iran-emrooz.net | Thu, 27.12.2007, 18:36
پس از مختاری و فروهرها، یکی از دردناکترینها
ناصر کاخساز
پنجشنبه ۶ دی ۱۳۸۶
ولی باید چنین میشد. مگر جز این است. مگر باید چه چیز دیگری رخ میداد. یا چه چیز بهتری؟ در جامعهای پر از اعتقاد بهجز نفرت چه میتوان دروید؟ آنهم زنی آنچنانی و از آن دست. با ململ نازک سبز، با چشمهای درشت و سیاه و چهرهای روشن و آشکار. با دستهای ظریفاش که مثل پرچمی بالا میرفت تا به فرودستان سایه افکند.
مگر ازتجاع برای کشتن یک زن چه کیفرخواست دیگری باید پیدا میکرد؟ مگر در نظامی نامدنی برای به اهتزاز درآوردن آزادی چه پرچمی بزرگتر از تجسم آزاد طبیعت زنانه میشناسیم؟ بینظیر بوتو تجسم آزاد این طبیعت، در فضای بزرگ رنج، بود. که فقر را بیداد میکند و هم اقتصاد و هم فرهنگ را به سقوط میکشاند.
چه بزه سنگینی! درد مشترکی که زیر حاکمیت نفرت اعتقادی و تحقیر عنصر زن، در خیابانهای همه سوی ایران و پاکستان با گامهای زنان راه میرود. او تجسم ایستادگی در برابر نفرت به زنان در همهجای جامعههای پیش-لیبرال بود که رنج بزرگشان نفرت ایدئولوژیک و مذهبی است.
گلولهای که او با آن از پا درآمد، گلوله مشرعیت و جهل بود علیه قانونیت و حقوق، در پاکستان.