iran-emrooz.net | Mon, 23.07.2007, 6:38
شکست مدیریت هیئتی
دکتر فرهاد بهکوش
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۶
در میان ناباوری میلیونها علاقمند به فوتبال، تیم ملی فوتبال ایران در مرحله یک چهارم نهایی جام ملتهای آسیا در برابر کره جنوبی شکست خورد تا در دوران جمهوری اسلامی فوتبال ایران در حسرت پیروزی در آسیا باقی بماند. این در حالی است که پیش از وقوع انقلاب اسلامی فوتبال ایران توانسته بود در سه دوره پیاپی قهرمانی آسیا را از آن خود سازد. شکست اخیر تیم ملی در جام ملتها را کارشناسان ورزشی از زوایای مختلف فنی مورد بررسی قرار داده اند و این مطلب قصد پرداختن به جنبههای فنی آن را ندارد و تنها به جنبه مدیریتی و رویکرد هیئتی مدیران فوتبال که همچون عرصههای دیگر مدیریت دولتی پیامدهای زیانبخشی را برای جامعه ایران داشته است اشاره خواهد شد. این امر بویژه از این جهت حائز اهمیت است که فوتبال، برخلاف تصور نانوشته بسیاری از اهالی سیاست، تنها یک رویداد صرف ورزشی نیست بلکه به عنوان یک جنبش بزرگ اجتماعی مطرح است که حتی به عقیده برخی در کنار باورهای دینی مهمترین و تاثیرگزارترین پدیده اجتماعی دانسته می شود. در جامعه ایران و بخصوص در میان نسل جوان نیز فوتبال حساسیت و شور و شوق گستردهای را دامن می زند و به همین جهت پرداختن و توجه به آن برای علاقمندان به جنبشهای اجتماعی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. این امر بویژه از این جهت حائز اهمیت است که در میان بسیاری از کارشناسان شکست اخیر بیش از هر چیز ناشی از مدیریت پادگانی و هیئتی بر فوتبال ایران است که به خصوص از زمان روی کار آمدن احمدی نژاد به تدریج بر ورزش کشور مسلط شده است.
ماجرا از دو سال پیش آغاز شد، آنگاه که با روی کار آمدن احمدی نژاد اندیشه سنتی و ضدمدرن رئیس جمهور از طرف کارگزاران وی در سازمان تربیت بدنی که نهاد تصمیم گیرنده بر ورزش کشور است دنبال شد. علی آبادی که از طرف احمدی نژاد به ریاست این نهاد گمارده شده بود چشم دیدن مدیران وقت را نداشت که در حد بضاعت خود با رویکردی نسبتا مدرن و علمی با به کار گرفتن مربیان خارجی که آشنایی بیشتری با علم روز فوتبال داشتند سعی در ایجاد تحول در فوتبال ایران را داشتند. به همین تیم احمدی نژاد در سازمان تربیت بدنی با مداخلههای نابجا و اخلال در کار فدراسیون فوتبال که در آن زمان توسط دکتر محمد دادکان اداره می شد و نیز اعمال فشار بر کادر هدایت کننده تیم ملی فوتبال ایران موجب شدند تا فوتبال ایران در مسابقات جهانی 2006 نتایج نسبتا ضعیف بدست آورد و از صعود به دور دوم بازیها بار بماند. این بهترین بهانه بود تا علی آبادی کلیه دست اندرکاران فوتبال ملی ایران را در اقدامی کودتایی از کار برکنار کند. پس از آن سرمربی گری فوتبال ملی کشور به امیر قلعه نویی سپرده شد، کسی که در میان اهالی فوتبال به نان به نرخ روز خوری به اصطلاح جانماز آب کشیدن شهرت داشت. دخالت دولت و عوامل آن بر عزل و نصبهای فدراسیون فوتبال البته با واکنش فدراسیون جهانی فوتبال مواجه شد و حتی این فدراسیون کمیتهای را برای بررسی این وضعیت تعیین کرد که طی یکسال اخیر مشغول رسیدگی به سیاست زدگی در فوتبال ایران بوده است.
اما در این روند، فوتبال ایران تحت سرپرستی محمد نبی و تیم ملی فوتبال تحت هدایت قلعه نویی به کار خود ادامه داد که مهمترین هذف آماده سازی تیم ملی برای مسابقات جام ملتهای آسیا بود. نخستین اقدام قلعه نویی آن بود که در اقدامی هیئتی همکاران خود را از میان مربیان درجه دوم و سوم ایرانی که همگی از کسانی بودند که از تیمهای باشگاهی ایران رانده و مانده و بیکار بودند دور خود جمع کرد تا از آنها به عنوان کمک مربی و هیئت مشاوران استفاده کند، کسانی که همگی از قلعه نویی به مراتب کوچکتر، سنتیتر، سلطه پذیر و به قول اهالی فوتبال فاقد پویایی بودند.
این رویکرد با دستور و صلاحدید سیاستگزار اصلی ورزش در دولت احمدی نژاد که همان آقای علی آبادی است نعیین شد. کارگزاران دولت گمان می کردند که با این اقدام پوپولیستی در گردآوردن مربیان کم دانش و فاقد وزن و شخصیت برای هدایت تیم ملی، خواهند توانست فرهنگ هیئتی را که در سایر عرصهها بویژه در عرصههای سیاسی و اقتصادی کشور توسط کادرهای پادگانی دنبال می شد در عرصه ورز ش نیز جایگزین مدیریت علمی نمایند.
برای تحقق این هذف کسی مناسبتر از آقای قلعه نویی نبود که همواره در سطح باشگاهی و هدایت باشگاه استقلال در کلام و رفتارش در پی جلب نظر و خوش آیند حضرات گام برداشته بود.
شکست اخیر تیم ملی اما کاسه صبر میلیونها ایرانی را لبریز کرده است، که در جمهوری اسلامی تنها دلخوشی آنها دنبال کردن پیکارهای جوانان ورزشکار در میادین ورزشی بوده است. این نارضایتی بویژه از این جهت تشدید شده است که به گفته بسیاری از کارشناسان تیم ملی فوتبال ایران از جهت در اختیار داشتن ستاره در تاریخ ایران بی نظیر بوده است. هفت تن از بازیکنان ایران از لژیونرهایی هستند که در بهترین تیمهای باشگاهی در اروپا عضویت دارند و از این حیث ایران نسبت به سایر رقبا بسیار برتر بود. علیرغم هشدارهای مکرر کارشناسان مستقل ورزشی که روش کاری هیئتی و ضدعلمی مسئولین جدید فوتبال کشور را مورد انتقاد قرار می دادند و قلعه نویی و هیئت همکاراش را در قدو و قوارههای تیم ملی ایران و آسیا نمی دیدند منتصبین احمدی نژاد در سازمان تربیت بدنی و فوتبال کشور بر سیاست ورزشی خود تاکید داشتند.
پس از ناملایماتی که تفکر رئیس جمهور در عرصه اقتصادی برای مردم ایران به همراه داشته و سفرههای آنها را خالیتر از گذشته کرده، زندگی اجتماعی را بر جوانان تنگتر کرده و آزادیها را محدودتر کرده است، در عرصه ورزش نیز مدیریت ورزشی احمدی نژاد باعث شد تا پرستارهترین تیم تاریخ فوتبال ایران را نیز دست و پا بستهتر از همیشه در میادین ورزشی ظاهر شود. بازیکنانی که هر کدام در تیمهای باشگاهی خود در اروپا از تاثیرگزارترینها محسوب می شوند و هر تیم ملی دیگر در آسیا با در اختیار داشتن تنها نیمی از آنها قادر بود چهاردهمین جام را به راحتی نصیب خود سازد در فقدان یک سرمربی کاربلد، بدون طرح و استراتژی مشخص روانه میدانها شدند و به گفته بسیاری از کارشناسان سرگیجگی و سردرگمی برجستهترین ویژگی این تیم ملی ایران بود. در یک کلام، مشکل تیم ملی فوتبال همانند دولت احمدی نژاد این بود که رئیسش در قد و قواره و اندازههای تیم نبود، تیمی که تک تک بازیکنانش از نظر هوش و ذکاوت و توانایی فوتبالی از سرمربی خود سرتر بودند. خارج از میدان فوتبال هم آنچه مدیران کنونی فدراسیون فوتبال را از قبلیها ممتاز می کرد حاکم کردن جو پادگانی بر اردوی تیم ایران بود که به کمک دهها مامور فرستائه شده از ایران برقرار شده بود که وظیفه آنها اعمال کنترل بر بازیکنان تیم ملی بود. شرایطی که مورد اعتراض بسیاری از ستارگان تیم ملی بود.
انتظار می رود طی ماههای آتی دامنه اعتراضات نسبت به عملکرد ضعیف مسئولان فوتبال گسترش یابد که این روند سازمان تربیت بدنی را ناگزیر خواهد ساخت تا تغییرات اساسی در مدیریت هیئتی فوتبال کشور ایجاد کند. این سازمان مجبور خواهد شد تا حضور مدیران علم گرا را در عرصه ورزشی بربتابد و مربیان آشنا به علم روز فوتبال را جایگزین سنت گرایانی کند که در ادعا بزرگ ولی در عمل ناتوانند. به بیانی دیگر، اربابان جدید قدرت در برابر واقعیت دنیای مدرن سر تسلیم فرود خواهند آورد اما به چه قیمت؟ برای فوتبالدوستان ایرانی بهای درس آموزی دوستان آقای احمدی نژاد در ناکارآمدی فوتبال هیئتی از دست دادن جام چهاردهم بود، جامی که باید چهار سال دیگر در انتظار آن بنشینند.