iran-emrooz.net | Wed, 07.11.2007, 20:04
آینده دمکراسی در ایران، فرایند جابجائی
علی اصغر سلیمی
-----------------------------------------------
۱ ـ طرح مسئله
۲ ـ اهداف جنبش دموکراسی خواهی ایران
۳ ـ گفتمان دموکراسی در ایران ـ چشم اندازها
۱ ـ ۳ مدلها و ملاحظات راهبردی در جنبش دموکراتیک ایران
۲ ـ ۳ جوانب و جهات گفتمان دموکراسی خواهی ایران
۳ ـ ۳ فرایند ژرفش گفتمان دموکراسی و فراروئی به اراده گفتمانی
۴ ـ ۳ گفتمان دموکراسی و جنبش دموکراتیک مردم
۴ ـ جنبش دموکراتیک و رستاخیز ملی در ایران
۱ ـ ۴ روند گسترش و تشدید بحران همه جانبه
۲ ـ ۴ فرایند سرکوبهای جدید و گسترش مقاومتهای جدید (جنبه عملکردی و جنبه ساختاری)
۳ ـ ۴ ضرورت حرکت و پشتیبانی هرچه گسترده تر از سوی ایرانیان خارج از کشور
۴ ـ ۴ آغاز فرایند بحران استیلا و نزدیکی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری
۵ ـ ۴ ضرورت ایجاد و گسترش ساختارهای جدید جهت اصلاحات پیگیرانه
۶ ـ ۴ فرایند تدارک و آمادگی جهت اعمال حاکمیت دوگانه
۵ ـ سخن پایانی
کتاب شناسی
-----------------------------------------------
۱ ـ طرح مسئله
آزادی، استقلال، دموکراسی، امنیت، پیشرفت و رفاه اجتماعی آرزوهای دیرینهای هستند که ملت ایران در طی یکصدوپنجاه سال اخیر در راه دستیابی به آنان کوشش و پیکار سترگ و جانفشانیها کرده است.
ملت ایران درراه رهائی خویش از دست حکام مستبد قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی و در راستای تامین اراده خویش و استقرار حاکمیت ملی بارها به خیزش و رستاخیز اقدام کرده است و فرزندان میهن فوج فوج جانها بر سر پیمان سرنوشت ساز رهائی ایران گذاشتهاند.
اکنون که ایران و ایرانیان روزهای تیره و تلخ دیگری را تجربه میکنند و از نابسامانیها و فشارها، حق کشیها و ستمها به ستوه آمدهاند و حیرت زده به این همه نامردمی و قساوت حکام جمهوری اسلامی نظاره میکنند.
اکنون که خطر جنگ و حمله نظامی آینده میهنمان را تیره و تار ساختهاند، باید به درسها و تجارب بزرگی اندیشید که فراراه ما قرار دارد. بزرگترین درس و تجربه در این نکته است که هر ایرانی آزاده باید برای رهائی و احقاق حقوق شهروندی خویش شخصا و راسا برخیزد. این فراز اندیشه دموکراسی خواهی، تضمین آرای آزاد مردم در راه تحقق اراده ملت و به سرانجام رساندن پیروزمندانه خیزش ملی ایرانیان است.
حاکمیت ولایت فقیه و نظام خودکامهی جمهوری اسلامی وهمچنین بیشتر قوانینی که برملت ایران تحمیل شدهاند با حاکمیت ملت مغایرت دارد. شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور به شدت بحرانی است. نقض حقوق بشر، منکوب کردن احزاب و سازمانهای سیاسی، سندیکاها، تعطیلی روزنامهها و وسایل ارتباط جمعی، اخلال در روند گردش آزاد اطلاعات، سرکوب فعالیت دانشجویان، معلمین و استادان دانشگاهها، زیر پا گذاردن حقوق زنان، کودکان، جوانان، هنرمندان و ورزشکاران، ضرب و شتم مخالفین، فرارمغزها، دخالت برحریم خصوصی شهروندان، بی توجهی به حق انتقاد، حاکمیت الیگارشی غارتگر، مقابله با هر گونه خلاقیتهای اندیشهی آزاد علمی، حرفهای و صنعتی، نقض حقوق شهروندی اقوام و اقلیتها ، اعدامهای روزافزون، سنگسار، سیستم قضایی متحجر، زیر پاگذاشتن حق وکالت و سرانجام اتکا بر تروریسم دولتی و تشویق آن در منطقه و جهان، نه تنها از کشور ما تصویری سیاه، غیر انسانی، عقب مانده و تجاوزگر ارائه میدهد بلکه مردم وکشور ایران را در بحرانی ترین شرایط تاریخی خود قرارداده است.
دستگاه ولایت فقیه به اتکا به احکام حکومتی و بوسیله بخش ثابت نظام و دستکاری و تحریف ساختارهای حقوقی و بخش متغیر ساختار حکومتی به مقابله با مردم و سرکوب اراده ملت مبادرت نموده و بوسیله ارگانهای مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی و نظارت استصوابی شورای نگهبان، دستگاه ریاست جمهوری اصولگرایان، تاسیسات نظامی، امنیتی و نظام قضائی متحجر قرون وسطائی با اتکا به صدا و سیما و رسانههای غیر دموکراتیک و تحریف شده به تولید و بازتولید اراده اقتدارگرایانه و مطلقه فقیه تداوم میبخشد. تاریکخانههای انحصاری ـ نظامی بر عرصههای اقتصادی، مالی و نظام بانکی کشور چنبره انداختهاند و با قدرت مالی بالای حاصله از فروش ثروت ملی ما مخارج سنگین عملکردهای غیر ملی و غیر دموکراتیک را میپردازند.
بخش بسیار قابل توچهی از مردم ایران مشروعیت رژیم را سالهاست که بزیر سئوال کشیدهاند. بحران اقتصادی و ناکارآمدیها و بی لیاقتیها را تجربه کردهاند و همچنین شاهد تنشها و کشمکشهای طولاتی جناحهای رژیم بر سر قدرت و ثروت ناشی از فروش نفت و منابع و معادن کشور هستند. مردم ایران فرتوت بودن ایدئولوژی بنیادگرائی و سنت گرائی مذهبی رژیم اسلامی را در کریه ترین و خشن ترین جنبههای آن یعنی در یغما و چپاول جان و مال مردم، در سنگسار و اعدام کودکان و جوانان و زنان و در چوب حراج زدن و فروش دختران و زنان میهنمان به عینه مشاهده کردهاند.
راه برون رفت از بحران کنونی و راه مقابله با تولید و بازتولید اراده ولایت فقیه از طریق هموار کردن سازمانیابی اراده مردمی مقدور و میسر میگردد. باید اراده ملت را در مقابل اراده فقیه به حرکت درآورد.
پایان دادن به ایدئولوژی سنت گرائی و بنیادگرائی ولایت فقیه که افکار عمومی را سالهاست مسموم کرده است تنها با گسترش گفتمان دموکراسی خواهی و از طریق گسترش افکار آزادیخواهانه در قاطبه مردم امکان پذیر است.
مقابله با تاریکخانههای انحصاری ـ نظامی و رانت خواران و دستجات و احزاب اقتدارگرا و محافظه کار از قبیل روحانیت مبارز، هیئتهای موتلفه و ... تنها از طریق شکل گیری هویت دموکراتیک و مدنی جامعه و سازمانها و احزاب سیاسی و هزاران نهاد و سازمان صنفی، مدنی و فرهنگی مقدور است. فرایندهای نهادمندی و نهادینگی باید در مقابل اراده اقتدارگرایانه فقاهتی قد علم کنند.
پایان دادن به موجودیت دولت جمهوری اسلامی نه به معنای فروپاشی ساختارهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی کشور و طرح یکسویه شعار سرنگونی جمهوری اسلامی، نه به معنای انقلاب قهرآمیز از پائین بلکه به معنای پایان دادن به ساختار قدرت سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و تغییر آرایش و توازن نیروهای اجتماعی و سیاسی و تغییر گرانیگاه جامعه در راستای ایجاد دولت حقوق مدار در مقابل حاکمیت اقتدارگرایانه است. پایان دادن به اراده ولایت فقیه و قطع و جلوگیری از فرایندهای بازتولید اراده فقیه از طریق روندهای استحاله درونی ساختار رژیم و تغییر دولتمردان و حاکمان و رشد و گسترش اصلاحات درون حکومتی و برانگیختن حس ترحم و دلسوزی و تشویق برخی از دولتمردان، سراب کاذب و فریب خود و فریب مردم است. با ترکیب و درهم آمیختن عوامل و فرایندهای اصلی از قبیل گسترش گفتمان دموکراسی خواهی، گسترش و تجهیز هرچه بیشتر مردم به افکار آزادیخواهانه و اندیشه انتخابات آزاد، گسترش فرایند نهادمندی و نهادینگی در جامعه، تقویت سازمانها و احزاب سیاسی و شکل گیری ائتلافهای گوناگون، افزایش نقش رهبران دموکراتیک و ملی در بین مردم، تشکل اراده مردم و تحقق رستاخیز و خیزش ملی میتوان فرایند جابجائی قدرت سیاسی را تدارک دید. فرایندی که به موجودیت دولت جمهوری اسلامی پایان خواهد داد و از خشونت و قهر و فروپاشی ساختارهای جامعه حتی المقدور جلوگیری خواهد کرد. امر دفاع ملی در مقابل تهاجم قهرآمیز رژیم جمهوری اسلامی برعهده عموم ملت است. بدیهی است که ملت متشکل و آگاه خود به موقع و بنوبه خویش توان و شایستگی آن را خواهد داشت که از خود به خوبی با همه اشکال ممکن دفاع کند.
انتخابات آزاد و بسیج و انگیزش مردم
نگارنده بهمراه عدهای دیگر از فعالین سیاسی ایده و اندیشه انتخابات آزاد را به مثابه محوری ترین جزء دموکراسی و کلید گذار دموکراتیک و فرایند جابجائی مورد شناسائی قرار دادهاند و تبلیغ و ترویج آن را در همه مراحل گذار مورد تاکید قرار میدهند. شعار انتخابات آزاد در همه سطوح بیانگر ماهیت و جوهر دموکراسی است و بعنوان زبان قاطع و روشن مردم در مقابل اراده ولایت فقیه و رد و نفی نظارت استصوابی قد علم میکند و انتخابات را نه در سیاستهای اجرائی و تعیین نمایندگان بلکه در زمینه انتخاب ارگانهای نظارتی و ارکان کشور تعمیم و گسترش خواهد داد. حاکمیت فقیه و ولایتش در ایران باید به چالش کشیده شود و اراده مردمی باید تا حد انتخاب اصلی ترین و بالاترین مرجع قدرت اوج گیرد. در این راستا باید هیچگونه ابهام، ایهام و گریزی باقی نماند. نیروهای "اصلاح طلب" حکومتی و احزاب و سازمانهای حاشیه رژیم و حتی اپوزیسیون ناپایدار باید زبان و برنامه خود را شفافتر کنند و به اراده ملت در جهت تامین خواستهای تاریخی، اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی تحقق نایافته از مشروطیت تا کنون یعنی حاکمیت ملی و مردمی و دولت حقوق مدار تن دردهند. طرح شعار انتخابات آزاد از سوئی دیگر در مهار و هدایت صحیح جنبش خود انگیخته و خشونت آمیز اقشار ناراضی مردم نقش مهمی ایفا خواهد کرد. مردمی که به ستوه آمدهاند و در صورت انفجار و طغیان اجتماعی در لحظات پرتلاطم به ارکان جامعه و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت حمله ور خواهند شد. این اقشار در صورتیکه راه حلهای دیگری را بشناسند و حامیان جدی داشته باشند کمتر به خشونت و انهدام دولت و جامعه کشیده خواهند شد. راه و ایده انتخابات آزاد بر بستر نافرمانی عمومی مدنی و گسترش اعتراضات و تظاهرات و میتینگها و اجتماعات هدفمند موجب گسترش آگاهیهای فردی و اجتماعی خواهد شد. مردم در شرایطی که سلطه و اقتدار حاکمیت آسیب جدی دیده است و استقلال و تمامیت ارضی و یکپارچگی کشور در خطر جدی واقع شده است، میتوانند خود به اتکاء رهبرانشان حاکمیت و نظام دموکراتیک را بر پا دارند.
در مقابل سرکوبهای خشن و تجاوزات نیروهای نظامی و امنیتی باید جنبش خودانگیخته و یا آگاهانه جوانان، دانشجویان، معلمان، زنان، کارگران و اقشار ناراضی مردم را در همه نقاط کشور هرچه بیشتر به عنصر سازماندهی و مهندسی اجتماعی در عرصه کارآیی و مقاومت طولانی مجهز کرد. سرعت در شناسائی نیازها و اعتراضات گسترش یابنده مردم و پشتیبانی سزیع و انتقال تجربه جهت گسترش و تداوم و تقویت این لرزههای اجتماعی بر اندام فرتوت رژیم نقش فوق العاده مهمی در اوجگیری حرکات مردمی خواهد داشت. ائتلافهای موردی احزاب و سازمانهای سیاسی لیبرال، ملی ـ دموکراتیک و سوسیال ـ دموکراتیک و اسلام گرای دموکراتیک نقش بسیار مهمی در شکل گیری نظام مشارکتی و رقابتی حزبی در کشورمان بر عهده دارد. این امر به گسترش گفتمان دموکراسی خواهی و شکل گیری اراده مردم و پیش بردن پیروزمندانه گذار دموکراتیک و پرهیز از خشونت و قهر و گسترش اندیشه انتخابات آزاد تاثیر تعیین کننده خواهد داشت.
فرایند تصمیم گیری در جهت یک اقدام بزرگ و یا خیزش و رستاخیز همگانی و ملی برای رهائی ملت خود شامل روندها و فرایندهائی در ابعاد و مقیاسهای کوچکتری است. تصمیم به نافرمانی مدنی در اقشار گوناگون اجتماعی جهت دستیابی به خواستههای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی خویش، تصمیم جوانان و دانشجویان برای احقاق حقوق صنفی و فرهنگی خویش و برقراری دموکراسی در جامعه، تصمیم زنان برای تغییر قانون اساسی و جزائی کشور در جهت رفع تبعیض بین زن و مرد، تصمیم اقلیتهای مذهبی و قومی و سایر اقشار مردم در مناطق محروم کشور برای نیل به خواستههای برحق دموکراتیکشان، تصمیم وسیعترین طبقات و اقشار کشور درراه آزادی زندانیان سیاسی میهنمان که برومندترین فرزندان این آب و خاکند، تصمیم قاطبه ملت برای دفاع از آزادی مطبوعات و دفاع از جان خبرنگاران و اهل قلم که نقش کلیدی را در دفاع از آزادی و دموکراسی برعهده دارند ـ همه و همه اجزاء فرایند تصمیم گیری همگانی در راه رهائی ملی محسوب میشوند. بدیهی است که این روندها بنوبه خود بمثابه پیش شرطهای انتخابات آزاد رقابتی و سالم موجب تسهیل فزایند گذار دموکراتیک خواهند گردید. (نقل از نوشتار قبلی خود: چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران، جولای ۲۰۰۷)
۲ ـ اهداف جنبش دموکراسی ایران
۱ ـ حاکمیت ملی: رژیم جمهوری اسلامی در طی ۲۸ سال اخیر علیرغم ادعاهایش مبنی بر حفظ استقلال میهن پایههای اقتصادی، اجتماعی و حقوقی استقلال کشورمان را تخریب کرده و در سالهای اخیر با سیاستهای ماجراجویانه تسلیحاتی و جنگ افروزانه اش فرایندهای تلاشی دولت ـ ملت را در ایران فراهم مینماید. مردم ایران با اتحاد ملی و آگاهی و شعور اجتماعی و تاریخی شان باید در مقابل این سیاستها ایستاده و در راه بقا و استقلال کشورمان در این سالهای بحرانی هوشیارانه بکوشند.
۲ ـ آزادی و دموکراسی و حاکمیت ملت از طریق آرای آزاد ملت ایران: شناسائی و اجرای حقوق شهروندی و بیانیه حقوق بشر، ضرورت و فوریت تدوین قانون اساسی بر اساس آخرین دستاوردهای حقوقی، علمی، اخلاقی و زیست محیطی بشر با توجه به ضرورتها و نیازهای تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی ایران.
۳ ـ عدالت و رفاه اجتماعی: که از طریق شناخت درست امکانات در جامعه ما و تعامل بخردانه با اقتصاد جهانی و اعتقاد به دموکراسی اجتماعی و تعدیل تضادها و شکافهای بین قطبهای فقر و ثروت مقدور میگردد. همچنین باید با کاربرد سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زمینههای رشد و توسعه اجتماعی موزون و درونزا در جامعه را فراهم گرداند.
۴ ـ جمهوری ایران: تجربههای تاریخی صدساله اخیر بیانگر آن است که راه برون رفت از بحران کنونی و تامین اهداف فوق از طریق ایجاد و برپائی دولت حقوق مدار و جمهوری ایران ممکن میگردد. جمهوری که با احترام به همه ادیان و مذاهب در ایران بر اصل جدائی و استقلال دین و دولت استوار خواهد شد.
بحث درباره راهبرها و چگونگی گذار به دموکراسی، راهکارها و اشکال و روندهای دموکراتیزه کردن جامعه بتدریج با نزدیک شدن انتخابات دوره هشتم مجلس و دوره دهم ریاست جمهوری در یکی دو سال آینده گسترش مییابد. با نگاهی به گسترش امواج اعتراضات و امواج جدید جنبشهای صنفی، اجتماعی و سیاسی و با تشدید روزافزون بحران اقتصادی ـ اجتماعی بنظر میرسد، مردم نه تنها مشروعیت رژیم را مدتهاست زیر سئوال برده اند، بلکه ناکارآمدیهای رژیم را در همه عرصهها و عدم همبستگی در رژیم و جناحهای گوناگون آنرا بعینه تجربه میکنند. بحرانهای سه جانبه مشروعیت، کارآمدی و همبستگی درون رژیم هنوز به بحران استیلا و سلطه منجر نشده است و جمهوری اسلامی با تدابیری از قبیل نظامی کردن هر چه بیشتر و متمرکز کردن امور اقتصادی ـ اجتماعی در دست سپاه پاسداران، کوشش در حفظ نظم و کشورداری و در خوانشی دیگر به ایجاد جو ارعاب و سرکوب همه جانبه مردم برخاسته است. با اینهمه امواج جنبش مردمی لرزههای کاری خود را به پایههای رژیم فقها وارد کرده است.
با توجه به تجارب دورههای پیشین انتخاباتی،با گسترش فضای سیاسی و تبلیغات انتخاباتی در شرایط بحرانی کنونی، نظر به اعمال و سیاستهای نابخردانه رئیس جمهور و مهارناپذیری و تکرویهایش و آشوبهای جدیدی که در نقاط گوناگون کشور پی در پی بپا میکند، جنبشهای خودانگیخته مردمی در بین اقشار و اصناف گوناگون بستر مناسبتری خواهند یافت. مردم ایران علیرغم همه فشارها و دشواریها در سالهای اخیر در راه تحقق اهداف جنبش هرچه متشکل تر و وسیعتر به کوشش برخاسته و به باور به خویشتن فزودهاند
۳ ـ گفتمان دموکراسی ایران، چشم اندازها
۱ ـ ۳: مدلها و ملاحظات راهبردی در جنبش دموکراتیک ایران
جنبش نقد و روشنگری ایران در چنین شرایطی نمیتواند و نباید محدود به انتقاد و تشریح سیاستها و اعمال رژیم جمهوری اسلامی باشد. ارائه راه حلها و تنظیم مدلها و تدوین پروژههای راهبردی و راهکارهای گوناگون و کوششهای کارشناسانه اجزاء و عناصر اصلی و مهم گفتمان و جنبش دموکراسی خواهی بشمار میآیند. این تلاشها ضمن اینکه موجب گسترش روندهای آگاهیهای فردی و اجتماعی و ژرفش و روشمندی جنبشهای خودانگیخته خواهند شد، بنوبه خود نیز به امر ائتلافها در بین نیروهای سیاسی و همکاریهای نزدیک و هماهنگی در بین نهادهای صنفی و سیاسی و اجتماعی کمک خواهند کرد.
درباره فرایند دموکراسی و گذار دموکراتیک در ایران در سالهای اخیر کوششهای فکری متعددی بعمل آمده است. برنامهها و منشورهای احزاب و سازمانها و مدلها و پروژههای گوناگون شخصیتها و فعالان سیاسی از جمله این اقدامات و کوششها بحساب میآیند.
بدیهی است که تدوین کنندگان این مدلها خواسته یا ناخواسته با نگاههای گوناگون فلسفی، فرهنگ شناسی، تاریخی، سیاسی، جامعه شناختی، حقوقی، اقتصادی، روانشناختی و هنری و زیبائی شناختی به چنین کوششی مبادرت کردهاند. برنامهها و مدلها و نوشتارها درباره فرایندهای دموکراسی در ایران چنانچه از نام و آدرس شان برمیآید و به عبارت دقیقتر از مضمون واژه دموکراسی اخذ میشود باید نکات زیرین راهبردی را شامل گردند.
ـ هدف تدوین و تنظیم مدل دموکراسی، باید هدایت جنبش رهائی ایرانیان از قید هرگونه سلطه و انقیاد و افکار اقتدارگرایانه معطوف به قدرت باشد.
ـ مدل باید با عطف توجه دقیق به تمدن و فرهنگ و تاریخ ملت ایران و آداب و سنن و خصوصیات ملی، مذهبی و قومی و ... ما ایرانیان تنظیم گردد.
ـ مدل گزار و یا کارشناس باید به پی آمدها و حرکات بزرگ تاریخی قرن اخیر توجه دقیق مبذول دارد، تا با شناخت دقیق تاریخی و سیاسی و در تجزیه و تحلیل نقش دولتها و دولتمردان و شخصیتهای سیاسی و ملی و مذهبی و جنبشها امر تکوین مدل دموکراسی کنونی را تسهیل و میسر سازد.
ـ مدل گزار باید بالاخص با شناخت دقیق از دولت جمهوری اسلامی، جوانب ایدئولوژیک و گفتمانی ولایت فقیه و ساختار حقوقی و حقیقی رژیم و پیشینه عملکردهای سیاسی مرحلهای آن به این کار مبادرت ورزد.
ـ مدل دموکراسی باید از ساختارهای اقتصادی اجتماعی موجود در ایران و جوانب مکتوم و مستور و زمینههای بالقوه آن شناخت دقیق و درستی را بازتاب دهد و این امر در شرایط کنونی جهان گلوبالیزه امروز بدون بررسی ضروریات و مختصات اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و اطلاعاتی و ... دنیا کامل نخواهد شد.
ـ برای تنظیم مدل دموکراسی باید روایتهای گوناگون فلسفی، فکری، جامعه شناختی و حقوقی گوناگون تاثیر گذار بر تحولات کشورهای امروز دنیا را شناخت. تدوین و گسترش گفتمان دموکراسی امروز ایران بر مبنای شناخت تک روایتی ممکن نخواهد گردید. مدلها باید برخورد نقادانه و خلاقانه با ساختارهای علمی ـ فنی در قلمروهای گوناگون داشته باشند و به رشد و. اشاعه صور عقلانیت علمی و رشتهای و برخورد کارشناسانه در عرصههای متفاوت دامن زنند. بدون اجماع در گفتمان و بدون توجه به امور فرافرهنگی در جامعه بشری، بدون احاطه بر امر کنشهای روابط گفتمانی و کاربست عقلانیت ارتباطی بین همه نیروها و کارشناسان و مدیران و فعالان و شناخت زنجیرهها و تسلسل منطقی آنها تنظیم همه جانبه و چند سویه مدل میسر نخواهد گردید.
ـ مدل گزار با کاربرد دقیق و شناخت نکات فوق باید آرایش نیروهای سیاسی جامعه در ابعاد و جوانب حقوقی، حقیقی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و بخصوص حالتهای پنهانی و پارادوکسیال حرکات مردمی را بکاود تا مراحل گسترش و جذب گفتمان دموکراسی در جامعه در خطوط اصلی اش به ملاحظات و نکات راهبردی کشیده و تبدیل شوند، زیرا مدل هیچگاه تمام واقعیت را بازتاب نخواهد داد. تنهادر سهلترین حالت میتواند سمت و سوها و وقوع امکانات و احتمالات را بر بستر گرایشات و تمایلات جامعه و مردم تعیین و تبیین کند.
ـ مدلها و پروژهها و ملاحظات راهبردی در صورتیکه با رعایت نکات و موازین فوق تنظیم گردند به عنوان پشتوانهها و سرمایههای اجتماعی و اجرائی از تبارشناسی گفتمان دموکراسی در خدمت جنبش دموکراسی خواهی قرار خواهند گرفت. با کاربرد خلاق و درهم آمیختن مدلها و کاربست و پیوند دادن اجزاء و بخشهائی از مدلهای موجود میتوان به گفتمان دموکراسی خواهی تکانههای سازنده جدیدی وارد نمود که خود این امر به آزاد کردن و بسیج نیروهای پویا و خلاق فکری و دماغی جامعه کمک جدی خواهد رساند و موجب ژرفش فرایند نقد و روشنگری خواهد گردید.
۲ ـ ۳ جوانب و جهات گفتمان دموکراسی خواهی ایران
فوقا به اهداف جامعه و جنبش دموکراتیک یعنی حاکمیت ملی، استقلال، آزادی و دموکراسی و ضرورت نظام جمهوری و عدالت و رفاه اجتماعی پرداختیم.
ـ گفتمان دموکراسی نه تنها در این اهداف استراتژیک کلی بلکه در واژهها، مفهومها و معناهائی که به مقوله رهائی انسان منتهی و مرتبط میگردد بازتاب و تجلی مییابد. ارزش و کرامت انسانی، نقش فرد و نهادینگی فردیت در جامعه، محدودیت قدرت، مشارکت، رقابت، نوگرائی، رواداری، بردباری، کثرت گرائی و چندجانبگی، جامعه مدنی، تعامل و عقلانیت ارتباطی از شمار این مفهومها و معناها میباشند. در جامعه فقیه زده ایران روی یکایک این واژهها و ضرورت کاربست آنها و آموختن و آموزاندن آنها باید کوشش بعمل آید.
ـ تفکر ارتباطی در جامعه ما یعنی در نهادهای خانواده، مدرسه، دانشگاه، واحدهای تولیدی و خدماتی و ساختارهای سیاسی و مدنی و ارکان حکومتی دچار اخلال جدی است و زبان و توانائیهای کلامی عمدتا در بعد دستوری و اعلامیش کاربرد دارند و فاقد کاربردهای ادراکی، استدلالی و مجاب سازی و یا همپرسی، تعاملی و ارتباطی است. بدین ترتیب فرایند تفکر ارتباطی و اجماع عقل در گفتمان دموکراسی یکی از وظایف مهم گفتمان گستری دموکراتیک در ابعاد خرد و کلان، یعنی بین آحاد و افراد و مابین نهادها و سازمانهای مدنی و سیاسی است.
ـ گفتمان دموکراسی در ایران بی ریشه و بدون پشتوانه نیست. با نگاهی به تبارشناسی جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک ایران میتوان تاریخ صدساله اخیر با حرکات بزرگش را بعنوان پشتوانه جنبش و گفتمان دموکراسی خواهی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. از جنبش مشروطیت، نهضت ملی ایران برهبری دکتر مصدق و انقلاب ۱۳۵۷ درسهای بزرگی میتوان گرفت. هنوز بسیاری از فضاها، اهداف، نیازها و خواستههای اساسی، وضعیت فکری و فرهنگی اجتماعی روانی نیروهای درگیر تشابهات زیادی با دورههای پیش از خود بروز میدهند. هنوز در جامعه تعلق سه گانه فکری ـ فرهنگی (ملی، اسلامی و مدرن) ما را از هم جدا و پاره پاره میکنند. هنوز مشاجرات و دعاوی طولانی راجع به نقش رجال ـ دولتمردان و رهبران فکری صد ساله اخیر تاریخ دانان، جامعه شناسان، کارشناسان، فعالان سیاسی و اجتماعی و نهایتا مردم را به پراکندگی و اغتشاش فکری میکشاند. ما از فرهنگها و تجارب ملتهای پیشرفته دیگر نیاموختیم که ضمن و درخلال پاسخگوئی به وظایف علمی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و عملی مباحث تاریخی و مشاجرات ویرانگر را به کمک مدیریت بحران و نقد روشنگرانه تاریخی با پرهیز از اشکال بدوی و نیمه آگاهانه و عاطفی و اسطورهها و نگاههای تک روایتی به مسیر درستی کشیده و هدایت کنیم.
تبارشناسی گفتمان دموکراسی هرگاه بدرستی و به گونهای چند روایتی و بدور از عصبیتهای مسلکی ـ سیاسی و در فضائی از تاملات علمی ـ منطقی و کارشناسانه هدایت شود و بعنوان امری دراز مدت و راهبردی مورد بازبینی و ارزیابی و سنجش قرار گیرد، دستاوردهای عملی و کاربردی گرانبهائی برای ما ایرانیان خواهد داشت. برخوردهای غیرکارشناسانه، غیر رشتهای و غیر تخصصی و عجولانه و ژورنالیستی و سطحی و تقلیل گرایانه از سوی افراد کم دانش تنها به فضاهای ابهام آلود و مغرضانه و اغتشاش و کم مایگی دامن خواهد زد و به فرایند رشدیابنده گفتمان دموکراسی لطمه وارد میآورد. بسیاری از ایرانیان قبل از اینکه به عمق رویدادهای صدساله اخیر اندیشیده باشند سلطنت طلب، ملی گرا، چپ و مذهبی و فقیه زده و یا به شاخهها و انشعابهای ریزتری از این جریانها متعلقاند. با این هویتهای سیال و شکننده و یکسویه مشکل بتوان برای معضل بزرگ جامعه ایران پاسخ روشن و سازندهای جستجو کرد.
ـ رفع انسداد فضای گفتمانی در ایران و به چالش کشاندن گفتمان سنت گرائی ایدئولوژیک مذهبی احتیاج مبرم به برخورد هدفمند، روشمندانه و مسئولانه و هوشمندانه همه کارشناسان، مدیران و انسانهای فرهیخته دارد. مادامی که نقدهای غنی علمی ـ آکادمیک و کارآمد با مسائل گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی صورت نگیرد، فضاهای بیشتری برای برخوردهای سطحی تر و جنجالی و بی نتیجه باز خواهد ماند. در کشورمان صدها و هزاران فعال سیاسی ـ اجتماعی در آن واحد به مسائل مشابهی و در سطحی سنتی و غیرمدرن و با دانش و بضاعت محدودی برخوردهای غیررشتهای و غیرمشخص میکنند. در حالیکه اگر انرژی و وقت و نیروی شان را از برخوردهای واکنش گرانه نسبت به عملکردها و سیاستهای رژیم آزاد کنند و در رشته معینی به تمرکز و تحقیق و کار موثر بپردازند، ما به نتایج و دستاوردهای علمی و کارشناسانه بسیار ارزندهای دست خواهیم یافت.
ـ موجودیت و عمر گفتمانها در جوامع گوناگون محدود ومشروط میباشند. تغییرات بزرگ اقتصادی ـ اجتماعی جهانی و درونی از قبیل تغیییر حکومتها (نمونه رژیم شاهنشاهی ایران و صدام حسین در عراق) میتوانند تلاشهای دورهای فکری و گفتمانی ملتی را از تداوم و تسلسل و از مضمون انداخته و دچار اختلالات اساسی نمایند و کوشش ملتی را سالها به تاخیر اندازند، همانگونه که در مورد دوره پس از دولت ملی دکتر مصدق مصداق مییابد. کودتائی که به اوجگیری گفتمان نهضت ملی لطمات اساسی وارد نمود و موجب گسترش واکنش تاریخی دیگر و گفتمانی دیگر گردید. بنابراین در فرایند گسترش و مدخل فضاهای گفتمانی باید به امر مدیریت زمان توجه ویژهای مبذول شود.
ـ نیروهای روشنگری باید سریع و چالاک و هوشمند عمل کنند وظایف دورهای گفتمان را بر اساس تفکر ارتباطی و روابط گفتمانی و در سایه برخوردهای نقادانه و کار روشنگرانه مشخص سازند. با انجام وظایف دورهای از موقعیتهای جنبش دموکراتیک استفادههای بهینهای داشته باشند. با تحقق موقعیتی به موقعیتی بالاتر بجهند و به تمامی افکار عمومی دموکراتیک و گسترش نهادمندی و نهادینگی بیافزایند و هویت دموکراتیک جامعه را استحکام و گسترش دهند
ـ در گسترش گفتمان دموکراتیک باید به لایه شناسی جمعیت و تغییرات آن توجه کافی و دقیق نمود. مباحث گفتمانی چندجانبهاند و همواره جنبه ملی و کلی ندارند. بلکه از تقسیمات رشته ای، جمعیتی، سنی، جنسی، منطقهای برخوردارند. بدین لحاظ پرداختن به جوانب گوناگون فرایند گفتمان گستری مستلزم برخورد خلاق با این پارامترها و عوامل نامبرده فوق میباشند. بعنوان مثال هنگامی که به ضرورت تغییر قانون اساسی به لحاظ نابرابریهای جنسی و تبعیضها میپردازیم، باید جوانب و مادههای قانونی گوناگونش را در موارد زنان و اقلیتهای مذهبی و قومی بطور جداگانه مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
ـ در راستای ژرفش و گسترش فرایند گفتمان دموکراسی باید محورها و موضوعات مرحلهای را تشخیص داد و تعیین کرد. بدیهی است در خصوص تعیین و تشخیص این محورها باید حتی المقدور از فرایند اجماع و عقلانیت ارتباطی نیروهای جامعه استفاده بهینه بعمل آید. وظیفه رهبران فکری جامعه و کارشناسان و مدیران در این زمینه بسیار سترگ و غیرقابل جایگزینی است. طرح اولیه مسئله و ایجاد فضاهای مباحثه فعال و مبتکرانه خود نقش بسزائی در پیشبرد این وظیفه دارد. بطور مثال امر ضرورت انتخابات آزاد در ماههای اخیر و آینده میان مدت یکی از محوری ترین مسائل گفتمان دموکراسی محسوب میشود.
ـ میدانیم که گفتمان دموکراسی نه اکنون، بلکه حتی در شرایطی که نظام دموکراتیکی در ایران بنیاد شود، باید مدتها در کنار گفتمانهای سنت گرائی ایدئولوژیک و در جنب خرده گفتمانهای اقتدارگرایانه به حیات و گسترش خود ادامه دهد. هرگاه با این واقعیت و امر چشم انداز گفتمانی آشنا باشیم، باید به ضرورت مبرم ارزیابی و سنجش مداوم میزان گسترش و ژرفش گفتمان در بین مردم آگاهانه و هوشمندانه بپردازیم. باید با کار تطبیقی مقایسه مداوم تحلیلی ـ آماری ـ نموداری و با روشهای کارای علمی سنجش و خطا و نزدیکی تدریجی و ذرهای به شناخت واقعیتها و موقعیتها، زمینهها و میزان پیشرفت گفتمان دموکراسی را تعیین و تبیین نمود.
۳ ـ ۳ فرایند ژزفش گفتمان دموکراسی و فراروئی به اراده گفتمانی
هر تغییر و تحول سیاسی و اجتماعی بزرگ و نسبتا پایدار متکی به روایتی و یا روایتهائی و یا نگاهی فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به واقعیتهای جامعه است. بنیادها و ریشههای فکری ـ فلسفی ـ اجتماعی ـ سیاسی و حقوقی گفتمانها و حرکتها و جنبشها همانگونه که فوقا تشریح شد، از طریق اقدامات معین بانیان و مدافعان گفتمانها و جنبشها در اجتماعات بشری گسترش و سپس چیرگی مییابند. در جامعه ما تنها در بین سالهای ۱۳۳۲ ـ ۱۳۵۷ رشتهای از رویدادها و حوادث را میتوان برشمرد که منجر به گسترش نفوذ روحانیون و گفتمان سنت گرائی ایدئولوژیک شدند. حوادثی که نه تنها به کار و پشتکار و اقدامات جسورانه بانیان و استفاده زیرکانه آنان از موقعیتها مرتبط میشوند، بلکه نتیجه اشتباهات فاحش رژیم پیشین و ضعف نیروهای دیگر نیز میباشند. در سالهای قبل از ۱۳۵۷ در ایران جنبش ملی و جنبش چپ و سپس جنبش مسلحانه و جنبشهای اجتماعی دانشجویان و اقشار و گروههای دیگر مردم تا ماههای نزدیک به انفلاب ۵۷ یعنی تا تابستان ۵۷ بدان گونه رنگ غالب مذهبی نداشت. جوانب جهانی و استراتژی و تصمیم گیریهای دولتهای دیگر بر بستر زوال و اضمحلال سریع و ناکارائیهای رژیم شاه سبب گسترش و رونق بیش از پیش گفتمان سنت گرائی روحانیت گردید. روایت خمینی ـ مطهری ـ شریعتی از انقلاب اسلامی و ضرورت مبارزه با استبداد شاه و امپریالیسم آمریکا در فضای خلاء قدرت و درهم شکستگی و فروپاشی گفتمان مدرنیسم پهلوی و ضعف تاریخی گفتمان ملی بسرعت رشد یافت و همه عرصههای فکری، اجتماعی و سیاسی را درنوردید و بانیان این گفتمان طی اقدامات متهورانه و با رادیکالیسم خاصی نگاه جهانیان و افکار عمومی مردم ایران را به نحو اکمل مورد بهره برداری قرار دادند و مجاری خشم و اعتراض مردم علیه دیکتاتوری را به نحو احسن بکار گرفتند. انقلاب تودهها و به زعم رهبری کاریزماتیک انقلاب ۵۷ قیام امت مسلمان برهبری امام پیشوای شیعیان زمینههای اصلی تبدیل و فراروئی به گفتمان سنت گرائی روحانیت شیعه بسرعت به اراده گفتمانی یعنی اراده ولایت فقیه تبدیل شد.
با گذار و فراروئی یک فکر و گفتمان قشر کوچکی از مردم (یعنی روحانیت آنزمان) به یک اراده و تسخیر افکار عمومی و قبضه قدرت سیاسی و از میدان بدرکردن نیروهای دیگر سیکل گفتمان و اراده گفتمانی بسته شد. این امر موجب تحکیم هرچه بیشتر اراده فقیه و نمایشگر و نشانگر چرائی و چگونگی تبدیل و تغییر گفتمان به اراده گفتمانی در ایران آنزمان است.
با نگاهی به این حوادث و رویدادها میتوان به حلقه ارتباطی و کلیدی که به لحاظ سیاسی و جامعه شناختی و روان شناختی نقش مهمی در حوادث آنزمان ایفا میکرد پی برد. در تبیین این وضعیت استثنائی فروپاشی رژیم شاهنشاهی و به قدرت رسیدن روحانیت شیعه به رهبری خمینی تا کنون دلایل و عوامل گوناگونی را برشمردهاند که نقد آنها در نوشته حاضر مورد نظرمان نیست. اما زیرکی، هوشیاری و تجربه تاریخی و میزان تحرک خمینی و نزدیکانش در فرارویاندن فکر و گفتمان به اراده، درسی است که باید بدقت مورد شتاسائی و ارزیابی قرار گیرد. جوانب فراروئی گفتمان به اراده در راهکارهای سریع آندوره در اقدامات و ابتکارات و تصمیمهای حساس آنزمان بازتاب یافتهاند. با علم و آگاهی به وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی ـ ا قتصادی امروز جامعه ایران و مقاومتهای چشمگیری که در این سه دهه در کشورمان ایجاد شدهاند باید راههای جدید، امکانات تازه و عملکردها و سیاستهائی را جستجو کرد که زمینههای رشد و گسترش سریعتر گفتمان را فراهم آورند. گفتمان دموکراسی باید در حوزه علم (نقدهای روشنگرانه سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی)، در حوزه اخلاق (ضرورت جلوگیری از فروپاشی و تخریب شئونات حیات اجتماعی، دفاع از ارزشها و هنجارهای اجتماعی و مقابله با اعتیاد، تن فروشی و فروش و قاچاق زنان و دختران، جلوگیری از پدیده فزاینده کودکان خیابانی و ....) و در حوزه هنر و زیبائی شناختی (با بسیج و انگیزش مردم از طریق شعر، نمایش، موسیقی و برانگیختن حس زیبائی شناختی در جامعه در اشکال دیگر ) گسترش و ژرفش یابد جهت رهائی از این مخمصه تاریخی و اوضاع سخت درهم پیچیده، ملت ایران باید از تمامیت ظرفیت بالقوه و بالفعل و شعور تجربی و تاریخی خود بهره بگیرد و جوانان قهرمان کشور و زنان مبارز میهنمان و مردمان آگاه باید دندان به جگر بگذارند و از این دالان و دایره شیطانی بگذرند و به بیرون راه بگشایند و کشور را از خطر جدی برهانند. در چنین شرایطی، راهگشائی در وهله اول به معنای تمرکز معنوی و ابتکار و خلاقیت و مستلزم عشق و علاقه به میهن و مهرورزی متقابل مردمان و اعتقاد و باور راستین جامعه به خویش جهت یک رستاخیز ملی از طریق خرد جمعی کاربند و اراده ملی و از خودگذشتگی است.
۴ ـ ۳ گفتمان دموکراسی و جنبش دموکراتیک مردم
ـ بطور کلی مدافعان نظریه جامعه ـ محور چهار عامل یعنی: الف ـ گفتمان دموکراسی و گسترش افکار عمومی، ب ـ رهبری جنبش ، ج ـ سازماندهی و د ـ نارضایتی عموم مردم را مورد تاکید قرار میدهند. مدافعان نظریهای کنشگرانه دولت ـ محور بحران در چهار پایه اصلی قدرت دولتی یعنی: الف ـ تسلط استیلا ، ب ـ مشروعیت و ایدئولوژی مشروعیت بخش، ج ـ خدمات و کارکردهای عمومی یعنی کارآمدی و د ـ تضمین منافع طبقات مسلط یا نزدیک به قدرت دولتی یعنی همبستگی در ساختار قدرت را مورد شناسائی قرار میدهند. با نگاهی تحلیلی و تطبیقی به این هشت عامل جامعه ـ محور و دولت ـ محور میتوان نکات زیرین را در مورد نقش تعیین تعیین کنندگی گفتمان دموکراسی در جامعه در حرکت گذار جهت نیل به نظام دموکراتیک آینده را برشمرد.
گفتمان دموکراسی با جهات فلسفی ـ فکری ـ حقوقی ـ سیاسی ـ اقتصادی ـ جامعه شناختی ـ روان شناختی ـ هنری ـ زیباشناسی و اخلاقی ـ عملی میتواند در خدمت جنبش اجتماعی قرار گیرد. اهداف جنبش دموکراسی، تاریخ و پیشینه و تبارشناسی گفتمان، جنبه روشنگریهای سیاسی و نقد عملکردهای سیاستهای دولت، جنبه مجاب سازی و اقناعی گفتمان و کاربردهای کلامی و عقلانیت ارتباطی عواملی هستند که اگر بطور موثر و هدفمند بکار گرفته شوند، میتوانند بسترساز و جهت دهنده هرگونه حرکت و جنبش عملی ـ اجتماعی ـ سیاسی در جامعه باشند. به عبارتی اگر در ابعاد خرد، جان آدمی را جلوه گاه خبر و انرژی بدانیم، با قیاس در ابعاد کلان مفهوم گفتمان را میتوان جزء بنیادین جامعه شمرد. گفتمان و توان و انرژی رهائی بخش جان جامعه محسوب میشوند. برانگیختن جان جامعه برای پیکار سترگ رهائی از انقیاد یک ایدئولوژی سنت گرا که با بنیادهای فکری ـ مذهبی و اسطورهای و عاطفی میلیونها انسان ایرانی پیوند یافته است، مستلزم این است که تمامی قوای معنوی و مادی جامعه بسیج گردد.
نقش گفتمان در جامعهای که فرایندهای گذار دموکراتیک را تجربه میکند در دیدگاههای راهبردی و راهکارهای رهبری جنبش در سازماندهی مردم و برپائی نهادهای صنفی ـ سیاسی و فرهنگی در جهت دادن به خواستهای مردم مشهود و متجلی است. همچنین در نتیجه بسیج مردم و گسترش مقاومت و گسترش افکار آزادیخواهانه و امواج جنبشهای اجتماعی و سیاسی و ژرفش جنبش ملی ـ دموکراتیک است که شهروندان به دفاع از حقوقشان برخاسته به ملت آگاه تبدیل میشوند و در این راستا دولت و ارکانش را به چالش میکشند و در جریان بحرانهای چهارگانه مشروعیت، کارآمدی، همبستگی و سلطه به لحاظ فکری و ساختاری تجهیز خواهند شد. گفتمان دموکراسی طی زمان معینی و در آغاز در نتیجه کوششها، اقدامات و سیاستهای رهبران فکری ـ سیاسی و احزاب و سازمانهای سیاسی و سازمانهای صنفی ـ مدنی شکل و بنیاد میگیرد و سپس بر اثر انگیزش و بسیج مردم و فرایند فراروئی گفتمان به اراده گفتمانی، نیروی رهبری میتواند مردم را لایه به لایه بتدریج و گاها به سرعت به خود جذب کند.
در نقد فرایند گفتمان گستری و پیوند و تاثیرگذاریش بر جنبش دموکراتیک میتوان نکات زیرین را ملاحظه کرد و در راه رفع نقصانهای برشمرده زیرین کوشید.
ـ در سالهای اخیر علیرغم رشد نارسائیها و گسترش جنبشهای خودانگیخته از آنجا که رهبران سیاسی ـ فکری و مدیران و فعالان سازمانهای صنفی ـ مدنی و سیاسی در درک جمیع جوانب و جهات گفتمان دموکراسی و پیشبرد وظایفشان با مشکلات عدیدهای روبرو بودند، نتوانستند آنگونه که باید و شاید جنبشهای خودانگیخته، که وجدان اجتماعی هستند، را رهبری نمایند و موجب ترغیب لایههای جدیدی از مردم و گسترش جنبش دموکراتیک گردند.جنبشهای خود انگیخته ملاط اصلی و عنصرهای پایهای هستند که ساختارهای جنبش دموکراسی و گسترش و تداوم گفتمان دموکراسی را تضمین میکنند. مادامی که انفعال در مردم و یا انفصال در حرکت جنبشی ایجاد میشود، ساختارها یعنی نهادهای صنفی ـ مدنی ـ سیاسی نیز دچار اختلال شده و یا تضعیف و محو میشوند. سرکوب رژیم به تنهائی نمیتواند عامل نابودی نهادها و فرایند نهادمندی و نهادینگی گردد. برعکس در مواقعی حتی سرکوب و فشار موجب اوجگیری جنبشهای خودانگیخته میگردد، بشرط اینکه نهادها و سازمانها در ارتباط متقابل تنگاتنگ و خلاق و سازنده با مردم و جنبشها قرار داشته باشند و همانگونه که فوقا ذکر شد سلاح فکر و گفتمان را به ظریف ترین و غنی ترین و تواناترین اشکال ممکنش در خدمت حفظ و گسترش جنبشها قرار بگیرند.
ـ رژیمی که حدود سه دهه جامعه را در بحران پس از انقلاب ۵۷ و جنگ با عراق و حوادث و بحرانهای اقتصادی پس از جنگ و در سالهای ۶۰ تا کنون و در ماجراجوئیهای منطقه و سیاستهای تسلیحاتی و اتمی و کشمکشهای بین المللی و فشارهای ناشی از دولتهای دیگر مدیریت کرده است، اگرچه بخش وسیعی از پایگاه مردمیش را از دست داده است اما تجارب و دستاوردهای زیادی در همه عرصهها اندوخته است و تمامیت اشکال راهها و مجاری و وسایل فکری ـ ساختاری تولید و بازتولید اراده فقیهانه را در اختیار دارند و بطور مداوم در فکر چاره جوئی و تصحیح اموراتشان و تحریف جنبش و گفتمان دموکراتیکاند. یکی از این طرق اساسی کشاندن مردم و نهادها و سازمانها به برخوردی واکنشی و تحریف شعارها و برنامههای جنبش و احزاب و شخصیتها در نزدیکی انتخابات است.
برخوردهای واکنشی نیروهای دموکراسی در حالت عادی و در حالتهای استثنائی و برآمدهای جامعه سبب تشتت و سردرگمی و اتلاف انرژی در جبهه رهائی و عامل تداوم سیاستهای سرکوبگرانه و موجودیت رژیم است. بطور مثال باید همین اکنون پی برد که تا چه حد میتوانیم به سیاست ضد جنگ و سیاستهای خارجی علیه حمله نظامی آمریکا بها دهیم و تا چه حد به وظایفی از قبیل دفاع از انتخابات آزاد و دفاع از آزادی مطبوعات و غیره و پیش شرطهای دیگر انتخابات آزاد پرداخت و چگونه میتوان این سیاستها و ملاحظات راهبردی را ترکیب کرد و باهم درآمیخت و هوشمندانه و موثر به پیش برد.
ـ گفتمان دموکراتیک و فراروئی آن به اراده دموکراتیک و در نتیجه تحقق رستاخیز ملی ایران در جامعه فرایندی ویژه و پرتنوع و طولانی است. پرداختن به ویژگی و تنوعات این امر در مجال نوشته حاضر نمی گنجد. اما مراحل و دورههای این وظیفه تاریخی که سرانجام توجه همه نیروهای جامعه را بخود معطوف خواهد کرد، باید انکشاف یابد. از کار کارشناسانه عدهای کوچک از رهبران و فعالان و مدیران تا آموزش جمع کثیری از نیروهای سپاه روشنگری در همه سطوح و قشرهای جامعه، کادرسازی جهت هدایت نهادهای صنفی ـ مدنی و شوراها و ان ـ جی ـ اوها و آموزش کادرهای سیاسی آبدیده و ورزیده باید به این امر مبادرت کرد تا مراحل اولیه و مقدمات کار وسیع جهت آمادگی صفوف شهروندان آگاه و سپردن ابتکار عمل بدست آنان آغاز گردد. از طریق فراروئی اراده پیشرو به اراده ملت و تجهیز هرچه بیشتر این اراده میتوان امر جابجائی گفتمانهای دموکراتیک و سنت گرائی مذهبی را متحقق ساخت. جهت این کار باید باور عمیق به امر رهائی جامعه و انسان، دانش گسترده، توانمندی انگیزش و بسیج و قدرت کار سازماندهی وسیع و مردمی داشت. همانگونه که رهبران فکری به امور سیاسی ـ اجتماعی و حقوقی و غیره مشغول میشوند، هنرمندان ما در همه زمینهها باید این بار عظیم مسئولیت را با وسعت دید هنری و زیبائی شناسانه و با انگیزش میلیونی کم رنجتر و آسانتر سازند. مردمی که به شوق میآیند ابتکار و اقدام تاریخیشان تجلی حاصل جمع دانائیهایشان نیست، بلکه محصول دانائی و شعور تجربی و شور و شوق تاریخی و حاصل فراز جدیدی از انرژی و شکوفائی تمدنشان میباشند. نیروی دموکراسی باید به نهانگاه شعور تاریخی و به شناخت عمیق ترین لایههای تمدنی جامعه ما دسترسی یافته و همزمان دستاوردهای علمی فرهنگی امروز دنیا را با این ساقههای تنومند پیوند دهد.
اگر واقعا به رهائی ایران میاندیشیم باید در راستای شکوفائی همه عرصههای جان اجتماعی مان یعنی گفتمان دموکراسی بکوشیم. موسیقی، شعر، تئاتر، سینما، نگاه هنرمندانه و زیبائی شناسانه به دنیای تحرکات سیاسی و جنبشهای فکری و فرهنگی لازمه مواجهه با نسل جوان امرور ایران است. باید این پلاس کهنه اندیشه را زدود، باید پوست انداخت و جوان شد. با ابزارهای کهنه زبان و روح و روان نمیتوان بر علیه کهنگی و نظام پوسیده اجتماعی و سیاسی دینی و مذهبی قیام کرد.
زمین گر گشاده کند راز خویش / نماید سرانجام و آغاز خویش
کنارش پر از تاجداران بود / برش پر ز خون جوانان بود
پر از مرد دانا بود دامنش / پر از ماهرخ، جیب و پیراهنش
فردوسی
علی اصغر سلیمی
کارشناس ارشد اقتصاد دولتی
کلن، ۳۰ اکتبر ۲۰۰۷ میلادی
کتاب شناسی
- اندیشههای فلسفی ایرانی، ابواقاسم پرتو
ـ افسون زدگی جدید / هویت چهل تکه و تفکر سیار، داریوش شایگان
ـ اصلاحات در ایران / گفتگوی انتقادی حجاریان، عبدی تاج زاده، جلائی پور و علوی تبار
ـ ایران در جستجوی مدرنیته، رامین جهانبگلو
ـ اشارتهای پست مدرن، زیگموند باومن، ترجمه حسن چاوشیان
ـ جامعه شناسی انحرافات و مسائل جامعتی ایران، داور شیخاوند
ـ عقل در سیاست، حسین بشیریه
ـ میشل فوکو ـ پری اسمارت، حسن چاوشیان ـ لیلا جوافشانی
ـ نقد در حوزه خصوصی، یورگنهابرماس ـ رابرت هولاب، ترجمه حسین بشیریه
ـ چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران، علی اصغر سلیمی
نوشتار پیشین علی اصغر سلیمی
چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران (بخش نخست)
چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران (بخش دوم)
چشم انداز دموکراسی و انتخابات آزاد در ایران (بخش سوم)
قسمت چهارم در آینده منتشر خواهد شد