iran-emrooz.net | Wed, 18.05.2005, 22:23
“اعلاميه” و دو استراتژی انتخاباتی
ناصر كاخساز
پنجشنبه ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٤
استراتژیای که ٢٠ سال است شرکت در انتخابات را رد میکند با استراتژی دیگری که ٢٠ سال است از تز شرکت در انتخابات پیروی میکند این و آنسوی دفاع از آماج یک دموکراسیِ دارایِ شخصیت ملی میایستند. در استراتژیِ "رد در هر حال" نفرت جانشین سیاست میشود و تندروی و انقلابی نمایی جانشین خلاقیت سیاسی میگردد. در استراتژیِ " شرکت در هر حال" بازی سیاسی جانشین خلاقیت و اخلاقیت سیاسی میگردد.
میان این دو استراتژیِ افراطی اعلامیه بیش از ٦٠٠ نفر در تهران بیرون میآید که واژه به واژه آن ، نیاز جامعهی در حال تحول ما را به دموکراسی ترسیم میکند و هر دو استراتژیِ پیشداورانهِ یاد شده را در عمل بدلیل برخورد پیشینیِ آنها با امر انتخابات ناتوان از برخورد خلاق با شرایط ویژه نشان میدهد.
باید از این بر حذر بود که جبهه دموکراسیخواهی را جانشین جنبش ملی کرد. علت تأکید بر اینکه طرح دموکراسی خواهی بدون طرح جنبش ملی پیآمد نادرست دارد این است که طرح جنبش ملی بر بستر تاریخیِ یک قرن گذشته به دموکراسیگرایی اخلاق میدهد و گرنه این اصل را که دولت ملی در ایران با دولتهای غربی اتحاد مدرنیتهای دارد چگونه میتوان از وابستگی سیاسی جدا کرد؟
یعنی دفاع از منافع ملی و اقتصاد در واحد ملی تنها در صورتی قابل تحقق است که طرح دموکراسی خواهی، لجستیک اخلاقی بگیرد. این معنای استقلال ملی و سیاسی در سیستم جهانمندانهایست که دولت ملی باید در آن زندگی کند. بنابر این طرح دموکراسیخواهی تنها در صورتی قابل گسترش است که به نیاز به ارزشهای مدرن در جامعه ایران پاسخ دهد و این تنها در بستر تاریخی چالشی که از انقلاب مشروطه تا نهضت ملی شکل گرفته است بیرون میآید. بدون اتکاء به یک نظم ارزشی ، میان آلترناتیوهای سیاسی، تفاوت عمدهای وجود نخواهد داشت.
زشتی و زیبایی، نیکی و بدی در سیاست توسط این نظم ارزشیِ جوشان در مناسبات دموکراتیک ، بر بستر تاریخ ملی و فرهنگ جهانی تعیین میشوند. استراتژی انتخاباتی نیز به گونهای خود بخودی در این نظم ارزشی شکل میگیرد.
استراتژیِ "شرکت در هر حال" در خارج از کشور با تمرکز فعالیت در فضای سیاسی میان سلطنت و جنبشِ "شکست خوردهِ"ی اصلاح دولت دینی راه تحول دو نیروی سیاسی یاد شده را از طریق تایید آنها در وضع موجودشان بسوی یک جنبش سراسری میبندد. از طرف دیگر طرفداری از اینگونه اتحاد باین شیوه ، هزینه سنگین تر تشدیدِ تضاد با نیروهای سیاسی دیگر و با روشنفکران مستقل را میپذیرد و درست باین خاطر که خودرا در چنین تنگنای ملی قرار میدهد ناچار میشود طرح جبهه دموکراسیخواهی را بجای طرح جنبش ملی بنشاند.
در جبهه دموکراسیخواهی بصورتی که مطرح میشود البته امکان بازی بیشتر است چرا که خود را به بستر تاریخی در ایران که دو پایهی دموکراسی ـ ملی و سوسیال دموکراتیک ـ در آن تکوین مییابند مقید نمیداند. با اینهمه آماج این طرح در اتحاد با دو نیروی سیاسی مورد نظر ، بسته میشود و امکان گشایش بیشتری ندارد.
تازه باین بحث وارد نمیشویم که نزدیکی سیاسی میان مشروطهخواهان و ملیمذهبیها امکان عقلی هم ندارد، پس طرح یادشده ناچار است که برای نزدیکی سیاسی با هر کدام به تنهائی ، حرکت کند. کما اینکه واقعیت هم اکنون آنرا نشان میدهد. و اما در مقایسه با دو استراتژیِ انتخاباتیِ یاد شده ، اعلامیه از خطوط روشنی دفاع میکند ، موضع پیشینی در رابطه با انتخابات ندارد. جنبش اصلاحات را شکست خورده میداند و استراتژیِ "شرکت در هر حال" را عملاً به پهنهی تحول واقعیت سیاسی در ایران متعلق نمیداند.
اعلامیه همچنین خطوط اعتقادگرایانه ندارد و با یک مذهب سیاسی یا اسلام سیاسی فاصلهی روشن و تهی از ابهام دارد و به حاکمیت سیاسی امید واهی ندارد و آنرا اصلاح ناپذیر میداند و از تغییر ساختاری سخن میگوید و از تمام اجزاء آن بروشنی ،خواست دولت مدنی – و نه دینی – میجوشد.
برای تقویت این مجموعهی روشن ، باید خود را از بازیهای سیاسی اپوزیسیونی در خارج و سیاستهای اتحاد جناحی بیرون کشید و تمامی نیروی خود را به ارتقاء مبارزه "مستقل ملی" در داخل متمرکز کرد. در این صورت میتوان بجای جبهه دموکراسی خواهی در خارج ، به جنبش ملی در داخل متکی شد ؛ و از این راه به فعالیتهای اتحادگرایانه بستر تاریخی داد و اخلاق سیاسی بر خاسته از تحول واقعیت اجتماعی در ایران را به محوری برای تفاهم ملی تبدیل کرد وگرنه جبههی دموکراسیخواهی اتحادی فورمال است، یعنی ناتوان از درونی و عمومی کردن شور همخواهی است. شور همخواهی یا شور ملی تنها با گرفتن مواضع روشن ، محکم و صمیمانه در مقابل ساختار مذهبی سیاسی حاکم که بر شانههای کشور ما سنگینی میکند بوجود میآید. در حالیکه با طرفداری از اصلاح این ساختار به شور و تفاهم ملی نیازی نخواهد بود و تاکتیک اتحادهای گروه بندی شده ، مردم را کنش پذیر - پاسیو – میکند و به سلطه جمهوری اسلامی بر سرنوشت ملی تداوم میدهد.
نتیجهگیری: بر صراحت و روشنی مواضع غیرپیشینیِ - اعلامیهِ بیش از ٦٠٠ نفر تکیه کنیم و از این راه سیاست را بر بستر تاریخی aposteriori- و ملی آن بشکوفائیم. یعنی به پیشرفته ترین گرایشات سیاسی در داخل خیزش دهیم تا به ضدیت "جمهوریت واقعی" که همان دولت حقوقی است با ساختار حاکم روشنی بیشتری دهیم و از این راه شور ملی را که برای انتفاء این ساختارِ نافی شؤن ِ ملی ما ضرورت دارد برانگیزانیم.
در پایان یک نکته را از سر روشنگری باید افزود که تز "شرکت در انتخابات در هر حال" بگونهای کلی و بصورت یک استراتژی پیشینیِ ، در دموکراسیها میتواند معنا پیدا کند که شرایط شرکت در انتخابات به شکلهای گوناگون همیشه فراهم است. پیاده کردن این استراتژی در موقعیت زیر استبداد سیاسی اگر گویای نقص معرفتی نباشد بر فرضِ حضور دموکراسی در جامعه ایران و زیر سایه شورای نگهبان مبتنی است.
تازه حتی در دموکراسیها نیز وجود یک استراتژی پیشینی زیر عنوان "شرکت در هر حال" از گونهای تعارض منطقی بر خوردار است. چون در دموکراسی ، دو استراتژیِ نفی و اثبات وجود ندارد که انتخاب یکی از آ نها سرنوشت مشارکت در انتخابات را برای یک نیروی سیاسی تعیین کند.
ن- کاخساز
هیجدهم مای ٢٠٠٥