فرخ نگهدار .(JavaScript must be enabled to view this email address)
۹ آذرماه ۱۳۸۶
از وقتی دانستم او از آن جا که بستری است دیگر بیرون نخواهد آمد، هر لحظه و هر روز با او بودم، با شعرش، با سرگذشت اش، با میراث و ماندههایش، در خاطرهام و یا در میان کتابهایم. اما افسوس که خیلی زود دیر شد. هنوز داشتم برایش مینوشتم و میخواستم تا هست برایش بخوانم. فکر میکردم، دست کم برای هفتهها، باز با او خواهیم بود. فکر میکردم هنوز فرصت هست. اما دیروز عصر ناگهان صبا از بالین اش زنگ زد و گفت: دیگر فرصتی نیست. قلم را زمین گذاشتم و به دیدارش شتافتم. اما ساعتی قبل او ما را ترک گفته بود. آنچه در زیر آمده برای آن بود که اول برای خودش بخوانم. اما حیف که خیلی زود دیر شد.
ژاله، شعری برای انسان، شعری برای زمین، شعری برای میهن
دوست دیرینه، انسان نازنین، بانوی شعر، ژاله اصفهانی در بستر بیماری است. نزدیک ترینها به او در روزهای دشوار در این دو ماه گذشته هر روز پروانه وار گردش میگردند. او در بستر نقاهت در لندن درد میکشد. اما لب خند همیشگی اش هنوز در زیر آوار درد پدیدار است. هم چنان با قدرتی مسحور کننده شعرهایش را از بر برای هرکس که به دیدارش رود زمزمه میکند. او هنوز دارد برای راه صلح، راه مهر و دوستی و شادی انسانها فرش امید میبافد.
از روزی که اولین شعرش در ۶۳ سال پیش به چاپ رسید تا امروز، ژاله با شعر زیسته است. و از این ۶۳ سال میهنش ایران، فقط ۳ سال، او را در آغوش داشته است. اما او هرگز نزیست روزی را که آغوشش به سوی مردمش و به سوی سرزمین اش ناگشوده باشد. اگر آرمان خواهی را از شعر ژاله جدا کنی شعر او را خواهی فسرد. ژاله را همیشه آرزوهای بزرگ و رویاهای به جان ناچشیده انسان به وجد آورده و نبوغ ژاله آن آرزوها و رویاها را در حریر شعر پیچیده است.
ژاله در تمام عمر شاعری جانب دار بوده است. همین امروز هم ژاله همان ژاله ۶۵ سال پیش است. ژاله به آرمانهایش زنده است، همانها که از روزهای پر شور و شرر نوجوانی در بن جان او نشستند و تا امروز بی هیچ وقفه ژاله را شاد و تازه نگاه داشتهاند. احسان طبری ژاله را شاعر امید و آزادی تعریف میکرد. شعر ژاله – هم چون سرشت ژاله - فراتر از این تعریف، شعر زندگی، ستایشگر انسان، ستاینده مهر، گریزان از پستی و مجیزگویی است. او "از هرکس که زیبایی هستی را کند نابود" " ز چشمانی که بی نور است" "ز انسانی که بیرحم است" همواره میترسد. او "از جنگ خون فشان کبوترها" "از خنده گدای تملق گو" پنهان میگرید. او "زمین"، را "همیشه جستجو کردن" را دوست دارد. برای او "انسان بی خبر" یک "شکلک بیجان" است. ژاله "بیهودگی" را اصلا دوست نداشت. نه در شعرش، نه در زندگی اش. ژاله تا واپسین لحظه مرگ از پای ننشست، میدید و میپرسید و میدانست و میسرود. و باز میپرسید و میدید و میسرود.
ژاله در این ۶۳ همواره جانبدار ماند، همواره آرمان داشت. اما، به نام جانبداری هیچ گاه مجیز از کس نگفت، حتی دریغ از یک بیت. او هیچ گاه به خاطر شهرت، به خاطر تقرب، به خاطر قدرت، به هوای ثروت، یا برای مزد هیچ نسرود. ژاله ۶۵ سال طرفدار، صلح، آزادی، عدالت و پیشرفت ماند. مهاجرت از ایران به روسیه ژاله را نه روسی و نه از ایران دورتر کرد. گذر از شرق به غرب ژاله را غربی نکرد. قدرت عشق او به میهن اش، به سان قدرت او در حفظ خواندن شعرهایش، شگرف و بی کرانه است.
پرنده ی مهاجر ما، وقتی پس از ۳۰ سال صدای انقلاب را شنید عاشقانه به سوی آشیان خویش پر گشود. او به روی انقلاب با شعرش لبخند زد:
پرندگان مهاجر، زمان آن آمد
که سوی لانه ی خود شادمانه برگردیم
به آن چمن که ز صیاد گشته زیر و زبر
برای ساختن آشیانه بازگردیم.
پرندگان مهاجر، غم فراغ گذشت ...
اینک آغاز هستی من و شعرم ...
اما انقلاب هیچگاه به ژالههای مهاجر لبخند نزد، آغوش نگشود، صیاد انقلاب صیاد پرندهها بود؛ و بوی کباب قناری بر آتش سوسن و یاس آن لبخند پاک و معصومانه ژاله را فسرد. و باز آرزوی دیدار عطر صفاهان و نرگس شیراز را تا همین امروز در زیر پوست حساس و لطیفش جایگیر کرد. عشق به میهن جان مایه اصلی سرودههای ژاله است. عشق ژاله به ایران عشق به مرزها نیست، فراتر از مرزهاست. ارتباط ژاله با فرهنگ و ادب تاجیک، بعد از استاد لاهوتی، بی بدیل است.
شعر ژاله در مهاجرت دوم، باز بی هیچ کینه و خشم، باز مملو از مهر به مردم، باز مملو از مهر به ایران، و آرزوی آزادی است. ندیدم کسی را که بیش از ۶۰ سال از عمرش را در محیط فرهنگی بیگانه بماند و نه پای از راه گرداند، نه آرام گیرد و نه هیچ ذرهای از رنگ و بوی و فرهنگ و زبانش را به تاراج دهد. عشق ژاله به میهن عشقی بی هیچ چشم داشت ، بی آلایش و زلال و بس مادرانه است.عشقی که تمام حقیقت خویش را بهتر از همه در "پرندگان مهاجر" با قدرتی شگرف آشکار کرده است.
اما جای "لذت عشق"، در بستر شعر ژاله خالی، و یا چنان پنهان و بیرنگ است که به چشم نمیآید. حس عشق، و نه مفهوم کلی عشق، به خصوص در کلامی زنانه، بر پیشانی شعر ژاله نوشته نیست. گویی عشق زنانه، در رفتار شعری ژاله، آن راز پنهانی است که باید در همان ژرفنای دل او تا همیشه نهان ماند. ژاله بر خلاف فروغ، بستر شعرش، از آن حس، آتشین نیست. آیا این "نبود" به خاطر نوشیدن تمام لذت و طعم این رازگونه است؟ یا که زمانه هنوز آن زمانه نبود که زن هم، آزاد از هردو جهان، فاش و دلشاداز خویش تن خود گوید؟
دست نوشتهای از ژاله
با دوستی قرار داشتم که سری بزنیم به اطاق کار ژاله. به خانه او رفتیم. اطاقی در طبقه بالا محل کارش بود. اطاقی حدود دو و نیم در پنج متر. تمام دیوار سمت چپ با سه قفسه کتابخانه پوشیده بود. بیژن میگفت مادر و او ۳ سال تمام کار کردند که تمام آثار و نوشتهها و بر جای ماندهها را جمع آوری و آرشیو کنند. مبهوت به زونکنها و کتابها و پوشهها خیره بودم. نامها همه آشنا و عزیز: لاهوتی، نوشین، سعید نفیسی، طبری، نیما، کسرایی، بهبهانی و ... حاصل ۶۰ سال کار شاعر و دوست نازنین همه آنجا بود. از اولین کارها تا همین ماه گذشته. از ۱۹۴۷ تا امروز.
از قفسه میانی، که همه سخن ژاله در باره دیگر گهر دانههای ادب معاصر ایران بود، یکی را بیرون کشیدم: دست نوشتهها در باره ملک الشعرای بهار. ژاله همیشه دوستدار و ستاینده بهار بود. اولین کار بزرگ او تحقیق در باره سبک کار و محتوای اشعار بهار، رساله دکترا در ادبیات معاصر پارسی به زبان روسی از دانشگاه مسکو، در میان آثار ژاله در فقسه میانی بود.
نامهای از دختر ملک الشعرا به سال ۸۶ خطاب به ژاله آن جا بود. پروانه برای او نوشته بود که اصلا نمیدانسته است که ژاله اصفهانی چه کار بزرگی در باره آثار پدرش داشته است. او از ژاله خواسته بود یک نسخه از رساله را برای او بفرستد. یادداشت ژاله ضمیمه پوشه بود که ژاله دست نوشته ترجمه فارسی رساله و بسیاری کارهای دیگر را – قبل از بازگشت به ایران در سال ۱۹۸۰، به ایران پست کرده است. اما وقتی برای دریافت اسناد به اداره پست مراجعه میکند به او میگویند تمام "اسناد شما به اوین فرستاده شده و باید به آن جا مراجعه کنید".
پرونده دیگری با بیش از ۲۰۰ برگ، همه دست نویسهای ژاله، مربوط به سال ۱۳۳۱ (پس از مرگ بهار) را بیرون کشیدم و گشودم. ملک الشعرا بنیان گذار و رئیس جمعیت ایرانی طرفداران صلح بود. در میان این پوشه یک دست نوشت ژاله را یافتم که رونویسی از پیام ملک الشعرا به جوانان و دانشجویان ایرانی طرفدار صلح بود. پیام را تا به آخر خواندم و مسحور که چه دنیای غریبی است. دیدم آن ژاله از گفته بهار در ۵۷ سال پیش رو نویسی کرده است، اگر نگویم به عینه، دقیقا بالذاته، در سخن شیرین عبادی و کانون مدافعان حقوق بشر در ایران ، ۵۷ سال بعد از بهار خطاب به جنبش دانشجویی تنیده شده است. هر دو از ضرورت پیکار در راه صلح میگویند و چه یکسان. به خود راز این "این همانی" چیست؟ آیا تصادفی است؟ باور کردم که نه. صلح، از عصر پیامبران تا امروز، و برای تمام فرداها، همان گهری است "کز صدف کون و مکان بیرون است" صلح والاترین ارزش برای تمام بشریت و برای تمام زمانهاست. شعر ژاله به این دلیل بسیار انسانی است، که در آن مفهوم صلح، به سان امید، به سان میهن (به معنای آشیانه) همان گوهر هستی انسان،شناخته میشود.
مصلحت، شماره ۲۰، اول اسفندماه ۱۳۲۹ پیام استاد بهار به دانشجویان
"برای ما، هم چنان که برای مردم سراسر گیتی، جنگ هیولای جهانخواری است که امیدها، زندگیها، شادیها و آفرینشهای بشری را به زیر گام دیوانه خویش له میکند. دانشجویان بیدار ایران شا ارزش تلاش خلاق انسانها، ارزش آموزنده کتابها را میشناسید. شما میدانید که جنگ تنها کتابخانهها را ویران نمیکند؛ بلکه بنی آدم را هم به خاک وخون میکشاند. در این زمان که تبلیغات دیوانه ورا جنگ شدت بیشری یافته است جمعیت ایرانی هواداران صلح به شما خطاب میکند: جنگ نه تنها آخرین علاج نیستبلکه کشنده ترین بیماریهاست.. در دانشگاه خود در سازمانها و کلاسهای خود به تشکیل کمیتههای صلح اقدام کنید. در راه صلح برای زندگی و آبادانی کشور، برای نجات و اعتلای فرهنگ ایران مبارزه کنید. اراده ملتها درحفظ صلح است. و صلح حفظ خواهد شد. پیروز باد مبارزه در راه صلح . م. بهار. "
فتو کپی متن کامل این سند با ارزش - که به خط ژاله اصفهانی است و از روزنامه "مصلحت" رونویسی شده - را در پایان اضافه میکنم تا دانشجویان فعلی دانشگاهها، که از ۳ نسل بعد تر هستند بینند که چگونه خواست و تلاش آنان برای صلح، و حقوق بشر، به عینه همان مبارزه ایست که به همت ملک الشعرای بهار به میان کشیده شد و ژاله اصفهانی در آن ایام جوانی نیز رکاب زن صدیق و خستگی ناپذیر آن بود.
پس از یک به ۵۷ سال هفته گذشته رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران، برنده جایزه صلح نوبل، خانم شیرین عبادی تشکیل شورای موقت صلح را اعلام و برای تشکیل شورای ملی صلح پیام میدهد و مردم ایران و جهان را به مبارزهای پیگیرانه تر برای تضمین صلح، برای کاهش تشنج میان ایران و امریکا، فرا میخواند. سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر تاکید میکند: "دانشجويان به عنوان يکي از فعالترين گروههاي اجتماعي اولين گزينه اين انتخاب بودند." چرا که: "دانشگاه تنها نهاد مرتبط با مردم است. اگر دانشگاه باتفاوت باشد جامعه نيز با تفاوت ميشود. بنابراين لازم است دانشجو به لحاظ نظري مجاب شود که اين کار تا چه اندازه مؤثر است. او میگوید "از كلیه ایرانیان كه دغدغه ایران را دارند و جنگ نمیخواهند دعوت میكنیم تا با همفكری یكدیگر تعدادی از افراد را بعنوان «شورای ملی صلح» انتخاب كنند كه این شورا رهنمودهایی را در جهت جلوگیری از جنگ وبرقراری صلح وحقوق بشر ارائه دهد. برنده جایزه صلح نوبل ابراز امید واری میکند كه نشست ملی صلح بتواند زمزمه شوم طبل جنگ را خاموش كند.
۱. ژاله به روایت اسناد – ژاله به روایت تصویر
گنجینه گرانقدری که در دفتر کار ژاله هست نه تنها موضوع کار شعر دوستان و سخن پروران ایران، بلکه منبع موثق و دست اول برای کشف و ثبت بسیاری از حقایقی است که بر ما ایرانیان در قرن بیستم گذشته است. میدانم که ژاله در آخرین سالهای زندگی انگیزه بزرگش برای ماندن و سالم ماندن کار کردن روی همین "آرشیو اسناد" بود. آرزوی بزرگ ژاله بود که این گنجینه بر باد نرود. امیدوارم آنان که ژاله را دوست داشتهاند بتوانند کاری کنند که این میراث برای نسلهای بعد، برای پژوهنگان در دسترس بماند.
از مجموعه آلبومهای عکس ژاله که به همت بیژن منظم شده اند، شماری که زندگی و کارنامه ژاله را به روایت تصویرها عرضه میکنند، در اختیار عموم قرار گرفته تا علاقه مندان به ژاله، بتوانند ژاله را از نزدیک تر ببینند؛ و این روزها که هرکجا مردم به یاد او گرد هم میآیند بتوانند ژاله را به روایت تصویر هم در میان خود داشته باشند. شماری از آنها اینجا آمده است:
---------------
۱. از آوردن اخبار مربوط به شورای ملی صلح و سخنان خانم عبادی و همراهان در این جا خود داری میکنم زیرا به سهولت از شبکه جهانی اینترنت قابل دسترس است.