iran-emrooz.net | Mon, 08.10.2007, 7:47
آقای همایون ازین موضعگیریتان دیگر چه سود؟
محمد ارسی
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
جناب داریوش همایون،
اکنون در آستانهی فاحعه ایستادهایم
ازین موضع گیریتان دیگر چه سود؟
موضعگیری اخیر شما، در مخالفت علنی با حملهی نظامی آمریکا به ایران و بیان این که: "در صورت حمله به ایران یا تجزیه کشور موقتاً در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهم گرفت..." هر چند کسانی را در جبهه سیاسی خودتان دل آزاده و رنجانده، اما انبوهی از عناصر آزادیخواهی را که نگران سرنوشت و وضع آتی ملت ایران اند، شاد و قویدل و آفرینگوی شما کرده است.
صاحب این قلم نیز چون با افکار و عقاید و سبک کار شما آشنایی دارد کنجکاو شد تا از حقیقت ماجرایی که، گویا تغییری جدی در شما رخ داده آگاه گردد.
اما صادقانه با صافی دل میگویم، خواندن دقیق و کنجکاوانه نوشتههایتان، "ایران تحمل جنگ با آمریکا را نخواهد آورد"، "سایه دراز جنگی دیگر"، "نخست ببینیم هدف چیست؟"، "شهروند ایران یا شهروند قوم؟" غیره و غیره، نه تنها شادیِ دلی به من نداد که هیچ، متاسف و غمگین ترم کرد.
آخر ای عزیز، این دیگر چگونه مخالفت با جنگ علیه ایران و دفاع ازتمامیت ارضی و ماندگاری آن است؟ از فردای تغییر رژیم در ایران تا لحظهای که اکنون نفس میکشیم، شما با یاران و پیروانتان، در تشدید تضاد و دشمنی آمریکا و اروپا با حکومت اسلامی ایران روز و شب کوشیده اید، با هر شخصیت ایرانی یا غربی و آمریکایی که خواسته در جهت بهبود رابطه آمریکا با ایران گامی بردارد کینه توزانه جنگیدهاید. برای تحریم اقتصادی نابودگر کشورمان که در حقیقت مرحله اول و اصلی شروع جنگ با ایران بوده، آن همه دویده و تلاش کردهاید. حالا که منطق جنگ حاکم شده و امروز در آستانهی یک فاجعه ملی ایستادهایم میگویید من با جنگ مخالفم و اگر در صورت حمله به ایران... در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهم گرفت..."
حال میخواهید با جنگ موافق باشید یا مخالف، در کنار حکومت اسلامی قرار بگیرید یا اینور خط بایستید، دیگر چه سود؟
شما کار خود را که حاکم کردن منطق قهر میان ابرقدرت آمریکا با ایران بحران زده بوده به سهم خویش به انجام رساندهاید. حال این هشدار و اخطار دادنها و از خطر جنگ نابودگر سخن گفتن دیگر چه صیغه ایست؟
دل به ماندگاری و سربلندی ایران سپردن و گام در راه نابودی آن برداشتن.
عجبا ازین همه تناقض گویی! شگفتا ازین همه کژبینی!
سالها برای تحریم اقتصادی و ورشکستگی ایران به نام پیکار با جمهوری اسلامی نوشتید و گفتید و دویدید. فردای برقراری تحریمها وقتی که ایران را با خفت و خواری از ایفای هرگونه نقشی در ساختن خطوط لوله انتقال نفت آذربایجان و قزاقستان... محروم کردند، آه و ناله سردادید که دریغا از ایران، فسوسا که در جنگ لولههای نفتی بر ترکیه باختیم و منافع تاریخی و حق طبیعی ملت ایران در حوزهی دریای خزر، به یغما رفت. کدام حرفتان را باور کنیم ای عزیز!
سیاست تحریم را تبلیغ و تشویق میکنید و میپذیرید ولی، نتایج مترتب بر تحریم را نمیپذیرید...
"چیزی را که کشورهای رقیب ایران و قدرتهای
سودجوی خارجی خوب فهمیدهاند ولی بسیاری از دوستداران ایران هنوز نه!"
از شما میخواهم که منصفانه به کارهای پیشین خودتان نظری بیندازید آیا تلاش برای تخریب هرچه بیشتر رابطه ایران با آمریکا تا مرحلهی تحریم اقتصادی ایران و کشاندن کار تا میدان جنگ و ویرانی، درخواست رقیبان خارجی ایران و همراهی با عناصر فتنه جوی داخلی نبوده؟ آرزوی تحریم اقتصادی ایران را چه کسانی در دل داشتند؟ از بهبود رابطهی ایران و آمریکا چه کسانی میترسیدند؟ از شوروی سابق و روسیه امروز آغاز کنیم:
شوری برای تصاحب کامل ایران همه عوامل و زور و توان خود را به کار برد تا روز به روز بر وخامت رابطهی تهران و واشنگتن بیفزاید.
جمهوری روسیه که جانشین شوروی شده، کوشیده و میکوشد که رابطهی ایران و آمریکا در وضع بحرانی کنونی باقی بماند تا پایههای نفوذ مسکو در ایران هر روز محکمتر شود.
عراق بعثی، تخریب رابطهی ایران و آمریکا را با جدیت تمام پیش میبرد.
شیخ نشینهای خلیج فارس و در رأسشان امارات متحده عربی، برای تصاحب جزایر سه گانه، نیازمند دشمنی آمریکا با ایران هستند.
وهابیهای عربستان سعودی بالادستی خود را در خلیج فارس و گستراندن وهابی گری در منطقه را به یمن روابط قهرآمیز ایران و آمریکا ممکن میدانند.
و بدتر از همه، حاکمان باکو و جناحهای اولتراناسیونالیست کشور ترکیه هستند که اجرای آرزوی شوم خود را که همان جدایی آذربایجان از پیکرهی ایران است در تداوم دشمنی آمریکا و ایران امکانپذیر میشمارند.
و در جبههی داخلی، مجاهدین خلق، شاه اللهیها، گروههای تجزیه طلبِ فعال در میان اعراب خوزستان، در کردستان، آذربایجان، بلوچستان و در میان سنی مذهبان جنوب ایران، همه و همه امیدشان را به تشدید خصومت میان آمریکا و ایران و شعله ور شدن آتش جنگ علیه ایران بستهاند تا به اهداف نامبارکشان دست یابند.
دوراهی بهبود رابط با آمریکا یا تخریب رابطه و تحریک به جنگ
با این همه تجربه و واقعیات، دیگر چون روز روشن است که در ارتباط با مشکل دو کشور متخاصم دو گزینه بیشتر وجود ندارد:
۱- گزینه بهبود رابط ایران و آمریکا، برداشتن تحریمها و قطع تهدیدها با مذاکره و گفتگوی صمیمانه
۲- گزینه جنگ و ویرانگری، تشدید تحریمها و تهدیدها با اجتناب از هرگونه گفتگوی صلح آمیز...
خارج ازین دو راه و دو روش، راه دیگری وجود ندارد.
عملاً هم، هر شخص و هرگروهی که به آزادی و دمکراسی، به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، به رشد و توسعه جامعه ایرانی اعتقاد و علاقه واقعی دارد، مخالفت با جنگ علیه ایران و کوشش برای بهبود رابطهی ایران و آمریکا را سرحلقهی کارهای سیاسی و ملی– انسانی خود قرار داده...
تمامی جریانهای اعتدالی و خردگرا در درون و بیرون ایران، اعم از ملی و مذهبی، چپ و راست، جمهوری خواه و دمکرات خاصهی ایراندوستان واقعی نه ریایی... در این صفاند...
و اگر تا پیش از فاجعهی عراق آزادی خواهان بودند که در توهم میزیستند، امروز بر احدی از آنها تردیدی باقی نمانده که بهبود رابطهی تهران- واشنگتن سرحلقه همه کارهاست.
صف مخالفان بهبود رابطهی ایران و آمریکا، به ویژه آنهایی که در آرزوی شعله ور شدن جنگی ویرانگر علیه جمهوری اسلامی ایران هستند نیز نیک روشن است:
تجزیه طلبان از همه رنگ و گروه، گروههای نادمکرات و افراطی شاه اللهی، بقایای فرقه رجویّه و در نهایت عناصر ساده دلی که هنوز در توهماند و در انتظار اعجازی که با بمب و توپ و تانک آمریکایی صورت خواهد گرفت...
شما هر قصد و نیتی داشته باشید در یکی ازین دو صف ایستادهاید... زیرا قصد و نیت که مهم نیست. مهم راه و سیاستی است که انتخاب میکنید.
ای بسا قصد جنگ دارید ولی به راه صلح میروید و زمانی نیت صلح دارید ولی به راه جنگ میافتید. مهم راه و سیاستی است که بر میگزینید از گذشتههای دور گفتهاند که: راه جهنم را با نیت خیر سنگفرش میکنند.
حرف حق را دکتر امیراحمدی میزند که میگوید:
"شما جنگ آمریکا با جمهوری اسلامی را میخواهید یا صلح میانِ دو کشور را خواهانید. راه سومی وجود ندارد"
لذا ادعای شما مبنی بر اینکه" من با تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی موافقم ولی با جنگ علیه ایران سخت مخالف."
یک حکم تناقض آمیز است که به شوخی بیشتر میماند تا به حرفی جدی...
"منشاء معرفتی اشتباه شما"
به یاد دارم که از همان ۱۵-۱۰ سال پیش که برای تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در کار و تلاش بودید، مرتب تاکید میکردید که:
ما هم به دنبال سیاستی هستیم که نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی پیمود. یعنی آمریکا را دعوت به تحریم اقتصادی دولت آفریقای جنوبی کرد. مدتی بعد نام خانم آن سوچی رهبر جنبش مسالمت آمیز مردم برمه را به نام ماندلا افزودید تا بهتر سیاست خود را توجیه کنید.
صاحب این قلم با چند سخنرانی و مقاله آن مقایسه را نادرست خواند و مواضع شما را دوستانه نقد کرد... حرفِ مخلص این بوده و هست که:
اساساً هیچ کشور انقلابی یا نظام مکتبی و ایدئولوژیکی را با محاصره اقتصادی و تحریم و تهدید دائمی به راه دمکراسی نیاوردهاند. شوروی- چین- ویتنام- کره،... و از همه مهمتر کوبا با محاصره اقتصادی بیشتر از پیش رادیکالیزه و انقلابی شدند.
اگر در آفریقای جنوبی تحریم اقتصادی اثر مثبت به جنبش گذاشته:
اولاً، یک استثناست
ثانیاً، دولت نژادپرست آفریقای جنوبی، دوست دولت آمریکا بود. آمریکا پشتیبان اصلی دولت نژادپرست آفریقای جنوبی محسوب میشد که به جمع جهانی تحریمکنندگان آن دولت پیوست. در نتیجه، نژادپرستان بزرگترین حامی خود را که آمریکا بود از دست دادند و کاملاً منزوی شدند.
ضمن اینکه قصد آمریکا از تحریم کردن آفریقای جنوبی، نه تجزیه آن کشور بود و نه به زیرِ سلطه درآوردن آن مملکت. افزون براینها در آفریقای جنوبی جنبشی بود میلیونی و سراسری با تشکیلاتی قوی و مردمی، و رهبر محبوب چون ماندلای خردمند که از آن تحریمها سود برد و رژیم نژادپرستان را درهم شکست... حال بفرمایید که چه شباهتی میان وضع آفریقای جنوبی با ایران یافتید که آن را مدل خود قرار دادید؟ شما در ایران امروزی نظامی دارید که پیکار ایدئولوژیکی با آمریکا و اسراییل را به کار روزانه خود تبدیل کرده تا جایی که جناحی آرزو داشته و دارد که رابط با آمریکا چنان وخیم شود که دیگر محلی برای هیچگونه سازش و صلحی به قول خودشان با شیطان بزرگ باقی نماند.
عزیز من، سیاست شما چه شباهتی به سیاست ماندلا دارد که شما خود را در کنار او قرار میدهید. گفت مولانا:
کار نیکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد.
بله در آفریقای جنوبی، این آمریکا بود که پیروی از خواست و اهداف ماندلا میکرد و برای حفظ آبروی جهانیش به دنبال ماندلا رفت. اما در اینجا این شما هستید که به دنبال آمریکا میدوید و ابزار توجیه سیاست آمریکا در ایران میشوید...
عجیب است که در نقدِ گروههای منطقه گرا و تجربه طلب قومی نخستین بار از خود شما شنیدیم که گفتید:
" دوستانِ وابسته به این گروه یا آن گروه قومی، شما هر مشکلی با حکومت مرکزی ایران داشته باشید آن دعوا و مشکل خود را با دولت مرکزی را به دعوای یک قدرت خارجی با حکومت مرکزی کشورتان تبدیل نکنید... که حرمت خود را از دست خواهید داد..."
ولی معلوم نیست که گویندهی آن سخنان حکیمانهی عالی، چگونه مشکل سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی را در راستای دعوای خصمانهی آمریکا با ایران و استراتژیِ ایران-خراب کنِ راستهای آمریکایی قرار میدهد؟
درس اخلاقی مشروطه خواهان تبریز
شما از مشروطیت به حق بسیار میگویید و مینویسید. اما فراموش میکنید که برترین ارثیهی مشروطه خواهی، آشتی اخلاق و سیاست بود. اگر جمعی کوچک ازمشروطه خواهان تبریز بر استبداد خونریز قاجاری غلبه کردند به این سبب بود که با اخلاق متعالی و والای خویش دل و جان مردم ایران را به تصرف خود درآورده بودند...
وقتی مشروطه خواهان در تبریز تحت محاصره قشون استبدادی قرار داشتند و از گرسنگی و تشنگی هلاک میشدند نماینده سرفرماندهی قزاقهای روسی داخل محاصره شدگان شد و گفت:
فرمانده روسی گفته که اگر شما بپذیرید ما حاضریم محاصره را به زور بشکنیم و از این وضع مرگبار نجاتتان دهیم...
پاسخ شنید که ما حاضر نیستیم قتل سربازان کشور خود را به دست شما شاهد باشیم. ما خود خود را نجات میدهیم و یا همگی کشته میشویم، نیازی به شماها نیست...
مخلص نمیدانم که میان این اخلاق والای سیاسی و ملی با آنچه حزب مشروطه شما میکند چه سنخیتی است؟
بارها از زبان مسؤلان حزبتان شنیدهایم که: وااسفا که روسیه نمیگذارد مجازاتهای سخت و سنگین علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال شود.
راست و صریح با شما حرف میزنم برغم علاقه یی که به شما دارم، بر صدق گفتارتان در اینکه با جنگ علیه ایران مخالفاید اطمینانی ندارم. زیرا راست گفتهاند که: "به گفتارشان گوش کنید به کردارشان ایمان بیاورید".
دراین ۵ سالی که نومحافظه کاران حاکم بر آمریکا هر دم به ساعتی بر طبل جنگ علیه ایران میکوبند، و دنیا را برای درهم کوبیدن ایران آماده میسازند، شما در اعتراض به جنگ طلبان حاکم، کدام حرکتی را انجام داده اید؟ بر کدام نامهی جمعی خطاب به بوش و سایر مقامات آمریکایی مٌهر تایید زده و امضای گذاشته اید؟ شما و حزب تان، همراه با جناب رضا پهلوی و ملکه فرح پهلوی و دیگران و دیگران... بیشتر از هر گروه و دسته ایرانی در میان مقامات دولتی و نظامی آمریکا خاصه درحزب جمهوری خواه و نظامیان بازنشسته... صاحب نفوذاید و آشنا دارید...
آیا هشداری به آنها دادهاید؟
مخالفت جدی خود را با جنگ اعلام کردهاید؟
به آنها هم گفتهاید که اگر حمله یی به ایران بشود موقتا آنور خط خواهید ایستاد؟
در حرکتهای ضد جنگ نقشی داشته اید؟
چیز غریبی است! با جنگ مخالفاید اما مخالفتی هم نمیکنید. این دیگر چگونه ضدیت با جنگ است؟
واقعا خنده آور است و گریه آور.
ژنرالهای آمریکایی بیشتر از کادرهای سیاسی اپوزیسیون حکومت اسلامی، نگران ایراناند.
Michael C.Desch در مقالهی Bush and the Generals "بوش و ژنرالها" در شماره ماهِ ژوئن 2007 foreign Affaire مینویسد": وقتی روشن شد که دستگاه اداری بوش نقشهی حملهی اتمی به تاسیسات اتمی ایران را برنامه ریزی کرده بسیاری از ژنرالها در ستاد فرماندهی مشترک JCS ، تهدید کردهاند که استعفا خواهند داد"...
پایان سخن اینکه:
جناب همایون،
اکنون در آستانهی یک فاجعه ملی ایستادهایم. هر چند که تنها یک معجزه میتواند اوضاع را دگرگون کند ولی اینها بر وظیفهی انسانی و ملی ما که با همهی وجود برای ماندگاری ایران و صلح در منطقه باید تلاش کنیم خط بطلان نمیکشد. اگر حقیقتاً مخالف جنگید. گام پیش گذارید و بیایید همه با هم با هر عقیده و مسلک و دین و نظری علیه جنگ طلبان و برای ماندگاری ایران و صلح در منطقه جبهه واحدی به وجود آوریم و با افشای ماهیت جنگ طلبان دو طرفِ درگیری ندای خود را به گوش جهانیان خاصه آمریکاییها برسانیم.
از یاد نبریم که در میان ملت بزرگ آمریکا گوش شنوا کم نیست.
نظر کاربران:
جناب آقای ارسی ، از طرفی خوشحالم که میبينم شما هم به فکر وطنتان افتادهايد ، اميد از شما توجه به منافع ملی ايران و ايرانيان است نه ابقاء رژيم جمهوری اسلامی. ای کاش بيشتر در نوشتههای آقای همايون دقت و وسواس به خرج ميداديد. و درک مطلب را ادا ميکرديد.
بفرمایید این گوی و این میدان ، بفرمایید غنیسازی را تعطیل کنند ، و جبهه مخالفت با جنگ را همراهی و تقویت کنید تا نتیجه دلخواه حاصل شود. اگر اولویت یکپارچگی ایران است ، منافع ملی است. مهم نیست که از چه طیف هستید ، مهم یک دل و یک رنگ بودن است.
خسرو آرین
*
آقای ارسی فکر می کنم در ردیف کردن کشورهائی که خواهان حمله امریکا به ایران هستند، عمدا یعنی آگاهانه کشوری را از قلم انداخته اید. من هم مثل شما معتقدم که با اسرائیل بایستی دوستی استراتژیک داشت، ولی در این که هم اکنون آنها بیش از هر کشور دیگری طرفدار حمله آمریکا به ایران هستند، نمی توان خاک بر چشم کسی پاشید.
رضا چ.
*
دست مریزاد جناب آقای ارسی
براستی و بخوبی مقاصد بظاهر دمکراسی خواهان ولی طالبان جنگ را روشن نمودید.
با اینکه اعتقادی به جنگ ندارم و تصور نمی کنم امریکا این حماقت را بکند و به ایران حمله ور شود، با این حال اگر جنگی صورت بگیرد، زمینه این جنگ را همین اپوزیسیون به اصطلاح دمکرات و ضد جنگ فراهم می کنند. این همان تئوری« تعریف وضعیت» است که اگر مردم تصور کنند بطور مثال قیمت خانه گران می شود، هجوم مردم به خانه خریدن قیمت خانه ها را بالا خواهد برد.
نگاه کنید از فردای حمله امریکا به افغانستان تاکنون چند مقاله در رابطه با حمله امریکا نوشته شده است؟ حداقل 500 مقاله از دوستان دمکرات؟ و ضد جنگ؟ ایرانی و مقایسه کنید مقاله ها و هشدارهایی که در جهت عدم تحریم اقتصادی ایران نوشته شده است. نزدیک به صفر. دقیقاً حق با شماست. اینان گرگانی هستند در لباس میش.
دوباره دست مریزاد جناب آقای محمد ارسی
ارادتمند حسن علیزاده
*
بسیار جای تاسف است که جناب ارسی چشمان خود را اینگونه بروی واقعیات میبندند. هیچ ایرانی خواستار جنگ نیست ولی نباید فراموش کرد که جنگافروز واقعی حکومت اسلامیست. همان حکومتی که آقای ارسی مبارزه بر علیه "امپریالیزم" را بر سقوط آن ترجیح میدهند.
*
هموطن عزیز ارسی
هیچ انسان شرافتمندی آرزوی نابودی سرزمین خود را ندارد و خواهان جنگ نیست ولی اینرا هم بدانید تا زمانی که الیت جامعه ایرانی همچون شما می اندیشند دیگر نیازی به دشمن نداریم و عقبماندگی ملت ما کماکان ادامه خواهد داشت.
*
جناب ارسی، بگذارید هرکس به شیوه خودش مخالف جنگ باشد. از این گذشته آقای همایون که مدتهاست پیشنهاد تشکیل یک جبهه ضد جنگ را داده اما جمهوریخواهان مخالف جنگ حاظر به تشکیل جبهه با آقای همایون و دوستانشان نیستند.
صلحدوست