iran-emrooz.net | Thu, 10.01.2008, 9:18
مبارزه برای حق انتخاب شدن
محمد برزنجه (جورآباد)
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
یکی از مهترین تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر، رشد و شکل گیری هزاران تشکل مدنی بوده که به نوعی دنبال خواستهها وحقوق خویش بودهاند. در این میان میتوان از صدها تشکل صنفی، کارگری، زنان، اقلیتهای ملی، مذهبی ،دانشجویی، فرهنگی و... نام برد. این نهادهای مدنی بیشتر خود جوش بوده و کمتر تحت تاثیر جریانهای سیاسی حکومت و یا اپوزیسیون قرارگرفتهاند. راز موفقیت وجذب افراد به این گروهها بیشتر به خاطرپرهیز از کلی گرایی و تمرکزروی خواستههای مشخصی بوده است؛ خواستههایی که هم برای انها اولویت داشته وهم دست یافتنی تربوده است. در این میان شاید تنها نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور باشند که هنوز نتوانستهاند بدین نحو مبارزه خود به پیش برند. جدا از محدودیتها و سرکوبهایی که حکومت علیه نیروهای سیاسی انجام داده است، سیاستهای مشخص اپوزیسیون نیزعملا ً باعث بن بست و بی عملی سیاسی بیشتر شده است تا جایی که بخشی از اپوزیسیون هر حرکت سیاسی را منوط به سرنگونی حکومت میکند و منتظر یک انقلاب دیگر، شعارهای تکراری خود را مداماً تکرار میکند؛ در نتیجه منتظر کارهای بزرگ واصلی است واموردیگر یا بی اهمیت است ویا گمراه کننده. بخشی دیگر از اپوزیسیون نیزفقط به تحلیل و تفصیر گرایشات حکومت میپردازد و امیداور است که گرایشی که به نظر او بهتر است، قدرت را بدست گیرد و شرایط را تغییر دهد. این روند تا حال باعث بن بست و بی حرکتی اپوزیسیون بوده است و لازمه گذر از این مرحله، ارائه خواسته مشخص و مبارزه برای احقاق آن است. همیشه هر سفر بزرگ با قدم اول شروع میشود. اپوزیسیون تا حال خواسته که قدمی بزرگ بردارد یا منتظر قدم دیگران بوده است.
اخیراً تعدادی از افراد و شخصیتهای سیاسی داخل کشور خواستار انتخابات آزاد شدهاند و با صدور بیانیه ۲۰ مادهای شرایط انتخابات آزاد را مشخص کردهاند. این حرکت بعد از سالها خواستهای را مطرح کرده است که همیشه معضل نیروهای غیر خودی بوده است. اگر نیروهای سیاسی برمحور همین خواسته سیاستهای تاکتیکی خاصی را به پیش ببرند، میتوانند دریچه تازهای برای فعالیتهای سیاسی اپوزیسیون باز کنند. هر چند این حرکت ممکن است با سر سختیها و سرکوب حکومت روبرو شود، اما خواستهای که مطرح کردهاند تا گذار کامل به دموکراسی به قوت خود باقی است. سوال اینجاست که چگونه میتوان انتخابات آزاد را برگزار کرد در شرایطی که قانون اساسی جمهوری اسلامی عملاً شهروندان غیر خودی را لایق انتخاب شدن نمیداند؟ البته نباید فقط به این امر بسنده کرد که چون قانون اساسی جمهوری اسلامی راه را بر شهروندان غیر خودی بسته است، هر حرکتی در این چارچوبه بینتیجه است، بلکه بیشتر به معنای آن است که چه تاکتیکهای را به کار گرفت که شعار انتخابات آزاد را در یک مسیر بلندمدتتر عملی کرد. در شرایط فعلی تاکتیکهای مشخص میتواند مبارزه برای کسب حقوق شهروندی و مدنی باشد که به وسیله نهادهای حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی تضییق شده است. این حرکت مهم است چون میتواند این تبعیض را به آگاهی تودههای مردم و درعین حال با حاکمان برساند. در واقع این مانع مهمی است که پیش از انتخابات آزاد باید برداشته شود تا مقدمات انتخابات آزاد فراهم شود. البته در بیشتر کشورهایی که گذار به دموکراسی را تجربه کردهاند، تغییر قوانین گاهاً پیش و گاهاً بعد از انتخابات انجام گرفته است. مسئله مهم توازن قوا به نفع نیروهای دموکرات یا تضعیف حکومت است که امکان گذار به دموکراسی را مهیا میکند. گاهاً توافقاتی که بین حکومت و اپوزیسیون ایجاد میشود، انتخابات آزاد را ممکن میسازد و گاهاً فشار نیروهای دموکرات است که حکومت را وادار به تسلیم میکند. در حال حاضر نیروهای سیاسی اپوزیسیون میباید این معضل حل کنند که در شرایطی که احزاب و گروههای غیر خودی اجازه فعالیت ندارند، به چه صورت انتخابات آزاد را میتوان برگزار کرد. حاکمان مستبد به آسانی تن به دموکراسی نخواهند داد و انتخابات آزاد هم ممکن نیست تا وقتیکه نیروهای سیاسی اجازه فعالیت و شرکت در انتخابات را نداشته باشند.
در جمهوری اسلامی مسئله قانون اساسی همیشه معضلی برای پیشبرد انتخابات آزاد بوده و چون این خود قانون است که شهروندان را به خودی وغیر خودی تقسیم کرده است، مبارزه بر علیه این تبعیض سر فصل هر حرکت سیاسی برای گذار به دموکراسی خواهد بود. البته این به این معنا نیست که شعار انتخابات آزاد، شعار غلطی است. منظور این است که برای پیشبرد این شعار ابتدا باید برای حقوق دیگری مثلاً حقوق شهروندی برابر مبارزه کرد؛ به همان شکلی که زنان، اقلیتهای ملی ویا اقلیتهای مذهبی برای این حقوق مبارزه میکنند. در واقع مهمترین وظیفه نیروهای سیاسی نیروهای اپوزیسیون، همان دفاع از حقوق خودشان است. یک جریان سیاسی اگر نتواند از حقوق شهروندی خود، یعنی حق انتخاب شدن دفاع کنند، مطمئناً نخواهد توانست از حقوق سایر شهروندان دفاع کند. این امر را تودهها مستقیم وغیر مستقیم احساس میکنند. این همان تفاوتی است که میان نهادیهای مدنی و نیروهای سیاسی دیده میشود. شاید ساده تر این باشد که نیروهای سیاسی بجای اینکه کارهای بزرگ انجام دهند تا تودههای مردم را به خود جلب کنند، باید به مردم ثابت کنند که انها توان دفاع ازحقوق خود را دارند. این امری است که تا حال اپوزیسیون به آن کمتر توجه کرده است.
البته این تنها وظیفه نیروهای سیاسی داخل کشور نیست که به دفاع از حقوق خود برخیزند، بلکه وظیفه نیروهای سیاسی خارج از کشور نیز هست که با مراجعه به حکومتهای دموکراتیک و نهادهای بین المللی نسبت به این تبعیضها اقدام کنند. تا وقتیکه نیروهای بیشتری از حاکمیت حذف میشوند و بر تعداد غیر خودیها افزوده میشود، مبارزه برای این نابرابری گسترش بیشتری پیدا میکند. تا جائیکه امروز تعدادی از شخصیتهایی که خواستار انتخابات آزاد شده اند، خود زمانی بخشی از حاکمیت بودهاند و خودی محسوب میشدند. البته شعار انتخابات آزاد ازطرف بعضی از جناحهای حکومتی بیشتر شامل نیروهای خودی میشود و دغدغه بیشتر آنها مقابله با حذف کمترکاندیداهایشان ازطریق شورای نگهبان است. در این میان ضایع شدن حق بقیه شهروندان ممکن است اهمیت آنچنانی نداشته باشد. تا وقتیکه کارزار انتخابات وجود دارد، اپوزیسیون به جای تحریم انتخابات و یا حمایت از بخشی از جناحهای حکومتی، میتواند برای حق انتخاب شدن خود مبارزه کند. صدور یک اطلاعیه و محکوم کردن انتخابات غیر آزاد شاید آسانترین راهی باشد که اپوزیسیون میتواند انتخاب کند و به نظر میرسد مظلوم نمایی اپوزیسیون نیز در انظار مردم دیگر جذابیت انچنانی ندارد.