط می‌خواست مجلس تصمیم به لغو قرارداد جنوب بگیرد. بزرگ‌ترین اشتباه حزب توده در نادیده گرفتن همین نكته بدیهی است. در زمان رضاشاه هم یك‌بار این قرارداد لغو شد و دیدیم كه نتیجه‌ آن به ضرر ایران تمام شد. بعدها رضاشاه متوجه شد كه این كار خیانتی بود كه از سوی حسن تقی‌زاده، وزیر دارایی وقت، پی‌ریزی شد.

دكتر مصدق اما با شناخت حق حاكمیت ملی به در اختیار دولت در آوردن صنعت نفت اقدام كرد. حتی پیش‌بینی شد كه تمام سرمایه و هزینه تاسیسات شركت نفت ایران و انگلیس ارزیابی و پرداخت شود. درست به خاطر دارم كه پس از آن جلسه تاریخی مجلس چهاردهم در سال ۱۳۲۵ كه دكتر مصدق گفت در این زمان كه كشور در اشغال بیگانگان است باید جلوی هرگونه مذاكره بر سر اعطای امتیار نفت با خارجی‌ها گرفته شود، غلامحسین رحیمیان، نماینده تفرش، ضمن تشكر از دكتر مصدق پیشنهاد كرد كه برای ایجاد توازن قرارداد نفت جنوب با انگلستان ملغی اعلام شود. شما ببینید كه ظاهر این پیشنهاد چقدر درست به‌نظر می‌رسد. رحیمیان پشت تریبون مجلس گفت كه دلم می‌خواهد دكتر مصدق كه با منع مذاكره بر سر امتیاز نفت خدمتی كرده‌اند، كار خود را با حمایت از این پیشنهاد تكمیل كنند.

دكتر مصدق اما حاضر به امضا نشد. همین امتناع ایشان از حمایت این پیشنهاد منجر به فحاشی برخی از مطبوعات به شخص دكتر مصدق شد و به وی اتهام زدند كه انگلیسی‌ست. بعدها شنیدم كه دكتر مصدق با رحیمیان در منزل خود دیدار كرد و به وی گوشزد كرد كه متوجه نیستی این پیشنهاد نه‌تنها در این مجلس رد می‌شود بلكه همین امر منجر به اعتباربخشی به حضور انگلیسی‌ها در ایران خواهد شد. اینكه گفتید برخی بر آن‌اند كه پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را به رحیمیان منسوب كنند براین اساس اهمیتی ندارد چرا كه رحیمیان فقط خواهان لغو قرارداد بود. خود دكتر مصدق گفته است كه پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را نخستین‌بار شادروان فاطمی مطرح كرده‌اند. به‌نظر من اگر هر كس دیگری هم این پیشنهاد را مطرح كرده باشد از اعتبار و نقش رهبری دكتر مصدق نمی‌كاهد كه خداوند رحمت‌شان كند.

و اما امروز آیا درآمدهای حاصل از نفت ایران ملی است؟

این درآمد نه ملی است و نه دولتی، بلكه بر باد هواست. چرا كه از درآمدی كه می‌توان برای ارتقا و سربلندی ملت استفاده كرد درست بهره‌برداری نمی‌شود. مختصر بگویم درآمد نفت هم می‌تواند نعمت باشد و هم نغمت. خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.