ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 24.05.2005, 11:59
امتناع كنيد آقای معين!

مليحه محمدی
سه‌شنبه ٣ خرداد ١٣٨٤

این نقشه ظاهراً زیرکانه‌ای بود برای تخریب نیرویی که یکبار پذیرش حکم حکومتی در پرونده‌اش به منزله یک خطای سیاسی ثبت شده بود و یکی از میثاق‌های نماینده کنونی‌اش نیز اعلام برائت از چنین رویه‌هایی بود. اینکه ورود دکتر معین به صحنه انتخابات اساساً از کانال حکم حکومتی آنهم با پادرمیانی جناب حداد عادل صورت بگیرد، یعنی که دین و دنیا را یکجا ببازد.
کیهان شریعتمداری خیلی پیش از اینها نکته را یافته و مضمون اصلی سناریو را پرداخته بود. وقتی دکتر معین از عدم رویکرد خود به حکم حکومتی گفت و از اینکه نامه امام در مورد آقای یزدی جعلی هم که نباشد مشمول مرور زمان است، ایشان باز آن واژه مهیبی را که هر بار پس از اعلام آن تصفیه حسابها از قتل تا بگیر و ببند روی داده بود بکار بردند و نوشتند که معین "خودزنی" می‌کند تا اسباب رد صلاحیت خود را فراهم کند؛ و البته بر این استدلال که می‌داند که رأی نخواهد آورد. گذشته از اینکه هروقت حسین شریعتمداری وعده "خودزنی" اصلاح‌طلبان را داده آنها به نحوی "زده" شده‌اند، اینبار و بعد از رسوایی مجلس هفتم، آقایان می‌دانستند که "زدن" تنها کافی نیست اگر چه لازم باشد! پس پرده‌های دیگر سناریوی حذف اصلاح طلبان از قدرت را به مدد اندیشه‌های روشن کیهانی! اینچنین پرداختند که پس از رد صلاحیت کاندیدای مشخص اصلاح طلبان، شرکت او را در وضعیتی مجاز سازند که انتقاد ِوارد بر اصلاح طلبان در دور گذشته، هم اینک و از آغاز کار بر معین وارد باشد!
این نوع حضور معین این میمنت را نیز برای اصولگرایان بسیار اصولی دارد که پس از کاستن اعتبار او و اصلاح طلبان، باقیمانده‌ای از طیف رأی دهندگان به او، از رأی‌ هاشمی رفسنجانی خواهد کاست که به گمان ایشان رقیب اصلی لاریجانی است.
و اینک بر عهده دکتر معین است که نه تنها از ورود به صحنه انتخابات با کوس و کرنای حکم حکومتی امتناع کند؛ که در اعتراض به رد صلاحیت دکتر یزدی و برخی دیگر!
این انتخابات نه پایان مبارزه سیاسی در ایران و نه متأسفانه پایان کار اقتدارگرایان و نه پایان کار اصلاح طلبان است؛ که علیرغم همه انتقادات به جا و نا بجا به ایشان، موفق ترین و اثرگذارترین جریان تحول خواه در تاریخ مبارزات سیاسی ایران بوده‌اند.
همینجا لازم میدانم به نکته‌ای که بارها تأکید و حتا اقرار کرده‌ام و البته بی اثر بوده است باز بپردازم؛ و آن اینکه منظور من از اصلاح طلبان نه تنها هیئت دولت خاتمی و مجلسیان دوره ششم است بلکه آنان را تنها برکشیدگان از جانب جامعه اصلاح طلبان ایران، همه اهالی قلم بویژه اصحاب مطبوعات و مجموعه جامعه علمی فرهنگی می‌دانم؛ و این پیروزی را پیروزی این جریان و این حرکت. آنان اولین گروهی هستند که توانستند به تقاضا‌ها و مطالباتی در عرصه سیاسی ایران چه در سطح حکومت و چه در بدنه جامعه رسمیت ببخشند که حتا بعد سقوط ایشان از قدرت در صحنه معادلات سیاسی و اجتماعی باقی بماند.
باری! اینچنین حضور با دوام در صحنه سیاست در جوامعی که به درجاتی توسعه سیاسی پذیرفته‌اند، هنجار معمول مبارزات سیاسی است. در این جوامع که معنی اپوزیسیون معادل برانداز نیست و حیات و ممات حکومت و اپوزیسیون در گرو نابودی یکدیگر نیست، نیروها به قدرت می‌رسند، دورانی مصدر امورند و هر زمان که به هر موجبی، خطای خود یا رشد رقیب یا هر رویداد دیگری کنار رفتند، به نام مشروع و پذیرفته "اپوزیسیون" به صحن جامعه بر می‌گردند و درپی برنامه‌ها و سامان جدید برای پیروزی آتی برمی‌آیند. در این جوامع اتفاقی از این دست نمی‌افتد که پس از سقوط دولت دکتر مصدق، شخص او برای تمام عمر از صحنه سیاست حذف و جبهه ملی تا رژیم شاه بر سرکار است، خانه نشین گردد. این نکته‌ای بود که من در مقاله‌ای که پس از حذف اصلاح طلبان و شکست تحصن آنان در مجلس ششم نوشتم و امید برامدن اپوزیسیون قانونی در ایران را - گیرم که در آغاز فقط در کسوت‌های میانه‌تری - یادآوری کردم.
امروز نیز به واقع جریان تحول‌خواه ِ اصلاح طلب در ایران باید برکناری از قدرت حکومتی را فرصت بازیافته‌ای بداند برای حل تناقضات درون خود و بنای ساختاری مناسب‌تر که در سایه آن قادر شود گذشته از توسعه پایه‌های اجتماعی خود در جامعه، به نوعی به آنها تشخص ببخشد که ارتباط سیاسی و تاریخی معلوم و معینی را با گروه و طیف اجتماعی خود بسازد. ارتباطی که در گروی یکبار برد و باخت در حکومت نباشد. این بهترین فرصت مشروع و تاریخی برای اصلاح طلبان است برای بازنگری گذشته و بازبینی نقاط ضعف و قوت این حرکت و پروسه تاریخ ساز که در دوم خرداد بروز کرد. زیرا در هر حال و با ترکیب فعلی قوای اصلی کشور، نابسامانی قوه قضائیه و مفهومی فراتر از نابسامانی و تشتت در قوه مجریه، یک دولت اصلاح طلب هیچ برآمدی جز درگیری دائم و درون حکومتی نمی‌توانست داشته باشد. این واقعیت است که اگر کسی قدرت بندبازی در این شرایط خطیر داخلی و خارجی را داشته باشد، در خلأ وجود احزاب اپوزیسونی پرقدرت، در خلأ حضور مردمی حاضر در صحنه، همانا‌ هاشمی رفسنجانی است که دست و پاهایی در هر یک از این گلوگاه‌ها دارد. او البته نشان داده است که در مقابل تعرض به حقوق مردم و سرکوب دموکراسی به هیچ وجه خود را نگران و در گیر نکرده است. امروز اما با دوران گذشته زمامداری او تفاوت‌های آشکاری وجود دارد که بعید است او و چشم و گوشهای فراوانش در جامعه از آن غافل باشند! مهمترین آنها همان تقاضاها و مطالبات گسترده در تمامی سطوح جامعه، و بروز سازمان‌های متشکلی در کشور است که در دوره قبلی ریاست او در شکل مطالباتی پنهان و پراکنده حیات داشتند و امروز تشکل‌هایی‌هایی هستند در مقابل او. و البته که مقصود من دفاع اصلاح طلبان از کاندیداتوری ایشان نیست بلکه واگذاشتن این عرصه است به بازیگران تأیید صلاحیت شده که نتیجه انجامینش محتمل است که اینچنین باشد.
باری امید اینکه زمزمه‌های پذیرش حکم حکومتی در میان اصلاح طلبان راست نباشد یا فروکش کند و اصلاح طلبان به دامی پا نگذارند که خلاصی از آن در گرو هستی سیاسی شان باشد.